آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 308
معقول ثانی فلسفی در فلسفه اسلامی (تا ملاصدرا)
نویسنده:
مسعود اسماعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده ندارد.
بررسی تطبیقی سعادت از دیدگاه افلاطون، ارسطو و امام محمد غزالی
نویسنده:
امیر خواص
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
مسئله سعادت از مباحث اصلی اخلاق و فلسفه اخلاق است که از قدیم تا امروز مورد توجه فیسلوفان و عالمان بوده است به گونه ای که برخی از مکاتب اخلاقی به نام سعادت گرا خوانده شده اند در این رساله ما به بررسی تطبیقی سه نظریه ارجع به سعادت پرداخته ایم. اول نظریه افلاطون که در مباحث خود بدنبال تبیین سعادت و ویژگی های انسان کامل است، افلاطون نقش مهمی برای معرفت و شناخت حقایق ثابت یعنی «مثل» به ویژه «مثال خیر» قایل است و در ابتدا به تبع سقراط فضیلت را مترادف با معرفت می شمارد و همین معرفت مثل را سعادت می داند امام در نهایت سعادت را یک امر مرکب از «فضیلت»، «معرفت عقلی» و «لذت» قلمداد می کند که این لذت هماهنگ با فضایل است نه در تقابل با آنها. به ارسطو در مباحث اخلاقی اش دو نظریه یا تفسیر را در مورد سعادت نسبت داده اند یکی اینکه او سعادت و خیر اعلی را همان «معرفت» و «تأمل عقلی» می داند که کارنوس است، طرفداران این تفسیر مطالب کتاب اول را زمینه ساز این تفسیر (تفسر غالب) می شمارند. تفسیر دوم که تفسیر جامع نامیده می شود «خیر اعلی» و سعادت را در زندگی اخلاقی تؤام با تفکر و تأمل می داند یعنی تفکر و تأمل باید همراه انجام فضیلت های اخلاقی باشد، طرفداران این تفسیر بر مطالب کتاب اول تأکید دارند و کتاب دهم را یا تعارض با کتاب اول می شمارند یا بگونه ای بین این دو جمع می کنند. در این رساله شواهد تفسیر جامع ترجیح داده شده وآن را نظریه ارسطو تلقی نموده ایم. غزالی برای سعادت انواعی را بر می شمارد و برترین سعادت انواعی را بر می شمارد و برترین سعادت را که همان سعادت اخروی است از راه علم و عمل و کسب فضایل مختلف قابل تحصیل می شمارد، او فضایل را به انواع مختلف «الهیاتی»، «فلسفی»، «عرفانی» و .... تقسیم می کند و بالاترین فضیلت را «عشق» می داند که در جهان آخرت به صورت مواجهه با خداوند و رؤیت او متجلی می شود، این سعادت را ذومراتب می داند که وابسته به میزان عشق به خداوند در دنیا می باشد، همین سعادت است که بالاترین لذت معنوی را همراه دارد. در پایان رساله هم نگاهی به سعادت در آیات و روایات نموده ایم و تحقق سعادت از دیدگاه اسلام را متوقف بر «ایمان» و «عمل صالح» که برخاسته از انگیزه ای درست و نیت پاک است دانسته ایم.
گزارش، تحلیل و نقد نظریه امر الاهی آدامز
نویسنده:
منا موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در پی اشکالات وارد به نظریۀ امر الاهی سنتی، رابرت مری‎هیو آدامز در صدد برآمده است تا طرحی از این نظریه ارائه دهد که از آن اشکالات پیراسته باشد. او ابتدا نظریه‎ای در سطح معناشناختی در قلمروی لزوم اخلاقی مطرح کرد که در آن، درستی و نادرستی اخلاقی را به لحاظ معنایی مرادف با موافقت و مخالفت با امر الاهی گرفت؛ اما به جهت ایمن نبودن این تقریر از برخی اشکالات، در مرحلۀ بعد با تفکیک مباحث معناشناختی از مباحث متافیزیکی، نظریۀ امر الاهی را در سطح متافیزیک ارائه کرد که در آن ماهیت درستی و نادرستی اخلاقی، نه معنای آنها، را وابسته به موافقت و مخالفت با اوامر الاهی دانست. آدامز، با توجه به شاخصه‎های معناشناختی لزوم، تبیینی اجتماعی از ماهیت لزوم اخلاقی ارائه داده، قوام لزوم را به مطالبه و امری می‎داند که از سوی فرد یا افرادی دیگر به انسان ابلاغ شود. سپس بهترین و مناسب‎ترین نامزد برای صدور اوامر را خدای خوب و مهربان می‎داند و از این راه، از نظریۀ امر الاهی در قلمروی لزوم اخلاقی دفاع می‎کند. آدامز با محدود کردن این نظریه به قلمروی لزوم اخلاقی و پیش‎فرض گرفتن برخی مفاهیم ارزشی دربارۀ خدا، سعی در استحکام این نظریه کرد. وی برای جمع بین وابستگی اخلاق به خداوند و پرهیز از اشکال خودسرانگی اخلاقی، از مفهوم «خوبی»، تبیینی دینی بدون استفاده از نظریۀ امر الاهی ارائه می‎دهد. او گرچه خوبی اعمال را وابسته به امر الاهی نمی‎داند، ولی با توجه به شاخصه‎های معناشناختی خوب، مناسب‎ترین نامزد برای ماهیت خوبی را ذات خداوند دانسته، خوبی هر چیز دیگر را در شباهت به او توصیف می‎کند و از این راه، در تبیین متافیزیکی خوبی، از نظریۀ شباهت به خدا دفاع می‎کند. خوبی مورد نظر آدامز خوبی ابزاری یا شخصی نیست، بلکه خوبی‎ای است که به جهت ذاتش به آن عشق ورزیده می‎شود و متعلق تمجید و تحسین ما قرار می‎گردد. تعبیر آدامز از این خوبی، «فضیلت» (excellence) است.دیدگاه‎های آدامز در اخلاق ترکیبی از دیدگاه‎های افلاطونی و الاهیاتی است. نظریۀ ارزش او تا حد زیادی الگوگرفته از نظریۀ مثل افلاطون است، با این تفاوت که مثال اعلی از نظر آدامز، خوب متعالی، یعنی خداوند، است. آدامز ضمن آنکه از واقع‎گرایی در اخلاق دفاع می‎کند، مخالف دیدگاه‎های طبیعت‎گرایانه و حامی تبیین‎های فراطبیعی و الاهیاتی در اخلاق است.
اعتبار عقل در نظر دکارت
نویسنده:
چاوا فرانکفورت نچمیاس,محسن جوادی
نوع منبع :
مقاله , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
تبیین فلسفه آگاهی، اختیار و اراده در نظریه اخلاقی ارسطو و غزالی
نویسنده:
مهری مرشدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
در این رساله نقش آگاهی، اختیار و اراده در افعال اخلاقی انسان، از دیدگاه ارسطو و غزالی، تبیین شده است. ارسطو و غزالی معتقدند لازمة اخلاقی بودن فعل و مسئولیت فاعل نسبت به آن، این است که فاعل شرایطی را داشته باشد. به دلیل آن که این دو متفکر، همچون دیگر اندیشمندان اخلاق، اراده را مهمترین مقو م فعل اخلاقی می دانند، از این رو هر دو در صدد توضیح عواملی برآمده اند، که این مقوم مهم بر نقض می کند. ارسطو. عواملی چون جهل و اجبار را موانع ارادی بودن فعل دانسته و فاعل چنین فعل هایی را قابل تشویق و تنبیه نیز نمی داند. او در افعال غیرارادی، مبداء محر ک را عاملی بیرونی دانسته، در حالی که در فعل ارادی، مبدأ محرک، درونی است.او صرف آگاهی به انجام فعل را برای فعل کافی نمی داند بلکه از نظر او شخص باید دارای اراده ای باشد، که به دور از هر گونه الزام و اجباری است. ارسطو علاوه بر عنصر آگاهی و اراده، قصد مبتنی بر تامل، یا انتخاب را نیز، در عمل موثر می داند. علاوه بر این، دارا بودن فضایل اخلاقی و عقلاتی را نیز شرط لازم برای فاعل اخلاقی ذکر می کند. غزالی هم مانند ارسطو این عوامل را در انجام افعال اخلاقی، دخیل دانسته و کسب فضایل را نیز لازم می داند. ولی بر خلاف ارسطو فضایل را به سه دسته فلسفی، دینی و صوفیانه تقسیم می کند و فضایل فلسفی را در صورتی فضیلت محسوب می کند، که شرع به آنها فرا خوانده و رذایل مقابل آنها را نفی کرده باشد. به نظر او دست عقل، ازرسیدن به احکام اخلاقی کوتاه است و در این زمینه باید به شرع مراجعه کرد. از نظر او انسانی که فاقد میل وادار کننده به عمل است، از عقل خود نیز نمی تواند استفاده کند. او اراده خاص انسانی رادر انسان نه تنها شرط مسئولیت، بلکه شرط مجازات نیز می داند. در مجموع غزالی برای عمل ارادی و اختیاری وجود علمی که قاطعیت داشته و اراده ای که باعث برانگیختن قدرت بر عمل شده، و قدرت و توانایی بر انجام کار را لازم می داند. او قائل به وجود رابطه ای بین این سه عامل شده و حرمت را تابع قدرت و قدرت را تایع اراده دانسته، ولی اراده را تابع علم نمی داند هر چندبدون علم، خواستن نیز ممکن نمی باشد.
فلسفه اخلاق [رساله: زهراجلالی ]
نویسنده:
زهراجلالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
موضوع این نوشتار، فلسفه اخلاق است . فلسفه اخلاق شاخه ای از فلسفه است که به تفکر فلسفی در باب اخلاق، مسائل و احکام آن می پردازد. دو حوزه اصلی فلسفه اخلاق، اخلاق هنجاری و فرااخلاق است . در قرن بیستم و در میان فیلسوفان تحلیلی، میان این دو حوزه تمایزی مبنایی برقرار شد. فرااخلاق بررسی فلسفی ماهیت، توجیه، عقلانیت، شرایط صدق و شان احکام و اصول اخلاقی است. احکام و اصولی که بدون مضمون خاصشان در نظر گرفته می شوند. بنابراین از آنجا که فرااخلاق، اخلاق و اصول اخلاقی را موضوع بررسی خود قرار می دهد، آن را نوعی مطالعه درجه دوم دانسته اند. در مقابل نظریه های اخلاق هنجاری، خودگزاره هایی اخلاقی هستند و بنابراین اخلاق هنجاری، مطالعه ای درجه اول است . فلاسفه تحلیلی که مشغله فلسفه اخلاق را منحصر در تحلیل زبان اخلاق می دانستند، مطالعات هنجاری اخلاق را از حیطه فلسفه اخلاق خارج کردند. چنین تفکری، چندان به طول نیانجامید و امروزه اخلاق هنجاری یکی از مهمترین موضوعات مورد بررسی فیلسوفان اخلاق است . فلاسفه معاصر اگر چه به موضوعات فرااخلاقی همچون مباحث روانشناسی، معرفت شناختی، وجود شناختی و معناشناختی اخلاق، اهمیت شایانی می دهند، در آشکار نمودن مواضع هنجاری خود نیز احساس آزادی بیشتری می کنند. فلسفه اخلاق معاصر را می توان چالشی میان دو سنت واقع گرایی و غیرشناخت گرایی دانست. واقع گرایی اخلاقی، مدعیات اخلاقی را گزاره هایی صدق و کذب پذیر و بیانگر باورهایی نسبت به واقعیت می داند. در مقابل غیرشناخت گرایی، معتقد است که مدعیات اخلاقی بیانگر هیچگونه باوری نیستند و بنابراین نمی توانند واقعا صادق و یا کاذب باشند. برطبق دیدگاه غیرشناخت گرایی، مدعیات اخلاقی صرفا بیان احساسات، نگرشها یا توصه هایی عملی هستند و بنابراین محتوای گزاره ای ندارند. برنارد ویلیامز که این نوشته به ترجمه و بررسی یکی از مقالات او در زمینه فلسفه اخغلاق اختصاص یافته است، یکی از مدافعان سنت غیرشناخت گرایی است
بررسی و نقد دیدگاههای گرت تامسون در باب خدا اخلاق و معنای زندگی
نویسنده:
غزاله حجتی؛استاد راهنما:امیر عباس علیزمانی؛ استاد مشاور:محسن جوادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
"معنای زندگی چیست؟"پرسش مبهمی است که یافتن پاسخ آن، آرزوی دیرینه ی انسان، از گذشته تا کنون بوده است. ذهن و ضمیر انسان ها از دیر باز با پرسش های بنیادینی از هستی مواجه بوده و هست. مجموعه ی سؤالاتی که بر محور وجود و بودن در این جهان متمرکز بوده اند، در اندیشه ی انسان امروز خود را در پرسش از معنای زندگی نشان می دهند. گرت تامسون، فیلسوف معاصر آمریکایی، یکی از کسانی است که سال ها به وجه فلسفی مسئله ی معنای زندگی پرداخته است. آراء اصلی او در این رابطه در کتاب در باب معنای زندگی آمده است. تامسون مجموعه پاسخ هایی که تاکنون به پرسش معنای زندگی داده شده است را به سه دسته تقسیم کرده است. مطابق طرح تامسون در بخش اول به ارتباط معنای زندگی با وجود خدا و غایتمندی جهان در بخش دوم به ارتباط معنای زندگی با ارزش های ابزاری و غیر ابزاری و در بخش سوم به ارتباط معنای زندگی و ارزش های ابرازگر پرداخته می شود. در این رساله با بهره گیری از کتاب در باب معنای زندگی تفسیری روشنگر از آراء تامسون ارائه و نسبت دیدگاه های او با دیگر دیدگاه ها درباره ی خدا، اخلاق و معنای زندگی سنجیده می شود. در این تفسیر، به ویژه در نتیجه رساله، پس از بازبینی نگرش تامسون به معنای زندگی، از منظری انتقادی و تا حدی مقایسه ای، استواری و اعتبار عقلانی این نگرش مورد بررسی قرار می گیرد.
واقع گرایی اخلاقی و معنای زندگی
نویسنده:
مسعود راعی صدقیانی، امیر عباس علیزمانی، محسن جوادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رساله حاضر نوشتاری است در زمینه واقع گرایی اخلاقی و معنای زندگی؛ و وجهه نظر آن پرسش از ارتباط میان این دو، و به بیان دقیق تر لوازم و نتایج واقع گرایی اخلاقی برای معنای زندگی، است. واقع گرایی و ناواقع گرایی اخلاقی دو گرایش یا نظریه مهم در حوزه فرااخلاق اند (که البته هریکروایت های مختلفی را -ضمن حفظ جوهره مشترک- شامل می شوند). واقع گرایی اخلاقی مؤدی به کشف ارزش ها، و ناواقع گرایی اخلاقی مؤدی به جعل ارزش ها است. از سوی دیگر، «معنای زندگی» همان ارزشی است که ما زندگی خویش را در پیوند با آن، معنادار و واجد ارزش زیستن می یابیم. بنابراین اگر از این منظر به معنای زندگی نظر کنیم، پرسش اساسی این خواهد بود که «آیا معنای زندگی چیزی است که کشف می شود؛ یا باید توسط هر شخص جعل یا خلق شود؟» ایده مرکزی این تحقیق، این است که دوگانه جعل و کشف معنای زندگی را می توان در قالب مناقشه میان واقع گرایی و ناواقع گرایی ارزشی مطرح نمود. اگر (چنان که ناواقع گرایان معتقدند) هیچ ارزش عینی ای وجود نداشته باشد، آنگاه هر شخص باید ارزش های خویش را جعل کند. در این صورت، هیچ مرجع و مابازاءِ واقعی وجود نخواهد داشت تا دیدگاه های ارزشی خود را در ارتباط با آن صادق بدانیم، توجیه نماییم و احیاناً برتری آنها را بر دیدگاه های دیگر نشان دهیم؛ زیرا این دیدگاه ها کاشف از هیچ واقعیتی نیستند تا بتوانند صادق یا کاذب باشند. هریک از ما نظام ارزشی خود را دارد و ممکن است این نظام ها به صورت مجموعه هایی متعارض در برابر ما نمودار شوند؛ اما در این میان، پرسش از اینکه نظام ارزشی درست کدام است، پرسشی نابجا و نامعقول به نظر می رسد. اما اگر (چنان که واقع گرایان معتقدند) ارزش ها از نوعی عینیت برخوردار باشند و تجربه ما از ارزش ها بخشی از تجارب ما از عالم واقع باشد، آنگاه می توان با دسترسی معرفتی به این ارزشهای عینی، باورهای ارزشیِ صادق و موجّهی داشت. فصل سوم این رساله به این موضوع می پردازد که آیا ارزش ها (یا خاصه های ارزشی) در عالم واقع، و به طور مستقل از آنچه ما درباره آنها می اندیشیم، وجود دارند یا نه. - یا، به تعبیر دیگر، آیا ارزش ها عینی هستند یا ذهنی. این موضوع محور نزاع واقع گرایان و ناواقع گرایان اخلاقی است. فصل چهارم نیز به این موضوع اختصاص دارد که آیا احکام و گزاره¬های ناظر به معنای زندگی (که از سنخ احکام ارزشی اند) می-توانند احکامی معرفتی، دارای ارزش صدق و قابل توجیه باشند؛ یا این نوع از احکام و گزاره ها صرفاً اظهار طرز تلقی های غیرمعرفتی (نظیر امیال، عواطف و احساسات) ما نسبت به اموراند و، درنتیجه، اساساً صدق و کذب پذیر نیستند. موضوع اخیر در قالب مناقشه میان شناخت گرایی و ناشناخت گرایی اخلاقی مطرح خواهد شد.
فلسفه اخلاق ترجمه و نقد مقاله برنارد ویلیامز
نویسنده:
زهرا جلالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع این نوشتار ، فلسفه اخلاق است . فلسفه اخلاق شاخه ای از فلسفه است که به تفکر فلسفی در باب اخلاق ، مسائل و احکام آن می پردازد. دو حوزه اصلی فلسفه اخلاق ، اخلاق هنجاری و فرااخلاق است . در قرن بیستم و در میان فیلسوفان تحلیلی ، میان این دو حوزه تمایزی مبنایی برقرار شد. فرااخلاق بررسی فلسفی ماهیت ، توجیه ، عقلانیت ، شرایط صدق و شان احکام و اصول اخلاقی است. احکام و اصولی که بدون مضمون خاصشان در نظر گرفته می شوند. بنابراین از آنجا که فرااخلاق ، اخلاق و اصول اخلاقی را موضوع بررسی خود قرار می دهد ، آن را نوعی مطالعه درجه دوم دانسته اند. در مقابل نظریه های اخلاق هنجاری ، خودگزاره هایی اخلاقی هستند و بنابراین اخلاق هنجاری ، مطالعه ای درجه اول است . فلاسفه تحلیلی که مشغله فلسفه اخلاق را منحصر در تحلیل زبان اخلاق می دانستند ، مطالعات هنجاری اخلاق را از حیطه فلسفه اخلاق خارج کردند. چنین تفکری ، چندان به طول نیانجامید و امروزه اخلاق هنجاری یکی از مهمترین موضوعات مورد بررسی فیلسوفان اخلاق است . فلاسفه معاصر اگر چه به موضوعات فرااخلاقی همچون مباحث روانشناسی ، معرفت شناختی ، وجود شناختی و معناشناختی اخلاق ، اهمیت شایانی می دهند، در آشکار نمودن مواضع هنجاری خود نیز احساس آزادی بیشتری می کنند. فلسفه اخلاق معاصر را می توان چالشی میان دو سنت واقع گرایی و غیرشناخت گرایی دانست. واقع گرایی اخلاقی ، مدعیات اخلاقی را گزاره هایی صدق و کذب پذیر و بیانگر باورهایی نسبت به واقعیت می داند. در مقابل غیرشناخت گرایی ، معتقد است که مدعیات اخلاقی بیانگر هیچگونه باوری نیستند و بنابراین نمی توانند واقعا صادق و یا کاذب باشند. برطبق دیدگاه غیرشناخت گرایی، مدعیات اخلاقی صرفا بیان احساسات ، نگرشها یا توصه هایی عملی هستند و بنابراین محتوای گزاره ای ندارند. برنارد ویلیامز که این نوشته به ترجمه و بررسی یکی از مقالات او در زمینه فلسفه اخغلاق اختصاص یافته است ، یکی از مدافعان سنت غیرشناخت گرایی است.
  • تعداد رکورد ها : 308