چکیده :
قوة وهمیه يكي از قواي اداركي جزئی باطنی نفس است که نقش بسزایی در شناختهای جزئی دارد بگونهيی که تنظيم و تعادل مناسبات زندگی بدون آن امکانپذیر نیست.
فراروي ادراکات اين قوه به فراسوي معانی، آن را در رأس قوای جزئی باطنی قرار داده است.
این نوشتار با روش توصیفیـتحلیلی و سنجشی به بررسی تطور ديدگاههاي فيلسوفان اسلامی در اينباره پرداخته است.
در این تطور، سه نظریۀ اساسی قابل شناسایی است.
در نظریة فیلسوفان مشائی، هر نوع از ادراکات به مبدئی خاص اختصاص داده شده و از اینرو، قوة واهمه مستقل از دیگر قوا بشمار آمده و ادراکات در چهار نوع حسی، خیالی، وهمی و عقلی قرار داده شده است.
صدرالمتألهین و علامهطباطبایی، هر یک بنوعی این نظریه را مورد نقد قرار دادهاند.
در نظریة صدرالمتألهین قوة واهمه به ساحت قوۀ عاقله ارتقاء یافته و در مرتبة عقل متنزل نشانده شده و ادراکات در سه نوع حسی، خیالی و عقلی قرار داده شده است.
در نظریة علامهطباطبایی، قوة وهمیه ساقط شده و ادراکات آن به حس مشترک ارجاع داده شده و با اسقاط احساس، ادراکات حسی و خیالی و وهمی، نوعی واحد بشمار آمده و ادراکات در دو نوع قرار داده شده است.
the faculty of estimation is one of the inner, particular, and perceptive powers of the soul that plays a significant role in particular cognitions, and without which it is impossible to organize and balance life affairs.
its potential of transcending the realm of meanings has placed it on top of all inner particular powers.
following a descriptive-analytic evaluation method, the present paper examines the development of the views of muslim philosophers in this regard.
three important theories stand out in this process.
in their quest to attribute a specific source to each kind of perception, peripatetic philosophers consider the faculty of estimation to be independent from others, place it alongside the faculties of sensation, imagination, and intellect, and emphasize that it can perceive the nature of all specific universals.
accordingly, perceptions are divided in two four sensory, imaginative, estimative, and rational types.
among the followers of the transcendent philosophy, some philosophers such as mullā hādī sabziwārī have advocated the peripatetics on this ground, but mullā ṣadrā and ‘allāmah ṭabāṭabā’ī have criticized this theory each in their own way.
mullā ṣadrā has promoted the faculty of estimation to the level of the intellect and placed it at the level of revealed intellect.
accordingly, perceptions are divided into three sensory, imaginative, and rational types.
however, ‘allāmah ṭabāṭabā’ī has attributed the faculty of estimation to the common sense and demoted its status to the level of the senses.
he acknowledges the unity of sensory, imaginative, and estimative perceptions.
نویسنده :
محمد علی اردستانی
منبع اصلی :
http://hop.mullasadra.org/Article/32065
پایگاه :
پایگاه مجلات 5
(تاریخ فلسفه- سال 1400- دوره 12- شماره 1- از صفحه 140 تا 141)
یادداشت :
کلید واژه: وهم, عقل, حسمشترک, ابنسینا, صدرالمتألهین, حکیم سبزواری, علامهطباطبایی,