مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 362
آشنایی با تفاسیر (عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنی)
نویسنده:
رضا استادی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران : قدس,
چکیده :
کتاب «آشنایى با تفاسیر» تألیف رضا استادى، اثری به زبان فارسى در معرفى تفاسیر کامل شیعه و اهل سنت به ضمیمه مساله عدم تحریف قرآن و چند بحث قرآنى دیگر است. مؤلف با بررسى روایات فصل الخطاب حاجى نورى ثابت می کنند که قول به تحریف از آنها استنتاج نمى شود. سپس به کلام 21 تن از علما مانند: شیخ جواد بلاغى، سید ابوالقاسم خویى و ابوالحسن شعرانى در ردّ فصل الخطاب اشاره، و تالیف 63 نفر از علماء بزرگ شیعه که تصریح به عدم تحریف قرآن کرده را ذکر و بعد از اشاره به مصادر حاجى نورى، به بحث پیرامون اعتبار آنها می پردازد و در نتایج دهگانه مى فرمایند: با صرف وجود این روایات در کتب حدیثى شیعه، نمى توان شیعه را متهم به قول تحریف قرآن نمود و سپس به معرفى 28 تفسیر شیعه مى پردازند. در تاریخ تفسیر قرآن، بعد از مطرح کردن پرسش هایى که براى خوانندگان قرآن پیش مى آید در علت این پرسش ها می نویسد: طبیعتا این پرسش ها موجب شده که از همان زمان نزول قرآن سئوالاتى از رسول خدا (ص) بشود و پاسخ آنها را دریافت کنند، همین پاسخ ها و احیانا توضیحات بدون پرسش، تفسیر قرآن شده است. ایشان مفاد آیه 19 قیامت و 44 سوره نحل را نیاز آیات به تفسیر دانسته، سپس عمده‌ مصادرى را که با مراجعه به آنها مى توان، با مفسران صده اول و دوم و سوم و کتاب هاى آنان آشنا شد را بیان کرده اند. در بحث قرآنى پس از بررسى اقوال در معاد به تحلیل مفاد چهل آیه قرآن که دلالت بر معاد جسمانى دارند پرداخته و معتقدند از آیات قرآن استفاده مى شود کسانى که معاد را نمى پذیرند براى انکار دلیلى ندارند بلکه فقط مى توانند بگویند در ثبوت آن شک داشته و علم نداریم. در بررسى سوره تکاثر، خوانندگان را متوجه این مطلب می کند که آنچه در اسلام محکوم است بازماندن از یاد خدا به واسطه کثرت ثروت و اولاد است نه مطلق کثرت و معتقد در فقره «ثم لتسئلنّ یومئذ عن النعیم» تفسیر نعیم به مال دنیا و سخنى از اهل بیت به میان نیاوردن از کمال بى سلیقگى است.
تفسير القرآن الكريم المجلد 8
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 5
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 2
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 3
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 7
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 6
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 4
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
سواطع الإلهام في تفسير كلام الملك العلّام المجلد 3
نویسنده:
أبو الفيض فيضي ناكوري
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
سواطع الإلهام فى تفسير كلام الملك العلام اثر ابوالفيض فيضى دكنى(954-1004ق) است. اين تفسير با يك مقدمه در دو بخش يكى «السواطع الصوالح» در شرح احوال مفسر و ديگرى «السواطع اللوامع» در علوم قرآن و مقدمات و شطايط تفسير آغاز مى‌شود. آنگاه به تفسير قرآن از سوره حمد تا سوره ناس مى‌پردازد. اين تفسير، مزجى است. در ميان تفاسير بى‌شمار قرآن كريم، كه هر كدام به جلوه‌اى كلامى الهى پرداخته و مراد كلام خداوند را بيان نموده تفسير بى‌نقطه «سواطع الالهام» ويژگى متمايز از ديگر تفاسير دارد. ويژگى نادر و شگفت آن، بى‌نقطه بودن اين تفسير مى‌باشد. يعنى مفسر در سرتاسر تفسير واژه‌اى كه حرف نقطه‌دار در آن باشد بكار نبرده است. حروف نقطه‌دار ب، ت، ث، ج، خ، ذ، ز، ش، ض، ظ، غ، ف، ق، ن (نيمى از حروف الفباى عربى) در اين اثر به‌چشم نمى‌خورد. وى براى رعايت اين ظرافت ادبى، الفاظ بى‌نقطه چون: اولى، الوك، رسول، مرسل، مصر، الله، معاد، اسلام، سلام، رهط، ساعور، صروح، دوح، صلاح، طلاح، حال، كلام، روع، ردع، اهل، عصر، عهد، عمل، علم، ودّ و...را كه بدون نقطه هستند، دهها بار در اثرش بكار گرفته است. محقق اين تفسير دكتر سيد مرتضى آیت‌الله زاده شيرازى در پايان هر جلد فهرست واژگان بى‌نقطه را به همراه معانى آنها به عنوان «حل معاسر سواطع الالهام» ارائه نموده است. ازاينرو در اين تفسير الفاظ مشكل فراوانى وجود دارد. فهرست زير، نمونه‌اى از واژگانى است كه مفسر، معادل آنرا كلمه‌اى بى‌نقطه بكار برده است: حضرت على-اسدالله كرار، اهل الكتاب-اهل الطرس، امرئة و نساء-عرس و اعراس، طلاق-سراح اجر-كراء، آمنوا-اسلموا، الاميين-اولاد ماء السماء، محضات-صوالح و سوالم اليم-اصر، عليم-عالم، حكيم-حاكم و قوم-رهط. نمونه تقيّد و مراعات وى را مى‌توان در اين ديد كه در اول تمامى سوره‌هاى مدنى نوشته: «موردها مصر رسول‌الله صلعم» و در اول تمامى سوره‌هاى مكى آمده: «موردها ام الرحم»، يا مثلاًدر سوره جن واژۀ «إنّ» پانزده بار استعمال شده كه مفسر براى بيان اختلاف قرائت آن، كه به صورت «إنّ» هم قرائت شده، مكرر عبارت «ورووه مكسورا» را تكرار مى‌كند. و يا در بيست و نه سوره‌اى كه حروف مقطعه دارند، عبارت «سرّ الله مع رسوله صلعم» را تكرار مى‌كند. گذشت كه فيضى شيعه بوده و در سواطع الالهام، قرائتى هست كه دلالتگر بر تشيع مفسر است. برخى از موارد آن در عنوان مذهب گذشت اينك دو نمونۀ ديگر بازگو مى‌شود. وى در تفسير آيه نجوى «يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدّموا بين يدى نجواكم صدقه... (مجادله12/) آورده است: «ما عمله الا اسدالله الكرار» يعنى تنها على(ع) به مفاد اين آيه عمل كرد آنگاه منسوخ گرديد. و در تفسير آيه مباهله «فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا» اراد ولد اسدالله الكرار «و ابناءكم و نساءنا» اراده ولده الودود عربى اسدالله و اهله «و نساءكم و انفسنا» اراد ولد عمه اسدالله «و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين» (آل عمران61/) ابناءنا را به فرزندان امام على(ع)، نسائنا را به فرزند مهربان پيامبر(ص) و همسر امام على(ع) و انفسنا را به پسر عموى پيامبر على(ع) تفسير مى‌كند. ولى شگفت است كه در مورد آيه تطهير(احزاب30/) نظرى برخلاف رأى شيعه ابراز كرده و منظور از «اهل‌البيت» در آن آيه را «اعراس رسول‌الله و اولاده» بيان مى‌كند. تاريخ نگارش اين تفسير اول محرم سال 999ق و پايان آن دهم ربيع الثانى سال 1002ق است. فيضى تأليف اين اثر را از الطاف غيبى خداوند مى‌داند كه به او عطا نموده است. وى معتقدات فوايد و نكات لطيف و بديع ادبى قرآنى اين تفسير قابل شمارش نيست و انديشه اهل فن از اين كار هنرى قرآنى حيران و سرگردان است. دانشمندان بر اين تفسير تقريظهاى زيادى نوشته و مفسر و تفسير را ستوده‌اند. قاضى نورالله شوشترى، سيد احمد بن مصطفى حسينى، شيخ حيدر رفيعى طباطبايى، ملا سيد محمد عالم على، سيد ابوالحسن مودودى مشهور به خادم على، عبدالعزيز بن عبدالعزيز جمال محمدحسینى مشهور به شامى و ظهيرى شاعر از جمله آنان به‌شمار مى‌آيند. ملا حيدر كاشانى تاريخ پايان نگارش تفسير را جمله «قل هو الله» يعنى سال 1002 مى‌داند.ديگرى «لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» را به‌عنوان تاريخ اختتام برشمرده است. برخى از دشمنان فيضى نگارش تفسير بى‌نقطه را بدعت شمردند و او را براى اينكار نكوهش نمودند. وى در پاسخ گفت: تفسير بى‌نقطه هيچ اشكالى ندارد زيرا شهادتين يعنى «لا اله الا الله» و «محمد رسول‌الله» بى‌نقطه است. گويند: طبرسى در مقدمه تفسير مجمع البيان گويد: تفسير خمراوى بدون نقطه است همچنين كتابى در اصول فقه بدون نقطه است. و نيز امام على(ع) هنگام ازدواج با يكى از همسرانش خطبه‌اى بدون نقطه ايراد فرمود. اين خطبه را كه به «الخطبة الخالية من النقط» موسوم است، لبيب بيضون در كتاب «تصنيف نهج‌البلاغة» ص 9-998 از مصادر گوناگونى نقل نموده كه يكى از آنها مناقب ابن شهر آشوب از امام رضا(ع) است. راوى خطبه ابى مخنف است. در پايان گفتنى است كه اين تفسير، گرچه يك اثر هنرى قرآنى و هنر يك اديب است و مفسر آن كارى بس دشوار را انجام داده، ولى در علم تفسير، با توجه به اينكه تفسير، كشف و پرده‌بردارى از كلام الهى و فهم و مراد از سخن خداوند است، فقط يك جمله را مى‌توان گفت كه: «ما احوج هذا التفسير الى التفسير» يعنى اين تفسير خود نيازمند تفسير و توضيح است. در جلد سوم به تفسیر سوره های یونس، هود، یوسف، رعد، ابراهیم، حجر، نحل، اسراء، کهف، مریم، طه، انبیاء و حج پرداخته شده است.
سواطع الإلهام في تفسير كلام الملك العلام المجلد 1
نویسنده:
ابوالفيض بن مبارک فيضي؛ مصحح: مرتضی آیت الله زاده شیرازی؛ مقدمه نویس: محمد بحرالعلوم
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
سواطع الإلهام فى تفسير كلام الملك العلام اثر ابوالفيض فيضى دكنى(954-1004ق) است. اين تفسير با يك مقدمه در دو بخش يكى «السواطع الصوالح» در شرح احوال مفسر و ديگرى «السواطع اللوامع» در علوم قرآن و مقدمات و شطايط تفسير آغاز مى‌شود. آنگاه به تفسير قرآن از سوره حمد تا سوره ناس مى‌پردازد. اين تفسير، مزجى است. در ميان تفاسير بى‌شمار قرآن كريم، كه هر كدام به جلوه‌اى كلامى الهى پرداخته و مراد كلام خداوند را بيان نموده تفسير بى‌نقطه «سواطع الالهام» ويژگى متمايز از ديگر تفاسير دارد. ويژگى نادر و شگفت آن، بى‌نقطه بودن اين تفسير مى‌باشد. يعنى مفسر در سرتاسر تفسير واژه‌اى كه حرف نقطه‌دار در آن باشد بكار نبرده است. حروف نقطه‌دار ب، ت، ث، ج، خ، ذ، ز، ش، ض، ظ، غ، ف، ق، ن (نيمى از حروف الفباى عربى) در اين اثر به‌چشم نمى‌خورد. وى براى رعايت اين ظرافت ادبى، الفاظ بى‌نقطه چون: اولى، الوك، رسول، مرسل، مصر، الله، معاد، اسلام، سلام، رهط، ساعور، صروح، دوح، صلاح، طلاح، حال، كلام، روع، ردع، اهل، عصر، عهد، عمل، علم، ودّ و...را كه بدون نقطه هستند، دهها بار در اثرش بكار گرفته است. محقق اين تفسير دكتر سيد مرتضى آیت‌الله زاده شيرازى در پايان هر جلد فهرست واژگان بى‌نقطه را به همراه معانى آنها به عنوان «حل معاسر سواطع الالهام» ارائه نموده است. ازاينرو در اين تفسير الفاظ مشكل فراوانى وجود دارد. فهرست زير، نمونه‌اى از واژگانى است كه مفسر، معادل آنرا كلمه‌اى بى‌نقطه بكار برده است: حضرت على-اسدالله كرار، اهل الكتاب-اهل الطرس، امرئة و نساء-عرس و اعراس، طلاق-سراح اجر-كراء، آمنوا-اسلموا، الاميين-اولاد ماء السماء، محضات-صوالح و سوالم اليم-اصر، عليم-عالم، حكيم-حاكم و قوم-رهط. نمونه تقيّد و مراعات وى را مى‌توان در اين ديد كه در اول تمامى سوره‌هاى مدنى نوشته: «موردها مصر رسول‌الله صلعم» و در اول تمامى سوره‌هاى مكى آمده: «موردها ام الرحم»، يا مثلاًدر سوره جن واژۀ «إنّ» پانزده بار استعمال شده كه مفسر براى بيان اختلاف قرائت آن، كه به صورت «إنّ» هم قرائت شده، مكرر عبارت «ورووه مكسورا» را تكرار مى‌كند. و يا در بيست و نه سوره‌اى كه حروف مقطعه دارند، عبارت «سرّ الله مع رسوله صلعم» را تكرار مى‌كند. گذشت كه فيضى شيعه بوده و در سواطع الالهام، قرائتى هست كه دلالتگر بر تشيع مفسر است. برخى از موارد آن در عنوان مذهب گذشت اينك دو نمونۀ ديگر بازگو مى‌شود. وى در تفسير آيه نجوى «يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدّموا بين يدى نجواكم صدقه... (مجادله12/) آورده است: «ما عمله الا اسدالله الكرار» يعنى تنها على(ع) به مفاد اين آيه عمل كرد آنگاه منسوخ گرديد. و در تفسير آيه مباهله «فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا» اراد ولد اسدالله الكرار «و ابناءكم و نساءنا» اراده ولده الودود عربى اسدالله و اهله «و نساءكم و انفسنا» اراد ولد عمه اسدالله «و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين» (آل عمران61/) ابناءنا را به فرزندان امام على(ع)، نسائنا را به فرزند مهربان پيامبر(ص) و همسر امام على(ع) و انفسنا را به پسر عموى پيامبر على(ع) تفسير مى‌كند. ولى شگفت است كه در مورد آيه تطهير(احزاب30/) نظرى برخلاف رأى شيعه ابراز كرده و منظور از «اهل‌البيت» در آن آيه را «اعراس رسول‌الله و اولاده» بيان مى‌كند. تاريخ نگارش اين تفسير اول محرم سال 999ق و پايان آن دهم ربيع الثانى سال 1002ق است. فيضى تأليف اين اثر را از الطاف غيبى خداوند مى‌داند كه به او عطا نموده است. وى معتقدات فوايد و نكات لطيف و بديع ادبى قرآنى اين تفسير قابل شمارش نيست و انديشه اهل فن از اين كار هنرى قرآنى حيران و سرگردان است. دانشمندان بر اين تفسير تقريظهاى زيادى نوشته و مفسر و تفسير را ستوده‌اند. قاضى نورالله شوشترى، سيد احمد بن مصطفى حسينى، شيخ حيدر رفيعى طباطبايى، ملا سيد محمد عالم على، سيد ابوالحسن مودودى مشهور به خادم على، عبدالعزيز بن عبدالعزيز جمال محمدحسینى مشهور به شامى و ظهيرى شاعر از جمله آنان به‌شمار مى‌آيند. ملا حيدر كاشانى تاريخ پايان نگارش تفسير را جمله «قل هو الله» يعنى سال 1002 مى‌داند.ديگرى «لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» را به‌عنوان تاريخ اختتام برشمرده است. برخى از دشمنان فيضى نگارش تفسير بى‌نقطه را بدعت شمردند و او را براى اينكار نكوهش نمودند. وى در پاسخ گفت: تفسير بى‌نقطه هيچ اشكالى ندارد زيرا شهادتين يعنى «لا اله الا الله» و «محمد رسول‌الله» بى‌نقطه است. گويند: طبرسى در مقدمه تفسير مجمع البيان گويد: تفسير خمراوى بدون نقطه است همچنين كتابى در اصول فقه بدون نقطه است. و نيز امام على(ع) هنگام ازدواج با يكى از همسرانش خطبه‌اى بدون نقطه ايراد فرمود. اين خطبه را كه به «الخطبة الخالية من النقط» موسوم است، لبيب بيضون در كتاب «تصنيف نهج‌البلاغة» ص 9-998 از مصادر گوناگونى نقل نموده كه يكى از آنها مناقب ابن شهر آشوب از امام رضا(ع) است. راوى خطبه ابى مخنف است. در پايان گفتنى است كه اين تفسير، گرچه يك اثر هنرى قرآنى و هنر يك اديب است و مفسر آن كارى بس دشوار را انجام داده، ولى در علم تفسير، با توجه به اينكه تفسير، كشف و پرده‌بردارى از كلام الهى و فهم و مراد از سخن خداوند است، فقط يك جمله را مى‌توان گفت كه: «ما احوج هذا التفسير الى التفسير» يعنى اين تفسير خود نيازمند تفسير و توضيح است. در جلد اول به تفسیر سوره های حمد، بقره و آل عمران پرداخته شده است.
  • تعداد رکورد ها : 362