جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1204
وصف ناپذیری و تجربه دینی: یک مطالعه فلسفی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Guy Andrew Bennett-Hunter
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
ترچمه ماشینی : مفهوم ناگفتنی (از چیزی که اصولاً در برابر صورت بندی مفهومی و بنابراین بیان لغوی زبانی مقاوم است) تا حد زیادی توسط فیلسوفان نادیده گرفته شده است. این مفهوم به وضوح در سنت عرفانی مسیحی و در تحولات الهیاتی آپوفاتیک جدیدتر یک مفهوم مرکزی است. بحث های فلسفی اواسط قرن بیستم درباره عرفان به این ایده استناد کردند و تعدادی از پدیدارشناسان این احساس را دارند که جهان معنادار انسانی پاسخگوی برخی «پیشینه» است که غیرقابل بیان و اسرارآمیز است. اما، با وجود این، مفاهیم منطقی مفهوم ناگفتنی برای تجربه، زبان و عمل دینی به طور صریح و سیستماتیک مورد بررسی قرار نگرفته است. این تز که به تمرکز دوگانه بر فلسفه قرن بیستم و معاصر و دین مسیحیت محدود می شود، تلاش می کند به این غفلت بپردازد. این پایان نامه پس از بررسی ادبیات فلسفی و برخی کلامی درباره مفهوم ناگفتنی در دین، تنش فلسفی را بین مفاهیم «ناگفتنی» و «پاسخ پذیری»، بین این ایده که امر ناگفتنی فراتر از مفهوم سازی است و نوعی تجربه، زبان یا عمل مرتبط با آن برای استناد معنادار مفهوم مورد نیاز است، چه رسد به اینکه (مانند یک بافت مذهبی) به عنوان معیاری برای معنای جهان انسانی عمل کند. در این رابطه، معنای کلمه «خدا» به مفهوم ناگفتنی تعبیر می شود. دفاع فلسفی اخیر از این مفهوم تأیید شده است که ریشه در پدیدارشناسی وجودی و فلسفه متأخر هایدگر دارد و این تنش را حل می کند. جزئیات تلاش‌های الهیاتی توسط پل تیلیش و جان مک کواری برای تطبیق این خط فکری که مستقیماً از پدیدارشناسان (به ویژه هایدگر) به ارث رسیده است مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد، زیرا در نهایت امکان الهیاتی امیدوارکننده‌تر است که توسط فلسفه نادیده گرفته شده نشان داده می‌شود. کارل یاسپرس وضعیت عقلانی پدیدارشناسی وجودی (رابطه آن با گفتمان مشروط به دوگانگی سوژه-ابژه) در پرتو نقد اخیر با دقت بیشتری بررسی می شود. نتیجه می‌گیریم که روش فلسفی خاص پدیدارشناسی برای برانگیختن امر غیرقابل وصف لزوماً دیالکتیکی مبتنی بر عقلانیت است. فصل آخر به حوزه‌هایی خارج از فلسفه، زیبایی‌شناسی و آیین‌ها اشاره می‌کند که بدون چنین دیالکتیکی، تجربه امر ناگفتنی را پرورش می‌دهند. این کتاب «تبیین زیبایی‌شناختی معنای آیینی» را ارائه می‌کند و با نشان دادن اینکه چگونه می‌توان مراسم عشای ربانی را از نظر فلسفی به‌عنوان وسیله‌ای برای تجربه و بیان دینی - فراخوانی و فراخوانی خدای وصف ناپذیر - درک کرد، به پایان می‌رسد.
مقایسۀ میان وجهه‌ نظرهای هیدگر و گادامر درباب ایده‌های افلاطون
نویسنده:
کاظم هانی ، رضا سلیمان حشمت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تصور غالب راجع به فلسفه­ افلاطون این است که افلاطون با جدا کردن اشیاء محسوس از نمونه­ برتر آن‌ها در عالم ایده­ها، گام مهمی جهت شکل­گیری مابعدالطبیعه برداشته است. طبق نظر افلاطون، ایده­ها ذات یا ماهیت اشیاء محسوس را شکل می­دهند. ایده­ها هم شرط وجود اشیاء محسوس و هم شرط شناخت این اشیاء هستند. حال با توجه به این وجودشناسی و معرفت­شناسی بدیع، مسائل مهمی پیش می­آید؛ از جمله: نحوه­ نسبت اشیاء محسوس با نمونه­ برتر خود در عالم ایده­ها به چه صورت است؟ نظرگاه ارسطو مبنی بر جدایی ایده­ها از اشیاء محسوس به چه میزانی پذیرفتنی است؟ فرض وجود ایده­ها چه تأثیری بر نظرگاه ما راجع به انسان (دازَین) و زندگی عملی او دارد؟ در این مقاله سعی بر این است که از منظر دو فیلسوف آلمانی؛ یعنی مارتین هیدگر و هانس گئورک گادامر، پرسش­های مطرح شده را بررسی کنیم. درحالی‌که هیدگر اعتقاد دارد افلاطون با طرح آموزه‌ ایده­ها، آغازگر فراموشی حقیقت در معنای ناپوشیدگی و نامستوری و در نتیجه فراموشی وجود بوده است، گادامر اعتقاد دارد تفسیر هیدگر از افلاطون و کل تاریخ مابعدالطبیعه تحت تاثیر انتقادات ارسطو بوده است. گادامر با رجوع به خود محاورات افلاطون ازیک‌طرف، نسبت ایده­ها و اشیاء محسوس را به‌روشنی توضیح می­دهد و از طرف دیگر، تاکید می­کند که ایده­ خیر در عین تعالی و پوشیدگی در تمام اعمال ما حضور دارد.
صفحات :
از صفحه 177 تا 202
Speaking and Thinking about God in Rosenzweig and Heidegger
نویسنده:
Paul Murphy Higgins
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در اوایل قرن بیستم، بسیاری از فیلسوفان شروع به رد رویکردهای کانتی و هگلی در مورد مسئله خدا و فلسفه دین کردند. پس از آن چالش این بود که روش جدیدی برای صحبت درباره خدا در فلسفه بدون نیاز به بازگشت به گزارش‌های پیشامدرن تدوین کنیم. این متفکران اهمیت حفظ بینش مدرنیته را در عین توجه به نقد رمانتیک و پسا رمانتیک مدرنیسم به عنوان یک اقدام یک طرفه یا بیش از حد عقل گرایانه می دانستند. این پایان نامه به دنبال ارائه تصویری جامع از رویکردهای فرانتس روزنزوایگ و مارتین هایدگر در بازاندیشی این پرسش است که فلسفه چگونه باید پیش برود، به ویژه در پرتو پدیده های دینی. قرار دادن روزنزوایگ و هایدگر در گفتگو به درک بیشتر ما از هر دو شخصیت کمک می کند، به ویژه تا آنجا که اندیشه روزنزوایگ ممکن است به عنوان اصلاحی برای کاستی های احتمالی هایدگر بعدی مورد استفاده قرار گیرد. بسیاری از محققان استدلال کرده‌اند که چیزی در اندیشه دینی هایدگر مشکل‌ساز است، اما روزنزوایگ به‌عنوان یک منبع اصلاحی مهم تقریباً به‌طور کامل نادیده گرفته شده است. هم گزارش جامع روزنزوایگ از پدیده‌های اساسی وجود انسان و هم روش دستوری او برای صورت‌بندی این گزارش، در بسیاری از بینش‌های هایدگر مشترک هستند، اما تا آنجا که روزنزوایگ قادر است به شیوه‌ای متقن‌تر به این موضوع بپردازد، از آنها پیشی می‌گیرد. رویکرد روزنزوایگ به نشان دادن این نکته کمک می‌کند که تاکید هایدگر بالغ بر وحی الهی به نفع خودافشایی هستی و «فرار خدایان» در نهایت رویکردی بسیار گزینشی به پدیده‌های مورد بحث، و از نظر تاریخی بسیار محدود است. تمرکز بر اندیشه آلمانی و بت پرست یونانی. بنابراین، بیان روزنزوایگ از آنچه که او آن را رویداد عینی تاریخی وحی الهی می‌داند، و شکل زندگی که از آن حاصل می‌شود، موضعی است که هایدگر باید آن را جدی بگیرد. گفتار اندیشی فلسفی روزنزوایگ در خدمت بیان وحی عینی زندگی شده کتاب مقدس است، به گونه ای که نمونه مفیدی از آنچه هایدگر در تلاش های بالغ خود برای فراتر رفتن از زبان متافیزیکی سنتی به آن پی می برد، ارائه می دهد.
تفکر، با هایدگر، رابطه دین و علم و الهیات [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
David L. Carlson
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این اثر تلاشی است برای اندیشیدن به ماهیت اساسی روابط متقابل میان دین، علم و الهیات (RST) از درگیری هایدگر با مسئله هستی. سه سؤال اصلی در ابتدا انگیزه این تحقیق را فراهم کردند: اول، روابط متقابل (در صورت وجود) بین دین، علم و الهیات چگونه باید درک شود؟ دوم، آیا رابطه "گفتگو" به نوعی در میان سه عنصر سه گانه RST امکان پذیر است؟ و سوم، آیا الهیات جایگاه شایسته ای در میدان عمومی دارد که تحت سلطه این دیدگاه است که علم به عنوان «معیار طلایی» عقلانیت و حقیقت عمل می کند؟ این تحقیق پنج رشته یا خط تحقیق را در هم می آمیزد که در گفتمان فعلی RST مناسب و محور اندیشه هایدگر است. موضوع اول شامل موضوعات فصل است: پدیدارشناسی، حقیقت، فناوری و اخلاق. چهار رشته دیگر - توجه به چیزها، تأمل، تفکر، و سرنوشت - هر یک «متقاطع» یا پیمایش، مضامین فصل است.
مذاکره انسان‌سازی: بازنگری در سنت الهیاتی در پرتو مطالعه زیست فرهنگی دین [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Andrew Linscott
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه اثری از فلسفه تطبیقی ​​چند رشته ای دین است. این شامل تحلیل و ارزیابی فلسفی سنت‌های فلسفه و الهیات غربی در مورد موضوع انسان‌سازی دینی است. به طور خاص، این مطالعه بر سنت هستی الهیات نوافلاطونی در اندیشه غربی، و شکاف در این سنت بر سر مسئله انسان انگاری دینی و ماهیت الهی تمرکز دارد. پایان نامه این شکاف را برحسب تمایز بین یک مفهوم «ضد انسان شکلی» از طبیعت الهی از یک سو، و یک مفهوم «انسان انگاری ضعیف شده» از طبیعت الهی از سوی دیگر، چارچوب بندی می کند. فصل‌های دوم و سوم به تحلیل چهره‌ها و متون کلیدی از سنت‌های «انسان‌سازی ضعیف‌شده» و «ضد انسان‌شکل» در الهیات نوافلاطونی می‌پردازند. فصل چهارم نقد قابل توجهی را از این سنت به عنوان یک کل مورد بررسی قرار می دهد که توسط کارل بارت و مارتین هایدگر، در میان دیگران، مطرح شده است، یعنی اینکه پروژه هستی الهیاتی به عنوان چنین، شکلی از انسان انگاری مفهومی را تشکیل می دهد.
صداقت تفکر: تأملات تفکر انتقادی در دوره میانی نیچه و هایدگر متاخر
نویسنده:
Rasmus-Vorrath, Jack Kendrick
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به تفاسیر معاصر نیچه و هایدگر در مورد مسئله خودشناسی با توجه به مفاهیم صداقت و اصالت می پردازد. در نظر گرفتن مفاهیم در حال توسعه دو فیلسوف از این مفاهیم، ​​پاسخی به مفسرانی که فعالیت خودشناسی را به عنوان یک مشکل در درجه اول شخصی تصور می کنند، امکان پذیر می سازد. گزارش‌های جایگزین پیشنهادی، متون انتقالی را به عنوان نقطه شروع در نظر می‌گیرند که نشان می‌دهد هر دو متفکر درگیر فرآیندهای بازنگری هستند. قرائت صداقت در فصول 1 و 2 حول پایه های نیچه در مورد تعصب در مورگنروته (1880-1881) می چرخد، جایی که او ابتدا نیروهای اخلاقی-تاریخی مستلزم به کار انداختن "اراده به حقیقت" را مشکل می کند. قرائت اصالت در فصل‌های 3 و 4 حول سخنرانی‌های هایدگر می‌چرخد که در کتاب Was heißt Denken چیست؟ (1951-52). این سخنرانی‌ها فرضیات رسمی قبلی او را در مورد آنچه «اراده داشتن وجدان» فرد را فرا می‌خواند، در تفسیری از پارمنیدس در مورد تعین زبانی اندیشه، که بیشتر در زمینه Unterwegs zur Sprache (1950) مورد بحث قرار می‌گیرد، زیر سوال می‌برد. -59). فصل پنجم نشان می‌دهد که چگونه رویارویی هایدگر با نیچه به بازنگری‌های مستمر او در مفهوم اصالت، و به مفاهیم حاضر از نقد و اقتدار آن کمک کرد. توجه ویژه ای به اهداف خاصی است که فویل های نیچه ای متمایز به آنها نزدیک به آغاز رویارویی می شود - در سخنرانی هایدگر در مورد دوم Unzeitgemässe Betrachtung نیچه (1938) و در تک نگاری با عنوان Besinnung (1939) که در نزدیکی آن آماده می شود- و در پایان، به تعبیر همچنین اسپراخ زرتشت (1883-1885) ارائه شده در نیمه اول Was heißt Denken؟ فصل 6 تحولاتی را که از نقطه نظر متون گذشته نگر Die Zollikoner Seminare (1959-1972) و پنجمین کتاب Die fröhliche Wissenschaft (1887) ردیابی شده است، مرور می کند. سخنان پایانی در رابطه با تحقیقات تجربی اخیر در مورد ساختارهای اجتماعی-محیطی دخیل در تعیین هویت شخصی بیان شده است.
فراتر از آگاهی عقلانی: در مورد فرشته مرگ لو شستوف. وحی فلسفی و حقیقت آفریده شده است [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Marina Gennadjevna Ogden
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
ترجمه ماشینی : در آغاز قرن بیستم، اندیشه فیلسوف مهاجر روسی، لو شستوف (1866-1938) هنجارهای فلسفی سنتی را به چالش کشید و تجربه فردی اضطراب مرگ را در خط مقدم بررسی فلسفی قرار داد. بر اساس تحقیقات من در آرشیو لو شستوف در سوربن، آرشیو کتابخانه و مجموعه های ویژه انجمن روانکاوی بریتانیا در موسسه روانکاوی و ترجمه های من از دست نوشته ها و مکاتبات منتشر نشده لو شستوف، این پایان نامه تفسیر جدیدی از این فیلسوف است. کار کردن با توجه به توسعه جهان بینی شستوف در چارچوب یک روایت تاریخی و زندگی نامه ای، من با نگاهی به منشور مفهومی تمثیل فرشته مرگ، به بررسی ریشه های موقعیت فلسفی شستوف پرداختم. تحلیل تطبیقی ​​و هرمنوتیکی مفاهیم کلیدی در فلسفه شستوف - مسائل حقیقت، مکاشفه و مرگ از طریق بررسی مفاهیم کلیدی فلسفه او در ارتباط با عقاید برخی از تأثیرگذارترین شخصیت های زمان خود، از جمله به دست آمد. مانند ویلیام جیمز، ادموند هوسرل، کارل یاسپرس و زیگموند فروید، و با اشاره به متفکران اصلی سنت غربی از افلاطون، فلوطین و ترتولیان گرفته تا آرتور شوپنهاور، و از سورن کی یرکگور و فئودور داستایوسکی تا فردریش نیچه، لئو تولستوی، مارتین. هایدگر و مارتین بوبر. ساخت شبکه ای از تعاملات هرمنوتیکی (فلسفی، روانکاوانه، مذهبی) بدین وسیله هدف دارد که فلسفه شستوف را به گفتگوی معنادار و متقابل آموزنده با سایر رشته ها برساند. نتیجه اصلی این اثر این است که تمثیل فرشته مرگ عنصری کلیدی در روش شناسی شستوف بود و نقش ترکیبی در توسعه بینش فلسفی او داشت. نتیجه مهم دیگر این است که گفتار تمثیل فرشته مرگ مفهوم مرگ را به عنوان بیداری برای زندگی (تولد دوباره فرد) منتقل می کند که موضوع اصلی فلسفه شستوف است. این یافته نه تنها اندیشه های متفکر روسی را در چارچوب سنت الهیات یهودی-مسیحی قرار داد، بلکه ارتباطی با نظریه روانکاوی زیگموند فروید، فلسفه ژاک دریدا و احیای الاهیات آپوفاتیک کنونی ایجاد کرد.
فناوری و فلسفه دین [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
David Lewin (دیوید لوین)
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Cambridge Scholars Publishing ,
چکیده :
ترجمه ماشینی: در صد سال گذشته شاهد پیشرفت تکنولوژی غیرقابل تصوری بوده ایم که همه جنبه های زندگی بشر را متحول کرده است. با این حال، به نظر می‌رسد که ما نمی‌توانیم ناراحتی عمیقی از جهت‌گیری فناوری مدرن و برادران ایدئولوژیک آن، سرمایه‌داری جهانی و مصرف انبوه ایجاد کنیم. فیلسوفانی مانند مارکوزه، بورگمن و به‌ویژه هایدگر، تحلیل‌های مهمی از جامعه تکنولوژیک ایجاد کرده‌اند، با این حال دیوید لوین در این کتاب استدلال می‌کند که ایده‌های آن‌ها یا به واسطه بافت سکولارشان، یا با برداشت محدودی از دین که اجازه می‌دهند، محدود مانده است. این مطالعه خواننده را در مسیرهای تازه شکل‌گرفته فلسفه فناوری راهنمایی می‌کند و استدلال می‌کند که در جایی که این مسیرها به طور ناگهانی به پایان می‌رسند، یک گفتمان دینی برای بیان نگرانی‌های نهایی لازم است که کنش فناورانه را هدایت می‌کنند. این امر مستلزم تعمق در بینش مرکزی بسیاری از سنت‌های دینی است که به معنای نهایی، ما نمی‌دانیم چه می‌کنیم. اذعان به اینکه نمی دانیم چه می کنیم، اولین گام به سوی الهیات فناوری است که از بینش هایی از سنت الهیات عرفانی و همچنین از تحولات اخیر در فلسفه دین قاره ای استفاده می کند.
سه شکل تعالی: بررسی هایدگر و الهیات عرفانی قرون وسطایی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Sonya Sikka
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
سوژه و جهان در ویتگنشتاین و هایدگر [پایان‌نامه انگلیسی]
نویسنده:
Sharon Shatil
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : ویتگنشتاین و هایدگر هر دو ادعا می‌کنند که گزاره‌ها، موقعیت‌ها و کنش‌ها فقط در یک دیدگاه اساساً درگیر معنا دارند. مفهوم «درگیری» اساساً به اهداف ارجاع می دهد، به طرح ها کمک می کند، بر خلاف نگرش نظری، که فقط به ویژگی های اشیایی اشاره می کند که یا قابل درک هستند یا به طور علّی به چیزهای قابل درک مرتبط هستند. دیدگاه آنها با برداشت سنتی از معنا در تضاد است، و آنها به مشکلات مختلفی در رابطه با آن اشاره می‌کنند که به عقیده من، در فلسفه تحلیلی پسا ویتگنشتاینی حل نشده است. هر دو متفکر موافقند که برای معنادار بودن مشارکت به این معناست که دلایلی به صراحت برای عاملی که آن را انجام می‌دهد مورد تقاضا قرار گیرد. هایدگر استدلال می‌کند که برای امکان‌پذیر شدن این امر، باید کلیتی از دخالت‌های ممکن، که او آن را «جهان» می‌نامد، پیش‌فرض کرد. با این حال، چنین جهانی فقط برای موضوعی می تواند وجود داشته باشد که اساساً بر اساس این کلیت درگیر پروژه ای است. من استدلال می‌کنم که ویتگنشتاین با این دیدگاه، اگر کمتر به صراحت، موافق است، همان‌طور که در ضد دکارتی بودن برداشت او از معنا و ذهن نشان داده شده است. من نتیجه می‌گیرم که محل توافق بین ویتگنشتاین و هایدگر برداشت آنها از انسان است که اساساً دارای آزادی هستند که در هر عمل معنادار مورد استناد قرار گیرند. این آزادی موضوع، جهان و رابطه اساسی بین آنها را خلاصه می کند. این آزادی به منزله امکان ورود (و خروج) به هر عمل معناداری مربوط به یک موقعیت است. این یک نتیجه ضروری از دلایل صراحتا خواستار برای ورود به یک مشارکت معنادار است. آنچه ویتگنشتاین و هایدگر موفق به نشان دادن آن می شوند محدودیت نگرش نظری است - ناتوانی ذاتی آن در توضیح معنا و ساختارهای الزاماً مرتبط با آن: سوژه درگیر، و کلیت درگیری معنادار احتمالی با موجودیت ها. این امر برخی از پیش فرض های متافیزیکی و هستی شناختی و تلاش های علمی برای توضیح زبان، ذهن و رفتار انسان را مورد انتقاد قرار می دهد.
  • تعداد رکورد ها : 1204