نسبت خالق و مخلوق، مسألهای است که فهم دقیق آن، هستیشناسی انسان را به کلّی دگرگون میکند. در پاسخ این مسأله ـ فارغ از اختلافاتی که در تقریر هر نظریّه وجود دار
... رد ـ میتوان سه نظریّهی تباین، سنخیّت و عینیّت را به عنوان مرجع تمامی پاسخهای موجود، برشمرد. پیروان مکتب تفکیک و نیز اکثر متکلّمان، قائل به کثرت وجود و موجود و تباین وجودی کثرات، اغلب فلاسفه و حکماء، قائل به وحدت وجود و کثرت موجود و سنخیّت وجودی کثرات و اغلب صوفیّه و عرفاء، قائل به وحدت وجود و موجود و عینیّت وجودی کثرات هستند. هر گروه، دلایل عقلی و نقلی متعدّدی با دو رویکرد ایجابی و سلبی در راستای اثبات نظریّهی خود و ابطال نظریّات رقیب پیش نهاده است که قبول هر یک، لوازم و نتایج ویژه و کاملاً متفاوتی از دیگری دارد. بنابراین میتوان اتّخاذ موضع در این زمینه را از پربسامدترین باورها و مؤثّرترین آنها در سلسلهی باورهای دیگر محسوب نمود. نوشتار حاضر پس از ارائهی روششناسی مکتب تفکیک و حکمت متعالیه در ابتدای دو فصل نخست، به تبیین پاسخ این مسأله با محوریّت آراء آیهاللّه سیّدجعفر سیّدان و آیهاللّه عبداللّه جوادی آملی به عنوان دو تن از اندیشمندان شاخص این دو سنّت فکری میپردازد و ادلّه و سپس لوازم هر یک را بیان میکند. در پایان با توجّه به مقایسهی صورت گرفته، نظریّهی وحدت شخصی وجود، تبیینی موجّهتر ارزیابی میگردد.
بیشتر