جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 914
مقایسه‌ خمریه‌ ابن فارض مصری با اشعار مولانا و غزلیات سعدی و حافظ
نویسنده:
زرین تاج فرجی، محمدرضا شاد منامن
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله ضمن مطالعه و بررسی خمریّه‌ ابن فارض و تطبیق آن با اشعار مولانا، غزلیات سعدی و حافظ به عقاید مشترک عرفانی برمی‌خوریم که همگی به مشرب عشق و مستی و نیز اندیشه‌های وحدت‌گرایانه متمایل بودند.ابن شاعران گرانقدر، جهان بینی، عرفان و سلوک اجتماعی و فردی خودرا بر شالوده عشق بنا نهاده‌اند؛ به گونه‌ای که در باور آنها عشق، مهم‌ترین موضوع هستی، مبدأ و معادشناسی، انسان‌شناسی و بزرگ‌ترین انگیزه برای تعالی آدمی است. ابن فارض در خمریّه‌ خود که در حقیقت یک توحیدیه عرفانی است بیشتر به توصیف باده و حالات عرفانی آن پرداخته است که عاشق از جمال حقیقت و زیبایی آن که باعث لقا و وصل حضرت دوست می‌شود مست می‌شود. کلام سعدی صرف عشق و مستی است و در این رهگذر گاهی به عشق زمینی برای گداخته شدن نفوس مقربان اشاره می‌کند تا ناخالصی‌ها فرو ریزد و افرادشایستگی وصال ودیدار جمال یار را پیدا کنند. کلام مولانا بیشتر بر وجد و غلبه‌ هیجانات روحی و عرفانی است که مبتنی بر تجربه‌های روحانی است اما حافظ که بیشترین بسامد دربارة‌ باده و عشق را در غزلیّات خود به‌کاربرده، حکایت از آن دارد که تحت تأثیر مضامین ابن فارض بوده و با زبان رمزی و نمادین به بیان اندیشه‌های خاصّ عرفانی می‌پردازد.
صفحات :
از صفحه 223 تا 239
وحدت و کثرت ادیان با رویکرد عرفانی در مثنوی مولوی
نویسنده:
معصومه صادقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پرواضح است که مولوی بلخی یکی از شگفتی های ادبی و عرفانی است که در بسیاری از اشعار خود بر وحدت ادیان در مثنوی تأکید دارد. مولوی­ پژوهی فراوان ایران و جهان گویای این است که مولانا دارای اندیشه ­های بلند و فراجهانی است. او بر این باور بوده است که یکی از بزرگ­ترین بیماری­های بشریت، بیماری نفس اماره، خودخواهی­ وتکبر انسان­ها برای رسیدن به مراتب مادی ودنیایی است. این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی به چگونگی تأثیر وحدت ادیان در آموزه­ های مولانا همت گمارده است که شاخص اصلی این بحث عرفان اسلامی است. ­یافته ­های پژوهش نشان می­دهد که مولوی در تمثیلاتی که به ویژه از ادیان می­ آورد، تأویلات آزاداندیشانه­ اش درپذیرش عقاید را آشکارابر زبان جاری می­سازدو گوناگونی حکایات و موضوعات، یک هدف واحد دارد، همچون جامعه متکثری که دارای وحدت و یکرنگی است وتأکید بحث بر عرفان است که در تقویت روحیه­ معنوی، عشق­ورزی و محبت به انسان­ها دورنمایی دارد و دروحدت و اتحاد ادیان متکثرپیوندی شگفت‌انگیزبرقرارمی‌کند و انسان را به حقیقت هستی پیوند می­دهد.
صفحات :
از صفحه 326 تا 341
بررسی تطبیقی رویکردهای اندیشه اسلامی به قیامت و بازتاب آن در مثنوی مولوی و گلشن راز شبستری
نویسنده:
پروین گلی زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
>نزدیک بودن عرفان با دین اسلام و ارتباط گسترده آموزه ­های عرفانی با مسائل شرعی و اصول خاص این دین و تأثیرپذیری شاعران، نویسندگان و به ویژه عرفا از مکاتب اسلامی و مبانی اعتقادی آن در طول تاریخ شعر و ادب پارسی همواره منجر به پیدایش آثاری جامع در حوزه عرفان ایرانی- اسلامی شده است. توانمندی خاص عرفا و بزرگان علم فلسفه و کلام سبب تلفیق این دو حوزه (عرفان و آموزه‌های اسلامی) با یکدیگر شده و بر شمول کلی این آثار نیز افزوده است. در این میان، مولانا و شبستری، صرف نظر از وجوه مشترک اعتقادی در ایدئولوژی و سبک شخصی خویش، با بهره ­گیری از مشرب عرفانی و اسلامی، توانسته­ اند در آثار برجای مانده از خویش، سیمایی کامل از اصول اعتقادی خود را ارائه دهند که اعتقاد به معاد جسمانی و روحانی، از موضوعات مشترک در جهان‌بینی این دو عارف است. اگرچه میزان توجه به مسائل اعتقادی و نگرش فکری در مثنوی معنوی (به دلیل حجم بالای مطالب) بیشتر و در گلشن راز (به دلیل حجم محدود مطالب) بسیار کمتر از سایر موضوعات و مسائل متشابه است؛ امّا می‌تواند پژوهش‌های تازه و بی­نظیری را به خود اختصاص دهد که نگارندگان در این جستار، مسأله قیامت را در اندیشه مولانا و شبستری با استناد به اصول و آموزه­های اسلامی به طور تطبیقی بررسی می­کنند تا از این رهگذر برخی از اعتقادات و شالوده­ های فکری این قبیل شاعران عارف مشرب، بر مخاطبان آشکار شود.
صفحات :
از صفحه 157 تا 173
رستاخیز عرفانی ‌انواع‌ نادر صوت‌ در غزلیات ‌شمس
نویسنده:
پروین پارسا، ماندانا کمرخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
غزلیات شمس پیوندخروش ناخودآگاه درونی شاعر و آواهای طبیعی نظام هستی است، این دو در تطبیق با فضای عرفانی ومعناییمتن شاعرانه به سبکی موسیقیایی احضار می‌شوند،مولانا بی‌هیچ انتخاب گزینشی یا تحمیلی برمتن، مفاهیم عرفانی را در بستر جویباری غزل می‌نشاند و در این راستا به جلوه‌های طبیعی و شاعرانۀ صوت روی می‌آورد،رویکرد درونی و جوششی مولانا به اصوات، مجموعه‌ای از حرف‌آهنگ‌ها، واژه‌آهنگ‌ها، متن‌آهنگ‌ها و صدامعناهارا در حریم غزلیات شمس‌فراهم آورده‌است،این اصوات دارای مصادیق متعددی‌است‌و در این‌ جستار با عناوین:اصوات شاعرانه، اصوات قرردادی، اصوات موکد، اصوات ممتد، اصوات وابسته و اصوات نواختی نامگذاری شده وکیفیت دیگر انواع شناخته شدۀ صوت و صوت‌آفرینی در غزلیات شمس، ازجمله:نام‌آوا، صدامعنا، نغمۀ‌حروف، تکرار، تجنیس‌و،،،تحلیل شده‌است،در غزلیات شمس منشااصوات، حرکت است و این‌دو، کفه‌ها یک ترازو هستند،دراین جستار مهمترین عناصرایجاد حرکت که به خلق ابزارهای صوت‌آفرینی منجر می‌شود، برشمرده شده است،رابطۀ صدا و حرکت و مقاصد ثانویۀ اصوات در غزلیات شمس، دیگر محورهای این پژوهش هستند.
صفحات :
از صفحه 289 تا 314
مطالعۀ تطبیقی اندیشه‌های مولانا جلال‌الدین با تفکرات اگزیستانسیالیستی
نویسنده:
عزیز جوانپور هروی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مهم­ترین مکاتب فلسفه قاره‌ای در قرن بیستم، مکتب اگزیستانسیالیسم است که با توجه عمدۀ خود به مسائلی همچون وجود انسانی، فردیت، اخلاق و ایمان با ادبیات عرفانی و صوفیانۀ ایرانی، مشابهت‌های فراوانی دارد. مولانا جلال­­الدین بلخی، عارف و شاعر بزرگ ایرانی، از جمله نمایندگان مهم ادبیات عرفانی و صوفیانۀ ایران است که دستگاه فکری­ و نبوغ و بدعت اندیشۀ عرفانی و فلسفی­ا­ش، از جهات بسیاریبا تفکر اگزیستانسیالیستی مشابهت و مطابقت­ دارد. در این مقاله، کوشیده شده است تا همانندی ­های فکری مولانا با فیلسوفان اگزیستانسیالیست غربی مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین ابتدا به معرفی اصول و ویژگی­های کلی نحلۀ فلسفی اگزیستانسیالیسم پرداخته شده است و بعد به مختصری از آرای اندیشمندان این مکتب همچون سورن کی‌یرکگارد، گابریل مارسل، کارل یاسپرس و میگل د.اونامونو و سارتر اشاره خواهد شد و پس از آن، به جنبه­ هایی از اندیشۀ مولانا که با نکات برجستۀ این نحله مناسبت و سازگاری دارد، پرداخته شده است و نشان داده شده است که میان مبانی فکری فیلسوفان اگزیستانسیالیست و تفکرات مولانا چه اشتراکاتی وجود دارد.
صفحات :
از صفحه 163 تا 184
مولوی و قرآن « تفسیر یا تاویل»
نویسنده:
سیدی سیدحسین
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مثنوی را قرآن منظوم هم نامیده‌اند. به این اعتبار که سرشار از آیات قرآن کریم است و ذهن و زبان مولوی را بیش از هر چیز قرآن شکل بخشیده است. رویکرد مولوی به آیات به چهار گونه بوده است: 1- اقتباس لفظی 2- اقتباس معنوی 3- تفسیر 4- تاویل. در این مقاله به دو گونه اخیر اشاره می‌شود که آیا مولوی تماما دست به تاویل زده است یا تفسیر؟ تاویل از نگاه مولوی چه شرایط و خاستگاه هایی دارد؟
صفحات :
از صفحه 137 تا 158
امکان گفت‌وگو بین «مکتب کیوتو» و «حکمت اسلامی»
نویسنده:
محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله سعی می‌کنم نشان دهم که با وجود اختلاف زمانی یا تاریخی و جغرافیایی بین فلسفة مکتب کیوتوی ژاپن در قرن بیستم و حکمت اسلامی شباهت‌های درخور تأملی برای مطالعات تطبیقی وجود دارد. بنابراین به نظر نگارنده «امکان گفت‌وگو» بین این دو تصورشدنی است. با این حال، این مقاله ادعا نمی‌کند که تطبیق کامل و منطقی بین این دو مکتب قابل حصول خواهد بود. مکتب کیوتو در ذن بودیسم سنتی ژاپنی و تفکر عرفانی و فلسفی مغرب‌زمین ریشه دارد و نمایندگان کلیدی آن عبارت‌اند از: نیشیدا کیتارو، نیشیتانی کیجی، و تانابه هاجیمه. در این مقاله عمدتاً بر اندیشه‌های دینی و عرفانی نیشیدا و نیشیتانی متمرکز خواهیم شد. نیشیدا کیتارو پایه‌گذار مکتب کیوتو محسوب می‌شود. اندیشة غالب در این مکتب مبتنی‌بر مفهوم نیستی، خدا، تجلی، عشق، دین، و مسئلة نفس است. از سوی دیگر، در حکمت اسلامی نیز تقریباً به مفاهیم مشابهی در اندیشة نمایندگان برجستة آن مانند مولوی، صدرا، و ابن‌عربی، که تحت تأثیر سنت دینی و قرآنی و سنت فلسفة یونانی (از جمله فلسفه‌های نوافلاطونی) قرار دارند، برمی‌خوریم. این مقاله بر آن است که با تمرکز بر مفاهیمی مانند نیستی، خدا، تجلی الهی، عشق الهی، دین، و نفس در هر دو طرف «امکان» گفت‌و‌گو را نشان دهد.
صفحات :
از صفحه 29 تا 51
رابطه بین انسان و خدا از نگاه مارتین بوبر
نویسنده:
الهام غزازانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مارتین بوبر فیلسوف بزرگ آلمانی معاصر بسبب نظریه خاص او در باب رابطه آدمی با دیگری، نامبردار و مورد توجه اندیشمندان است. از نظر بوبر هر زندگی واقعی مواجهه است، مواجهه ای میان انسان و دیگری. در این مواجهه، فرد با حفظ وجود مستقل خویش، مبادرت به ایجاد رابطه با دیگری می کند اما اینگونه نیست که در دیگری مستحیل شود. بوبر قائل به دو نوع رابطه اساسی است که انسان می تواند با جهان پیرامون خود داشته باشد، یکی رابطه «من-تو» است که رابطه ای دوسویه و بی قید و شرط است و دیگری رابطه «من-آن» است که متضمن صورتی از بهره مندی و تسلط است. البته از نظر مارتین بوبر، اختلاف این دو حوزه مربوط به ماهیت ابژه-هایی که انسان با آنها رابطه برقرار می سازد نمی شود، بنابراین چنین نیست که هرگونه رابطه میان اشخاص «من- تو» و هرگونه رابطه با حیوانات و اشیاء «من-آن» قلمداد شود، بلکه اختلاف میان آن دو، به نفس رابطه مربوط است. رابطه «من- تو» می تواند بین انسان با هر چیز دیگری رخ دهد مانند انسان، حیوان، گیاه و یا با یک شیء یا اثری هنری، و با فراتر رفتن از آنها، رابطه میان انسان با خداوند برقرار می شود. بنابراین رویکرد انسان به جهان، از این حیث که کدام یک از این دو رابطه را در نظر داشته باشد، متفاوت است. بوبر رابطه من-تو را ارجح از رابطه من-آن می داند اگرچه در عالم خاکی گریزی از رابطه من-آن نیست، اما ماندن در این رابطه (من-آن) به دور شدن از خود منتهی می گردد. به نظر فیلسوف والاترین مرتبه رابطه، برقراری ارتباط میان انسان و خداوند است که از طریق رابطه من-تو می توان به «تو»ی ابدی (خدا) نائل شد. بحث از این موضوع در زبان فارسی کاملا بدیع است و پیش از این به شکل جدی بدان نپرداخته اند. بنابراین مارتین بوبر والاترین نوع رابطه را رابطه با «تو»ی ابدی، که همان خداوند است می داند؛ رابطه ای که هرگز به «من-آن» بدل نمی شود. تلقی بوبر در باب رابطه، منجر به الگویی شده که بسیاری از اندیشمندان از آن تاثیر پذیرفته اند، هرچند مدل من - توی مارتین بوبر قابل استفاده در تفکرات شرقی است، اما شایان ذکر است که در سنت شرقی-اسلامی الگویی با چنین مضمونی یافت می شود، هرچند از حیث زمانی قرن ها پیش تر از مارتین بوبر مطرح گشته است، اما چه بسا کامل تر و کاربردی تر باشد (به ویژه جهت استفاده متفکران و اندیشمندان اسلامی). برای مثال می توان نمونه جامعی از بحث رابطه میان انسان و خدا را در آثار مولانا جلاالدین بلخی یافت. در این الگو، که نام آن را می توان «من-من» نهاد، مراتب متفاوتی از رابطه را جهت برقراری رابطه با خداوند ذکر نموده است، هرچند الگوی «من-تو»ی بوبر ارزشمند و کاربردی است، اما به نظر می رسد در مقام قیاس الگوی مولانا موثرتر واقع گردد.
صفحات :
از صفحه 31 تا 49
رابطه بین انسان و خدا از دید مولانا
نویسنده:
الهام غزازنی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث رابطه بالاخص رابطه میان خدا و انسان از مهم ترین دغدغه های دینداران محسوب می شود. از این روی مولانا جلاالدین بلخی جهت تحقق چنین نسبتی قائل به وجودهای مستقل، هم برای خدا و هم برای انسان است، تا قابلیت برقراری رابطه با یکدیگر را فراهم سازد. از این روی در آثار این عارف بزرگ بصورت مستمر و مداوم نسبت میان انسان و خدا مشهود است، خدایی که در عین تسلط بر همه هستی، خود را به گونه ای متجلی ساخته است که انسان بتواند با او نسبتی برقرار سازد و قادر باشد تا بی قیاس و بی تکیف و بی واسطه، خداوند را "تو" خطاب کند. نسبت میان انسان و خدا به دو بخش تقسیم می شود ، رابطه خدا با انسان و رابطه انسان با خدا. در این مقاله این نسبت بر اساس الگوی من و توی مارتین بوبر مورد بررسی قرار می گیرد. مولانا در برقراری رابطه انسان با خداوند قائل به مراتبی است که می توان آن را به چهار مرتبه تقسیم نمود. رابطه "من-آن" ، رابطه "من-او" ، رابطه "من- تو" و رابطه "من-من". رابطه "من-آن" پایین ترین درجه رابطه محسوب می شود که در آن بنده با نگاهی سود جویانه و از سر رفع حاجات، به برقراری آن می پردازد که پس از برطرف شدن نیاز، خداوند به فراموشی سپرده می شود. در رابطه "من-او" از نگاه سودجویانه فاصله می گیرد اما همچنان فاصله ها موجود است . رابطه "من-تو" فراتر از دو رابطه پیشین است؛ زیرا در این مرتبه رابطه ای صمیمی و نزدیک میان انسان و خداوند شکل می گیرد تا بدان جایی که عابد، معبود خود را "تو" خطاب می کند، این رابطه، نه از حیث رفع حاجات، بلکه از روی تقرب الی الله و وصال با محبوب شکل می گیرد، اما مراتب رابطه به اینجا ختم نمی شود و مرتبه ای بالاتر نیز قابل مشاهده است و آن رابطه "من-من" است؛ رابطه ای که در آن اندک فاصله موجود در "من-تو" نیز محو شده و انسان بی هیچ فاصله ای با خدای خود رابطه برقرار می سازد. تصویر چنین نسبتی را در اندیشه متفکران غربی همچون مارتین بوبر نمی توان مشاهده کرد؛ چه بسا نهایت نسبتی که برای انسان قائل هستند رابطه من- تو است، هرچند مارتین بوبر فیلسوف معاصر در بحث نسبت، گامی نو برمی دارد و کتاب کوچکش تحت عنوان من و تو سر لوحه بسیاری از متفکران هم عصر و پس از خود می شود اما دریافت مولانا چیز دیگر است.
صفحات :
از صفحه 111 تا 132
استعاره شناختی عشق در مثنوی مولانا
نویسنده:
داوود اسپرهم، سمیه تصدیقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«عشق» مهم‌ترین کلیدواژه تمام متون عرفانی، به‌ویژه در مکتب فکری مولاناست. از عشق نمی‌توان با بیانی صریح و مستقیم سخن گفت. از این ‌رو، عرفا با ابزارهای گوناگون زبانی و مفهومی سعی در روشن ساختن منظور خود از این مقولة اساسی‌نموده‌اند. در مثنوی نیز عشق، عنصری کلیدی است که باید بدان اهتمام ویژه‌ای داشت. در این مقاله، استعاره‌هایی بررسی شده‌اند که با محوریت عشق در مثنوی مولانا بازتاب یافته‌اند. مبنای نظری و اساس تحقیق، همان نظریة استعارة مفهومی/ شناختی لیکاف و جانسون است که مطابق با آن، برخلاف رویکرد سنّتی، استعاره تنها نقش زیبایی‌آفرینی ندارد، بلکه ابزاری شناختی برای پی بردن به جهان‌بینی و تفکر نویسنده است. در ابتدای مقاله، گزارشی از استعاره‌های مفهومی/ شناختی عشق در مثنوی مولانا آمده‌است و این استعاره‌ها بر پایة حوزة مبدأ و مقصد بررسی و تحلیل شده‌اند. هدف از این کار، مشخص کردن استعاره‌های کانونی و اصلی عشق در مثنوی و سرانجام، کشف دیدگاه مولانا دربارة عشق بوده‌است. این استعاره‌ها از نظر مضمون و محتوا در چهار گروه اصلی قرار می‌گیرند: 1ـ گروهی که تصویری مثبت از عشق ارائه می‌دهند. 2ـ آن‌ها که صفات و ویژگی‌های منفی عشق را برجسته می‌کنند. 3ـ استعاره‌هایی که دوجانبه و دوپهلو هستند. 4ـ استعاره‌هایی هستند که از نظر مفهومی، خنثی هستند. تحلیل شناختی هر گروه/ شبکه از استعاره‌ها با توجه به استعاره‌های مرکزی آن‌ها ارائه شده‌است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که سوزندگی، مست‌کنندگی و ذی‌شعور بودن عشق، بیشتر از سایر جنبه‌های آن مدّ نظر مولانا بوده‌است و در نگاه وی، تمام اقتدار از آن معشوق است و عاشق دنباله‌رو، بیمار و نیازمند معشوق است.
صفحات :
از صفحه 87 تا 114
  • تعداد رکورد ها : 914