جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4835
رهیافت تطبیقی به مساله‌ی مراتب نفس از نظر قرآن و حکمت متعالیه
نویسنده:
پدیدآور: یگانه قنبری ؛ استاد راهنما: رضا رسولی شربیانی ؛ استاد مشاور: میثم اکبرزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث از نفس، به دلیل اینکه نفس حقیقت انسان محسوب می‌شود، اهمیت فراوانی داشته؛ پیرامون آن نظریات متعددی مطرح شده، اما چون حقیقت نفس ورای عالم ماده است، دست‌یابی بدان مشکل و به نحوی غیرممکن است. در قرآن خداوند به وجود نفس و انواع آن اشاره کرده و نحوه‌ی ارتقای هریک از آنها را بیان نموده و انسان را در چگونگی مواجهه با آن آگاهی بخشیده است. آیات قرآن اشاره می‌کنند که نفس یک موجود جاودانه است و مرگ و نابودی برای آن نیست. نفس موجود مجردی است که برای ادامه حیات و رشد و استکمال خود باید از جسم کمک بگیرد. همان موجودی که به مسیر انسان جهت داده و انسان را به شقاوت یا سعادت می‌رساند. ملاصدرا نیز از جمله محققان است که در مورد نفس نظریه پردازی کرده است. او نیز مانند قرآن برای نفس حقیقتی مجرد و کمال جو فرض می‌کند با این تفاوت که او نفس را جدا از جسم انسان نمی‌داند بلکه جسم را مرتبه‌ای از وجود نفس می‌داند. او ثابت می‌کند که لازم نیست برای نفس وجودی جدای از وجود بدن اثبات شود؛ زیرا این دو با یک وجود، موجود هستند و چون مسلم است که بدن وجود دارد پس وجود نفس هم ثابت می‌شود، زیرا نفس، استعدادی در آن بدن است پس در آغاز پدیدار شدن نفس و بدن، وجود نفس، جدای از وجود بدن نیست همانطور که وجود عَرَض با وجود جوهری که آن عرض در آن محقق می‌شود یک وجود است نه بیشتر، با این تفاوت که با از بین رفتن جوهر، عرض هم بناچار وجود خود را از دست می‌دهد ولی نفس با فنای بدن فانی نمی‌شود زیرا راه تکامل و رشد نفس از راه رشد و تکامل بدن جداست و اگرچه حدوثاً وجود آنها متحد می‌باشد ولی در بقاءً به دو وجود موازی تغییر می‌یابند. او بین جسم که بعد مادی و نفس که بعد معنوی انسان است یک واسطه‌ای را در نظر می‌گیرد که هم ویژگی‌های مادی جسم و هم ویژگی‌های معنوی روح را داشته باشد و آن را روح بخاری می‌نامد که همان نفس حیوانی است. او برای نفس مراتبی را قائل است و معتقد است انسان می‌تواند با مراقبت به مراتب عالی نفس برسد. در این پایان نامه ابتدا به بررسی نظرات قرآن و ملاصدرا درباره‌ی نفس و مراتب نفس پرداخته و ترتیب این مراتب و فرق آنها را باهم بیان می‌کنیم و از آنجاییکه هم قرآن و هم ملاصدرا نظر بر جاودانگی و خلود نفس دارند و این دیدگاه خود را اثبات می‌کنند و نفس را بخش مهم انسان طلقی می‌کنند؛ با توجه به عملکرد متفاوت قوای نفس، به دنبال ارائه‌ی روش‌هایی برای تربیت نفس و نشان دادن راه سعادت و خوشبختی ابدی نفس هستند. در ادامه بحث دیدگاه ملاصدرا را درباره‌ی نفس و بدن خواهیم دید که با دیدگاه قرآن تفاوت‌هایی دارد. ملاصدرا معتقد است روح و بدن از طریق نفس حیوانی به هم پیوند خورده و بدن بخشی از روح است ولی قرآن بیان می‌دارد که جسم و روح جدا از هم بوده و جسم در خدمت روح قرار دارد. تفاوت دیگر را می‌توان در نحوه‌ی تقسیم بندی مراتب نفس دید که از نظر اینجانب قرآن با توجه به نحوه‌ی تربیت و رشد نفس تقسیم بندی کرده ولی در حکمت متعالیه رشد شناختی نفس را در تقسیمات مد نظر گرفته است. با وجود تفاوت‌ها شباهت‌هایی در مورد خلود و تأثیر و تأثر پذیری روح و جسم از هم دارند.
واکاوی تحلیلی روش، مبانی و قواعد فلسفی بکار رفته در شرح اصول کافی ملاصدرا (باب العقل و الجهل)
نویسنده:
پدیدآور: فهیمه حقی ارزیل ؛ استاد راهنما: عباس جوارشکیان ؛ استاد مشاور: سید مرتضی حسینی شاهرودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرای شیرازی با وجود آنکه بیشتر با عنوان فیلسوف برجسته اسلامی‌شناخته می‌شود، ولی به حق می‌توان او را مفسر و شارح برجسته قرآن و روایات دانست. شرح اصول کافی ملاصدرا در کنار تفسیر قرآنی که نگاشته است او را در زمره عالمانی قرار می‌دهد که از جامعیّت علمی‌در علوم معقول و منقول برخوردارند. ملاصدرا در تفسیر آیات قرآن و شرح اصول کافی، درکنار مبانی و قواعد رایج تفسیری، از مبانی و قواعد فلسفی نیز بهره بسیار می‌برد. در پژوهش حاضر مبانی و قواعد فلسفی به کار رفته در شرح روایات «باب عقل و جهل» به شیوه توصیفی - تحلیلی و با رویکرد فلسفی، مورد بازخوانی و واکاوی قرار گرفته است. در پایان، مبانی و قواعد فلسفی به کار رفته در شرح ملاصدرا گردآوری شده و چگونگی استفاده ملاصدرا از قواعد و مبانی فلسفی تبیین گردیده است. یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهد که ملاصدرا در شرح روایات عقل و جهل، رویکرد جامعی دارد و در استخراج معانی و مفاهیم به کار رفته در روایات اصول کافی از دو شیوه عقلی و نقلی بهره برده است. ایشان هم از آیات و روایات در شرح روایات اصول کافی استفاده می‌کند و هم با تکیه بر مبانی و قواعد عقلی و فلسفی می‌کوشد، روایات را شرح دهد. بهره‌گیری ملاصدرا از مبانی و قواعد فلسفی در شرح روایات اهل بیت (ع) و ارائه معارف غنی و پرمحتوا، نشان از آن دارد که بدون رویکرد عقلی و فلسفی مبتنی بر براهین عقلی، نمی‌توان به شناختی عمیق و دقیق از آموزه‌های اعتقادی دینی دست یافت.
تبیین دیدگاه انسان شناختی ملاصدرا و اشارات تربیتی آن برای اهداف و اصول تربیت دینی: دور هرمنوتیک میان افکار، احوال و اعمال
نویسنده:
پدیدآور: محمدرضا حاجی محمدرفیع ؛ استاد راهنما: ابوالفضل غفاری ؛ استاد مشاور: جهانگیر مسعودی ؛ استاد مشاور: محسن ایمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده هدف از انجام این پژوهش که به روش تحلیلی و قیاسی انجام‌گرفته است، رسیدن به قرائت جدید و کامل تری از حکمت متعالیه در خصوص ارتباط میان مؤلفه های افکار، احوال و افعال و چگونگی استفاده از آن در تدوین اهداف و اصول تربیت دینی است. در نگاه نسبتا رایج از دیدگاه ملاصدرا، افکار انسان بر احوال و احوال او بر اعمالش مؤثر است. این برداشتِ یک جانبه و خطی به‌صورت دیدگاهی نسبتا غالب، بین اهل تحقیق است. گرچه برخی از فلاسفه، نظری متفاوت دارند، اما غالباً آن‌ها نیز بر رویکرد خطی تأکید دارند. در این پژوهش با مراجعه به حکمت متعالیه و با این پرسش اصلی که «رویکرد ملاصدرا، در خصوص رابطه بین مؤلفه های افکار، احوال و افعال ازلحاظ خطی بودن و تقدم شناخت به احوال و اعمال و یا دوری بودن چگونه قابل تبیین است؟» نظر صدرالمتألهین در این خصوص بررسی می گردد. دست آوردهای این بخش از پژوهش حاکی از آن است که ملاصدرا معتقد است میان سه مؤلفه یادشده، تأثیر و تأثر و به‌عبارت‌دیگر، دور هرمنوتیک برقرار است. در حکمت متعالیه نه‌تنها نگاه خطی و قرائت رایج، جایگاهی ندارد، بلکه تأثیرات چند سویه مؤلفه ها و ارتقای وجود آدمی در این سیرِ روبه تزاید مورد تأکید است. این نگاه چندجانبه، پیامدهایی نیز در تربیت دینی خواهد داشت. در ادامه این پژوهش و با این پرسش اصلی که «دیدگاه انسان شناختی ملاصدرا در خصوص رابطه میان افکار، احوال و اعمال، چه اشارات تربیتی درزمینه هدف ها و اصول تربیت دینی فراهم می نماید؟» استنتاج های تربیتی به روش اصلاح‌شده فرانکنا در این خصوص انجام گردید. استنتاج ها حاکی از آن است که با توجه به نگاه هرمنوتیکال میان افکار، احوال و اعمال، هدف غایی تربیت دینی، اتصال آدمی به ملأ اعلی و مشاهده ملائکه مقرب خداوند و خدایی شدن (تشبه به باری‌تعالی در اسما و صفات) است. دست‌یابی توأمان به افکار، احوال و اعمالی که انسان را الهی می کند، رسیدن به اعمالی که انسان را الهی می کند، دست‌یابی به احوال و احساساتی که انسان را خدایی می کند و دست یافتن به علومی که انسان را خدایی می کند، به‌عنوان اهداف واسطی تربیت دینی استنتاج گردید. سپس به کمک مبانی تربیت دینی و نیز اهداف واسطی، به استنتاج اصول تربیت دینی پرداخته شد. یافته ها در خصوص اصول تربیت دینی نیز عبارت اند از: کسب باورهای دینی؛ نیل به احوال و احساسات معنوی (دینی)؛ انجام اعمال دینی؛ تغییر اندیشه ها به‌منظور تحول در احوال؛ تحول در احوال به‌منظور تغییر اندیشه ها؛ تحول در احوال به‌منظور انجام اعمال؛ انجام اعمال به‌منظور تحول احوال؛ تغییر اندیشه ها به‌منظور انجام اعمال؛ انجام اعمال به‌منظور تغییر اندیشه ها؛ اولویت دادن در ترغیب به اعمال و تهییج احوال دینی کودکان و نوجوانان و اولویت دادن به ارتقای شناخت نظری در سنین بالاتر. کلیدواژه‌ها: حکمت متعالیه، صدرالمتألهین، دور هرمنوتیک، افکار، احوال، افعال، تربیت دینی، اهداف، اصول
طراحی مرکز گفتمان و هم اندیشی تمدنها از طریق شناخت حکمت ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: مصطفی وجاهت ؛ استاد راهنما: هیرو فرکیش
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برای شناخت و تعریف جایگاه معماری در حکمت ملاصدرا درک مغیوم هنر ضروری به نظر می رسد. هرچند که فهم هنر ذبل موضوعاتی است که در فلسفه دچار چالش های اساسی است و ب ختی درکی شفاف از آن حاصل می گردد. مشتوم هنر ان دیدگاههای مختلف قابل بررسی است در فرهنگ ایرانی هنر با وبژگیهای کار خوب و در حد کمال معرفی می گردد. بنابرابن کمال و فضیلت، دانشور به تقواء رادمردی و صعانی همانند آن وارد قلمرو هنر می گردند. ملاصدرا دو خصلت علمی داشت که در دانشمندان کمتر دیده می شود؛ بلی عمق معلومات و دیگری اوج دانش فلسفی اوست .تندرا تنها به مطالعه و خواندن مطالب بسیار درباره مسائل اکتفا نمی کرد، بلکه تعمق در خصوص آنها از ویژگی های بارز وی بوده است. معماری متعالی انسان را از مرحله ی حس به مرحله ی معنا و عقل ارتقا داده و به سمت مرحله درک وجود مطلق ، هدایت میکنند.معماری این خصوصیت ادراک را توسط استعاره به ظهور می رساند.زیرا در بازخوانش فلسفه صدرا و اتحاد عاقل و معقول ،معماری باید حضور ناب معنا در ادراک انسان به واسطه حضور او باشد و از این رو اشتراک معنوی انسان و معماری لازم است. مطابق فلسفه حکمت صدرایی خصوصیات لازم برای تعالی و مانایی بنای معماری در شکل زیر به اجمال معرفی شده است.با این خصوصیات هویت واصالت گونه ای از معماری ایرانی به منصه ی ظهور می رسد.با تعمق در اصول فلسفی ملاصدرا و با لحاظ کردن خصوصیاتی که بر معماری موثر است ،میتوان ویژگی های برخی بناهای شاخص و مانگار را بازیافت که خود مجالی دیگر برای تحقیق میطلبد.
تحلیل و بررسی ولایت تکوینی اهل بیت علیهم السلام از نگاه ملاصدرا و علامه مجلسی
نویسنده:
پدیدآور: سیدعلی رضا علی نژاد؛ استاد راهنما: محمد رضاپور ؛ استاد مشاور: عبدالمجید زهادت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
ولایت تکوینی از جامع‌ترین فضایل اهل بیت علیهم السلام است و معنای عمیق‌تر از تصرفات تکوینی دارد که تصرفات غیر عادی تکوینی؛ مانند معجزات و کرامات از نشانه‌های آن است. هدف این پژوهش، تبیین ولایت تکوینی اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه ملاصدرا و علامه مجلسی به صورت تطبیقی با روش تحلیلی، توصیفی و تبیینی است. روش ملاصدرا و علامه مجلسی، در این باب عقلی و نقلی است؛ صدرا بیشتر بر روش عقلی شهودی تکیه دارد و علامه تأکیدش بر روایات است و تا حد امکان از تأویل روایات خود داری می‌کند. آن‌ها، در مبانی این بحث نیز با هم اشتراک دارند؛ با این تفاوت که صدرا بیشتر به تحلیلات عقلی پرداخته، اما علامه مجلسی تحلیلات عقلی را تا جایی می‌پذیرد که مخالف نصوص نباشد. به لحاظ مبانی، ولایت تکوینی مقامات معنوی و سیر اشتدادی وجودی انسان تا اعلی مرتبه قرب الهی است و دارای مراتبی است که برترین آن در اختیار اهل بیت علیهم السلام است. از دیدگاه ملاصدرا و علامه مجلسی، اهل بیت علیهم السلام، مظهر اتم و واسطه تکمیل عوالم و به نحو اخص مکمِّل بنی آدم اند، پس دارای ولایت تکوینی هستند؛ زیرا در قوس نزول واسطه در ایجادند و در قوس صعود به عنوان علت غائی مکمِّل نفوس مستعده هستند. و در عالم طبیعت وجود عنصری اهل بیت علیهم السلام به عنوان عِدل و مفسّر قرآن و الگوی رفتاری برای انسان‌ها در همه‌ی اعصار ضرورت دارد. از دستآورد های این رساله، ظهور هم گرایی و جمع سالم عقل و نقل در تبیین مقامات انسان در چارچوب شئون معنوی و تکوینی اهل بیت علیهم السلام است. علامه در سایر موارد با مبانی فلاسفه در مباحث عقول مخالف است، اما در بحث ولایت تکوینی اهل بیت علیهم السلام، قریب به اتفاق مبانی صدرا را پذیرفته و آن را با حقیقت نوری اهل بیت علیهم السلام تطبیق می‌کند.
بررسی انتقادی مفاهیم دیالکتیکی در اندیشه مولانا و ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: پروانه دلاور استاد راهنما: رمضان مهدوی آزادبنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کلمه‌ی «دیالکتیک» در تاریخ فلسفه، سیر دگرگونی ویژه‌ای دارا بوده و برداشت‌های گوناگونی از آن شده‌است. در این پژوهش منظور از مفاهیم دیالکتیکی، مفاهیمی است که عموماً در دیالکتیک «هگل»، برجسته است. منظور هگل از روش دیالکتیکی، روشی مبتنی بر مفهوم گذار می‌باشد که دارای ارکان اصلی برنهاده، برابرنهاده و هم‌نهاده است. هدف از این پژوهش، مطالعه‌ی انتقادی اندیشه‌ی دیالکتیک و مفاهیم دیالکتیکی نزد مولانا و ملاصدرا با تکیه بر متن«مثنوی معنوی» و «اسفار اربعه» بوده‌است که به روش اسنادی و به وسیله‌ی فیش‌برداری صورت گرفته و در تحلیلِ نهایی، رویکردِ تطبیق میان آرای این دو اندیشمند، مدنظر بوده‌است. مهم‌ترین مفاهیم دیالکتیکی که درنظام عرفانیِ مولانا با توجه به سیرِ تحولیِ شخص و شعرش دیده‌می‌شود، حرکت تکاملی، تجدد امثال، جنبش آفرینش، تضاد و وحدت اضداد هستند. حتی هم‌گونی‌هایی در بیان دیالکتیک ‌هگل و مولانا مشاهده شد. در حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا، رهیافت‌هایی دیالکتیکی هم‌چون حرکت جوهری و نتایج آن، تضاد، سیالیت وجودِ اصیل، استعاره‌ی سفر و سیر روح دیده شد و نسبت آنها با دیالکتیکِ هگل سنجیده شد. در بررسی و تطبیق مفاهیم دیالکتیکی مولانا و ملاصدرا، اشتراکات و افتراق‌ها مورد تحلیل قرارگرفت که مهم ترین آنها تطبیق حرکت جوهری و خلق جدید است. رویکردهای نوین در خوانش متون کهن، وجوه تازه‌ای از معنا بر ما می‌گشاید. بر اساسِ این پژوهش می‌توان از زاویه‌ی دیدِ دیالکتیکی، برخی از بخش‌های نظام اندیشگی مولانا و ملاصدرا را فهم کرد. عمده‌ی وجوه افتراق مفاهیم دیالکتیکی و فرایندهای دیالکتیکی در جهان اندیشگی مولانا و ملاصدرا به دو رویکرد اصلی آن دو یعنی عرفان و فلسفه مربوط است.
مقایسه تحلیلی و تطبیقی «نفس شناسی» ملاصدرا و «فلسفه ذهن» بر اساس آرای جان فاستر (با محوریت مباحث ماهیت و حقیقت نفس، اثبات تجرد نفس و رابطه نفس با بدن)
نویسنده:
پدیدآور: حمیدرضا عبدلی مهرجردی ؛ استاد راهنما: فروغ السادات رحیم پور ؛ استاد مشاور: امیراحسان کرباسی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
برخی از فلاسفه، انسان را موجودی صرفاً مادی و جسمانی می‌دانند و نفس و ذهن نیز از دیدگاه ایشان ماهیتی مادی دارد. در مقابل، دسته‌ای دیگر، به جوهری غیرمادی که در تعامل با بدن است باور دارند. تبیین چگونگی ارتباط نفس و بدن از بحث‌هایی است که پس از پذیرش دوگانگی آن دو مطرح می‌شود. یکی از انواع ارتباط بین نفس و بدن، پذیرش علیت بین آن دو و تاثیر و تاثر بین آنهاست. این جستار که به هدف مقایسه دیدگاه‌ها و ادله فلسفی صدرالمتألهین فیلسوف حکمت متعالیه و جان فاستر، فیلسوف ذهن معاصر بریتانیایی، سامان یافته است، می‌کوشد تا به بررسی، مقایسه و نقد براهین این دو فیلسوف در مباحث ماهیت و حقیقت نفس، اثبات تجرد نفس و رابطه نفس و بدن بپردازد. از مهمترین مبانی ملاصدرا در مباحث نفس‌شناختی، حدوث جسمانی نفس و حرکت جوهری است. فاستر نیز معتقد از هر یک از قلمرو ذهنی و فیزیکی وجود دارند و هر دو بنیادین هستند. همچنین این دو قلمرو وجودا از یک دیگر متمایزند. ملاصدرا نفس را امری مجرد می‌داند که اگر چه در بدو حدوثش جسمانی است؛ اما در پرتو حرکت اشتدادی جوهری به تکامل دست یافته و جنبه تجردی‌اش بیشتر و بیشتر شده تا در نهایت به صورت یک امر مجرد باقی خواهد ماند. هویت نفس در مسیر این تطورات ثابت می‌ماند. جان فاستر نیز اگرچه از تعبیر قلمرو ذهنی در مقابل قلمرو فیزیکی استفاده می‌کند؛ اما حکم به تجرد قلمرو ذهنی کرده و استمرار هویت انسانی را به بحث و بررسی می‌گذارد. ملاصدرا و فاستر هر دو با تکیه بر دلایلی، به اثبات تجرد نفس پرداخته‌اند. براهین فاستر عموماً در ضمن نقد دیدگاه‌های فیزیکالیستی معاصر مطرح شده که برای حیطه ذهنی، تجردی قایل نیستند و حتی برخی ذهن را این-همان با بدن مادی می‌دانند. فاستر برای اثبات تجرد نفس، عموماً از براهین درون‌نگرانه بهره می‌برد و ملاصدرا بیشتر از مقایسه نفس با بدن مادی کمک می‌گیرد. بررسی و تحلیل روش‌شناختی رابطه نفس و بدن از نگاه ملاصدرا و فاستر از جمله اهداف دیگر رساله است. با توجه به اینکه نفس، امری مجرد دانسته شده که با بدن مادی تعامل دارد، یک فیلسوف باید بتواند نحوه این تعامل را توضیح دهد و از پس اشکالات مهمی که در این راستا مطرح شده بر آید. سه اشکال اساسی به چگونگی این تعامل وارد شده است: لزوم تماس مکانی، اختصاص علّی و کامل بودن فیزیک. کسی که نفس را مجرد از ماده و اوصاف آن می‌داند، باید بتواند نحوه ارتباط آن با امر مادی را توضیح دهد؛ چرا که مثلا تماس مکانی، فقط در عالم ماده رخ می‌دهد و نمی‌توان برای امر مجرد، مکان خاصی در نظر گرفت یا آن را به بدن خاصی محدود کرد. فاستر این سه اشکال مهم را به نحو مستقل مطرح ساخته و کوشیده است با توجه به مبانی خود و با انتقادات علمی که دارد، گره این معما را باز کند. تامل در مبانی نفس‌شناختی ملاصدرا نشان می‌دهد که هر سه این مسائل که ظاهرا از مباحث جدید قلمداد شده‌اند؛ محل دقت فلسفی ملاصدرا نیز بوده‌اند. او اگر چه از این اصطلاحات بهره نبرده ولی برای هر سه مشکل، راه‌حل-های مناسبی دارد. برخی راه‌حل‌ها مستقیما محل بحث ملاصدرا بوده‌اند و برخی را باید از مبانی فلسفی و انسان‌شناختی او استخراج کرد و از لوازم آن مبانی بهره جست.
مقایسه نظریة آشنایی راسل و نظریة علم حضوری ملاصدرا
نویسنده:
زهرا خزاعی ، زهرا سرکارپور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریة علم حضوری جایگاه ویژه­ای را در نظام صدرایی به خود اختصاص داده است. علم حضوری هم یک نظریه در حوزة معرفت شناسی فلسفة صدرا است و هم نظریه­ای است برای تبیین خودآگاهی. تأمل بر این نظریة مهم، بی­درنگ ما را متوجه ماهیت پیچیده و رازآمیز آن خواهد کرد. نوشتار حاضر بر آن است تا در قالب نگرشی مقایسه­ای بین این نظریه و یکی از مهم­ترین نظریه­های خودآگاهی در فلسفة تحلیلی، یعنی نظریة آشنایی، با زبانی روشن­تر یک بازخوانی دقیق و شفاف از آن ارائه کند. نظریة آشنایی راسل در نگاه نخست یکی از شبیه­ترین نظریه­ها به نظریة صدرا است. ویژگی­هایی هم­چون شرط حضور، بی­واسطگی، خطاناپذیری و از این قبیل، نمونه­هایی از همسویی­ این دو نظریه­اند. اما بحث اتحاد عالم و معلوم در نظریة صدرا نقطة جدایی این دو نظریه است و در حقیقت جایی است که ادعای قرابت میان این دو را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. در نهایت شاید با قدری تسامح بتوان گفت نظریة راسل تصویری ابتدایی و تکمیل نشده از نظریة صدرا است. ضمن این­که باید توجه داشت که فهم این دو نظریه در بستر نظام فلسفی متفاوت این دو فیلسوف- یعنی اصالت وجود صدرا و مبناگرایی معرفتی راسل- ادعای قرابت عمیق بین این دو نظریه را مشکل­تر می‌سازد.
صفحات :
از صفحه 87 تا 112
بررسی تطبیقی کیفیت علم پیشین الهی و نحوه وقوع تجدّد در آن از دیدگاه ملاصدرا، ابوالحسن شعرانی و سید محمد کاظم عصار
نویسنده:
جلیل جلیلی ، طاهر کریم زاده
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کیفیت علم پیشین خداوند و چگونگی وقوع تغییر و تبدیل در آن از دیدگاه ملاصدرا، شعرانی و عصار موضوع نوشتار حاضر است. در این پژوهش که به روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی نگاشته شده است، ابتدا دیدگاه ملاصدرا درباره کیفیت علم خداوند به مخلوقات، پیش از خلقت آنها و انتقادات وارد شده بر دیدگاه او، پس از آن رویکرد ابوالحسن شعرانی و کاستی‌های دیدگاه او و سپس دیدگاه سید محمدکاظم عصار در این باره بررسی و تحلیل شده است. آنچه پژوهش پیش رو به آن رسیده، این است که هرچند ملاصدرا درباره کیفیت علم پیشین الهی، دیدگاه بدیعی ارائه داده است؛ اما دیدگاه وی دچار کاستی‌هایی می‌باشد. شعرانی نیز هرچند درصدد جبران این کاستی‌ها بوده، اما نتوانسته آن‌ها را جبران کند و خود، دچار کاستی‌های دیگر شده است؛ اما سید محمد کاظم عصار توانسته با رویکرد عرفانی خود، کیفیت علم پیشین الهی و چگونگی وقوع تغییر و تبدیل در آن را بدون دچار شدن به کاستی‌های مذکور تحلیل نماید..
صفحات :
از صفحه 811 تا 833
درسگفتار ایده‌ آلیسم آلمانی
مدرس:
سید حمید طالب زاده
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ایده‌آالیسم آلمانی، نام جنبشی در فلسفۀ آلمان است که در دهۀ هشتاد سدۀ هجدهم میلادی آغاز و در دهۀ چهل سدۀ نوزدهم پایان یافت. مشهورترین نمایندگان این جنبش، کانت، فیشته، شلینگ، و هگل هستند. هرچند تفاوت‌های بزرگی میان این چهره‌هاست، اما همگی در پذیرش ایده‌آلیسم، مشترکند. ایده‌آلیسم آلمانی برخلاف نامی که دارد واقعیت عالم مدرن را بیان می‌کند. فیلسوفان این دوره از تاریخ تفکر مانند جغد مینروا بر روی خرابه‌های ویران شده، پرواز کردند. دورانی که واقعیت توسط هیوم دست‌نیافتنی شده بود و متافیزیک گذشته دیگر پاسخ‌گوی سؤالات جدید مطرح‌شده نبود، عالم تفکر برای استبقای خویش نیازمند طرحی جدید بود. طرحی که با کانت آغاز شد و همو ستون‌های اصلی آن را بنا کرد. کانت در این طرح جدید با گذر از متافیزیک گذشتگان، متافیزیک جدیدی بنا کرد. در این نگرش دیگر بحث انطباق عالم خارج و عالم ذهن مطرح نبود، بلکه سوژه با توجه به امکاناتی که دارد خود جهان بیرون را شهود می‌کند. این طرح توسط فیخته و شلینگ رشد پیدا می‌کند، عنصر سوژه و من استعلایی در آن پروارنده می شود و با هگل به اوج خود می رسد. برای فهم زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، فهم ایده‌آل‌های آلمانی ضروری است. درس‌گفتارهای ایده‌آلیسم آلمانی ترم اول درس های دکتر سیدحمید طالب‌زاده در مجمع عالی حکمت اسلامی قم در سال ۱۳۸۹ است. تخصص دکتر طالب‌زاده در فلسفۀ اسلامی و غرب و مکان ایراد درس‌ها باب بسیاری بحث‌های تطبیقی مفید را گشوده است.
  • تعداد رکورد ها : 4835