در پی اشکالات وارد به نظریۀ امر الاهی سنتی، رابرت مریهیو آدامز در صدد برآمده است تا طرحی از این نظریه ارائه دهد که از آن اشکالات پیراسته باشد. او ابتدا نظریه
... ای در سطح معناشناختی در قلمروی لزوم اخلاقی مطرح کرد که در آن، درستی و نادرستی اخلاقی را به لحاظ معنایی مرادف با موافقت و مخالفت با امر الاهی گرفت؛ اما به جهت ایمن نبودن این تقریر از برخی اشکالات، در مرحلۀ بعد با تفکیک مباحث معناشناختی از مباحث متافیزیکی، نظریۀ امر الاهی را در سطح متافیزیک ارائه کرد که در آن ماهیت درستی و نادرستی اخلاقی، نه معنای آنها، را وابسته به موافقت و مخالفت با اوامر الاهی دانست. آدامز، با توجه به شاخصههای معناشناختی لزوم، تبیینی اجتماعی از ماهیت لزوم اخلاقی ارائه داده، قوام لزوم را به مطالبه و امری میداند که از سوی فرد یا افرادی دیگر به انسان ابلاغ شود. سپس بهترین و مناسبترین نامزد برای صدور اوامر را خدای خوب و مهربان میداند و از این راه، از نظریۀ امر الاهی در قلمروی لزوم اخلاقی دفاع میکند. آدامز با محدود کردن این نظریه به قلمروی لزوم اخلاقی و پیشفرض گرفتن برخی مفاهیم ارزشی دربارۀ خدا، سعی در استحکام این نظریه کرد. وی برای جمع بین وابستگی اخلاق به خداوند و پرهیز از اشکال خودسرانگی اخلاقی، از مفهوم «خوبی»، تبیینی دینی بدون استفاده از نظریۀ امر الاهی ارائه میدهد. او گرچه خوبی اعمال را وابسته به امر الاهی نمیداند، ولی با توجه به شاخصههای معناشناختی خوب، مناسبترین نامزد برای ماهیت خوبی را ذات خداوند دانسته، خوبی هر چیز دیگر را در شباهت به او توصیف میکند و از این راه، در تبیین متافیزیکی خوبی، از نظریۀ شباهت به خدا دفاع میکند. خوبی مورد نظر آدامز خوبی ابزاری یا شخصی نیست، بلکه خوبیای است که به جهت ذاتش به آن عشق ورزیده میشود و متعلق تمجید و تحسین ما قرار میگردد. تعبیر آدامز از این خوبی، «فضیلت» (excellence) است.دیدگاههای آدامز در اخلاق ترکیبی از دیدگاههای افلاطونی و الاهیاتی است. نظریۀ ارزش او تا حد زیادی الگوگرفته از نظریۀ مثل افلاطون است، با این تفاوت که مثال اعلی از نظر آدامز، خوب متعالی، یعنی خداوند، است. آدامز ضمن آنکه از واقعگرایی در اخلاق دفاع میکند، مخالف دیدگاههای طبیعتگرایانه و حامی تبیینهای فراطبیعی و الاهیاتی در اخلاق است.
بیشتر