جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 26
علم الهی از دیدگاه ابن‌سینا - ابن‌رشد - توماس اکویناس همراه با نقد و بررسی
نویسنده:
علی ناییچی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
خدای متعال دارای صفات متعدد است . صفات باریتعالی عین ذات او است . و لذا این صفات در مفهوم با هم فرق می‌کنند اما در مصداق یکی هستند. علم یکی از صفات مهم باریتعالی است . که در مورد خدای متعال به معنای حضور و وجود است . او به ذاتش عالم است . چون هر چیزی که مادی نباشد و قائم به ذات باشد، مجرد است . هر مجردی عاقل است . پس خدای متعال که مادی نیست و قائم به ذات است در مرتبه اعلی تجرد قرار دارد. بنابراین او عالم است . اما علم خدای متعال به ما سوی، علم فعلی تام است که علت پیدایش مخلوقات است و علم به علت ، علت است از برای علم به معلول و از طرف دیگر علت نسبت به معلول در مرتبه بالاتری از وجود قرار دارد. بنابراین هر صفت کمالیه که معول دارد علت به نحو اعلی آنرا دارا است . علم یکی از صفات کمالیه است که مخلوقات دارند پس خدای متعال این صفت را به نحو کاملترش دارا می‌باشد. اما مشائین مخصوصا ابن‌سینا در کیفیت علم باری به ما سوی به صور مرتسمه قائل شده که در واقع صورتی از اشیا در علم باری موجود است و باعث خلقت اشای می‌شود گر چه در نهایت این نظریه رد شد علم باریتعالی به جزئیات تعلق می‌گیرد. منتهی ابن‌سینا و ابن‌رشد و اکویناس معتقدند که خدای متعادل جزئیات زمانی را به نحو کلی می‌داند. علم باری ثابت است گر چه موجودات مادی زمانی که مخلوق باری هستند تغییر می‌کند اما علم باری نسبت به آنان تغیر نمی‌کند زیرا او بر کل هستی احاطه دارد و علت پیدایش آنهاست بنابراین بوسیله تغییر در موجودات مادی، تغییری در علم او حاصل نمی‌شود. اما علم باری در رابطه با ممکنات اینگونه است که صفت ممکن در مورد خدای متعال معنی ندارد، چون نسبت او به مخلوقات نسبت وجوب است بنابراین صفت امکان نسبت به کسانی صادق است که به کل عالم هستی احاطه نداشته باشد. والا موجودی که بر کل عالم هستی تسلط دارد. او از حال - آینده گذشته همه موجودات آگاه است . خدای متعال به شرور عالم است با توجه به اینکه عالم هستی، خیر است شرور در عالم مادیات وجود دارد. گر چه شر امری عدمی است اما در عالم ماده یک امر نسبی می‌باشد و لذا شر نسبت به خیر سنجیده می‌شود. حکما مشا مخصوصا اکویناس معتقد است خدای متعال شر را به وسیله خیر می‌شناسد. به نظر می‌رسد، که انسان می‌تواند صفاتی را که در قرآن به خداوند نسبت داده شده را درک کند. و علم در مورد خدای متعال به معنای حضور و وجود است . و گرنه صفت علم برای ذات باری تعالی صادق نیست . خدای متعال عالم است چون در مرتبه اعلی از تجرد قرار دارد. و هر کمالی که مخلوقات دارند به طریق اولی او دارا است . زیرا علت تامه آنها می‌باشد پس او عالم است او بر کل عالم هستی تسلط دارد و علت پیدایش مخلوقات است . بنابراین به غیر عالم است . اما برخلاف نظریه ابن‌سینا، تمام موجودات نزد باری حضور دارند. و لذا نظریه صور مرتسمه باطل است . خدای متعال ما سوی خودش را به تفصیل می‌داند و لذا به نظر بنده ابن‌سینا منکر علیم باری به جزئیات زمانی نیست . اما اینکه او قایل شده خدای متعال جزئیات زمانی را به صورت کلی می‌داند قابل تامل است . صفت ممکن در مورد خدای متعال صادق نیست بنابراین او به ذات‌اش و به غیر عالم است .
بررسی مقایسه‌ای لذت و رنج از دیدگاه ابن‌سینا و شیخ اشراق
نویسنده:
فاطمه قرائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در اين تحقيق به بررسي لذّت والم از ديدگاه ابن سينا و شيخ اشراق پرداخته شده است كه از جهت پرداختن به مسئله‌اي كه انسانها همواره با آن سروكار دارند و هم‌چنين شناخت اين امر، افق‌هاي جديدي را به روي انسان باز مي‌كند، حائز اهميت مي‌باشد، به علاوه در اين رساله نظريات دو فيلسوف بزرگ مسلمان ابن سينا و شيخ اشراق تبيين شده است كه از اين حيث نيز رساله، داراي اهميت است(علي‌الخصوص كه نظرات شيخ اشراق كمتر مورد بررسي قرار گرفته است).هم‌چنين در اين پژوهش، علاوه بر بررسي ديدگاه‌هاي ابن سينا و سهروردي درباره لذّت و الم، بررسي خود لذّت و رنج مورد هدف است.كه با شناخت آن و بررسي اقسام آن و همين‌طور با بررسي لذات و آلام اخروي در سراي آخرت، رويكرد انسانها به زندگي عوض مي‌شود.از آنجايي كه هدف غالب انسان‌ها رسيدن به سعادت و درنورديدن مرزهاي خوشبختي است، از جمله نتايجي كه اين پژوهش در پي دارد، اين است كه با تعمق در بحث لذّت و الم و گذشتن از لذات ناپايدار وتحمل آلام، در مسير رسيدن به لذات حقيقي، به سعادت نزديكتر شويم.هم‌چنين نتيجه ديگر اين پژوهش، يافتن تفاوتهاي ديدگاهي ابن سينا و شيخ اشراق است.البته اين دو فيلسوف، تفاوت چنداني در پديده لذّت و الم ندارند و تنها در مواردي محدود، اختلاف‌هايي قابل شهود مي‌‌باشد.
بررسی تطبیقی فوق تجرد عقلانی نفس، درآراء ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتالهین
نویسنده:
علی رضی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فوق تجرد عقلانی، در واقع تجرد نفس است از ماهیت و هویّت، علاوه از تجرد آن از ماده و لواحقش. نفس با فراتر رفتن از عقول (با تمام مراتب و ابعاد آن) حائز مقام لایقفی بوده و نیز گسترش سِعیی ظرفیت وجودی نفس و نداشتن حدّ توقف (و مقام معلوم) سبب بی اسمی و رسمی آن در قوس صعود خواهد بود. در این مرتبه نفس حتی قابل اشاره عقلیّه هم نیست. نخستین بار فلوطین و بعد سهروردی و سپس صدرالمتالهین، از آن سخن گفته اند. عامل اول برعدم اعتقاد شیخ به فوق تجرد از بررسی و واکاوی تأثیر ارسطو بر ابن سینا، و آگاهی از اعتقاد او به جوهریت نفس همانند ارسطو، موهم آنست که وی بشدت در اتخاذ آراء خود، متأثر از ارسطو بود. این اعتقاد (جوهریت نفس شیخ)، سبب ماهیت مندی (جنس و فصل، حد و ترکّب داشتن) نهایتاً سبب تقیّد نفس تحت مقوله جوهر است، این عقیده با فوق مقولگی نفسدر فوق تجرد ناسازگار است. عامل دیگر بر عدم اعتقاد شیخ آنست که وی به محدود بودن نفس (در عقل، عقل مستفاد) باور دارد. اما گرچه نمی توان ادله قطعی و یقینی برای اعتقاد شیخ به نظریه فوق تجرد ارائه داد، اما شاید بتوان شواهد و قرائن محدودی به نفی نظریه فوق تجرد، بر مبنای اصلی از استاد حسن زاده آملی مبنی بر عدم توقف نفس در حدی ثابت، در آثار شیخ صیادی کرد. سهروردی نفس را فوق جوهریّت و عرضیّت معرفی می نمود. اعتقاد وی بر تشکیک در وجود، با اعتقاد بر اعتباریت وجود ناسازگار است. اگرچه از دیدگاه ملاصدرا و پیروان او مکتب سهروردی بر مبنای اصالت ماهیت شکل گرفته بود، اما وی، چون نفس را انّیت و وجود صرف به شمار می آورد، و بر تجرد نفس از ماهیت اصرار دارد، پس این سخن، با اعتقاد بر اصالت ماهیت که به قول علامه طباطبایی به او منسوب است، ناسازگار می باشد. چون نظام فکری صدرالمتالهین بر اصولی بنیادینی مانند اصالت وجود، حرکت جوهری، تشکیک در وجود و جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس، استوار گشته و تأسیس یافته است، این اصول و اقمار منظومه فکری او، در اثبات فوق تجرد عقلانی نفس نقش بسزایی دارند. ابن عربی نیز بر مبانی فوق تجرد عقلی و اصالت وجود وی تاثیر بسیاری داشت. ملاصدرا این بحث را به اوج و نیز از متاخرین استاد حسن زاده آملی آن را بطور مدون و در فصلی خاص، در تطبیق با قرآن احادیث و روایات، به کمال رساند.
نقش عقل فعال در مراحل مختلف حیات انسان از منظر ابن‌سینا و ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه زارع
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقل فعال، موجودی برتر از عالم طبیعت، عاری از ماده و احکام آن، قائم به نفس، غیر ذی وضع، و فعلیت صرف است. این عقل، به عنوان آخرین عقل از عقول عشره از منظر ابن سینا و آخرین عقل از عقول طولی بی شمار از منظر ملاصدرا، افعال و وظایفی را در عالم کون و فساد ایفاء می کند. عقل فعال از سوی ابن سینا و ملاصدرا، به عنوان حلقه ی ارتباط بین مجردات و مادیات، مبدأ صدور کثرات جهان مادی و کد خدای عالم تحت القمر مطرح شده ویکی از برجسته ترین نقش های آن،ارتباط با نفس ناطقه به عنوان کامل ترین موجود عالم ماده می باشد. نفس ناطقه، متشکل از دو بعد روحانی و مادی (نفس و بدن) است و به جهت بعد روحانی اش، ارتباط برجسته ای با عقل فعال دارد و این عقل، در تمام مراحل حیات آدمی، از حدوث نفس تا مفارقت آن از ماده و حتی پس از آن، در استکمال نفس، نقش بی واسطه و با واسطه دارد. اولین نقش و وظیفه عقل فعال در ناحیه حدوث نفس است. به گفته هر دو فیلسوف، وقتی مزاج بدن مستعد دریافت نفس گردید، نفس ناطقه از جانب واهب الصور بر آن بدن افاضه می گردد. دومین وظیفه و نقش عقل فعال، در ناحیه قوای نفس به ویژه نقش عقل فعال در تعقل و فعلیت مراحل عقل نظری است. سومین نقشی که عقل فعال دارد، نقشی است که در مسأله نبوت و نزول وحی بر عهده می گیرد. از نظر هر دو فیلسوف، این عقل یکی از ارکان نبوت و وحی است تا آنجا که عنوان ملک وحی را می پذیرد. عقل فعال، تنظیم کننده ارتباط نفس ناطقه با عالم غیب خواه در خواب و یا در بیداری می باشد. چهارمین نقشی که عقل فعال در ارتباط با نفس ناطقه بازی می کند، در مسأله بقای نفوس بعد از مرگ است که از نظر ابن سینا این بقاء، ناشی از اتصال نفس با عقل فعال است که مربوط به نفوس کامل در علمو عمل می باشد و نفوس کامل به بقای عقل فعال که علت آنها است، باقی می مانند. از نظر ابن سینا، نفوس ناقصی که در مرحله عقل هیولانی مانده اند، با تعلق به نفوس فلکی مراحل تکامل خویش را طی می کنند، اما ملاصدرا بر اساس مسلک متعالیه معتقد است که نفوس ناقص به عالم خیال تعلق می گیرند و نفوس کامل هم متحد با عقل فعال و باقی به بقای علت خود (عقل فعال) هستند. ابن سینا و ملاصدرا در هر یک از مراحل مذکور، وجوه اشتراک و نیز اختلاف نظر هایی دارند که به تفصیل در رساله به تبیین و شرح آن خوهیم پرداخت.
انسان‌شناسی از دیدگاه ابن‌سینا و آکوئیناس
نویسنده:
معصومه علیدوست معززی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شیخ الرئیس بو علی سینا و سنت توماس آکوئیناس دو حکیم و فیلسوف بزرگ مشائی بودند. آنها با پیروی از مبانی فلسفی ارسطو که آن را تا حدودی با اندیشه ها و باورهای کلامی خود موافقمی یافتند، در صدد تبیین حقیقت آدمی برآمدند . با بررسی برخی شباهتها در آرای فلسفی این دو فیلسوفو میزانتأثیری که آندو در فلسفه اسلام و غرب داشته اند، مسائلی مطرح می گردد از جمله اینکه آیاآکوئیناس در رابطه با موضوع مورد بحثیعنی،انسان و ابعاد وجودیش،تحت تاثیر اندیشه های ابن سینا بوده است ؟ و بطور کلی این تفاوتها و شباهتها در نحوه پرداختن این دو فیلسوف شرق و غرب به مسئله انسان چگونه قابل تبیین است؟ نگارنده در این نوشتار بر آن بوده است که با توجه به مسائل یاد شده به مطالعه تطبیقی آرای بو علی و آکوئیناس در مورد انسان بپردازد .به نظر می رسد با توجه به اینکه هم ابن سینا و هم آکوئیناس هر دو نه عقل گرای صرف هستند و نه ایمان گرای صرف، رابطه انسان و خدا را در قالب عشق ، عبادت ، سعادت و فیض الهی بیان کرده اند. در ضمن آکوئیناس بر رستاخیز بدن و نیز بر خلود نفس صحه گذاشته و ابن سینا هم معاد روحانی را با برهان پذیرفته و در مورد معاد جسمانی اگرچه از نظر استدلالی قادر به اثباتش نشده اما بر اساس فرموده پیامبر اکرم (ص) آنرا پذیرفته است . در نهایت نگارنده به این نتیجه می رسد که آکوئیناس هم از تأثیرات شگرفی که ابن سینا بر مباحث فلسفی و کلامی غربیان گذاشته است ، مستثنا نبوده و رگه های فکری مشترکی بین این دو فیلسوف در زمینه حقیقت انسان مشاهده می شود، هر چند که در مواردی هم اختلاف نظر بین آنها وجود دارد که به آنها نیز اشاره شده است .
سازگاری درونی اندیشه ابن سینا و توماس آکوئیناس درباره رابطه علم پیشین الهی و اختیار انسان
نویسنده:
محمدحسین میرابوطالبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع رساله با عنوان "سازگاری درونیاندیشه های ابن سینا و آکوییناس در علم پیشین الهی و اختیار انسان" به دنبال امکان سازگاری ای است که بتواند در عین باور به این علم پیشین به نحو کلی نزد این دو متفکر، مدافع حفظ اختیار انسان نیز باشد تا اصل مسوولیت و تکلیف نیز در حوزه عمل انسانی معنادارگردد.بدیهی است که ارتباط علم پیشین الهی و پیوند آن با عنصر زمینی عملکرد انسان و حفظ اختیار، نقش عوامل طبیعی و حتی غیرمادی و مجرد عناصر خلقت را پررنگ و مرزهای علمی، عقلانی و دینی ایشان نیز ارزش تحقیقی بیشتری می یابد.سعی در آشنایی و بررسی اندک یافته های علمی جدید که بتواند در نقش میزان و داور علمی و عقلی امروز، عیار صحت و معقولیت گفته های این متفکران و تضمین گر ادامه حیات با صلابت آن ها باشد هر چند مختصر باشد به فراموشی سپرده شده است.این رساله در روش تحقیق بنیادین ارائه و تهیه شده است.
بررسی و نقد تکفیر غزالی نسبت به فیلسوفان مسلمان
نویسنده:
کبرا میرزازاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
غزالی در بیست مساله بر فلاسفه خرده گرفته است و در سه مساله قدم عالم، علم خدا به جزئیات و معاد، ایشان را تکفیرکرده است. ارزش پرسشهای او و سنگینی اتهام تکفیر، ضرورت پرداختن به این موضوع است. در این پژوهش بیشتر کوشش شده است که مبانی و دلایل فلاسفه و متکلمانبررسی گردد تا منشاء ابهام آشکار گردد. فرضیه محقق در اشکالات غزالی آن است که هر سه پرسش او برخاسته از عدم تامل در مبانی فیلسوفان است وتکفیر او نیزفاقد محمل شرعی است. اساس رای غزالی درقدم عالم، جواز جدایی قادر مختار از فعل خود است تا به استدلال استوار عدم انفکاک علت تامه از معلول پاسخ گوید که البته کوششی است بی ثمر. درعلم باری به جزییات، کلی به معنای ثابت را درنیافته و آن را به معنای مقابل جزیی به کار برده است و سرانجام رای معاد جسمانی را که انکار معاد نیست به خطا انکار دانسته است. تکفیر او نیز بی‎وجه است زیرا تکفیر در انکار ضروریات دین جاری است نه مسایل نظری.
بررسی و نقد دیدگاه ابن‌سینا درباره وحی و بازخوردهای آن در میان روشنفکران معاصر
نویسنده:
نجمه خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
وجه مشترک همهمعانی ارائه شده پیرامونوحی در قرآن کریم «تفهیم و القای سریع و پنهانی»است وبیش‌ترین کاربرد قرآنی آن در معنای پیامبری است که « تفهیم اختصاصی از جانب خداوند به بنده برگزیده که مأمور هدایت مردم می‌باشد» ووحی بدین معنا شاخصه نبوت است».شیخ الرئیس از نظر عقلانی ضرورت وحی نبوی را از طریق مراتب عقل به ویژه عقل مستفاد و ضرورت قوه حدس و ارتباط عقل بشری با عقل فعال بیان می‌کند. از نظر ابن‌سینا وحی عبارت است از القاء معرفت از جانب عقل فعال در نفس پاک و مصفا ومستعد نبی. عقل فعال در نظر او همان روح القدس است ، این القاء از جنس فعل بوده و نفس نبی را منفعل می‌کند.از سویی دیگر روشنفکران دینی با رویکردی متمایز از نگاه سنتی و با پرسشهایی برآمده از تفکر مدرنیستی، به تحلیل خاصی از وحی و نبوتپرداختند. دکتر سروشاز جمله روشنفکرانی استکه وحی را گونه ای تجربه دینی می داند که پیامد و لازمه آن بسط و تکامل پذیری دین است. وی قرآن را تولید خود پیامبر(ص) و او را آفریننده قرآن دانسته و بر این باور است آنچه او از خد ا دریافت می‌کند مضمون وحی است. اما این مضمون را نمی‌توان به همان شکل به مردم عرضه کرد. بلکه باید به این مضمون بی‌صورت صورتی ببخشد و آن را در دسترس همگان قرار دهد.مجتهد شبستری نیز مدعای مشابه دارد و بر این باور است که قرآن کلام نبی است نه خداوند.در این نوشتار پس از بررسی وحی از منظرابن سینا و سیری در اندیشه های روشنفکران مذکور تلاش شده بازخوردهای اندیشه آن حکیم الهی در آراءاین روشنفکران بررسی گردد.مراد ابن سینا از تخیّل کلمات فرشته، تخیّل رایج درفهم و زبانِ عموم یعنی ادراک غیر مطابق با واقع نیست، بلکه مراد او همان تخیّل مصطلح فن یعنی تمثّل و ادراک صورت مثالی فرشته و کلمات او می‌باشد امری که به نظر می رسد از دید معاصرین متجدد مغفول مانده است.مضافا اینکه صورت‌گری کتاب خدا و تألیف آن بوسیله قوه متخیله و خیال پیامبرص-که از مدعیات نامبردگان است، با برهان سازگاری ندارد چرا که فاقد شیئ و کمال، عقلاً نمی‌تواند معطی آن باشد و بالاترین نقش نبی در فرآیند وحی همانا قابلیت و پذیرندگی اوست نه فاعلیت و تالیف گری .
نقد و مقایسه دیدگاه‌های ابن‌سینا و غزالی در باب ارزش و جایگاه علوم تجربی
نویسنده:
محمدکاظم نیک‌مرام
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
آنچه که به طور صریح یا غیر صریح از آثار ابن سینا و غزالی بدست می آید این است که روش علوم تجربی مشاهده و تجربه است؛ اما به صرف مشاهده و تجربه و بدون مبانی عقلی، علوم تجربی شکل نمی گیرند؛ زیرا انسان قبل از هرچیز حضوراً و بی واسطه به وجودِ خود آگاه می شود. این آگاهی، یقینی ترین علم اوست. او از طریق حواس، ادراکات جزئی و متغیری بدست می آورد. وی به طور بدیهی این ادراکات را معلول جهان بیرون دانسته و بدین طریق به وجود جهان خارج پی می برد. همچنین با مطابق دانستن این صور با جهان خارج، به قابل شناخت بودن هستی و به توانایی حواس یا عقل خود در شناخت آن اعتراف کرده است؛ اما شرط علمی بودن یک قانون، کلیت و ضرورت است. بدین جهت عقل با تجزیه و ترکیب داده های حسی، به آنها کلیت و ضرورت می دهد.از مطالب بالا نتیجه می شود که اولاً علوم تجربی بر مبانی غیر تجربی استوارند. چنانکه اگر درستی روش تجربی به واسطه خود تجربه اثبات شود، دور باطل پیش می آید. ثانیاً به صرف استقراء در جزئیات، این علوم شکل نمی گیرند. بلکه وقتی در مشاهدات مکرر، حادثه ای به طور دائمی و یا اکثری رخ داد، عقل این قیاس خفی را دخالت داده و می گوید: «اتفاقی، دائمی و یا اکثری نیست». به همین جهت این متفکران، علوم تجربی (طبیعی) را قسمی از علوم فلسفی دانسته اند. البته در اینجا ابن سینا و غزالی راهی را برای اثبات این قاعده ارائه نداده اند. ثالثاً به ترتیب، حضوری بودنو بدیهی بودن و یا به بدیهی منتهی شدن، ملاکهای علم یقینی اند.غزالی درعلم حضوری، الهام و کشف شهودی را از تمام علوم، یقینی تر می داند؛ اما از آثار ابن سینا چنین استنباطی نمی شود.اکنون با توجه به مطالب بالا این پرسش مطرح است که چرا غزالی با فلسفه و اصل علیت مخالفت کرده است؟پاسخ این است که غزالی با انگیزه های غالباً دینی با فلسفه در مقام تحقق، یعنی با فلاسفه به مخالفت برخاسته است؛ زیرا از دیدگاه او فلاسفه به جای پیروی از موازین منطقی و عقلی، بیشتر از اوهام خود الگو گرفته اند. او در حالی که می توانستگفته های آنان را تأویل کند، از حربه تکفیر استفاده کرد.او در مساله ضرورت علّی و معلولی، موضع هماهنگی ندارد. وی در تهافت الفلاسفه با پیروی از دیدگاه خاص اشعریها به نفی آن پرداخته؛ اما در همین کتاب، در یک موضع جدلی و در معارج‌القدس به طور واقعی آن را پذیرفته است.در دیدگاهِ نفی ضرورت علّی و معلولی و دخالت دادن مستقیم اراده الهی در وقوع حوادث طبیعی، دیگر جایی برای نقش آفرینی علل و عوامل مادی حتی در حد اعداد هم باقی نمی ماند.با وجود اختلاف‏های اساسی بین دیدگاه های ابن سینا و غزالی، هیچکدام را نمی توان ضد عقل و یا ضد دین دانست. اختلاف آنها را می توان از قبیل اختلاف دو فیلسوف یا از نوع اختلاف یک فیلسوف مسلمان با یک متکلم مسلمان دانست.ابن سینا تمام حرکتها را به طبیعت ارجاع داده و این یکی از جاهایی است که از ارسطو فاصله می گیرد.هر دو اندیشمند، طبیعت را مخلوق و آیۀ وجود و تجلی صفات و افعال حضرت حق می دانند و برای کمال انسان، مزرعه آخرت.بر اساس این دیدگاه قدسی، خداوند متعال مالک و خالق طبیعت است. او انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است . پس او هم باید نوع خلافت و نحوه و میزان استفاده از طبیعت را تعیین کند و بر اساس همین دیدگاه است که می توان دخل و تصرف بدون اذن او را غاصبانه و غیر مجاز دانست و بدین طریق راهی برای نجات بشریت که همه چیزش در معرض فنا و نیستی قرار گرفته پیدا کرد.البته در باب ملاک مخلوقیت، ابن سینا به نظریه امکان ذاتی، و غزالی به نظریه حدوث زمانی معتقد است، اما این اختلاف، در اینجا به دلیل اشتراک آن دو در نگاه قدسی به طبیعت، مورد اعتنا نیست.
بررسی مقایسه‌ای وجود ذهنی و نقش آن در معرفت از دیدگاه ابن‌سینا و ملاصدرا
نویسنده:
زینب ابراهیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریه وجود ذهنی از نظریات مهم در باب علم و معرفت است که در این پژوهش نظریات دو حکیم نامدار اسلام، ابن سینا و ملاصدرا را به روش کتابخانه ای مورد بررسی قرار داده و با هم مقایسه کرده ایم. وجود ذهنی از دو جهت وجود شناختی و معرفت شناختی مورد بررسی قرار می‌گیرد. وجود ذهنی از نظر وجود شناختی، نحوه ای از وجود در مقابل وجود خارجی است که در جریان علم حصولی انسان به خارج به وجود می آید و در تمام مراتب علم حسی و خیالی و عقلی محقق است. وجود ذهنی از نظر معرفت شناختی بیان کننده نحوه مطابقت ذهن با خارج و در واقع همان بحث از ارزش معلومات است. از آنجا که تانسبت به ارزش معلومات یقین حاصل نشود، بحث از مسائل دیگر فلسفه و حتی علوم دیگر سودمند و یقین آور نیست، بحث درباره وجود ذهنی و بررسی نقش معرفتی آن اهمیت ویژه ای دارد. نگارش حاضر نیز به منظور حل مشکل علم و رسیدن به شیوه ای مطمئن برای حصول علم و بررسی ارزش معلومات است. ابن سینا و ملاصدرا در باب ارزش معلومات قائل به وجود ذهنی یعنی تطابق ماهوی ذهن و عین هستند. بنابر توضیحات دو حکیم بزرگوار در باب نحوه حصول ماهیت اشیاء در ذهن یعنی حصول اثر شیء در نفس و به دنبال آن انتزاع ( از نظر ابن سینا ) و صدور نفس (از نظر ملاصدرا‌ )، تطابق ماهوی در مراتب ادراک حسی و خیالی قابل دفاع است. در مرتبه ادراک عقلی فقط با توجه به نظرات ابن سینا می توان تطابق ماهوی ذهن و عین را توجیه نمود؛ اما توضیحات ملاصدرا در مورد ادراک عقلی، موید مطابقت مذکور نمی باشد.
  • تعداد رکورد ها : 26