الشفاء مهمترين و جامعترين اثر ابن سينا، به زبان عربى است كه در آن چكيده آراى فلاسفه بزرگ قديم يونان و شارحان مدرسه اسكندريه و افلاطونيان و نوافلاطونيان و...
... در همه علوم عقلى، اعم از منطق، طبیعیات، رياضيات و الهيات فراهم آمده و مورد تحليل و نقد و بررسى علمى قرار گرفته است.
اين كتاب، با آنكه بهطور پراكنده و در بيش از ده سال، در حالات و شرايط كاملا متفاوت و پرفراز و نشيب، نوشته شده است و با آنكه بخش اعظم آن، بدون دسترسى به منابع و تنها با تكيه بر حافظه، تأليف گرديده است، از عالىترين دقايق و تحليلهاى علمى و فلسفى برخوردار است.
بخش منطق شفا كه در اين مقاله مورد نظر ماست، از جامعترين آثار درباره علم منطق مىباشد و در چهار جلد رحلى، به زبان عربى، به چاپ رسيده است.
كتاب شفا، مشتمل بر فنون طبیعیات، منطق، الهيات و رياضيات است؛ به اين صورت كه مباحث هر علمى به فنونى و مباحث هر فنى به مقالاتى و مباحث هر مقالهاى به فصولى تقسيم شده و در هر فصل، مسائل، با حوصله و تفصيلى كه شايسته آثار علمى است، بدون تكرار و اطناب، مورد بررسى قرار گرفته است.
بخش منطق اين كتاب در نه فن تنظيم شده است به اين صورت: 1- فن اول، مشتمل بر دو مقالهى چهارده فصلى و چهار فصلى؛ 2- فن دوم، مشتمل بر هفت مقالهى شش، پنج، چهار، پنج، شش، شش و چهار فصلى؛ 3- فن سوم، مشتمل بر دو مقالهى ده و پنج فصلى؛ 4- فن چهارم، مشتمل بر نه مقاله هفت، چهار، پنج، شش، پنج، شش، سه، سه و بيست و چهار فصلى؛ 5- فن پنجم، مشتمل بر چهار مقالهى دوازده، ده، نه و ده فصلى؛ 6- فن ششم، مشتمل بر هفت مقالهى ده، شش، چهار، سه، پنج، يك و چهار فصلى؛ 7- فن هفتم، مشتمل بر دو مقالهى چهار و شش فصلى؛ 8- فن هشتم، مشتمل بر چهار مقالهى هفت، نه، هشت و پنج فصلى؛ 9- فن نهم، مشتمل بر هشت فصل.
شيخ الرئيس در مبسوطترين اثر خود؛ يعنى شفا كه قصد همراهى با حكماى مشاء را داشته، خود را ملزم كرده تا حد امكان از مخالفت با ايشان بپرهيزد. در تأليف اين كتاب تا حد زيادى از طريق ارسطو پيروى كرده است؛ به گونهاى كه مىتوان بخش منطق شفا را شرحى بر ارغنون ارسطو دانست و چنانكه خود او در مقدمه آن گفته است، در ترتيب مطالب از ترتيب كتابهاى صاحب منطق(ارسطو) پيروى كرده است.
شيخ الرئيس در پايان كتاب سفسطه از منطق شفاء، سخن خود ارسطو را نقل مىكند كه او در باب قياس از پيشينيان خود جز قوانين مجمل و ضوابط غير مفصل، چيزى به ارث نبرده و اين او بوده است كه با رنج فراوان و كوشش بسيار، ضروب هر قياس و شرايط انتاج آن را بيان داشته است. آنگاه ابن سينا پس از نقل سخن ارسطو، خود، مىگويد: «اى گروه دانشپژوهان و انديشمندان درباره آنچه اين مرد بزرگ گفته تأمل كنيد كه آيا بعد از او تا به امروز كه نزديك به هزار وسىصد سال مىگذرد، كسى آمده است كه بر آن خرده گيرد و يا ثابت كند كه در سخن او نقصى هست ويا بر آن چيزى بيفزايد؟ خير آنچه ارسطو آورده، كامل و ميزان صحيح و حق صريح مىباشد».
ناگفته نماند كه پيروى ابن سينا از ارسطو، هرگز مقلدانه نبوده كه فقط به شرح و تفسير كلام او اكتفا كند، بلكه چنانكه خود او تصريح فرموده، هيچ مطلب قابل توجهّى در آثار پيشينيان نبوده مگر آنكه آن را در اين كتاب گرد آورده است، احكام و مطالبى كه در كتب قدما در جايگاه شايسته خود قرار نداشته به جايگاه شايستهاش انتقال داده، اگر در مطالب گذشتگان خلل و نقصانى ديده با فكر و نظر خود بر آنها افزوده و تكميل كرده و بر خلاف عادت منطقيان، مطالب بىارتباط با اين علم و مرتبط با فلسفه اولى را از منطق حذف و در فلسفه اولى مطرح كرده است و به اين ترتيب مهمترين نقش را در تنظيم، تبيين و تكميل منطق و فلسفه ارسطويى ايفا نموده است.
جلد سوم کتاب مشتمل بر موضوعات زیر می باشد:
- آنالوطيقاى دوم يا تحليلات دوم كه در آن از برهان؛ يعنى قياسى كه مقدماتش قضاياى يقينى باشد، سخن به ميان آمده است.
- طوبيقا يا جدل كه در آن از شناخت قياس جدلى و فايده و اصطلاحات مربوط به آن بحث شده است.
بیشتر