جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 7
وحدت وجود از نظر اسپینوزا
نویسنده:
سیدمسعود آریادوست؛ محمدجواد صافیان اصفهانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
تحلیل تطبیقی رابطه نفس و بدن در فلسفه دکارتیان و ملاصدرا
نویسنده:
ابوالحسن غفاری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مجتمع آموزش عالی شهید محلاتی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ثنویت افراطی بین نفس و بدن در فلسفه دکارت معضل رابطه آن دو را پیش آورد. هیچ کدام از راه حل های دکارت در نحوه ارتباط نفس و بدن قانع کننده نبوده و او در نهایت با اعتراف به ناتوانی خود، فکر نکردن در این باره را بهتر از فکر کردن دانست. مالبرانش از طریق مبانی کلامی و انحصار علیت در خدا سعی در حل این مشکل داشته و ارتباط آنها را فعل خدا می داند. اسپینوزا از طریق تحویل کثرات به امر واحد و این که نفس و بدن، حالات جوهر واحدند، سعی در حل مساله رابطه نفس و بدن دارد. لایب نیتس به کثرت منادهای نفس و بدن قائل شده و از طریق هماهنگی ازلی که بین منادهای نفس و بدن برقرار است سعی در حل مساله می کند. هیچ کدام از این متفکرین نتوانسته اند در این مساله کامیاب باشند. بهترین و کامیاب ترین پاسخ از نحوه ارتباط نفس و بدن را می توان در فلسفه ملاصدرا یافت، از نظر وی نفس در ابتدای حدوث دارای صورت جسمانی است و بدن مرتبه نازل اوست و سپس در اثر حرکت جوهری به مراتب دیگر نایل می شود.
صفحات :
از صفحه 97 تا 114
یک رویکرد نوکونفوسیوسی به معمایی درباره عقاید اسپینوزا درباره عشق عقلانی به خدا
نویسنده:
Xiaosheng Chen
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : اسپینوزا در بخش آخر اخلاق، آموزه عشق فکری به خدا را معرفی می‌کند: خداوند خود را با عشق فکری بی‌نهایت دوست می‌دارد. این آموزه یکی از معماهای مورد بحث را در پژوهش اسپینوزا مطرح کرده است: چگونه خدا می تواند عشق فکری داشته باشد اگر، همانطور که اسپینوزا می گوید، خدا خود طبیعت است؟ پس از بررسی رویکردهای موجود به پازل و آشکار ساختن ناکامی‌های آنها، من یک رویکرد نئوکنفوسیوسی را برای معما پیشنهاد خواهم کرد. من فلسفه اسپینوزا را با فلسفه نئوکنفوسیوس (مخصوصاً وان یانگ مینگ) مقایسه می‌کنم و استدلال می‌کنم که می‌توانیم با توسل به مقایسه، رویکرد جدیدی به این معما ایجاد کنیم. نتیجه می‌گیرم که عشق فکری به خدا را می‌توان از منظرهای مختلف به درستی درک کرد. از دیدگاه خداوند به عنوان نیروی خلاق خدا درک می شود. از دیدگاه یک فرد، آن را به عنوان جوهر همین فرد درک می شود. علاوه بر این، هنگامی که این دو دیدگاه را با هم ترکیب کنیم، می‌توانیم به چیزی برسیم که من آن را تفسیر صحیح از دیدگاه اسپینوزا می‌دانم: با توجه به اینکه علم و عمل شهودی یکی هستند، عشق عقلانی به خدا را نه تنها باید به عنوان تحقق نهایی انسان درک کرد. آزادی از طریق دانش شهودی، بلکه به عنوان تزکیه نفس انسان در عمل. من معتقدم که یک انسان آزاد، همانطور که اسپینوزا می کوشد تا تبدیل شود، معادل یک حکیم نوکنفوسیوس است.
خدایِ اسپینوزا و آرامشِ عقلانی
نویسنده:
محمد زارع شیرین کندی
نوع منبع :
مقاله
چکیده :
اسپینوزا آن فیلسوفی است که می‌تواند توجه و علاقه یک جوینده کوشا و نستوه فلسفه را در یک نگاه به خویش جلب و جذب کند و او را عاشق خود سازد، نه عشق رمانتیک یا عشق عرفانی یا عشق‌های گوناگون دیگر، بلکه دقیقا عشق به شکوهِ وحدتِ اخلاق عالی انسانی و دانش فلسفی نیرومند؛ اخلاق و دانشی که او با رنج و مشفت فکری و عملی فراوان و استقامت ستودنی در مقابل وسوسه‌هایِ عواطف غیرعقلانی و احساسات غیرمنطقی به آن نائل گشته بود. اسپینوزا در قرن هفدهم در کتاب سترگ و ماندگار “اخلاق” فلسفه‌ای تماما عقلانی و کاملا مفید برای حیات فردی و جمعی بشر ارائه می‌دهد. این فلسفه چنان سخت و استوار است که شاکله وساختار قویم و متین اش به شاکله و ساختار نوعی هندسه و ریاضیات می مانَد تا فلسفه‌هایی ترکیبی و التقاطی که هم واجد عناصر ذوقی و شهودی و عرفانی‌اند و هم دارای مولفه‌های دینی و ایدئولوژیک و غیره. در تاریخ فلسفه‌ها او را جزو عقلگرایان دکارتی (کارتیزین) به شمار می‌آورند که در جای خود درست است اما راه این دکارتی چنان از دکارت و دکارتیان دیگر جدا می‌شود و وارد راه‌های ناگشوده و نااندیشیده و به تعبیری “راه‌های جنگلی” می‌گردد که تفکر فلسفی‌اش اساسا به چیزی دیگر بدل می‌گردد. وحدت وجود این فیلسوف وحدت یک جوهر با دو صفت اصلی، فکر و بعد، است. قول به اصالت یک جوهر، در واقع، قول به وحدت خدا و عالَم است. خدای اسپینوزا خدای حالّ در طبیعت و جهان است نه جدا و برتر از عالم. او به حلول و اتحاد قائل است اما نه حلول و اتحادی که برخی از عارفان ما تصورش را می‌کردند و خود را خدا و، در عین حال، خدا را غیر از انسان و غیر از عالَم می‌پنداشتند: “انا من اهوی و من اهوی انا/ نحن روحان حللنا بدنا”. حلول و اتحاد در تفسیر فلسفی اسپینوزا به معنای اتحاد خدا با جهان و تاریخ جهان است. خدا در جهان طبیعی و از طریق قوانینِ نظام علًی طبیعت خود را آشکار و پدیدار می‌سازد و هرگز موجودی منتزع و منفک از عالَم نیست. بر عالم هستی ضرورت علًی حکمفرماست و قوانین این نظام علی چنان مستحکم و متقن است که جایی برای صدفه و اتفاق نیست، نیز جایی برای اراده و اختیار نیست. در این معنا، خدا جهان طبیعت شد و جهان طبیعت خدایی. انسان جزوی از جهان طبیعت است که واجد اندیشه و فکر است اما صرفا با عمل کردن بر وفق ضرورت طبیعی می‌تواند به آرامش و سکون و وقار برسد. انسان صرفا با پیروی از قواعد و دستورهای عقل می‌تواند بر عواطف خویش غالب آید و بدین سان زندگی شایسته و سعادتمند داشته باشد. اگر عقل و عقلانیت کانون و مدار حیات بشری باشد انسان هیچگاه پشیمان و بیمناک و ملول نخواهد شد. از همین جا معنای “اخلاق” در فلسفه او روشن می‌شود. “اخلاق” مطمح نظر او که عنوان مهمترین و مشهورترین کتابش است، اخلاق دینی یا عرفانی یا عرفی یا سنتی یا پند و اندرز و امر به معروف و نهی از منکرهای متداول در جوامع نیست بلکه اخلاقِ علمی قرن هفدهمی است. اخلاق مطمح نظر او، اخلاقِ برآمده از فلسفه نظری و عقلی ناظر به پیشرفت علم جدید در قرن هفدهم است. خدای اسپینوزا خدایی است که از دل ضرورتِ قوانین طبیعت خود را نشان می‌دهد و خدایی می‌کند نه از طریق اِعمال قدرت مطلق از آسمان به شیوه‌های خودسرانه و خود خواهانه. بر سراسر هستی، علیت و ضرورت و قانونِ سفت و سخت مستولی است و انسان مجبور است با این نظم و نظام علی بسازد و خود را با آن وفق دهد. اگر انسان در برابر این جهانِ سخت‌گیر و بی رحم و خشن نخواهد تن به تسلیم و رضا بدهد زندگی‌اش قرین بدبختی و تیره‌روزی خواهد بود. انسان خوشبخت انسانی است که تن به ضرورتِ اعمال و رخدادهای طبیعت بدهد و هر آنچه را که برای‌اش واقع شود همان را خیر قلمداد کند. انسان در عمق وجودش باید بفهمد که هر آنچه برایش واقع می‌شود بیرون از قدرت اختیار و اراده اوست، از این رو در برابر مصایب و فجایع و دشواری‌ها نباید بی تاب و پریشان و مضطرب شود و، از سوی دیگر، در برابر رویدادهای خوب وخوش و لذتبخش نباید شادان و خندان گردد. به گفته شاعر ، “گرچه رخنه نیست عالم را پدید/ خیره یوسف وار می باید دوید”. خدای اسپینوزا دقیقا خدای متناسب با فیزیک جدید است. از این‌رو، اینشتینِ فیزیکدان اسپینوزا و خدایش را به شدت می‌ستاید و می‌گوید به همان خدای اسپینوزا معتقد است. زیرا چنان خدایی که دقیقا خدای دانشمندان و فیزیکدانان عصر جدید است با جهان طبیعی یکی است و فاقد صفات بشری. این خدا کاری به کردار و رفتار و گفتار آدمیان و خیر و شر و نیکی و بدی آنها ندارد، درباره انسانها و اعمال و سخنانشان داوری نمی کند و پاک ساکت است. خدای اسپینوزا قاضی و پاداش دهنده و عذاب دهنده به آدمیان نیست و اساسا کارش چیز دیگری است.
پانتئیسم در اسپینوزا، هگل و فلسفه دین معاصر [پایان‌نامه انگلیسی]
نویسنده:
Mike Popejoy
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی: در این پروژه به بررسی دیدگاه‌های وحدت‌آمیز در تاریخ فلسفه پرداخته و از وحدت‌گرایی به‌عنوان جایگاهی فلسفی در فلسفه دین معاصر حمایت می‌کند. من پانتئیسم را این دیدگاه می دانم که هر چیزی که وجود دارد یک وحدت را تشکیل می دهد و این وحدت الهی است. ادعای من این است که آنچه پانتئیسم خردگرایانه نامیده می‌شود، که به اندازه کافی با کمک شخصیت‌های تاریخی بیان شده است، در فلسفه دین و متافیزیک معاصر و نه صرفاً به‌عنوان یک مصنوع تاریخی، قابل بررسی است. پانتئیسم معمولاً حتی به عنوان جایگزینی برای اعتقاد به خدای کمال خداباوری، یک خدای شخصی کامل در نظر گرفته نمی شود. اغلب مردم بیخدایی را تنها جایگزین خدای کامل خداباوری سنتی می دانند. هدف اصلی این پروژه بیان نسخه ای از پانتئیسم است که هم از خداباوری کمال و هم از الحاد متمایز است. من بحث می‌کنم که پانتئیست‌های نظریه‌گرا از چه طریقی همه هستی را تشکیل دهنده یک وحدت می‌دانند، و چه چیزی در این وحدت وجود دارد که ایجاب می‌کند آن را الهی یا خدا نامیدن. پانتئیسم سنت قدرتمندی در تاریخ فلسفه دارد و پانتئیسم خردگرایانه ای که من توسعه می دهم بر اساس دیدگاه های اسپینوزا، هردر و هگل است. در سه فصل اول، من دیدگاه‌های هر یک از این فیلسوفان را نسخه‌های متمایز اما نزدیک به همدیگر از پانتئیسم در نظر می‌گیرم. من سعی می کنم گزارشی سیستماتیک و خیرخواهانه از هر یک از دیدگاه های آنها ارائه دهم و در عین حال ایرادات آن دیدگاه ها را از جهات مختلف بررسی کنم. در فصل آخر، مبنایی را ارائه می‌دهم که ایتاکه معقول‌ترین نسخه پانتئیسم است که از این تحلیل تاریخی حاصل می‌شود، که آن را پانتئیسم خردگرایانه می‌نامم. بر اساس این دیدگاه، خدا یا امر الهی را باید وحدتی فراگیر تصور کرد که ضرورتاً وجود دارد، اساساً مستقل است، بر اساس اصول عقلی ساختار یافته و برای هر چیزی که وجود دارد، مبنای تبیینی ایجاد می‌کند. علاوه بر این، شناخت اصول عقلی وجود از سوی فاعلان عقلی مانند انسان، یکی از عالی ترین دستاوردهای این وحدت الهی است. به طور خلاصه منابع استدلالی دیگری را که می تواند از چنین دیدگاهی پشتیبانی کند، و همچنین آنچه را که من به عنوان مزیت های متمایز فلسفی پانتئیسم عقل گرایانه نسبت به خداباوری کمال می دانم، در نظر بگیرید. در نهایت، من فکر می‌کنم پانتئیسم به‌عنوان جایگاهی قابل‌توجه هم در بحث‌های فلسفی و هم در بحث‌های دینی به طور کلی، شایسته توجه جدی است که یک حد وسط تازه‌کننده بین سنت‌گرایی و الحاد ایجاد می‌کند.
بررسى تطبيقى «وحدت شخصى» صدرالمتألهين و «وحدت وجودى» اسپينوزا
نویسنده:
فرشته نورعلى زاده
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قدس‌سره,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اين مقاله با هدف بررسى و تبيين تشابهات و تمايزات ديدگاه صدرالمتألهين و اسپينوزا در باب مسئله «وحدت وجود» به رشته تحرير درآمده است و به روش توصيفى و تحليل محتوا و با استفاده از فن اسنادى به بررسى تطبيقى نظريه «وحدت شخصى» صدرالمتألهين و «وحدت وجودى» اسپينوزا مى پردازد. از آنجا كه صدرالمتألهين و اسپينوزا در مفاهيمى همچون «وجود موجود قائم به ذات و وحدت آن»، «عينيت صفات با ذات آن»، «نامتناهى»، «تغييرناپذيرى»، «بسيط الحقيقه بودن و واجب الوجود بودن موجود واحد» اشتراك دارند، به نظر مى رسد برخلاف ديدگاه غالب، تشابهات ديدگاه صدرالمتألهين و اسپينوزا در وحدت وجود ظاهرى نبوده و اين فيلسوف همه خداگرا نيست.
صفحات :
از صفحه 25 تا 38
تعالی و حلول در فلسفه ی اسپینوزا با تکیه بر عرفان اسلامی
نویسنده:
شهناز شایان فر، محمد سعیدی مهر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
در نظام یکتاگوهری اسپینوزا، تاکید بر برخی واژگان محوری از جمله طبیعت، جوهر، ‌علت داخلی (علت حلولی)، و طرح حضور ماده در خدا (= خدا به عنوان شی ممتد) سبب شده تا در عصر حیات او و پس از آن، قرائت های حلولی از فلسفه او پدیدار شود و او متهم به همه خدایی گردد؛ در حالی که اسپینوزا بارها خویش را از این اتهام مبرا دانسته و شواهد مختلفی در آثار او بر برائتش از چنین اتهاماتی گواهی می دهد. با نظر به فلسفه اسپینوزا به عنوان کلیتی مشتمل بر رهیافت، مبانی و شبکه زبانی خاص، می توان به قرائت های حلولی برآمده از برخی عناصر زبانی، از جمله خدا به عنوان علت داخلی، خدا به عنوان شی ممتد و خدا به عنوان طبیعت، پاسخ داد. در جستار حاضر، با تکیه بر عرفان اسلامی، صور مختلفی از تعالی و حلول ارایه می گردد. افزون بر آن اشکالات وارد بر تعالی در فلسفه اسپینوزا، بر اساس نظام فلسفی او، نقد و بررسی می گردد و با نظر به ساختار کلی فلسفه اسپینوزا و ویژگی هایی که او برای خدا در نظر می گیرد، می توان تصویری متعالی از خدا در نظام فلسفی او ترسیم نمود؛ از این رو گرچه خدای اسپینوزا از تعالی وجودی یا واقعی برخوردار نیست، از بین صور تعالی، در فلسفه اسپینوزا سه صورت از تعالی (تعالی حالتی، تعالی منطقی و تعالی معرفتی) قابل طرح است. گفتنی است این مقاله جهت تبیین و تحلیل مطالب، افزون بر آرای اسپینوزا، از برخی اصطلاحات و تعابیر فلسفه اسلامی و عرفان بهره جسته است.
صفحات :
از صفحه 31 تا 58
  • تعداد رکورد ها : 7