جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 21
پاره ای از نوآوری های حکیم رفیعی قزوینی
نویسنده:
سیدمحمد حکاک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از حکیم رفیعی قزوینی آثار اندکی باقی مانده است، اما همین اندک مشتمل بر نوآوریهایی است. در این مقاله به پنج نوآوری از این فیلسوف و عارف الهی پرداخته شده است، راجع به این مباحث: 1. درباره معنای کمال الهی در جنب جمال و جلال الهی، که وی برخلاف مشهور آن را نه مجموع جمال و جلال بلکه امری ورای آن دو گرفته و عبارت دانسته است از تمامیت ذات الهی به عینیت ذات و صفات و عینیت خود صفات با هم.در ذیل همین بحث، حکیم رفیعی تعریفی از جمال و جلال ارایه می دهد که جامع تعریف فیلسوف و عارف است و خود این تعریف نیز خالی از ابتکار نیست.2. در شرح عبارت «اللهم انی اسئلک بما تجیبنی به حین اسئلک»، که او علاوه بر معنایی که در مرحله اول به ذهن می آید، معنایی ذکر می کند که حکایت از ذهن جوال و نوجوی او دارد.3. در خصوص نفی ترکیب از ذات الهی و بیان اینکه ترکیب به هر نحوی که باشد، مستلزم امکان است، که او در این مساله برهانی اقامه می کند و در انتها می گوید که آنچه گفتیم در هیچ کتابی مکتوب نیست.4. در توضیح این سخن حکما که تاثیر جسمی در جسمی دیگر نیازمند وضع و محاذات است، مراد از وضع و محاذات را نوعی اتحاد و اتصال می داند.5. در نقد این سخن مشهور که اراده غیر از شهوت است و از همین رو، انسان گاهی چیزی را اراده می کند که متعلق شهوت او نیست و گاهی چیزی را مورد شهوت قرار می دهد که اراده اش بدان تعلق نگرفته است.
صفحات :
از صفحه 119 تا 128
چیستی و کارکرد معرفتی قوه‌ واهمه از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
جواد رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قوّه‌ی وهم از نظر ملاصدرا قوّه‌ای مجرّد است که ذاتاً استقلالی از سایر قوا ندارد بلکه همان قوّه‌ی عقل است که تعلّق و اضافه به خیال یافته است. این قوّه رئیس و فرمانروای قوای حیوانی و جزئی است و تمام افعال قوای جزئی، اعمّ از ادراکی و تحریکی را می‌توان به این قوّه نسبت داد. ملاصدرا وهم را بین حیوان، انسان و شیطان مشترک می‌داند و در نظر او این قوه، ذومراتب است. اما آنچه ملاصدرا را واداشته است که در باب این قوه، نظریه‌ی جدیدی را در مقابل برخی نظرات مشّاء ارائه کند قول او به انحصار عوالم وجود در سه عالم، قاعده‌ی اتحاد عالم و معلوم، تجرّد قوه‌ی خیال و قاعده‌ی «النفس فی وحدتها کل القوی» است.در تعریف صدرایی از قوّه‌ی وهم که عبارت از عقل مقید و یا عقل ساقط است هم ادراک معانی جزئی و هم خطا در ادراک که کارکردهای این قوّه‌اند به نحو شایسته‌ای توجیه می‌شود و ثابت می‌گردد که رمز هر گونه خطا در ادراک را باید در این قوّه جست.آنچه با توجه به آراء صدر‌المتألهین اهمیت پرداختن به این قوّه را بیشتر نمایان می‌کند این است که از نظر ملاصدرا قوّه‌ی وهم همان ابزار و راه نفوذ شیطان به نفس آدمی است و هر چه جهت وهمانی انسان بر جهت عقلانی او غلبه داشته باشد امکان تسلط شیطان بر وجود انسان بیشتر می‌گردد.اما در نظریه‌ی ملاصدرا با دو ناسازگاری ظاهری نیز مواجه می‌شویم که هر دو به عقل مقید دانستن وهم بازمی‌گردد. یکی اینکه ملاصدرا برخی حیوانات را واجد وهم می‌داند اما واجد عقل نمی‌داند و دوم اینکه گاه از نزاع وهم و عقل و حتی غلبه‌ی وهم بر عقل سخن می‌گوید که در این رساله سعی شده است با استفاده از نظرات حکیم سبزواری و خود ملاصدرا این ناسازگاری نیز مرتفع گردد
بازتاب افکار و اندیشه‌های مانویت در آثار ناصرخسرو قبادیانی (با تکیه بر دیوان)
نویسنده:
لیلا سلمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مانویت را باید دینی فراموش شده نامید و چون کسی از پیروان آن باقی نمانده است تحقیق در آن تنها فایدۀ علمی دارد و بس. رابطه میان دو فرقه اسماعیلیه و مانویت (و البته بیشتر به‌عنوان فرقه‌ای از گنوستیک) باعث شد این فرقه وارد بحث-های علمی شود. با در نظر داشتن جایگاه این دو فرقه در جامعه زمان خود و تلاش رؤسای دین رسمی کشور در سرکوبی آنها و آشنایی شاعر هم از لحاظ علمی و نیز ارتباط مستقیم با پیروان آیین زرتشت، صابئین، مانویان و... همگی عوامل تأثیرگذار بر نگاه شاعر است که می‌تواند آن را به نگاه حاکم بر آیین‌های دیگر نزدیک کند.اسماعیلیه و مانویت هر دو در زمان رسمیت داشتن دینی دیگر وارد و از سوی جامعه زمان خود سرکوب ‌شدند، بی‌شک در این جایگاه و برخورد مساوی تشابهاتی یافت می‏شود و این فرضیه مطرح است که آیا می‌توان تشابهاتی در زمینه ادبی یافت، این مسأله ضرورت و نیاز به تحقیق و پژوهش را روشن می‌سازد.
محجة البيضاء في تهذيب الإحياء المجلد 5 و 6
نویسنده:
ملامحسن فيض كاشاني؛ محقق: علی اکبر غفاری
نوع منبع :
کتاب , حاشیه،پاورقی وتعلیق , خلاصه اثر , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: انتشارات فرهنگ اسلامی,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، نوشته مرحوم فيض كاشانى (رض)، بهترين و كامل‌ترين تلخيص و تهذيب كتاب «إحياء علوم‌الدين»، اثر امام محمد غزالى است كه بر اساس مبانى و اعتقادات «شيعه» به رشته تحرير درآمده است. شناخت ارزش و اهميت اين كتاب، منوط به اطلاع از مضمون و محتوا و هم‌چنين نقش«احياء علوم‌الدين» در تفكر اسلامى مى‌باشد. به يقين، در ميان مجموعه‌هايى كه كليت فرهنگ و معارف اسلامى را دست‌مايه تأليف خود قرار داده‌اند، كمتر كتابى همچون «احياء» توانسته است توجه همگان را به خود جلب نمايد. بيان روان، آسان و سليس غزالى در اين كتاب، «احياء» را از كتاب‌هاى هم‌رديف خود، همچون «فتوحات» ابن عربى متمايز ساخته است. همين ويژگى، موجب شده است كه «احياء» در ميان عموم مردم نيز مورد توجه قرار گيرد و جدا از درس و بحث مدرسه‌اى نيز خوانده شود. قطعا كتابى با اين گستره مخاطب، لازم است كه به مطالب درست و صواب اشاره نمايد و از افكار و انديشه‌هاى نادرست و يا حداقل غير اجماعى ميان مسلمانان پرهيز كند. محدث كاشانى، با علم و اطلاع از مرتبت و اهميت «احياء»، به بهترين شكل ممكن با مطالب آن برخورد كرده است و در مجموعه‌اى به وزان اصل كتاب به تلخيص و تهذيب آن پرداخته است. مؤلف، با توجه به قدرت و تسلطش بر علم اخلاق، فقه و حديث، به‌خوبى از عهده اين كار برآمده است. مرحوم فيض، دريافته است كه «احياء» از جهات متعدد زير محتاج پيرايش و ابهام‌زدايى است: - اشتمال بر قصص و روايات عجيب و خرافى كه اهل تصوف در نقل و ذكر آنها بى‌پروا هستند؛ - ابتنا بر فقه و مذاق اهل سنت؛ - بى‌مبالاتى در نقل اخبار و احاديث مجهول و يا ضعيف. اينها از مهم‌ترين مشكلات علمى كتاب به شمار مى آيند، همين مشكلات باعث شده است كه قاطبه «اماميه» از اين كتاب پرهيز نمايند و محدث كاشانى، با اين تهذيب و تلخيص، سعى در از ميان بردن اين بينونت و جدايى، نموده است. محدث كاشانى، خود، در اين باره مى‌فرمايد: «...و كان كثير من مطالبه، خصوصا ما في فنّ العبادات منها مبتنيا علي أصول عامّية فاسدة و مبتدعات لأهل الأهواء كاسدة و كان أكثر الأخبار المرويّة فيه مسندة عن المشهورين بالكذب و الافتراء على اللّه و رسوله(ص) ممّن لا وثوق بأقوالهم مع وجود ما يطابق العقل منها و الدّين في أحاديثنا المرويّة عن أهل العصمة و الطهارة و أهل بيت الوحي و السفارة(ص) ببيان أحسن و طريق أتقن و كان فيه من الحكايات العجيبة و القصص الغريبة المرويّة عن الصوفيّة ما لا يتلقّاه أكثر العقلاء بالقبول لبعدها عن ظواهر العقول مع قلّة فائدتها و نزارة عائدتها إلى غير ذلك من الأمور الّتي كان يشمئز عنها قلوب أهل الحقّ من الفرقة الناجية الإماميّة و ينبو بسببها عن مطالعته و الانتفاع به طباع أكثرهم. فرأيت أن أهذّبه تهذيبا يزيل عنه ما فيه من الوصمة و العيب، و أبني مطالبه كلّها علي أصول أصيلة محكمة لا يتطرّق إليها شكّ و لا ريب، و أضيف إليها في بعض الأبواب ما ورد عن أهل البيت(ع) و شيعتهم في ذلك الباب من الأسرار و الحكم المختصّة بهم(ع). و أختصر بعض مباحثه بنظم فرائده و حذف زوائده لكي يزيد فيه رغبة متناوليه و أفصّل أبوابه الطويلة بفصول قصيرة لئلا يملّ متعاطيه من دون تصرّف في ترتيب أبوابه و فصوله بتأخير ما قدّم أو تقديم ما أخّر و لا في تقرير ألفاظه و عباراته مهما تيسّر؛ لأنها كانت في غاية الجودة و الإحكام و نهاية المتانة و الإبرام...». با همه دخل و تصرف‌هاى فيض، اساس كتاب «احياء» در «المحجة» باقى است؛ به‌گونه‌اى كه تقريبا سه ربع، كاملا حفظ شده است. تنها حذف و تغييرى كه فيض در كتاب‌هاى چهل‌گانه «احيا» داده است، نشاندن كتاب «آداب الشيعة و أخلاق الإمامة» به جای «آداب السماع و الوجد» است؛ آن هم به اين دليل كه «السماع و الوجد، ليس من مذهب أهل البيت(ع)».
عفت در اخلاق اسلامی
نویسنده:
لیلا زینی‌وند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این تحقیق سعی شده تا عفت به عنوان یک فضیلت اخلاقی و آثار آن در اجتماع بررسی شود بنابراین با استفاده از متون اخلاقی به تبیین آن ها پرداخته شده است.عفت حالتی برای نفس انسان به وجود می آورد که او را از شهوت حفظ می کند و عفیف کسی است که این حالت را بر اثر تمرین و ممارست و تلاش به دست می آورد. بدین معنا، اگر این فضیلت در نفس ما به وجود آید می توانیم بر شهوت خود غلبه کنیم و انسان عفیفی شویم. در علم اخلاق عفت مقابل قوه شهویه است.از دیدگاه اسلامعفت در نظام تربیتی انساناز جایگاه والایی برخوردار است زیرا عفت نیرویی مهار کنندهو نظم دهنده است که رفتار های روانی و فیزیکی انسان را بر اساس شرع و عرف تنظیم می کند.عفت مبتنی بر کرامت انسانی است که بر اساس آن ، وقتی فرد خود را در حضور شخصی کریمبیابد از ارتکا به زشتی ها خودداری کرده و رفتار خود را تنظیم می کند .اکثر جوامع کنونی با مشکلات و معضلات متعدد اجتماعی دست بر گریبانند که حیات جوامع بشری را با تهدید مواجه ساخته است.گروهی از خانواده ها و جوانان به علت عدم آگاهی از عفت و پاکدامنی به خود و جامع زیان هایی را می رسانند.تحقیقی پیرامون عفت و عرضه آن به خانواده ها و جوانان از موارد ضروری است تا با مطالعه آن بتوان عفت را در جامعه پیاده کرد و از بلای خانمان سوز بی عفتی در امان بود.در نتیجه حریمی که اسلام در روابط بین زن و مرد قرار داده، برای جلوگیری از اختلاط جنبه های عاطفی با تمایلات غریزی است؛ اصل پوشیدگی و سادگی حاصل از آن، مراعات متانت و وقار در رفتار، گفتار و حرکات، جلوگیری از اختلاط زن و مرد و مراعات اصل اساسی حیا که شامل لباس پوشیدن، سخن گفتن، نگاه کردن... می باشد و سرانجام پرورش روح تقوی بر اساس ایمان و تربیت الهی، همه و همه عواملی هستند که از آلوده شدن روابط زن و مرد جلوگیری می کنند.
قرآن و فلسفه حجاب
نویسنده:
سید ابراهیم سجادی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این نوشتار موضوع فلسفه حجاب در پرتو قرآن بررسی می شود.نویسنده حجاب را بازتاب حیاء و عفت می داند و بر این باور است که پدیده حیا و عفت ویژگی ذاتی انسان بوده و در زن قوی تر از مرد می باشد. این ویژگی فطری مبنای پیشنهادی چندگانه قرآن است که در آیات گوناگون مطرح شده است مانند: مردان باید چشم شان را فرو گیرند، عورت شان را بپوشانند و سرزده وارد حریم زندگی خصوصی خانواده ها نگردند. زنان چشم شان را فرو گیرند، شرمگاه شان را بپوشانند، از خودنمایی، پای کوبی و با کرشمه صحبت کردن بپرهیزند و اندام و زیور آلات خود را ننمایانند.نویسنده عقیده دارد که حجاب خواسته مشترک زنان و مردان است و فلسفه آن با مطالعه چهار تقاضای فطری: حیا و آرایش در زنان و غیرت و شهوت در مردان، قابل درک می باشد و برخورد منطقی و درست با این چهار گرایش، ازدواج عاشقانه و پاک و زندگی خانوادگی همراه با آرامش، دوستی و مهربانی فزاینده را امکان پذیر می سازد.
رابطه فقه و اخلاق از دیدگاه غزالی
نویسنده:
مهدیه استاداحمدی بغدادآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابوحامد محمّد غزّالی از اندیشمندان و متفکّران برجسته و تأثیرگذار در تاریخ اندیشه‌ی اسلامی است. از وی می‌توان با عنوان «فقیه متکلّم» در دوران غزّالی متقدّم و «عارف اخلاقی» در دوران غزّالی متأخّر نام برد. غزّالی هم در زمینه‌ی کسب معرفت و هم در زمینه‌ی پی بردن به احکام و مسائل اخلاقی، روش تلفیقی در پیش گرفته و به عقل و وحی و شهود توجّه می‌نماید.با توجّه به روند حیات علمی غزّالی و با توجّه به بحران روحی که در اواسط عمر او پدید آمد، بجاست که دوران حیات وی را به دو بخش تقسیم کنیم و از آن با نام دوران غزّالی متقدّم و دوران غزّالی متأخّر یاد کنیم. در این تحقیق، دیدگاه غزّالی در مورد رابطه‌ی فقه و اخلاق با تأکید بر این دو دوره از حیات علمی وی بررسی شده است و وجوه تفاوت و تشابه دیدگاه غزّالی متقدّم و غزّالی متأخّر مورد تأکید قرار گرفته است.غزّالی، به صراحت می‌گوید: فقه به خودیِ خود علمی مذموم است و در کنار علوم دنیوی قرار می‌گیرد، مگر این‌که صبغه‌ای اخلاقی به خود بگیرد و هر قاعده‌ی فقهی به نتیجه‌ی اخلاقی بینجامد. وی اخلاق را عبارت از اصلاح و پیراستن قوای سه‌گانه‌ی تفکّر، شهوت و غضب می‌داند و با تأکید بر اصول و فضایل اخلاقی چهارگانه‌ی حکمت، شجاعت، عفّت و عدالت، اخلاق را صبغه‌ای عرفانی می‌بخشد.وی با هدف احیاء علوم دین در کتاب اخلاقی- عرفانی خود با همین عنوان فقه، اخلاق و عرفان را به ترتیب با تعابیر شریعت، طریقت و حقیقت تطبیق می‌دهد و اخلاق را به عنوان گمشده‌ی خود در فقه و عرفان را به مثابه‌ی گمشده‌ی خود در اخلاق جستجو می‌کند و این چنین «فقه اخلاقی» و «اخلاق عرفانی» راترسیم می‌کند و بسیاری از اندیشمندان را متأثر از خود می‌سازد. با بررسی تأثیر متقابل فقه و اخلاق می‌توان از نتایج این پژوهش، در جهت آسیب‌شناسی فقه و تقویت فقه اخلاقی در جامعه استفاده نمود. هم‌چنین می‌توان ریشه‌ی برخی ناهنجاری‌های اخلاقی را مورد مطالعه و پیش‌گیری قرار داد.
علل انکار معاد و آثار آن
نویسنده:
حیدر شاه نقوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش به تبیین و تحقیق علل و انگیزه‌های انکار معاد و آثار آن می‌پردازد و دیدگاه‌های قرآن کریم، روایات اسلامی و فلاسفه مسلمان را در این زمینه منعکس می‌سازد. نویسنده با همین هدف، نخست به تعریف نفس، روح، معاد، معاد جسمانی، مرگ و اثبات ویژگی‌های نفس و روح پرداخته و ضمن نقد تفکر تناسخ و اقسام آن به بررسی رویکردهای مختلف در زمینه معاد می‌پردازد. وی در این زمینه به تبیین و اثبات معاد جسمانی و آرای متفکران اسلامی پرداخته و انکار معاد روحانی و جسمانی و نظریات فلاسفه‌ای همچون: ابن سینا، ملاّصدرا، حاج ملاّهادی سبزواری و علاّمه طباطبایی را بیان می‌کند. آن گاه دیدگاه متکلّمان مسلمان را درباره معاد و برهان های عقلی، قرآنی، روایی مبتنی بر آن مطرح کرده و دسته‌های متّعددی از آیات را در این زمینه شرح می‌دهد. وی علل اصلی انکار معاد را مطرح کرده و دو عامل و انگیزه اصلی برای آن جست جو کرده است: نخست شبهه های علمی و نظری، که به زعم نویسنده، گاهی بر اثر کم اطّلاعی و تدّبر نکردن در قدرت الهی و علم الهی مبنی بر زنده کردن انسان ها و گاه نیز از تصّور نادرست از مفهوم مرگ و محال دانستن معاد نشأت می‌گیرد. از منظر نگارنده، منکران و مخالفان معاد، شبهه های طرح شده را تنها دست آویزی برای انکار معاد، لقای پروردگار و حقّ، قرار داده‌اند و آن ها را به انسان‌های ساده اندیش القا کرده‌اند تا آنان را در برابر پیامبران الهی ـ آورندگان معاد و مبلّغان این اندیشه ـ قرار دهند. این حقیقت، از آیات و روایات برداشت می‌شود. ثانیاً: این شبهه ها ریشه در شهوات عملی منکران و مخالفان معاد دارد؛ بدین معنا که اندوخته‌های علمی و مستدل در باره وجودِ معاد را نادیده گرفته و با علم به حقّانیت معاد و قیامت عملاً دست به شهوترانی و هواپرستی زده‌اند و منکر حیات پس از مرگ شده‌اند، تا توجیهی برای شهوت‌پرستی خویش داشته باشند. وی نمونه‌هایی از این شهوت‌پرستی عملی را در آیات و روایات برشمرده و دنیاپرستی و دنیاگرایی افراطی را عامل اصلی انکار لقای پروردگار می‌داند. بیان شبهه های منکران اصلِ معاد، مانندِ نبودن دلیل بر معاد، افسانه خواندن آن، مُحال دانستن زنده شدن مردگان و سخت دانستن آن و شبهه هایی از این قبیل، شبهه اعاده معدوم در باره منکران معاد جسمانی، شبهه آکل و مأکول و پاسخ عقلی و نقلی به آن ها با استفاده از آیات و روایات متعدّد، از دیگر مطالب این تحقیق محسوب می‌شود. نویسنده در پایان، پوچگرایی، عدم دستیابی به معارف فوق بشری، دلخوشی به زندگی دنیا، فروپاشی نهاد خانواده، و رواج بسیاری از گناهان فردی و اجتماعی را از آثار انکار معاد قلمداد می‌کند.
جلوه‌هایی از زندگی پیامبران در قصاید سنایی غزنوی
نویسنده:
قدرت‌اله فرهمندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در ادبيّات عرفاني ،مظاهر كمال انساني ،پيامبران و اوليايند كه خداي تعالي آنان را به ملكوت خويش رهنمون گشته و به عزّ قرب خود مباهي فرموده است . پيامبران و اولياءو همۀ مومنان از نورواحدي هستند. هر كدام از پيامبران به منزلۀپیامبري ديگر و همۀ آنان مظهر صفات نيك و اعمال خير هستند .در مقابل،دشمنان آنان كه بنده و بردۀ نفس سركش و دل بستۀ علايق و شهوات مادي وحيواني هستند همه مظهر شرارت و پليدي اند . بنابراينانسانيكهباترك تعلقات وكشتن نفس امّارۀ خويش و با عنايت خداوند ، به كمال رسيده است ، انسان كاملي است كه حق در او و او در حق زندگیمي كند . چنين انساني در شمار انبياءو اولياء و وارث نور الهي است .با توجه به آنچه گفته شد ،داستان پيامبران ديگر واقعۀ تاريخي نيست كه فقطيك بار اتفاق افتاده و تمام شده باشد .اين داستان ها ممكن است در وجود هر انساني تكرار شود .پيامبران و شخصيت ها و حوادث و اشياء مربوط به آنان ، مظاهر نيروها و و استعدادهايموجود در وجود انسانهستند . انسان مي تواند اين نيرو و استعداد ها را در دو جهت متفاوت سوق دهد و بالقوّه بودن آنها را در وجود خود به فعل تبديل كند.نفس مستعد انسان مانند زمين حاصل خيزي است كه هر دانه كه در آن كاشته مي شود همان دانه نيزمي رويد . اين نفس اگر با عنايت الهي و به درستي تربيت شود و خود را دل بستۀ مادّيات وشهوات نكند، آدم (ع) مي شود كه مفتخر به تاج « كَرَّمنا » مي گردد و اگر درست تربيت نشود و خشم وشهوت بر او غلبه كند ابليس لعين مي شود كه مردود درگاه حق مي گردد.گاهي ابراهيم (ع) مي شود كه مظهر حق و خير و نيكي است ويا نمرودي مي شود كه مظهر همۀ صفات بد وشر و شرك و كفر است . محمد (ص) خاتم الانبياء مي شود كه سراسر وجودش رحمت و عطوفت و مهرباني است و يا ابولهبي مي گرددكه با آتش شرارت و جهل خود همه چيز را مي سوزاند .و بالاخره اينكه موسي (ع) مي شودكه نور الهي بر او متجلّي مي شود و عصا در دستش به اژدهامبدّل مي شود ويا فرعوني مي شود كه جز تكبر و شرارت و فساد چيزي از او سر نمي زند . نتيجه اينكه هر كدام از پيامبران و شخصيت ها و چيزهايي كه به آنان وابسته است نماد و رمزي است كه مي تواند در وجود هر يك از افراد بشر تحقق يابد.
وادی های سلوک در چهار مثنوی عطار و مقایسه آن با سفرهای چهارگانه عرفا
نویسنده:
منصوره برزگرکلورزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عطار در منطق‌الطیر طریق سلوک را دارای هفت وادی می‌داند: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر و فنا. در این مثنوی سالک با شیخ عطار سفر اول را طی می‌کند. هفت وادی همان اطوار سبعه سفر اول هستند که او به زبان عارفانه خود آنها را بیان می‌کند و در نهایت سالکان عطار نیز چون عارف در سفر اول به فنا در ذات الهی می‌رسد.در دومین مثنوی عطار که مصیبت‌نامه است، سالک که فکر قلبی است سیر آفاقی و انفسی در میان تمام کائنات آغاز می‌کند و سرانجام پیامبر اکرم او را به سوی پنج وادی راهنمایی می‌کند که عبارتند ازحس، خیال، عقل، دل و جان. سالک در وادی آخر متوجه می‌شود، در تمام جهان تنها یک حقیقت است و آن ذات اقدس خداوند است. این منظومه در واقع با سفر دوم عرفا مرتبط است چرا که در این مثنوی، سالک سفر در ذات دارد و او در دریای جان غرق می‌شود و برای ادامه سفر خود آماده می‌شود که شیخ عطار آن را در کتاب دیگری آورده است.آن کتاب الهی‌نامه است که در آن شیخ برای جان، شش پسر در نظر می‌گیرد در واقع شش وادی که سالک باید‌ از آنها عبور کند. نفس، آرزوی شهوت دارد. شیطان با وساوس خود او را گمراه می‌کند. عقل خواهان جاه است. علم در پی چیزهای بی‌اهمیت می‌رود در حالیکه علم واقعی، علم کشف اسرار است. فقر پادشاهی ناپایدار دنیوی را می‌طلبد و در نهایت توحید کل است که دین و دنیا را با هم می‌خواهد. این مثنوی ادامه سفر دوم است که سالک در آن به عبودیت می‌رسد و دیگر خود را در میان نمی‌بیند.درآخرین منظومه، اسرارنامه شیخ وادیی نیاورده است و خطاب به انسان هیجده مقاله را سروده و در آنها بتدریج همراه سالک سفر سوم نیز به پایان می‌رساند. در این سفر سالک در عوالم جبروت و ملکوت و ناسوت سفر می‌کند و از صفات و افعال الهی خبر می‌دهد اما به مقام نبوت نمی‌رسد. در پایان این سفر است که سالک عطار به مقام علوی می‌رسد و پند و اندرز می‌دهد و می‌تواند از ذات و صفات الهی خبر دهد.شیخ عطار سفر چهارم را چون برای انبیا و کاملان راه است و نه برای سالکان، در مثنوی‌های خود نیاورده است.
  • تعداد رکورد ها : 21