لودیک یوزف یوهان ویتگنشتاین از زمرۀ فیلسوفان تحلیلی زبان بهشمار میآید. او امور ماورای طبیعی از جمله اخلاق و دین را به فراسوی مرزهای زبان میفرستد و معتقد است
... ت که آنچه نمیتوان دربارۀ آن سخن گفت، پس بهناچار باید سکوت کرد. سخنان وی در باب دین در دورۀ نخست فکری بسیار موجز، فشرده و گاه مبهم بهنظر میآید و همین امر سبب شده است تا شارحان و مفسران ویتگنشتاین در باب جایگاه دین از منظر وی، دو موضع کاملاً مخالف اتخاذ کنند؛ برخی در تلاشند تا جایگاهی کاملاً دینمدارانه برای وی به تصویر بکشند و برخی دیگر او را ملحد و خدانشناس میدانند. در نوشتار حاضر بر آنیم تا با مطالعه و بررسی آثار ویتگنشتاین متقدم، از یک سو جایگاه خدا در اندیشۀ وی را رصد کنیم و از سوی دیگر بهدنبال پاسخ این پرسش هستیم که از منظر وی حقیقتاً دین به چه معناست؟ آیا دین همان خداباوری است یا عمل به شریعت آنچنانکه بین دینداران رواج دارد ؟ یا آنکه چیزی معادل و همسنگ با اخلاق است. بهدلیل موجز بودن سخنان او، سعی بر آن است تا از نظر شارحان وی نظیر نورمن ملکوم و سیرل برت استفاده شود.
بیشتر