مباحث کلامی در سیر تحول خود تا پیدا کردن جایگاه کنونی خویش در چهارچوب مکاتب کلامی راهی پرفراز و نشیب را پیمودهاند و دستیابی به چگونگی این تحول-که برتر مطالعه
... تاریخی میسر میباشد-نگرش ما به مباحث کلامی را ژرفتر میکند. یکی از مباحثی که به روشنی بعد از اثبات وجود خدا مهمترین مبحث کلامی میباشد صفات خدا است . مساله آفرینی صفات در کلام در دو نگرش متفاوت صورت میپذیرد، در نگرش نخست صفات به طور کلی مدنظر قرار میگیرند و در نگرش دوم تکتک صفات مورد بحث میباشند و پرواضح است که در مورد هر یک از صفات مناقشات کلامی مخصوصی صورت گرفته است که با مناقشات صورت پذیرفته درباره دیگر صفات متفاوت میباشد. اما در نگرش نخست صفات در دید کلی مد نظر میباشند و مناقشات انجام گرفته مختص یک صفت نمیباشد، در این نگرش میتوان دو گونه بررسی اصلی را آزمود یکی بررسی "وجودشناختی" و دیگری بررسی "معنیشناختی". در بررسی "وجودشناختی" پاسخ به این سوال که آیا صفات وجود واقعی دارند یا نه؟. مورد تحقیق قرار میگیرد ولی در بررسی "معنیشناختی" آنچه مورد مطالعه قرار میگیرد فرمول بیانکننده تعبیر متکلمین از صفات و نوع تفسیر و تبیین ایشان از صفات میباشد. اگر چه این دو نوع بررسی دو گونه متفاوت میباشند لیکن دارای وابستگی به یکدیگر هستند و این وابستگی قابل توجه میباشد. کسانی که در بعد "وجودشناختی" به طور کامل واقعیت صفات را میپذیرند خود را بینیاز از ارائه فرمول دانسته و تفسیر و تبیینی برای صفات ارائه نمیکنند اما کسانی که واقعیت صفات را نمیپذیرند و یا به نوعی به این موضع گرایش دارند درصدد بیان فرمولی برای صفات بوده و به تفسیر و تبیین آنها پرداختهاند. با توجه به این مساله بیان میداریم که "ضدصفاتیان" (منکرین واقعیت صفات) دو نوع فرمول "عین ذات بودن صفات " و "صرف نام بودن صفات " را ارائه کردهاند که فرمول نخست خود نیز دارای دو تفسیر "فعلی" و "منفی" از صفات میباشد. در کدر ایشان کسانی از "صفاتیه" که گرایش به ایشان دارند فرمول "صفات نه خدایند نه غیر او" را ارائه میکنند. بدین ترتیب باید گفت که اندیشه صفات در خلال این سدههای دوم و سوم هجری چهار فرمول را به خود دیده است که هر کدام از نظر پیچیدگی و سادگی با یکدیگر متفاوت میباشند و در نهایت این فرمولها در اوایل سده چهارم جای خود را به نظریه "احوال" میدهند.
بیشتر