جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 96
علم شناسی فلسفی ملاصدرا
نویسنده:
مریم فخرالدینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علم‌شناسی فلسفی، نگاهی وجودشناسانه به علم است که در آن، مباحث مربوط به علم، عالم و معلوم از آن حیث که وجود دارند، مورد بررسی قرار می‌گیرند. این نوع رویکرد به مسأله‌ی علم، در فلسفه‌ی ملاصدرا که مبتنی بر اصالت وجود است، جایگاه ویژه‌ای دارد و باعث شده که نظر صدرا در مسائل متعدد حوزه‌ی علم، متفاوت از فلاسفه‌ی پیش از او باشد. در این پایان‌نامه با بررسی تعریف علم و اقسام آن از نگاه ملاصدرا تلاش شده است مبانی فلسفی صدرا که در ارائه‌ی نظرات او نقش داشته‌اند، روشن شود. ملاصدرا براساس تعریف خود از علم و اقسام آن، تمام هستی را دارای شعور و ادراک معرفی می‌کند و حتی علم در جسمانیات را ثابت می‌نماید. علاوه بر مبانی هستی‌شناسی ملاصدرا، مبانی انسان‌شناسی او نیز تفاوتی عمده با سایرین دارد و صدرا براساس شناخت خود از نفس انسان و رابطه‌اش با علم، تبیین جدیدی از نحوه‌ی پیدایش ادراکات مختلف در نفس ارائه می‌دهد. همچنین نظرات ملاصدرا در حوزه‌ی علم، او را در تبیین علم خداوند به ماسوا، معرفت انسان به خداوند و اثبات غایتمندی هستی و سریان عشق در همه‌ی مراتب آن یاری نموده است؛ مسائلی که بی‌شک، حل نمودن آن‌ها بدون بهره‌گیری از ابداعات صدرالمتألهین در حوزه‌ی هستی‌شناسی علم، بسیار دشوار و شاید غیرممکن باشد. البته پس از بررسی نظرات ملاصدرا در مسائل وجودشناسانه‌ی علم و مباحث معرفت‌شناختی، بخصوص در رابطه با وجود ذهنی‌، تصور و تصدیق و کلیات، به نظر می‌رسد با وجود ابتکارات ملاصدرا در این مسائل نمی‌توان انتظار داشت که نگاه وجودشناسانه‌ی ملاصدرا تأثیر بسزایی در رویکرد معرفت‌شناسی او داشته باشد، زیرا براساس تفاوت نوع نگاه در این دو حوزه، رویکرد ملاصدرا نیز به مسائل مذکور مطابق با جایگاه بحث و با توجه کامل به این تفاوت‌ها بوده است. اگر چه توجه به همین حیثیت‌های متفاوت علم از جهت وجود یا حکایتگری‌اش، خود، عامل ابتکارات ملاصدرا در مسائل مذکور بوده است.
بررسي مسائل فلسفي تفسير بانوامين (مخزن العرفان)
نویسنده:
زینب نجفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در تحقیق مذکور تحت عنوان بررسی مسائل فلسفی تفسیر بانو امین، سعی شده است با روش تحقیقی کتابخانه‌ای به بررسی مسائل فلسفی تفسیر مخزن العرفان در موضوعات انسان شناسی، معاد و فرشته شناسی پرداخته شود و از آن جهت که بانو امین نگاهی صدرایی داشته اند، به مقایسه نظرات ایشان با ملاصدرا پرداخته شده است. انسان که موجودی مرکب از جسم و روح است و باید در سیر به سوی خدا، قوا و استعدادهای موجود در خود را به کار گرفته و به کمال لایق خود برسد. خداوند از این موجود مختار در عالم الست، عهد گرفته که در طی مسیر کوشش لازم را نموده و در دنیا نیز پیامبران را فرستاده تا انسان را به عهد اولیه متذکر شوند و آنها را در طی مسیر راهنمایی کنند. واسطه دریافت فیض الهی ملائکه اند که در مراتب و درجات مختلف هریک در فعلیت محض خویش به انجام وظایف مشغولند.سیر نهایی انسان و فعلیت نهایی او در عالم آخرت، که حقیقت همه چیز مشخص می‌شود، معلوم می‌گردد و انسان در میزان عدل الهی با روشن شدن حقیقت سیر خویش، عاقبت مشخصی پیدا می‌کند و بهشتی یا جهنمی‌می‌شود. و براساس این حقیقت به ظاهری متناسب با حقیقت وجودی اش، عقوبت خود را هم به صورت جسمانی و هم روحانی دریافت می‌کند. اغلب آراء بانو امین دراین امور با نظرات ملاصدرا مطابقت دارد و اموری هم مانند چگونگی بدن اخروی تفاوت‌هایی وجود دارد.
رابطه انسان و خداوند از دیدگاه مولوی در مثنوی معنوی
نویسنده:
الهام‌السادات صالح
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش ارتباط متقابل خداوند و انسان از منظر مولوی در مثنوی مورد بررسی قرار گرفته است. انسان از آغاز آفرینش و ورود به عالم هستی در ارتباط با خدا بوده و به صورت آگاهانه و یا غیر آگاهانه از این ارتباط سود ‌برده است. در جای جای مثنوی‌ اشعاری وجود دارد که می‌توان با بررسی آن‌ها، نظر و دیدگاه مولوی در مورد ارتباط خداوند با انسان را دریافت. البته بیان این نکته لازم است که در برخی موارد اشعاری که مستقیاً بیان‌گر ارتباط خداوند با انسان باشد وجود ندارد و لازم است با نگاهی تیزبینانه به دنبال یافتن این قبیل ارتباطها در اشعار مثنوی بود.در این پژوهش ارتباط متقابل خداوند با انسان به چهار زیر شاخه شامل سنخیت خداوند و انسان در اصل وجود، ارتباط خداوند با انسان، ارتباط انسان با خداوند و عشق به عنوان ارتباطی دو سویه بین خداوند و انسان تقسیم شده است. نخستین مطلبی که به آن پرداخته شده، سنخیت خداوند با انسان است. این بخش به بررسی مسئله وحدت وجود و دیدگاه مولوی در باب وحدت پرداخته است. گروهی با توجه به آثار مولوی بر این اعتقادند که وی قائل به وحدت وجود بوده و گروهی معتقدند او به وحدت شهودی قائل شده است. با توجه به این مطلب می‌توان گفت که بین وجود خداوند به عنوان اتمّ موجودات و وجود انسان به عنوان موجودی ممکن الوجود، سنخیتی وجود دارد که ارتباط خدا با انسان را امکان‌پذیر می‌کند.در بحث مربوط به ارتباط خداوند با انسان به بررسی: 1- ارتباط پیامی خدا با انسان به صورت مستقیم (وحی) و غیر مستقیم (آیات آفاقی و انفسی)، 2- ارتباط از طریق خلقت و هدایت و 3- ارتباط کرداری از طریق آزمایش و امتحان پرداخته شده است. آن‌چه از اشعار مولوی در این زمینه بر می‌آید این است که انواع ارتباط‌های خداوند با انسان اشراف داشته و در کنار استناد به آیات قرآن کریم، از آن‌ها در اشعارش استفاده نموده است. در این پژوهش ارتباط انسان با خداوند از سه جهت: 1- ارتباط انسان با خدا به نحو قرب و بعد، به صورت تقرب، وصال و فنا، 2- ارتباط انسان با خداوند از طریق دعا و مناجات و 3- ارتباط آدمیان با یکدیگر مورد بررسی قرار می‌گیرد. آثار و نشانه‌های موجود در مثنوی نشان از آن دارد که مولوی با همه اقسام روش‌های ارتباطی انسان با خداوند آشنایی داشته و در اشعار خود به صورت آشکار و نهان از آن‌ها یاد نموده است. در بخش پایانی به بررسی نظر مولوی در مورد بالاترین مرتبه ارتباط میان خداوند با انسان یعنی عشق و چگونگی تاثیر آن در روح و روان آدمی پرداخته شده است. اشعار مولوی در این بخش نشان می‌دهد که او به عشق به عنوان رابطه دو سویه خدا و انسان وقوف تام داشته و چنان بر تاثیرات آن بر انسان اشراف دارد که گویی رابطه عاشقانه با خدا را با تمام وجود خود احساس کرده است.
قاعده بسیط الحقیقه وآثار و نتایج ناشی از آن در فلسفه ملا صدرا
نویسنده:
ملکناز سوادکوهی خویگانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهقاعده «بسیط الحقیقه» یکی از مهمترین قواعدی است که در حکمت متعالیه کار بردهای زیادی داشته و در حل بسیاری از مسائل غامض فلسفی،کارساز بوده است.تا آنجا که بررسی های تاریخی نشان می دهد، مضمون این قاعده، هم در آثار عرفا و هم در آثار حکما مورد توجه بوده است، ولی هیچ کس آن طور که ملاصدرا آن را درک کرده و به تحقیق، تبیین و مبرهن ساختن آن پرداخته است، بیان نکرده است. پس تأسیس این قاعده، به عنوان یک مبحث فلسفی واقامه برهان بر آن را باید منسوب به صدر المتالهین دانست.ملاصدرا در موارد عدیده ای به این قاعده استناد کرده است وآن را از غوامض علوم الهی شمرده است. این قاعده بدان معناست که بسیط حقیقی ،همه اشیاء است، در حالی که هیچ یک از آن ها نیست؛ یعنی از جهتی با همه اشیاء یکی است، واز جهتی دیگر غیر از همه آن هاست. جهت اشتراک بسیط حقیقی با اشیاء،وجود و کمالات وجودی اشیاء می باشد، و جهت مغایرتشان، حدود،نقایص و تعینات اشیاء می باشد. پس هر آن چه که بسیط حقیقی، یعنی مبرا از همه انحاء ترکیب باشد، واجد همه جهات وجودی اشیاء است و نمی توان چیزی را از او سلب کرد، چون سلب یک جهت کمالی از بسیط الحقیقه، مستلزم ترکیب از وجدان و فقدان می باشد، در حالی که بسیط الحقیقه است.بارزترین مصداق بسیط حقیقی ، واجب الوجود است، چون تنها اوست که هیچ گونه ترکیبی ندارد. دراین رساله سعی شده تا به شیوه توصیفی- تحلیلی ابتدا به بررسی این قاعده و سیر تاریخی آن، و سپس به آثار، نتایج و کاربردهای آن در فلسفه ملاصدرا پرداخته شود. صدرالمتالهین از قاعده بسیط الحقیقه در چند مورد استفاده کرده ازجمله:1-در اثبات توحید و وحدت حقه حقیقیه خداوند و دفع شبهه ابن کمونه.2-در اثبات علم اجمالی خداوند نسبت به اشیاءدر عین کشف تفصیلی.3-دراثبات اینکه حق تعالی واجد همه صفات کمالیه ، و کمال مطلق است.4-در اثبات سریان صفات وجود در همه موجودات.5-در اثبات قاعده « واجب الوجود بالذات از همه جهات ،واجب الوجود است ».6-دراثبات اتحاد نفس با همه قوای خویش.هدف از انجام این تحقیق ، شناخت مضمون قاعده بسیط الحقیقه و مبانی عقلی و دلایل اثبات آن، همچنین شناخت آثار و نتایجش درمباحث ذاتو صفات حق و سایر مباحث فلسفی می باشد.کلید واژه ها : قاعده بسیط الحقیقه-وحدت حقیقیه-علم اجمالی-واجب الوجود-اتحاد نفس و قوا.
نقش عقل فعال در مراحل مختلف حیات انسان از منظر ابن‌سینا و ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه زارع
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقل فعال، موجودی برتر از عالم طبیعت، عاری از ماده و احکام آن، قائم به نفس، غیر ذی وضع، و فعلیت صرف است. این عقل، به عنوان آخرین عقل از عقول عشره از منظر ابن سینا و آخرین عقل از عقول طولی بی شمار از منظر ملاصدرا، افعال و وظایفی را در عالم کون و فساد ایفاء می کند. عقل فعال از سوی ابن سینا و ملاصدرا، به عنوان حلقه ی ارتباط بین مجردات و مادیات، مبدأ صدور کثرات جهان مادی و کد خدای عالم تحت القمر مطرح شده ویکی از برجسته ترین نقش های آن،ارتباط با نفس ناطقه به عنوان کامل ترین موجود عالم ماده می باشد. نفس ناطقه، متشکل از دو بعد روحانی و مادی (نفس و بدن) است و به جهت بعد روحانی اش، ارتباط برجسته ای با عقل فعال دارد و این عقل، در تمام مراحل حیات آدمی، از حدوث نفس تا مفارقت آن از ماده و حتی پس از آن، در استکمال نفس، نقش بی واسطه و با واسطه دارد. اولین نقش و وظیفه عقل فعال در ناحیه حدوث نفس است. به گفته هر دو فیلسوف، وقتی مزاج بدن مستعد دریافت نفس گردید، نفس ناطقه از جانب واهب الصور بر آن بدن افاضه می گردد. دومین وظیفه و نقش عقل فعال، در ناحیه قوای نفس به ویژه نقش عقل فعال در تعقل و فعلیت مراحل عقل نظری است. سومین نقشی که عقل فعال دارد، نقشی است که در مسأله نبوت و نزول وحی بر عهده می گیرد. از نظر هر دو فیلسوف، این عقل یکی از ارکان نبوت و وحی است تا آنجا که عنوان ملک وحی را می پذیرد. عقل فعال، تنظیم کننده ارتباط نفس ناطقه با عالم غیب خواه در خواب و یا در بیداری می باشد. چهارمین نقشی که عقل فعال در ارتباط با نفس ناطقه بازی می کند، در مسأله بقای نفوس بعد از مرگ است که از نظر ابن سینا این بقاء، ناشی از اتصال نفس با عقل فعال است که مربوط به نفوس کامل در علمو عمل می باشد و نفوس کامل به بقای عقل فعال که علت آنها است، باقی می مانند. از نظر ابن سینا، نفوس ناقصی که در مرحله عقل هیولانی مانده اند، با تعلق به نفوس فلکی مراحل تکامل خویش را طی می کنند، اما ملاصدرا بر اساس مسلک متعالیه معتقد است که نفوس ناقص به عالم خیال تعلق می گیرند و نفوس کامل هم متحد با عقل فعال و باقی به بقای علت خود (عقل فعال) هستند. ابن سینا و ملاصدرا در هر یک از مراحل مذکور، وجوه اشتراک و نیز اختلاف نظر هایی دارند که به تفصیل در رساله به تبیین و شرح آن خوهیم پرداخت.
تکفیر از دیدگاه مفید و غزالی
نویسنده:
سمیه اشرفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تکفیر گروه ها و دسته های گوناگون جریانی است که در طول تاریخ همواره وجود داشته است. این رساله در صدد است با رویکرد کلامی ‌به تبیین و توضیح و مقایسه‌ی ماهیت ایمان و کفر، نحوه‌ی نگرش به مساله‌ی تکفیر و مصادیق تکفیر از دیدگاه ابوحامد غزالی متفکر بزرگ اشعری و محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید متفکر بزرگ شیعه بپردازد.غزالی در مورد مساله‌ی تکفیر دو رویکرد متفاوت دارد. در یک دوره از زندگی اش دسته ها و گروه های مختلفی را محکوم به کفر می‌کند و این تکفیر ها گاه در مورد کسانی بوده که مومن به دین اسلام بوده اند ولی در اواخر عمر،به نهی از تکفیر کردن می‌پردازد و با تاکید بسیار توصیه می‌کند که مردم باید تا آنجا که می‌توانند از تکفیر دیگران خودداری کنند.به این ترتیب به نظر می‌رسد که در آثار و آراءغزالی در مورد تکفیر، نوعی تغییر رویه ی بسیار بزرگ روی داده است. شیخ مفید هم دسته و گروه هایی را محکوم به کفر کرده است ولی رویکرد او نسبت به مساله‌ی تکفیر در تمام طول زندگی اش یکسان بوده و تفاوت رویکردی در آثار او دیده نمی‌شود.فقط چون کفر را به دو قسم تقسیم کرده است، با توجه به همین تقسیم بند‌ی، مصادیقی که به عنوان مصادیق کفر معرفی کرده است متفاوت شده است. گاهی منظورش از کفر،خارج شدن از اسلام است و گاهی خارج شدن از ایمان.
بررسی تطبیقی «جبر و اختیار» از منظر امام خمینی (ره) و فخر رازی
نویسنده:
محمود آهسته
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فخر رازي همگام با ديگر متکلمان اشعري، بر اين اعتقاد است که انسان در افعال خود هيچ اختياري از خود ندارد و افعال او توسط خداوند ايجاد مي‌گردد. او براي اثبات سخن خود به آياتي از قرآن اشاره مي کند تا اين مطلب را تأکيد نمايد. فخر رازي، با اعتقاد به اصول ثابت اشاعره در اعتقاد به جبر، اثبات اختيار براي انسان را مغاير با قدرت مطلق خداوند مي داند، اما پس از اينکه آياتي از قرآن را مويد اختيار يافته، به نظريه کسب اشعري معتقد شده است. نظريه کسب مي گويد که افعال ارادي انسان را خداوند مي آفريند اما انسان آن را متصف به خير و يا شر مي‌کند. البته فخر، پس از مدتي اين نظر را هم راهگشا نمي داند و از آن عدول مي کند. وي در موارد زيادي از اعتقاد اوليه خود باز گشته و نظري جديد را اتخاذ کرده که با معتقدات قبلي اش منافات دارد. امام خميني مانند ساير متکلمان اماميه، براي انسان نه جبر مطلق قائل است و نه اختيار مطلق؛ بلکه به امري ميان جبر و اختيار اعتقاد دارد که آن را «امر بين الأمرين» مي نامند. يعني در عين حال که اختيار را از انسان سلب نمي کند، اراده انسان را در طول اراده الهي موثر مي داند. اما اختلافي که ميان تفسير امام(ره) از امر بين الأمرين و ساير متکلمان اماميه قابل تشخيص است، اين است که، ايشان علاوه بر رويکرد فلسفي، با نگاهي عرفاني اين مسأله را مورد تحليل قرار مي دهد و تأکيد دارد که براي درک ارتباط ميان افعال انسان و خداوند بايد به مرتبه اي از معرفت جهان رسيد که همه افعال را مظهر و مجلاي اراده خداوند ديد و گر نه با استدلال عقلي صرف، نمي توان اصل امربين الأمرين که بيانگر نظريه صحيح در مورد جبر و اختيار است را درک کرد. علاوه بر اين امام خميني، بسياري از عوامل موثر در عمل انسان را ناشي از محيط و وراثت مي داند و معتقد است که اينها مي توانند انسان را به سوي اموري سوق دهند، اما تصريح دارد که نقش اين عوامل قابل تغيير است و باعث جبر نخواهد شد.
موارد اختلاف در ترجمه های فارسی قرآن کریم بر اساس وجوه کلامی
نویسنده:
اکرم سعیدفر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در ترجمه قرآن عوامل زبانی و فرا زبانی متعددی چون واژگان، ساختار کلام، سیاق، شرایط زمانی و مکانی نزول آیه و پیش انگاره های اجتماعی، اعتقادی، سیأسی و فقهی و قرائات مختلف از آیه نقش مهمی‌ایفا می‌نمایند.در میان آیات قرآن، بخشی که به حکم آیه 7 سوره آل‏عمران «وَأُخَرُ مُتَشَابِهَات» متشابهند و اغلب مربوط به صفات خدا، رویت و آمدن خداوند، عصمت انبیا، ، امامت و ... هستند، بیشتر مورد اختلاف مترجمان قرار گرفته است؛ زیرا مترجم فضایی برای انعکاس اندیشه ها و اعتقادات خود پیدا کرده است تا بتواند توقعات و نیازهای اعتقادی و مبانی فکری جامعه خود را در بازآفرینی چنین متنی به نمایش بگذارد. از همین رو ترجمه های متفاوتی از قرآن با رویکرد های اعتقادی ایجاد شد که می‌توان گفت هر کدام از این ترجمه ها بازتابی از اندیشه های کلامی‌و اعتقادی مترجم آن است. سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که مترجم در برگردان اینگونه آیات، باید به چه روشی عمل کند؟ آیا باید آنها را به همان شکل منتقل کند یا موضعی مشخص اتخاذ کند و زمینه سوء برداشت ها را از میان بردارد؟ پاسخ این پرسش چنین است که هیچ گاه متن اصلی و متن ترجمه در جایگاه یکسان قرار ندارند و ما هرگز نمی‌توانیم متنی را برابر اصل قرآن قرار دهیم. بنابراین مترجم در این نمونه از آیات ضمن توجه به محدودیت های ترجمه، ناگزیر است تفسیری در لباس ترجمه ارائه کند که متناسب با اصول و مبانی پذیرفته شده اش باشد؛ از همین روست که تلقی خواننده از متن اصلی و متن ترجمه تفاوت می‌کند. این رساله در قالب 4 فصل به بررسی و استخراج آیاتی از قرآن می‌پردازد که ترجمه فارسی آنها به سبب وجوه کلامی، دستخوش اختلاف شده اند. لذا با پذیرفتن نقش اختلاف دیدگاه های کلامی ‌به عنوان یکی از علل اختلاف در ترجمه های فارسی و با تأکید بر تأثیر قابل توجه انگاره های اعتقادی و مبانی فکری مترجم، بر آن است که ترجمه های متفاوت از آیات را که بر اساس مبانی فکری مکاتب گوناگون انجام شده است، دسته بندی نماید تا بتوان به کمک این طبقه بندی ترجمه هایی تدوین نمود که حتی الامکان در بین معتقدان به یک مکتب کلامی، مشترک باشد.کلید واژه ها: قرآن کریم- ترجمه قرآن- تفسیر- علم کلام.
مقايسه ديدگاه ابن سينا و ملاصدرا پيرامون ارتباط عقل فعال با نفوس بعد از مرگ بدن
نویسنده:
فروغ سادات رحیم پور، فاطمه زارع
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از نظر ابن سينا و ملاصدرا،‏ نفوس بعد از مفارقت از ابدان به دو گروه: نفوس ناقص و نفوس کامل تقسيم مي¬شوند. به گفته ايشان،‏ نفوس کامل،‏ نفوسي هستند که به مرحله عقل بالفعل رسيده¬اند و نفوس ناقص،‏ نفوسي هستند که هنوز به اين مرحله نرسيده¬اند. وجه اشتراک ابن سينا و ملاصدرا در اين است که نفوس کامل،‏ باقي به بقاي عقل فعال¬اند و عقل فعال در ارتباط مستقيم با اين نفوس است؛ اما رأي دو فيلسوف در نحوه¬ي بقاي نفوس ناقص و ارتباط آن¬ها با عقل فعال متفاوت به نظر مي¬رسد. ابن سينا معتقد است نفوس ناقص به دليل اين¬که هنوز به تکامل نرسيده¬اند و چون تکامل آن¬ها از طريق جسم به ظهور مي¬رسد؛ لذا هنوز احتياج به جسم دارند؛ چون پس از مرگ،‏ فاقد بدن دنيوي¬اند،‏ بايد به جسم ديگري تعلق بگيرند و آن،‏ جسم فلکي است که به مثابه جسم اين نفوس قرار مي¬گيرد تا به واسطه¬ي آن مراحلي از کمال را طي کنند. نظر ابن سينا مورد پذيرش ملاصدرا نيست. صدرالمتألهين،‏ دليل اختلاف آراي فلاسفه در باب بقاي اين نفوس را عدم باور آن¬ها به عالم خيال مي¬داند و متذکر مي¬شود که معاد نفوس ناقص در عالم خيال منفصل يا عالم برزخ است و عقل فعال در بقاي اين نفوس،‏ نقش غير مستقيم و با واسطه دارد.
تأثیر شناخت «بدن» در نفس‌شناسی ابن‌سینا (بررسی هشت مسئله از علم‌النفس سینوی)
نویسنده:
فروغ السادات رحیم پور، مجید یاریان
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از منظر حکمت، وجود انسانی حاصل پیوندی عمیق میان نفس و بدن است و این دو، در کنار یک‏دیگر هویت انسان را رقم می­زنند. در دوگانه نفس و بدن، نفس جایگاهی به مراتب رفیع­تر به خود اختصاص داده و عموم حکمای مسلمان ازجمله ابن‌سینا در مباحث انسان‌شناختی خود کوشیده‌اند تا «نفس» را به‌عنوان اساس و شالوده وجود انسان مورد شناسایی قرار دهند و جایگاه آن را در منظومه هستی‌شناسی خویش، تبیین کنند. بدیهی است که به جهت محوریت مباحث «نفس» در نگاه پژوهشگران، نقش و جایگاه «بدن» از مرکز توجه خارج شده و کمتر مورد عنایت و التفات قرار گرفته است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که در اندیشه فیلسوفی چون ابن‏سینا، جایگاه «بدن» و شناخت آثار و احوال آن به چه میزان در شناخت نفس انسان شایسته توجه و اهتمام است؟پاسخ اجمالی به این پرسش، این است که در نگرش طبیعی و فلسفی ابن‌سینا، بدون شناخت بدن انسان و خصوصیات آن، شناخت نفس، امری ناممکن می‌نماید و مباحثی چون تعریف نفس، اثبات وجود نفس، جوهریت و تجرد نفس، مغایرت نفس و بدن، ادراک نفس و اثبات روح بخاری، به­مدد شناخت ماده بدنی و از طریق تبیین ویژگی‌های بدن امکان‌پذیر است.
صفحات :
از صفحه 103 تا 122
  • تعداد رکورد ها : 96