جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 101
ضرورت تعامل متافیزیک و علوم
نویسنده:
علی مرادخانی
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
مقاله حاضر تاملی در تعامل متافیزیک و علوم است. با نظر به اینکه در دوره سنتی متافیزیک و علوم، که مثال آن در نظام متافیزیکی و علم ارسطویی فعلیت داشت، در تعامل بودند. اما این تعامل در دوره جدید و با ظهور انقلاب علمی خاصه علم کلاسیک سده هفدهم و هجدهم آرام آرام سست شد. در سده نوزدهم با ظهور فلسفه تحصلی متافیزیک معناداری خود را از دست داد و تعاطی بدان خارج از حوزه شناخت و در قلمرو سلایق، امیال و عواطف قرارگرفت. در سده بیستم نیز فلسفه ها و نظام های متافیزیکی در معنای سنتی خود از هدایت علوم بازماندند و با طرح مسائل فنی در حوزه زبان و منطق گونه ای استقلال از علوم بدست آوردند. گرچه این استقلال از متافیزیک و فلسفه در مقابل علم- فن حمایت کرد اما در این میان متافیزیک نقش اصلی دیگر خود یعنی طرح معقولیت در حوزه علوم را نیز از دست داد. گفتار حاضر بعد از مقدمه ای کوتاه به تبیین مساله می پردازد و تذکر به تعاطی بدین مقوله را نه یک مساله فنی آکادمیکی بلکه مساله ای مربوط به حیات انسان می داند.
صفحات :
از صفحه 121 تا 134
بررسی فلسفه ارزشیابی آموزشی و اشارات آن برای مولفه‌های برنامه درسی
نویسنده:
جواد نظام‌دوست
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر ،با عنوان " بررسی فلسفه ارزشیابی آموزشی و اشارات آن بر مولفه های برنامه درسی" به دنبال آن است که به تبیین چیستی و چرایی فلسفه ارزشیابی آموزشی بر بنیان مبانی و مقولات فلسفی از جمله مبانی متافیزیکی،معرفت شناسی،ارزش شناسی ارزشیابی بپردازد و تاثیر آن را بر مولفه ها و عناصر برنامه درسی بررسی کند .روش به کار گرفته در این پژوهش ، تحلیل تاملی است. که بر اساس آن ، ابتدا اطلاعات به روش کتابخانه ای – اسنادی گرد آوری و سپس طبقه بندی،توصیف و بر مبنای سوال های پژوهش به تحلیل ، تامل و نتیجه گيری پرداخته شد. یافته های این پژوهشدر زمینه فلسفه ارزشیابی نشان داد که اگر فلسفه سئوال درباره ی ماهیت چیزهاست، فلسفه ارزشیابی سئوال در باره ماهیت ارزشیابی آموزشی است و برای این مساله با مبنا قرار دادن مقولات فلسفی به طرح این مساله پرداخته است که ارزشیابی آموزشی دارای مبانی متافیزیکی (با تاکید بر مفاهیم خدا،انسان،جهان) ،معرفت شناسی(با تاکید بر مفاهیم دانش و شناخت) و ارزش شناسی(با تاکید بر اخلاق و زیبایی) است . از سویی فلسفه ارزشیابی با تاثیری که بر عناصر و مولفه های برنامه درسی دارد ، نشان می دهد هر یک از این عناصر به صورت عمودی و افقی در ارتباط با یکدیگر می باشند که ارزشیابی با رویکردی فلسفی، به ارزیابی ماهیت هریک از این عناصر می پردازد.
تبیین وجودی معرفت با نظر به آراء ملاصدرا و هیدگر
نویسنده:
حسین زمانیها
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تبیین وجودی معرفت، پژوهشی است در باب بنیانهای پیشین معرفت بشری. معرفت بشری، مبتنی بر نوعی حضور و دادگی پیشین اشیاء است؛ اما فهم چگونگی این دادگی پیشین و حضور اشیاء محقق نمی‌شود مگر در پرتو فهم ساختار وجودی انسان و نسبت آن با حقیقت وجود به عنوان بنیان همه ظهورات و تعینات موجودات به منزله متعلقات شناسایی. لذا تبیین وجودی معرفت تلاشی است در جهت فهم این نسبت و چگونگی ابتناء معرفت بر چنین نسبتی. از نظر هیدگر، رابطه معرفتی(رابطه سوبژه‌‌ـ ابژه)، به هیچ وجه بنیان و اساس ارتباط و تعامل انسان با عالم نمی‌باشد. عالَم اولین بار از طریق معرفت بر انسان مکشوف و گشوده نمی‌شود، بلکه انسان واجد نوعی گشودگی پیشین به عالَم است که بنیان خود معرفت نیز بر این گشودگی و انکشاف پیشین استوار است. انسان پیش از آنکه بخواهد نسبت به عالم معرفت پیدا کند در عالم حضور دارد، انسان به هیچ وجه موجودی فرو بسته و محصور نیست بلکه همواره در بیرون از خود، در حقیقت وجود قیام دارد. لذا هیدگر از نام دازاین که بیانگر استعلاء و برونخویشی انسان به سوی وجود است برای نامیدن این نحوه از وجود استفاده می‌کند. از نظر هیدگر در تاریخ متافیزیک غرب، که وی آن را سیر بسط و تثبیت سوبژکتیویسم می-داند، به دلیل غفلت از این رابطه پیشین اگزیستانس یا همان نحوه وجود انسان با حقیقت وجود، و اصل قرار دادن رابطه معرفتی،با نوعی گسست و شکاف عمیق بین انسان و عالَم مواجه می‌شویم که اوج این شکاف را می‌توان در اندیشه دکارت مشاهده کرد. در نتیجه در این سنت امکان وصول به اشیاء فی نفسه در معرفت بشری به سؤالی جدی و چالش بر انگیز تبدیل می‌شود. ملاصدرا نیز در فلسفه خود به هیچ وجه رابطه معرفتی را اصل و بنیان قرار نداده از نظر وی رابطه معرفتی منبعث از نوعی ارتباط وجودی بین عامل معرفت و متعلق معرفت است. وی حتی از این نیز فراتر رفته و اصولا علم و معرفت را نحوه‌ای از وجود و یا عین وجود می‌داند. از نظر وی همانگونه که حقیقت وجود دارای مراتب و درجات متفاوت است، متناظر با آن معرفت و علم نیز دارای مراتب متفاوتی است. در معرفت بشری علم به عنوان نحوه‌ای از وجود، چیزی جدای از وجود انسان و ساختار وجودی وی نبوده و لذا وی علم را نه نوعی ارتباط و اضافه بلکه آن را نوعی اشتداد و کمال وجودی برای انسان می‌داند. از نظر ملاصدرا معرفت بشری ریشه در ساختار وجودی انسان و وابستگی و تعلق وجودی وی به کمال و وجود مطلق دارد.وجود انسان با وجود سنگ، چوب و سایر موجودات در این حقیقت متمایز است که وجود انسان برخلاف سایر موجودات در خود فروبسته و محدود نبوده و همواره به سمت بیرون از خویش التفات دارد. این برونخویشی و التفات وجودی که ریشه در وجود تعلقی انسان دارد، بنیان دادگی و ظهور اشیاء در معرفت بشری است. در فلسفه ملاصدرا می‌توان به نوعی رابطه ماقبل معرفتی بین انسان به عنوان موجود مقید با وجود مطلق و نامحدود اشاره کرد؛ که رابطه معرفتی خود مبتنی بر چنین رابطه پیشینی است. به همین دلیل، هر چند ملاصدرا با پدیده‌ای به نامسوبژکتیویسم مواجه نبوده، امابا نظر به آراء وی می‌توان به نقد سوبژکتیویسم از منظری جدیدپرداخت.
جایگاه اسپینوزا در فلسفه ژیل دلوز
نویسنده:
سجاد امجدی ایدیشه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دلوز می گوید مطابق اندیشه اسپینوزا، هستی عبارت از مجموعه ی تأثیرها، مشارکت ها، نسبت ها و توانایی ها، و کنش هاست. و موجودیت هر شیء را میزان کنش گریِ آن تعیین میکند. اشیاء بنا به قدرتِ فعالیت شان و در نسبت با هم قابل تعریف اند. یک چیز "آنچه هست" نیست بلکه "آنچه می تواند انجام دهد" است؛ به عبارت بهتر هستیِ یک چیز(حالت)، "قدرتِ" آن است،توان و ظرفیتِ خاص آن چیز در میزانِ تأثیر پذیری و تأثیرگذاری هایش. هیچ شیء منفردی وجود ندارد بلکه همواره نسبت ها و اتصالات وجود دارند. هستی در فلسفه اسپینوزا مطلق و درونماندگار است و باوجودِ تعدّدِ صفات و کثرتِ حالات، تک معنا و یگانه است. مقصود اسپینوزا و دلوز درک و دریافت معنایی جامع از قدرت است که راه را بر تمایزِ استعلایی می بندد، زیرا علت و معلول جزئی از آفرینش اند. هستی علت درونی و پیشینیِ حالات است(وجود متعلق به ماهیت است) یعنی همان آفرینشِ و زندگیِ هستی است. این گونه هستی شناسی و این مدلِ علّییّت(مدلِ درونماندگاری) جوهر و حالات و وجوه هستی را یکی می انگارد؛ علت و معلول نسبت به هم درونمانگارند و نه استعلایی و هیچ سلسله مراتبی در هستی نیست. یک حالت را کارکردهای آن تعریف و مشخص می سازد و حالات، ذوات هستند. کارکردهای برسازنده یک شیء نسبت ها و اتصالات و ظرفیتِ معین تأثیرپذیری و تأثیرگذاری های آن شیء است. جوهر طبیعتِ طبیعت پذیرش را از طریق طبیعتِ طبیعت آفرینش بیان می کند.
کانت و مسأله مابعدالطبیعه
نویسنده:
مدریک سعیدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
هایدگر و گذر از متافیزیک
نویسنده:
نازنین محمدخانی غیاثوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله تعریف هایدگر از متافیزیک و انتقادات او بر آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. دغدغ? اصلی هایدگر متافیزیک بود، خصوصاً متافیزیکِ هستی. از نظر هایدگر سخنی که به هستی نپردازد و تفاوت هستی‌شناسانه میان هستی و موجود را فراموش کند سخنی متافیزیکی است. برخلاف تفاسیر رایج، هایدگر با تفسیر فلسف? کانت ادعا کرد که فلسف? کانت در طرح هستی‌شناسی بنیادین قرار می‌گیرد. هدف او مقابله کردن با فلسف? سوژه‌مدار است که ذهنیت را اثبات می‌کند. نگاه هایدگر بعد از دوران چرخش، از انسان به هستی است. او انسان را موجودی متناهی می‌داند و ادعا می‌کند برای تحقق تناهی بشر انسان دارای حس شده است. سپس با نقد نظری? مطابقت و تفسیر تمثیل غار افلاطون، تفسیر خود از حقیقت به مثاب? آشکارگی را ارائه می‌دهد. و بعد از آن به تفسیر فلسف? نیچه می‌پردازد و او را فیلسوفی می‌داند که رویکرد به موجودات را تا آخرین حد آزموده است. سپس او با حمایت نیچه از بی‌معنایی مخالفت می‌کند. از نظر هایدگر معنا در یک موجود متافیزیکی یا مادی ساکن نیست بلکه در یک توصیف هستی‌شناسانه از وحدت و استعلا مقیم است. از نظر او عدم بهتر از روش متافیزیکی بازنمایی حالات هستی را مجسم می‌کند و وحدت، توانایی موجود را برای استعلا و دستیابی به هستی مشخص می‌کند. همچنین فلسفه‌ای که نتواند وحدت یابد منتهی به بی‌معنایی و عدم وحدت خواهد شد.
رئالیسم علمی با تاکید بر آراء کارل پوپر
نویسنده:
جعفر مذهبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بسیاری از تئوری‌های علمی هویات غیرقابل مشاهده‌ای را فرض می‌کنند که هرگز نمی‌توان وجودشان را به طور مستقیم اثبات کرد. تنها راه اثبات وجودشان از طریق پیش‌بینی‌های موفقی است که از آن تئوری-ها ناشی می‌شود؛ اما این رویکردی است که تنها رئالیست‌های علمی آن را قبول دارند و آنتی‌رئالیست‌ها نمی‌پذیرند. به عبارت دیگر، رئالیست‌ها معتقدند که می‌توان وجود هویات نظری را از موفقیت یک تئوری در عرصه‌ی پیش‌بینی‌ با استفاده از برهان IBE (استنتاج به قصد بهترین تبیین) استنتاج کرد؛ بر عکس رئالیست‌ها، آنتی‌رئالیست‌ها با تکیه بر برهان تعیین ناقص و برهان فرا‌ـ‌استقرایی بدبینانه، این رویکرد را رد می‌کنند. موضوع رئالیسم علمی معمولأ از سه دیدگاه بررسی می‌شود: متافیزیکی (وجودشناختی)، معرفتی و معناشناختی. دیدگاه متافیزیکی درباره‌ی وجود مستقل از ذهن هویات نظری بحث می‌کند. دیدگاه معرفتی به باورهای ما درباره‌ی پیشرفت‌های علمی و دیدگاه معناشناختی به چگونگی تفسیر ما درباره‌ی شرایط صدق گزاره‌های علمی مربوط است؛ در ضمن این موضوع می‌تواند مباحث گوناگونی مثل عقلانیت، نسبی‌گرایی، واقعیت و نمود، تئوری‌های مربوط به حقیقت، تبیین و غیره را شامل شود.در موضوع رئالیسم علمی مناقشات بی‌پایان زیادی وجود دارد. به نظر می‌رسد راه حل کارل پوپر برای حل مشکل استقرا و توجیه‌گرایی در علم، یعنی همان معرفت حدسی، با تأکید بر عقلانیت انتقادی و رئالیسم متافیزیکی تا حدودی می‌تواند پایان‌بخش این مناقشات باشد.
تفکیک و تخریب نزد هایدگر
نویسنده:
شکوفه حسینی منش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهیکی از بحث‌برانگیزترین مسائلی که در فلسفه هایدگر وجود دارد، ادعای هایدگر درباره غفلت سنت فلسفه غرب از مسئله هستی است. هایدگر می‌کوشد با تفکیک و تخریب این سنت ریشه‌های این غفلت و فراموشی را آشکار کند. با این حال، همواره این‌گونه به نظر آمده است که هایدگر با چنین ادعایی قصد دارد این سنت را ویران کرده و آن را بی‌ارزش جلوه دهد. هدف این رساله آن است که پس از پرداختن به معنای تفکیک و تخریب، لزوم انجام آن را با توجه به نوع اندیشه هایدگر نشان دهد و از این مدعا دفاع کند که تفکیک و تخریب نه هدف هایدگر بلکه روشی پدیدارشناسانه است که لازمه رسیدن هایدگر به هدف او به منزله روشن کردن معنای حقیقی هستی است. همچنین تلاش شده است که با بررسی انجام تفکیک و تخریب در نمونه‌هایی از آثار هایدگر هم در دوران اولیه تفکرش و هم در دوره دوم پیوستگی تفکر وی آشکار گردد. بر این اساس در این رساله ابتدا معنای تفکیک و تخریب با توجه به اهمیت هستی برای هایدگر شرح داده شده و پس از آن نشان داده شده است که هستی‌شناسی تنها بوسیله تفکیک و تخریب می‌تواند به طور کامل به شیوه پدیدارشناسانه از ویژگی اصیل مفاهیم خویش مطمئن شود. بر این اساس در ادامه، تفکیک و تخریب به عنوان مرحله‌ای از پدیدارشناسی هایدگر مطرح و ارتباط آن با پدیدارشناسی هوسرل بیان گردیده است. در فصل دوم انجام تفکیک و تخریب در نمونه هایی از آثار هایدگر متقدم و هایدگر متأخر مورد توجه قرار گرفته است. در فصل سوم نشان داده شده است که تفکیک و تخریب تاریخ هستی‌شناسی و بازبینی تفکر یونانیان باستان ما را متوجه این نکته می‌کند که در طول تاریخ هستی‌شناسی تنها یک وجه، یعنی وجه نامستوری هستی اصل قرار گرفته است و وجه مستوری آن فراموش گشته است. نهایتا هدف این رساله آشکار کردن جایگاه مهم تفکیک و تخریب در اندیشه هایدگر و پایبندی وی به انجام آن تا آخرین آثار اوست.واژگان کلیدی: تفکیک و تخریب، پدیدارشناسی، هایدگر، هستی‌شناسی
جایگاه اسطوره در سمبلیسم کاسیرر
نویسنده:
سمیرا نجف پورخویگانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر به بررسی دیدگاه کارکردی یا پدیدار شناختی ارنست کاسیرر درباره آگاهی اسطوره‌ای و تمایز آن از دیدگاه های روان‌شناختی و متافیزیکی در پرتو تأثیر پذیری این فیلسوف نوکانتی ازکانت، می‌پردازد. از آن جا که دیدگاه کاسیرر نسبت به اسطوره با توجه به دیدگاه‌های مسلط و رایج روان شناختی و متافیزیکی مطرح شده است؛در این پژوهشسعی می شود با روش مطالعه مقایسه ای قبل از بیان ویژگی‌ها و مولفه های خاص نگاه کاسیرر به اسطوره به اجمال به بررسی وتوصیف و تشریح ابعاد کلی این دو نگاه رقیب بپردازیم وسپس به نحومقایسه ایدیدگاهخاص کاسیرر رابررسی کنیم. آنچه دیدگاه اورا از این دو دیدگاه رقیب متمایز می کند شیوه پرداختن او به اسطوره است که با عنوان پدیدار شناسی، درک انتقادی و درک کارکردی آگاهی اسطوره‌ای معرفی می‌شود.هم چنین درجای جای این پژوهش سعی بر بیان و تأکید تعلق خاطر این فیلسوف نوکانتی به کانت ودیدکاه انتقادی او وهگل و پدیدارشناسی روح اوشده است.
بررسي و تفسير ديدگاه دين‌شناختي شلايرماخر
نویسنده:
مژگان گلزاراصفهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فريدريک دانيل ارنست شلايرماخر(1834-1768)، يکي از برجسته-ترينفلاسفه و الهي‌داناني است که به خاطر تلاش اثر گذارش بر الهيات جديد، بعد از عصر روشنگري، معروف است. وينه تنها، فيلسوف، بلکه همچنين، يک الهي‌دان به‌نام نيز بود. بيشتر آثار فلسفي او راجع به فلسفه دين بود و به خاطر تأثير ژرفي که بر انديشه‌ي مسيحي بعد از دوران خود گذاشت، «پدر الهيات پروتستان جديد» ناميده شد. شلايرماخر، مؤلفه‌هاي اصلي مسيحيت را در كتاب «درباره‌ي دين»، خطاب به تحقيركنندگان فرهيخته‌ي دين، دوباره تفسير مي‌كند. پروسه‌اي را كه در اين كتاب پيش مي‌گيرد، در واقع نجات دين از تحقير و اهانت روشنگري و مخصوصاً شكاكان رمانتيسيسم كه تحقيركنندگان فرهيخته‌ي دين مي‌باشند، است. او در اين كتاب،‌ منكر آن است كه دين را بتوان يكي از صور معرفت دانست يا مبتني بر متافيزيك و يا علم قرار داد. او نيز در كتاب ديگر خود به نام «ايمان مسيحي»، مهمترين مؤلفه‌هاي دينيرا به شيوه‌اي دقيق‌تر و جزئي‌تر توضيح داده است. در اين رساله تلاش بر آن است که نگاهي عميق و در عين حال منصفانه به انديشه فلسفي و ديني او داشته باشيم؛ ما مي‌خواهيم با تمرکز بر دو اثر مهم شلايرماخر، «درباره‌ي دين» و «ايمان مسيحي» به تفسير انديشه‌ي ديني او بپردازيم.
  • تعداد رکورد ها : 101