جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 302
برسی مراتب هستی از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:اردشیر امیری؛ استاد راهنما:عین الله خادمی؛ استاد مشاور :محمد ذبیحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر مربوط به بررسی مراتب هستی از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا و وجوه تشابه و تمایز دیدگاه های این دو فیلسوف می باشد. فصل اول رساله به بیان کلیات و ادبیات پژوهش که همان دیدگاه های سهروردی و ملاصدرا در مورد مراتب هستی می باشد پرداخته شده ، در فصل دوم به بیان دیدگاه سهروردی در مورد وجود و مراتب عالم ، و همچنین بیان دیدگاه های اواشاره شده است، سهروردی یک فیلسوف اشراقی است ،وبر همین اساس مبنای فلسفه او نور است ،وی معتقد است است که اصالت با نور است ،و بر همین مبنا مراتب هستی را به چهار دسته تقسیم می کند که عبارتند از ؛ نور قاهر«نورالانوار»،عقول یا انوار طولیه ، نفوس یا انوار عرضیه . این سه مرتبه ، از انوار . انوار قائم بالذات هستند. ،هیأت های مثالی، مادی، جمادی، نباتی، حیوانی، این مرتبه از نور، قائم بالغیر است. سهروردی دیدگاه های خود را در باره مراتب هستی،بر مبنایی مشایی و مشایی با نگرش انتقادی و همچنین بر مبنای حکمت اشراقی تقریر نموده است .همچنین در یک تقسیم بندی کلی مراتب عالم را به ؛عالم انواره قاهره(عقول)،عالم انوارمدبره(نفوس)،عالم برزخیان (اجسام)،عالم مثل معلقه یا خیال،تقسیم می نماید و در ادامه نیز برای اثبات مراتب عالم از قاعده امکان اشرف را به کار می برد. در فصل سوم این رساله دیدگاه ها و نظرات ملاصدرا بیان شده است،ملاصدرا که یک فیلسوف طرفدار اصالت وجود است،او نیز مراتب عالم هستی را به سه دسته یعنی ؛ عالم محسوسات،عالم مثال،عالم معقولات ، که هر کدام از این عوالم تعریف خاص خود را دارند ،محسوسات که همان عالم دنیوی است ،یعنی ماده .عالم مثال ،همان عالم صور است. و عالم معقولات ، همان عالم است که مجرد از ماده است .ملاصدر با تأثیر پذیری از حکمت اشراقی و مشایی، عامل اصلی پیدایش کثرت در عقل اول و سایر عقول را، حیثیات اعتباری معرفی می-کنند.صدرا نیز همانند سهروردی برای اثبات مراتب هستی در فلسفه خود قاعده امکان اشرف را به کار برده است.وی معتقد است، وجود منبسط نفس صدور حقیقی حضرت حق است نه صادر اول،ملاصدرا نیز دیدگاه های خود را در باره مراتب هستی ،بر مبنای مشایی ،عرفانی تقریر نموده است.فصل چهارم این رساله نیز به بیان دیدگاه های این دو فیلسوف بزرگ در بحث مراتب هستی می باشد،که در آن ضمن بررسی دیدگاه آنها بیان می شود.
هستی و چیستی اعتبار در نزد علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:علیرضا صادقی؛ استاد راهنما:رضا اکبریان؛ استاد مشاور :محمد سعیدی مهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علامه طباطبایی چیستی اعتبار را با «اعطاء حد چیزی به چیزی دیگر» نشان داده و هستی اعتبار را فارغ از اقامۀ دلیل پذیرفته است. این رساله در چهار مرحله، با ارائۀ تحلیلی جامع نسبت به «اصطلاحات پنج‌گانۀ اعتباری در فلسفۀ علامه طباطبایی»، «اجزاء تعریف اعتبار»، «علت فاعلی اعتبار» و «فرآورده‌ها و محصولات اعتبار: امور اعتباری» چیستی اعتبار را به وضوح رسانده، و بر اساس دو معیار آنتولوژیک در فلسفۀ علامه طباطبایی، سلب هستی از اعتبار را ناموجّه شمرده، و حمل هستی بر آن را موجّه‌سازی کرده است. چیستی و هستی اعتبار در نزد علامه طباطبایی اینگونه صورت‌بندی می‌شود: الف:‌ تنها آنگاه اعتبار پدید می‌آید که یک موجود ممکن مادی دارای علم و اراده، نسبتی که بین اموری حقیقی نیست را تصور، و سپس به بودنِ آن نسبت بین آن امور حقیقی که در واقع فاقد آن نسبت هستند تصدیق کند. این تصور و تصدیق غیر مطابق با واقع ـ که ممکن است ارادی یا اضطراری، آگاهانه یا ناآگاهانه، کران‌مند یا ناکران‌مند باشند ـ انجام یا ترک ارادی ـ استکمالیِ یک فعل خاص را در پی دارند؛ پس در عالم فرضیِ بی‌‌عملی مطلق، و نیز برای موجودات غیر مستکمل صورت نمی‌پذیرند. ب: نفی احتمال ترکیب حقیقی موجود ممکن از دو موجود ممکن دیگر، نه بیّن است و نه مبیَّن؛ پس سلب هستی از اعتبار به سبب ترکیب آن از تصور و تصدیق موجّه نیست؛ همچنین اندیشیدن و گفتگو دربارۀ اعتبار، به بیهودگی مطلق دچار نیست؛ پس اعتبار، معیار هستومندی را دارا بوده و حمل اشتقاقی هستی بر آن موجّه است.
روانشناسی عقلی الهیات هستی کامل: به سوی هرمنوتیک نوین اسلامی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Babar Ahmed
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : برخی از صفات موجود کامل (مثلاً علت اول، واجب الوجود، خالق هوشمند) بر اساس براهین کلامی از قبیل کیهان شناختی و غایت شناختی ایجاد می شود. در عمیق‌ترین سطح، این استدلال‌های کلامی مبتنی بر اصول روان‌شناسی عقلانی مانند سادگی و دلیل کافی است. علاوه بر این، اعتقاد به اینکه موجود کامل، خدای متعال اخلاقی است، یک عمل توکلی و در نتیجه مبتنی بر روانشناسی عقلانی اعتماد است. خداباوران در سنت ابراهیمی از الاهیات علت اول/وجود ضروری/خلق هوشمند پیروی می کنند و بنابراین باید به اصول روانشناختی (سادگی، دلیل کافی، اعتماد) که زمینه های عقلانی برای اعتقاد به وجود خدایشان است، وفادار بمانند. اما چنین وفاداری منجر به تنش عمیقی در خداباوری یهودی-مسیحی می شود. برای مثال، یک خداباور مسیحی که به تثلیث اعتقاد دارد، باید در عین حال به اصل سادگی که تثلیث را رد می کند، وفادار بماند. از آنجا که سادگی مبنای عقلانی صفات عمیقاً گرامی خدای مسیحی است (علت اول / موجود ضروری / خالق هوشمند)، استدلال می‌شود که وفاداری به اصول روان‌شناختی مانند سادگی، باور خداباورانه مسیحی، به‌ویژه اعتقاد به تثلیث را نظم می‌دهد. نمونه هایی از این نوع چارچوبی برای نظم و انضباط مشابه هرمنوتیک اسلامی بر اساس روانشناسی عقلانی ارائه می دهد. مفسران مسلمان تمایل دارند به طور سیستماتیک در فلسفه دین شرکت نکنند و به همین دلیل اصول روانشناختی را که به آنها هویت مسلمان خداباورانه آنها را داده است به صراحت بیان نمی کنند. در نتیجه وقتی نوبت به تفسیر منابع اصیل اسلام (قرآن و سنت) می رسد، از چنین اصولی عدول می کنند. سازگاری یکی از خواسته های عقلانیت است، و این که اصولی را برای رسیدن به هویت مسلمان خداباور فرض کنیم و در نتیجه آن اصول را به طور پیوسته در وظیفه تفسیر متن به کار نبریم، ناسازگار است.
هستی شناسی رومن اینگاردن [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Arnor Hannibalsson
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
رابطه لفظ و معنا در قرآن کریم بر اساس هستی شناسی ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:مریم کاشفی؛ استاد راهنما:عظیه زندیه؛ استاد مشاور :فاطمه غلامنژاذ
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی در قرآن کریم در بیانات ملاصدرا ارتباط تنگاتنگی با فلسفه او دارد.لذا با مبنا قرار دادن هستی‌شناسی صدرایی می‌توان به مصداق وجودی معانی الفاظ و درنتیجه کیفیت معرفت به آنها دست یافت.به اعتقاد ملاصدرا عالم، قرآن و وجود مقدس نبوی(ص) سه وجهه از هستی هستند که در مقام «وجود منبسط»، «کلام مستقیم الهی» و «حقیقت محمدیه» به وجودی واحد و بسیط موجودند و در مرتبه‌ی عالم مثال جزئی از یکدیگر متفرق شده و عالم مثال جزئیه، قرآن لفظی و وجود پیامبر اکرم(ص) را نمایان می‌سازند. این سه حقیقت سپس در مرتبه آخر عالم یعنی عالم ماده، نزول پیدا می‌کنند. ملاصدرا این الفاظ قرآنی را براساس تعریفش از حقیقت کلام و همچنین براساس کیفیت وحی، الهی می‌داند. الهی بودن لفظ این امکان را به لفظ می‌دهد که قرآنی را که در مرتبه‌ای کلام مستقیم الهی و جامع علوم ربانی بوده، در خود بگنجاند. دستیابی به این علوم با پایبندی به الفاظ و استخراج روح معنای آنها محقق می‌شود. ارواح معانی آنگاه که به «معنای مطلق شامل در مراتب حسی، خیالی و عقلی» حمل ‌شوند، با «ماهیت» که در مراتب وجودی نوع محفوظ است در تطابق می‌باشند؛ اما آنگاه که بر «حد حقیقی و روحانی شیء» اطلاق شوند با «مثل عقلیه» مطابق می‌باشند. برهمین اساس معرفت به ارواح معانی به دو نحو است: - معرفت به روح معنا در بیان کلی طبیعی، که از آنجا که علم به ماهیت است علمی است حصولی. - معرفت به روح معنا در بیان مثل عقلیه، که اگر علم حضوری به وجود هر مرتبه از مراتب وجودی نوع باشد علمی حضوری است و اگر علم به معانی کمالی باشد که ذهن از مثل به عنوان کامل ترین فرد هر نوع استخراج می‌کند، علمی است حصولی. این مرتبه آخرین مرتبه‌ای است که از طریق لفظ می‌توان بدان دست یافت و مقام قاب قوسین تنها با ولایت نبوی(ص) و به نحو شهودی دستیافتنی است.
هستی شناسی ادبیات در کتاب حقیقت و روش گادامر
نویسنده:
نویسنده:سید پیمان نقیبی رکنی؛ استاد راهنما:امیر نصری؛ استاد مشاور :احمدعلی حیدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
گادامر در هرمنوتیک فلسفی در پی عبور از آگاهی استتیک است. بدین منظور با تکیه بر نظرگاه هایدگر بنیانی انتولوژیک را در مواجهه با کار هنری اتخاذ می‌کند. پژوهش حاضر هستی‌شناسی ادبیات را در کتاب حقیقت و روش گادامر و در پنج فصل مورد بررسی قرار می‌دهد. نخست زبان را به مثابه رخداد فهم و در-عالم-بودن تبیین می‌کند و سپس نسبت میان کلمه و شیء را در تاریخ فلسفه غرب مورد بررسی قرار می‌دهد. بعد از آن زبان را در افقی انتولوژیک و همچون امری فراگیر تبیین می‎کند. با تکیه بر مبانی مذکور به جایگاه فلسفه هنر و در ذیل آن فلسفه ادبیات در هرمنوتیک فلسفی می‌پردازد. گادامر هنر را با تکیه بر مفاهیم تجسم و بازی توضیح می‌دهد. بدین وسیله مفهوم نوشتار در مقابل گفتار برجسته می‌گردد. نوشتار به واسطه دیالکتیک پرسش و پاسخ در نسبت با سنت فهمیده می‌شود. گادامر با احیاء آتوریته و سنت، اثر کلاسیک را در تاریخ تأثیر و تأثر مورد بررسی قرار می‌دهد و آن را به مثابه هستی عام تاریخی عرضه می‌کند. در بخش پایانی نتیجه‌گیری می‌شود که گادامر در کتاب حقیقت و روش میان حقیقت و ادبیات نسبتی وثیق برقرار می‌کند و با عبور از نظریه ادبی که مبتنی بر روش است، فلسفه ادبیات نوینی را بنیان می‌گذارد و هستی‌شناسی ادبیات با تأمل در آثار کلاسیک امکانی را برای آمیزش افق‌ها فراهم می‌کند.
هستی شناسی وحی در حکمت متعالیه و عرضه آن بر آیات و روایات با تاکید بر دلالت های معرفت شناختی آن
نویسنده:
نویسنده:مهدی منصوری؛ استاد راهنما:احمد واعظی؛ استاد مشاور :محمدمهدی گرجیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
وحی، مقولهای است که امکان تحلیل و تبیین را از جهات گوناگونی دارد؛ از جمله آن جهات، تحلیل و تبیین هستیشناسانه و معرفتشناسانه میباشد. در این رساله با محوریت مبانی و نظرات صدرالمتألهین، در ابتداء به طور هستیشناسانه و پس از آن معرفتشناسانه به تحلیل و تبیین مقولۀ وحی پرداخته میشود و به جهت سنجش چنین تحلیل و تبیینی، به آیات و روایات عرضه میشود و نشان داده میشود که عقالنیت صدرایی در مورد وحی، چه میزان به عقالنیت برخاسته از آیات و روایات دربارۀ وحی نزدیک میباشد. در این رساله به خوبی مشهود است که نگاه خوشبینانهای مبنی بر تقرّب عقالنیت صدرایی در مورد وحی در نسبت به عقالنیت قرآنی و روایی در مورد وحی وجود دارد و میتوان از جملۀ بهترین تحلیل و تبیینها در مورد وحی که خود را به آیات و روایات نزدیک نموده است، دانست. در بخش هستیشناسانه، به چهار بحث پرداخته میشود؛ اول: چیستی وحی و الهام که در این بخش نشان داده میشود که جهت تمثّلی و تخیّلی و صوری، وجهی موثِّر در وحی میباشد و همین از جمله تفاوتهای اصلی میان وحی و الهام میباشد؛ دوم، قابل و فاعل وحی؛ که در این مبحث معلوم میشود که قابل وحی جهت قابلیّت، از چه شرایطی میبایست برخوردار باشد و فاعل وحی، فاعلیت موهبتی است. سوم، کیفیت نزول وحی است که در این مبحث نشان داده میشود که وحی از مراحلی برخوردار است که عبارت است از: وحی بی واسطه، وحی عقلی، وحی مثالی، وحی طبیعی و حسّی برای نبی، وحی طبیعی حسّی برای مردم عادّی. چهارم، تحلیل و بررسی رویکرد تجربی به وحی است که در نهایت نشان داده میشود وحی را نباید به تجربه تقلیل بخشید. در بخش داللتهای معرفتشناسانۀ وحی، به معرفتی بودن وحی و داللتهای آن و طبقه بندی معرفت وحیانی اشاره میگردد و نشان داده میشود که از چه ویژگی هایی برخوردار میباشد.
ماهیت هستی شناختی الهیات: درباره «پدیدارشناسی و الهیات» هایدگر [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Louisiana State University
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : مارتین هایدگر در سال‌های 1927 و 1928 پس از شهرت تازه‌ای که به‌دنبال انتشار کتاب «هستی و زمان» به دست آورد، سخنرانی‌ای با عنوان «پدیدارشناسی و الهیات» ایراد کرد که در آن درباره‌ی ارتباط کار پیشگامانه اخیرش در پدیدارشناسی وجودی با الهیات مسیحی بحث کرد. او به دور از ارائه فلسفه خود به عنوان روشی برای الهیات، در عوض تلاش کرد تا این دو را کاملاً از هم جدا کند، و اولی را به عنوان هستی شناسی بنیادی و دومی را به عنوان یک علم اثباتی بیشتر شبیه به تاریخ و با ایمان مسیحی به عنوان موضوع مثبت مطالعه آن قرار داد. این سخنرانی تا سال 1969 منتشر نشد، زمانی که هایدگر ضمیمه ای را اضافه کرد که نمونه ای از اندیشه هایدگر بعدی بود. هدف این پایان نامه، تبیین درست سخنرانی و ارائه نقدی بر طبقه بندی او از الهیات به عنوان علم ایجابی است. به دلیل توصیف وجودی او از ایمان مسیحی، فرمول الهیات او به عنوان مطالعه آن علم را به عنوان هستی شناسی بیش از آنچه او اجازه می دهد شبیه به فلسفه قرار می دهد. به جای اصلاح این مشکل، بهتر است که تعریف وجودی هایدگر از ایمان را رها کنیم و پیامدهای آن را برای پراکسیس الهیات مسیحی روشن کنیم. این منجر به «عمل و هستی» دیتریش بونهوفر می شود، پایان نامه ای درباره نقش هستی شناسی در الهیات مسیحی که به پدیدارشناسی هایدگر می پردازد. بونهوفر مدعی است که رویداد صلیب در مسیحیت نیازمند تحلیل وجودی مسیحی مستقل از تحلیل خود هایدگر از دازاین پیش از مسیحیت است. در اینجا نتیجه می‌گیرم که این دریچه‌ای برای کار الهیات در هستی‌شناسی فراهم می‌کند، کاری که متکلمان اگر می‌خواهند از فلسفه استقلال داشته باشند و به نحو ثمربخشی با آن درگیر شوند، باید از آن استفاده کنند. من سپس پایانی در مورد ضمیمه ارائه می‌دهم، جایی که پیشنهاد می‌کنم خود هایدگر متأخر این نیاز به الهیات را تشخیص دهد، هرچند فقط به شیوه‌ای ظریف.
بررسی مراتب هستی از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:اردشیر امیری؛ استاد راهنما:عین الله خادمی؛ استاد مشاور :محمد ذبیحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر مربوط به بررسی مراتب هستی از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا و وجوه تشابه و تمایز دیدگاه های این دو فیلسوف می باشد. در فصل اول رساله به بیان کلیات پرداخته شده است. در فصل دوم به بیان دیدگاه سهروردی در مورد وجود و مراتب عالم ، و همچنین بیان دیدگاه های او اشاره شده است، سهروردی یک فیلسوف اشراقی است، و بر همین اساس مبنای فلسفه او نور است، وی معتقد است که اصالت با نور است، و بر همین مبنا مراتب هستی را به چهار دسته تقسیم می کند که عبارتند از؛ نور قاهر«نورالانوار»، عقول یا انوار طولیه، نفوس یا انوار عرضیه. این سه مرتبه، از انوار، انوار قائم بالذات هستند. هیأت های مثالی، مادی، جمادی، نباتی، حیوانی، این مرتبه از نور، قائم بالغیر است. سهروردی دیدگاه های خود را در باره مراتب هستی، بر مبنایی مشایی و مشایی با نگرش انتقادی و همچنین بر مبنای حکمت اشراقی تقریر نموده است. همچنین در یک تقسیم بندی کلی مراتب عالم را به؛ عالم انواره قاهره (عقول)، عالم انوار مدبره(نفوس)، عالم برزخیان (اجسام)، عالم مثل معلقه یا خیال، تقسیم می نماید و در ادامه نیز برای اثبات مراتب عالم از قاعده امکان اشرف را به کار می برد. در فصل سوم این رساله دیدگاه ها و نظرات ملاصدرا بیان شده است، ملاصدرا که یک فیلسوف طرفدار اصالت وجود است، او نیز مراتب عالم هستی را به سه دسته یعنی؛ عالم محسوسات، عالم مثال، عالم معقولات، که هر کدام از این عوالم تعریف خاص خود را دارند، محسوسات که همان عالم دنیوی است، یعنی ماده. عالم مثال، همان عالم صور است. و عالم معقولات، همان عالم است که مجرد از ماده است. ملاصدر با تأثیرپذیری از حکمت اشراقی و مشایی، عامل اصلی پیدایش کثرت در عقل اول و سایر عقول را، حیثیات اعتباری معرفی می‌کنند. صدرا نیز همانند سهروردی برای اثبات مراتب هستی در فلسفه خود قاعده امکان اشرف را به کار برده است.وی معتقد است،وجود منبسطنفس صدور حقیقی حضرت حق است نه صادر اول،ملاصدرا نیز دیدگاه های خود را در باره مراتب هستی ،بر مبنای مشایی ،عرفانی تقریر نموده است.فصل چهارم این رساله نیز به بیان دیدگاه های این دو فیلسوف بزرگ در بحث مراتب هستی می باشد،که در آن ضمن بررسی دیدگاه آنها بیان می شود.
مبانی هستی شناختی هکسیس پاسخ ارسطو به پرسشهای سقراطی از دانش و فضیلت
نویسنده:
نویسنده:محمد جولايي؛ استاد راهنما:محمدرضا حسيني بهشتي؛ استاد مشاور :جمال الدين ميرشرف الدين
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
اگر ما پاسخِ پرسشهای سقراطی از چیستی معرفت و فضیلت‌ها را از ارسطو بخواهیم، او به ما خواهد گفت که همگی آن‌ فضیلت‌ها و معرفت‌ها هکسیس هستند. مفسران مدرن ارسطو تحت تأثیر آموزه‌های دکارت و کانت، هکسیس را اینهمان با عادت و صرف تکرار مکانیکی پدیده‌های یکسان فهم می‌کنند. تحت این رویکرد تفسیری، از هکسیس همچون پدیداری غیرعقلانی، غیرآزاد و مقلّدانه تعبیر می‌شود. طی سه دهه‌ی اخیر نظریه مکانیستی هکسیس آماج انتقادات متعددی قرار گرفته است. ایده‌ی مشترک این مجموعه تحقیقات انتقادی تأکید بر هویت دوگانه‌ و سیالیت مرزی مفهوم مورد مطالعه‌ی ماست. هکسیس در میانه‌ی قلمروهای طبیعت و فرهنگ و فرای حوزه‌های اختصاصی شناخت و اخلاق می‌ایستد. به هر دو می‌ماند و همزمان از هر دو فاصله می‌گیرد. «طبیعت ثانوی» اصطلاح رایج فیلسوفان در اشاره‌ی به این دوگانگی ویژه است. اما اغلب تحقیقات پیش‌گفته به نحوی یک‌سویه تنها از زاویه‌دید اخلاق‌پژوهانه یا معرفت‌شناختی به دشواری دوگانگی هکسیس نگریسته‌اند و از مواجهه‌‌‌ای هستی‌شناسانه با مفهوم بازمانده‌اند. در پژوهش حاضر تلاش ما این بوده است که اولا دوگانگی نظری و ساختاری پدیده‌ی هکسیس را در ساحتی فراگیرتر یعنی در هستی خاص آن شناسایی و تبیین کنیم و ثانیاً نشان دهیم که کدام مساله‌های فلسفی بنیادین ارسطو را بر آن داشته است که مفهوم هکسیس را از جهان پزشکی وارد نظام فکری مابعدالطبیعی و اخلاقی خود کند.در برابر تفسیر مکانیستی از هکسیس ما از یک رویکرد ارگانیستی دفاع می‌کنیم و برای این کار به نظریه‌ی اسکندر افرودیسی بازمی‌گردیم و به توسعه‌ی نظری آن می‌پردازیم. هکسیس باید در تلاقی نقد ارسطو به تبیین متفکران پیشین یونان باستان از دو مساله‌ی بسیار مهم حقیقت نفس و واقعیت خیر و شر ملاحظه شود. به جای اصول بنیادینی نظیر اتم، عدد، مثال افلاطونی و هارمونی این هکسیس است که نقش تعیین‌کننده‌ای در مواجهه‌ی ارسطو با مسائل مذکور ایفا می‌کند. نهایتاً کوشش ما متوجه بازگرداندن معانی متکثر هکسیس به معنای نخستینی و دربرگیرنده‌تری است که آن را می‌توان «از آنِ خودسازی و توانِ مهیّا بودگی» نامید. ما وجود خاص هکسیس را در ساختار دوگانه‌ی «هم بالقوه و هم بالفعل» تشریح می‌کنیم که واجد یک اصل ایستایی و یک اصل پویایی است. از دل اصل ایستا مولفه‌های حضور و مقاومت و از اصل پویا مولفه‌های آزادی و انعطاف‌پذیری را استنتاج می‌کنیم.
  • تعداد رکورد ها : 302