جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2250
پدیدارشناسی و نابینایی: مرلوپونتی، لویناس، و دیدگاه متافیزیکی جایگزین [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Jesse Younger Workman
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پروژه با تمرکز بر تفکر پدیدارشناختی و قاره‌ای، به مشکل تعصب «چشمی محوری» در فلسفه می‌پردازد. من که یک پدیدارشناس نابینا بودم، متوجه گرایش چشم محوری شدم که بر دیدگاه‌های فیلسوفان، از جمله استدلال‌ها، استفاده از استعاره‌ها، و انتخاب مثال‌ها، حاکم بود. به عنوان یک خواننده نابینا متوجه شدم که چنین چشم محوری مانع از درک ادعاهای آنها می شود. این باعث شد به این فکر کنم که آیا تعصبات چشم محور ممکن است آنها را به استدلال ها و جهان بینی های نامتعادل یا نامعتبر سوق دهد. سؤالات مطرح شده عبارتند از: آیا فلسفه ای وجود دارد که بیش از همه حواس دیگر متکی به بینایی نباشد؟ آیا ممکن است که فلسفه اساس خود را در بینش و مفاهیم بصری قرار ندهد؟ در پروژه‌ام، من آثار موریس مرلوپونتی و امانوئل لویناس را بررسی می‌کنم تا مشخص کنم آیا می‌توان از منظری غیر چشم‌مرکزی فلسفه‌ورزی کرد یا خیر. به عنوان بخشی از پروژه ام، من روندی در تفکر قاره ای را به سمت آنچه مارتین جی «ضد چشم محوری» می نامد بررسی می کنم. در حالی که بسیاری از بینش‌های او را بسیار ارزشمند می‌دانم، به این نتیجه می‌رسم که موارد «ضد چشم» بررسی‌شده توسط جی، در نهایت عاری از چشم‌محوری نیستند، و نه جایگزین مناسبی برای آن ارائه می‌کنند: تا زمانی که بینایی (یا نقطه مقابل آن، نابینایی ) بخش اصلی یک جهان بینی فلسفی باقی می ماند، در هسته خود چشم محور باقی می ماند.
آدورنو، هگل و خاستگاه های فلسفی نظریه اجتماعی کلاسیک [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Brian Wayne Fuller
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : ادعای اصلی پایان نامه من این است که کار تئودور آدورنو چارچوب ارزشمندی برای ارزیابی مجدد میراث فلسفی نظریه اجتماعی کلاسیک ارائه می دهد. نوشته‌های انتقادی فلسفی، جامعه‌شناختی و فرهنگی آدورنو در تعامل مداوم او با فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی، و به‌ویژه با هگل، شامل بازاندیشی انتقادی درباره رابطه بین سوژه و ابژه، و بین فرد و جامعه است. من دو دلیل اصلی را برای اثبات ادعای خود بیان می کنم. اول این که کار آدورنو باید در چارچوب فلسفه کانت و هگل درک شود. به ویژه، نشان می‌دهم که نقد هگل از فلسفه کانتی، درک خود آدورنو از کار فلسفه و نظریه اجتماعی انتقادی را ساختار می‌دهد. در بخش اول پایان نامه، محتوای معرفت شناسی کانتی و نقد هگل را مرور می کنم (فصل 2). سپس نشان می‌دهم که رویه فلسفی انتقادی آدورنو مبتنی بر خوانش او از کانت و هگل است (فصل 3). دومین بحث اصلی من این است که تلاش آدورنو برای بیان نقدی بر نظریه اجتماعی کلاسیک به دلیل تعهدات فلسفی او با مشکل مواجه شده است. از طریق کنار هم قرار دادن نقد مارکس از فلسفه عملی هگل با نقد خود آدورنو از هگل (فصل 4)، نشان می دهم که تعهد آدورنو به منفی بودن دیالکتیک مستلزم برداشتی از نظریه اجتماعی است که به اندازه کافی به پیامدهای دگرگونی ماتریالیستی آن توجه نکرده است. کار آدورنو بر تقلیل هگل تکیه دارد که همچنان مشکل ساز و ناشناخته باقی مانده است. در مرحله بعد، من از خوانش تعهدات فلسفی خود دورکیم، از دریچه ایده آلیسم آلمانی، استفاده می کنم تا نشان دهم که نقد درونی آدورنو از دورکیم، آپوریایی را بازتولید می کند که به دنبال نجات آن است (فصل 5). در پایان پایان نامه (فصل 6)، من بحثی درباره موضوعات و مشکلات رایج تفسیر انتقادی-فلسفی آدورنو از نظریه اجتماعی کلاسیک به کار می برم تا بازنگری و تجدید میراث هگلی آن را پیشنهاد کنم.
فویرباخ در متن: ارزیابی مجدد فلسفی
نویسنده:
Joseph Penlong Nietlong
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : بین سال‌های 1828 و 1872، لودویگ آندریاس فویرباخ مجموعه‌ای از آثار منتشر کرد که او را در کانون بحث‌های فلسفی و کلامی زمان خود قرار داد. فردریک انگلس نوشت که «شوق عمومی بود؛ همه ما به یکباره فوئرباخی شدیم» ریچارد واگنر از او به عنوان «نماینده ایده‌آل رهایی رادیکال فرد از غوطه ور شدن تصورات پذیرفته شده» استقبال کرد. کارل مارکس تمام تلاش خود را کرد تا ایده‌های خود را نقد، فرمول‌بندی مجدد و اتخاذ کند. بینش‌های فوئرباخ جذب و دگرگون شده است، [نه تنها در آثار] مارکس، [بلکه در آثار] فروید، دیویی و لوکاچ. "نقد رادیکال فوئرباخ از دین با شور و اشتیاق تقریباً ناشایست توسط خود الهیات رادیکال پذیرفته شده است، به عنوان راهی برای نجات خدا برای بشریت و نجات دین از بی ربطی کامل به این جهان. سنگ محک رابطه خود با دیگران. روانشناسی وجودی و روانپزشکی راجرز، لینگ و دیگران نظریه و درمان ضمنی روانشناسی فوئرباخی را تکرار و تشریح کرده بودند. دوره میانی اهمیت فویرباخ را پنهان کرده است. وقتی اصلاً از او نام برده می‌شود، عمدتاً به شکلی آشکار، به‌عنوان یک پله‌ی صرف، یا به‌عنوان پلی از هگل به مارکس است. از نظر فوئرباخ، خدا و حقیقت، ابژه های ادعایی فلسفه و دین، ابژه های واقعی فلسفه و دین نیستند. در عوض، وقتی رمزگشایی و نقاب زدایی شود، هدف واقعی هر دو، انسان است. از آنجایی که انسان ذاتاً اجتماعی است، تحقق این محتوای انسان‌شناختی به طور طبیعی به تحقق نیازهای گروه اجتماعی مربوط می‌شود که آزادی و تحقق آن‌ها به منزله حذف منابع بیگانگی دینی تلقی می‌شود. هدف این پایان نامه ارائه دیدگاهی کاملاً تازه از فویرباخ است که اساساً بدیع و متفاوت از شیوه معمول به تصویر کشیده شدن این متفکر قدردانی شده است. این پایان نامه استدلال خواهد کرد که در هسته اندیشه فویرباخ دو موضوع یا دغدغه اصلی وجود دارد: اولی معرفت شناختی و دومی، هستی شناختی. منظور من از اولین نگرانی، آن چیزی است که می‌توان از نوشته‌های او استخراج کرد و آن را به‌عنوان طرح کلی یک نظریه معرفت به‌دست آورد. نگرانی دوم یا هستی‌شناختی به نظریه هستی فویرباخ اشاره دارد که در آن او درک معمول از رابطه بین هستی و اندیشه، ذهن و واقعیت را وارونه می‌کند، بنابراین یک رشته اصلی از تفکر مدرن را آشکار می‌کند: اصل ایمان گرایی. در وهله اول، فویرباخ در اکثر موارد از هگل پیروی می کند که معتقد است رابطه سوژه متفکر با ابژه مناسبش ممکن است اگر و تنها در صورتی که سوژه و ابژه (دانش) از یک ماهیت باشند.
تقابل فعال بین فضیلت و الزام (ارسطو، امانوئل کانت) [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Laura Ann Melim
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف این پژوهش، بازگرداندن فضیلت، آنچنان که در عمل آشکار می‌شود، با ایجاد استقلال مفهومی و ارزشی برای عمل فضیلت‌آمیز از فاعلیت فضیلت‌آمیز از یک سو، و از سوی دیگر عمل واجب اخلاقی، جایگاهی محوری در نظریه اخلاقی به دست می‌آورد. یک دیدگاه ارسطویی، به جای یک دیدگاه کانتی یا نتیجه‌گرا، به عنوان دیدگاه مناسب برای مطالعه کنش فضیلت‌آمیز ظاهر می‌شود. با این حال، این مطالعه در تأکید بر اعمال، به جای کیفیت کارگزاران، با اخلاق ارسطو، و نیز با بیشتر نوشته‌های معاصر در مورد اخلاق فضیلت تفاوت دارد. برای ایجاد استقلال مفهومی کنش فضیلت‌آمیز، نسبت به فاعلیت فضیلت‌آمیز، من اولویت خود فضیلت را مطرح می‌کنم و عمل فضیلت‌آمیز را در درجه دوم فضیلت قرار می‌دهم و از آن مطلع می‌شوم. یک عمل در صورتی که خوب و مناسب باشد به فضیلت آگاه می شود. فعل خوب عملی است که هدف آن خیر باشد، در صورتی که هدف از عمل نه نیت فاعل باشد و نه نتیجه بالفعل یا احتمالی آن عمل، بلکه نتیجه ای که یک فرد عاقل دلیلی برای استنباط آن داشته باشد، نتیجه مورد نظر است. عمل عمل فضیلت‌آمیز، چنان که تعریف شده است، ارزش دارد و صرفاً بیان فضیلت یا انگیزه‌های خوب عامل نیست. از این رو، ارزش عمل صالح از فضیلت فاعل یا ارزش انگیزه های او ناشی نمی شود. من عمل فضیلت را از عمل واجب اخلاقی به سه طریق تشخیص می دهم: (1) با نشان دادن عدم تناسب برخی از اعمال واجب، که شرط لازم برای فضیلت است. (2) با نشان دادن اینکه تعریف من از عمل فضیلت‌آمیز، مفهوم فضیلت را از مفاهیم واجب خاص، نافله و وظیفه ناقص متمایز می‌کند. (3) با این استدلال که دیدگاه اخلاقی مناسب برای تحلیل ماهیت عمل فضیلت‌آمیز واقعاً متمایز از دیدگاه اخلاقی است که به نظریه‌های مدرن تعهد می‌پردازد. در بررسی حدود وجوب، با طرح ملاک عدم واجب بودن در افعال و با ارائه چهار نمونه از اعمالی که با توجه به این معیارها، غیر واجب هستند، استدلال می کنم که افعالی از نظر اخلاقی حسنه و غیر واجب است. ، اما با فضیلت و اخلاق هستند.
هنر اخلاق و اخلاق هنر: بین کانت و والاس استیونز [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Jason Andrew Hoult
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در پایان نامه خود متعهد شدم که رابطه بین اخلاق و هنر (زیبایی شناسی) را از طریق تحلیل رابطه بین فلسفه کانت و شعر والاس استیونز بررسی کنم. من در تحلیل خود بر مفاهیم استعاره، که در اشعار استیونز تجسم یافته است، و چیز در خود، که توسط کانت در پیشبرد نقد عقل محض تصور می شود، تمرکز می کنم. من استدلال می‌کنم که، تا زمانی که متوجه نشویم که شیء فی نفسه استعاره‌ای از وضعیت انسانی است و آن استعاره شامل و بیان کننده بازنمایی چیزهایی است که نه پدیده‌های طبیعی، بلکه به معنای انسان بودن را توصیف می‌کند. در تقابل‌های دوگانه‌ای که غالباً گریبان‌گیر مطالعات مدرن اخلاق و هنر می‌شود: تضادها، برای مثال، بین حقیقت و تصاویر آن، خوب و زیبا، روح و جسم، و مفهوم و محتوا. هدف من در غلبه بر این دوگانگی هاست که نشان دهم که هم فلسفه کانت و هم شعر استیونز اخلاقی و زیباشناختی هستند. بنابراین، در تلاش برای نشان دادن رابطه بین فلسفه کانت و شعر استیونز، در طول مطالعه خود بر تفاوت اساسی بین فلسفه و شعر یونان باستان، از یک سو، و مفاهیم و تصاویر کتاب مقدس، از طرف دیگر تأکید می کنم. دیگر. زیرا من استدلال می‌کنم که تنها زمانی که واقعاً درک کنیم که فلسفه کانت و شعر استیونز منشأ کتاب مقدسی دارند، هم از نظر هستی‌شناختی و هم از نظر تاریخی، در موقعیتی قرار می‌گیریم که رابطه اساسی بین اخلاق و هنر در مدرنیته را توضیح دهیم. . در مجموع، از طریق تجزیه و تحلیل آثار کانت و استیونز، من متعهد می شوم که نشان دهم، همانطور که اعمال اخلاقی ما باید خلاقانه باشد تا واقعاً اخلاقی باشد، آفرینش های هنری ما نیز باید بنیادی ترین ارزش های اخلاقی ما را درگیر کنند. تا آنها واقعا خلاق باشند
ظهور عقل محض: نظام مندی در فلسفه انتقادی کانت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Farshid Baghai
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : ظهور عقل محض: نظام مندی در فلسفه انتقادی کانت - فلسفه انتقادی کانت به صراحت می خواهد نظام مند باشد. اینکه آیا به این آرزو دست می یابد یا نه، سوال دیگری است. کانت در مقایسه عقل محض با بدن سازمان یافته، نقد عقل محض را کاملاً تا حداقل عناصر کامل می‌طلبد و این کامل بودن یا نظام‌مندی را امری از همه یا هیچ می‌داند. او حتی از نقد به عنوان نظامی از ظهور عقل محض صحبت می کند، یعنی یک کل ارگانیک یا سیستمی از غایات ممکن که عقل ناب کاملاً خارج از خود تولید و سازمان می دهد. با این وجود، مدل اپی ژنتیکی سیستماتیک، که زیربنای فلسفه انتقادی است، در پیکره کانت مدفون باقی مانده است. نه کانت و نه هیچ یک از مفسران فلسفه انتقادی روشن نمی‌کنند که چرا و چگونه عقل ناب خود را به‌عنوان یک سیستم عامل مستقل یا کل اهداف ممکن تولید و سازمان‌دهی می‌کند. آنها همچنین توضیح نمی دهند که این مفهوم اپی ژنتیکی از سیستماتیک چه چیزی را برای عملکرد عقل نظری، عقل عملی و قدرت قضاوت به همراه دارد. این پایان نامه با ارائه تفسیری اپی ژنتیکی از نقد عقل محض از دریچه آموزه استعلایی روش، به بررسی سیستماتیک بودن عقل محض در فلسفه انتقادی کانت می پردازد. استدلال می‌کند که در معنای اولیه‌اش، نقد عقل محض، اپی‌زایی روش‌شناختی، یعنی خودسازی و خودسازمان‌دهی، عقل ناب به‌عنوان یک سیستم ارگانیک یا کلیت جنینی از غایات ممکن است. پایان نامه با بحث در مورد موارد زیر ادامه می یابد: 1) چه چیزی عقل محض را برمی انگیزد تا خود را به عنوان یک سیستم یا کل اهداف ممکن ایجاد کند. 2) چگونه عقل ناب خود را به عنوان یک کل از اهداف ممکن تولید می کند. 3) چگونه عقل ناب این کل را به اجزای ارگانیک می سازد. و 4) چگونه خودسازی و خودسازمانی عقل ناب، جدول احکام را به نحوی متعالی نظام مند می کند.
جایگاه تخیل در تربیت اخلاقی از منظر کانت
نویسنده:
میلاد جمیلی ، خسرو باقری نوع پرست ، نرگس سادات سجادیه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئله پژوهش پیش‌رو شکاف میان نظر و عمل در اخلاق و عدم وضوح جایگاه تخیل در تربیت اخلاقی است. هدف کلی این پژوهش مشخص کردن جایگاه تخیل در تربیت اخلاقی کانت است. کانت از سه تخیل (تولیدی، بازتولیدی و خلاق) در آثار و اندیشه خویش سخن به میان آورده است که هریک دارای تعریفی مشخص و کارکردی متمایز است. با این حال می‌توان وجه اشتراک هر سه تخیل را در قابلیت ترکیب به معنای کلی آن دانست. بر اساس روش تحلیل استعلایی یا فرارونده در قالب سه تحلیل نشان داده شد که میان تخیل و اخلاق، شروط لازمی وجود دارد. بر اساس تحلیل اول، شرط لازم عمل اخلاقی اراده خیر است و شرط لازم تحقق اراده خیر، تخیل خلاق است. در تحلیل دوم نتیجه شد که شرط لازم برای تحقق امر مطلق، قدرت تصویر سازی خیال است و در بیانی دیگر نتیجه گرفته شد که شرط لازم تحقق امر مطلق، قوه تخیل است. در تحلیل سوم چنان نتیجه شد که شرط لازم امکان امر مطلق استفاده از تخیل به وسیله آزمایش‌فکری است. بر اساس روش استنتاجی و در قالب سه استنتاج جایگاه تخیل در تربیت اخلاقی نشان داده شد. در اولین استنتاج نتیجه گرفته شد که برای تعلیم و تربیت اخلاقی باید به پرورش تخیل پرداخت. در دومین استنتاج به حاصل آمد که برای همدلی یا هر نوع تربیت اخلاقی به معنی امر مطلق، باید به پرورش خیال‌ورزی پرداخت. در سومین استنتاج چنان نتیجه شد که برای پرورش تخیل به جهت تعلیم و تربیت اخلاقی (تخیل اخلاقی) باید از روش آزمایش‌فکری استفاده کرد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 26
کانت و مسئلۀ «امکان/صدفه» در ساحت خرد نظری
نویسنده:
صالح توسلی ، میثم سفیدخوش
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
برای نظام‌های متافیزیکی هر نوع امر تصادفی تهدیدی به شمار می‌آید که می‌تواند کلیت و ضرورت نظام را تهدید کند و ازهمین‌رو، فیلسوفان ناچارند دربارۀ آن موضع گیرند. این مواضع غالباً ذیل بررسی نسبتِ «امکان/صدفه» و «ضرورت» بیان می‌شود. در فلسفۀ کانت، اصطلاح die Zufälligkeit بارِ این مفهوم را به دوش می‌کشد. بررسی کاربردها و دلالت‌های این مفهوم در ساحت موردبحث حاضر، یعنی ساحت نظری، می‌تواند به تبیین موضع کانت دربارۀ مسئلۀ دشوارِ تهدید آن برای نظام دانش یاری رساند. اجمالاً بررسی حاضر نشان خواهد داد که کانت در مواضع مختلفی و با دلالت‌های متفاوت، ولی مرتبطی از این مفهوم استفاده کرده است: گاهی ذیل مقولات جهت، جایی ذیل مقولات نسبت، گاهی در ارتباط با امر آروینی و مشروط و گاهی در تحلیل امری که به آینده تعلق دارد. پژوهش حاضر پس از بررسی جامع، آنها را ذیل دو معنای اصلیِ «امکان خاص» و «صدفه‌مندی» چکیده می‌کند. این مقاله ضمن جست‌وجوی معانی و دلالت‌های مفهومِ die Zufälligkeit در سنجش خرد ناب، به بررسی نحوۀ مواجهۀ کانت با جایگاهِ امر تصادفی در نظام ضروریِ دانش می‌پردازد. نتیجه‌ اجمالاً این است که کانت تنش را حل نمی‌کند؛ زیرا از ‌سویی، وی این مفهوم را به‌نفع طرفِ ضرورت نادیده می‌گیرد و مدعی می‌شود که نظام به‌مثابۀ گونه‌ای دانشِ ناب مستلزم آن است که این مفهوم را در نظام استعلایی‌اش راه ندهد و از سوی دیگر، وی شأنی برای آن مفهوم در نظر می‌گیرد تا بتواند چگونگی پیش‌رَوی خرد در سلسلۀ قیاس‌های دیالکتیکی را توضیح دهد. به‌این‌ترتیب، کانت تنش تعیین‌کننده‌ میان امر تصادفی و امر ضروری را تنها منحل کرده است و نه حل. سرانجام، این نوشتار بر آن است که نحوۀ مواجهۀ انحلالی کانت با نسبت امکان/صدفه و ضرورت ریشه در این دارد که وی معنای دیالکتیک را به دیالکتیکِ منطقی‌ـ‌استعلایی تقلیل داده است و فرارَوی از آن مستلزم الگوهای دیگری خارج از امکانات فلسفۀ کانت، یعنی احتمالاً فلسفۀ هگل است.
صفحات :
از صفحه 53 تا 70
سوبژکتیویته و نبوغ به مثابه شرط امکان و امکان هنر زیبا در معماری (ساختار معمارانه) نظام فلسفه کانت
نویسنده:
هادی سالاری ، علی سلمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بحث این مقاله درباره هنر به مثابه هنر زیبا در معماری نظام کانت است. در اینجا نشان داده می ­شود که کانت در ابتدای کار خود تصور و تلقی واحدی از معماری نظام فلسفه خود همچون پیکره واحدی داشته است؛ پیکره واحدی که او به آن همچون یک کل می اندیشیده است. از این رو تفکر انتقادی او یک متافیزیک است. او با عبور از متافیزیک سنتی، بنیاد متافیزیک انتقادی برآمده از خرد انتقادی یعنی؛ سوبژکتیویته را آشکار کرد. همه عناصر فلسفه او بر بنیاد سوبژکتیویته شکل می­ گیرد. از سوی دیگر در دوره جدید هنر همچون هنر زیبا فهمیده می­ شود؛ چرا که هنر پیش از دوره مدرن معنای عام­تری را در بر می­ گیرد. بنابراین نقش کارکردی، تربیتی و معرفتی و... داشته اما برای فهم رویکرد جدید به هنر از منظر فلسفه می­بایست به کانت برگردیم. از این رو نشان داده می­ شود که هنر زیبا به مثابه محصول نبوغ در دوره جدید و در اندیشه کانت بر بنیاد سوبژکتیویته چونان شرط امکان آن بنا می­ شود.
صفحات :
از صفحه 610 تا 625
بررسی دلالت فرمول‌های امر مطلق و نسبت میان آنها در اندیشۀ اخلاقی کانت
نویسنده:
آرش باقری محمدابادی ، مصطفی زالی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
امر مطلق بیان هنجاری فلسفۀ اخلاق کانت و مساوی اصل عالی اخلاق برای موجودات غیرمقدس است. کانت در کتاب بنیادگذاری برای مابعدالطبیعۀ اخلاق، چند فرمول را به‌عنوان فرمول‌های امر مطلق معرفی می‌کند. مفسران کانت دراین‌باره اختلاف‌نظر دارند که اصلاً کانت چند فرمول ارائه کرده است، کدام فرمول در روند متن نقش اصلی را ایفا می‌کند و آیا فرمول‌ها هم‌ارز همدیگر است یا به‌لحاظ مصداق‌های خود در تعیین وظایف متفاوت است. موضع مختار این نوشتار این است که اگرچه پنج فرمول به‌عنوان فرمول‌های امر مطلق یا اصل عالی اخلاق ارائه می‌شود، ازاین‌میان، یکی از فرمول‌ها بیان اصلی است؛ اما چهار فرمول دیگری که ارائه می‌کند، در نظر او برای تعیین وظایف هم‌ارز همدیگر خواهد بود، همگی باتوجه‌به مفهوم «دیگری به‌مثابۀ سوژۀ عقلانی» معنای تمهیدی مشابهی خواهد یافت و همراه هم نظامی یکسان از وظایف را پیشنهاد خواهد کرد. علاوه‌براین، نشان داده خواهد شد که نزد کانت هر فرمول به‌طور مجزّا به کار گرفته نمی‌شود؛ بلکه باید همۀ فرمول‌ها در کنار همدیگر برای فهم هر وظیفه به کار گرفته شود و هریک پرتویی بر وظیفۀ سوژۀ اخلاقی در موردی خاص خواهد افکند.
صفحات :
از صفحه 125 تا 141
  • تعداد رکورد ها : 2250