جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2250
اطلاق و نسبیت در فلسفه اخلاق ازدیدگاه کانت و علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:صادق شهرکی؛ استاد راهنما:حمید اسکندری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در اینجا ما به دنبال تبیین اصول اخلاقی و آموزه‌های اخلاقی و رابطه آن با بحث اطلاق و نسبیت اخلاق هستیم و با بررسی اصول اخلاقی کانت و مرحوم علامه طباطبایی دیدگاه های این دو اندیشمند را در ذیل این مساله توضیح می‌دهیم. همانطور که می دانید مبحث اخلاق دارای اهمیت فراوانی است و دیدگاه مختلفی در این باره بیان شده و اکنون ما به دنبال این هستیم که بیان کنیم مباحث اخلاقی چه رابطه ای با بحث مطلق گرایی و نسبی گرایی اخلاق و مبحث ارزش شناسی گزاره‌‌‌های اخلاقی و کارکرد عقل عملی دارد. در ادامه به صورت مختصر دیدگاه کانت و علامه طباطبایی را بیان می کنیم و با بیان محورهای اشتراک و افتراق این دو اندیشمند، نشان داده می شود که بسته به مفهوم احکام اخلاقی، آیا می‌توان هر یک از این دو اندیشمند را قائل به مطلق گرایی اخلاق یا نسبیت گرایی اخلاق دانست، زیرا هر دو اندیشمند برآن هستند که عقل عملی با معیارهای عقلانی خود می‌تواند خوبی و بدی اعمال را تشخیص دهد. در عین حال چنین به نظر می‌رسد که این دو اندیشمند عقل را به منزله منبع اصلی شناخت احکام ارزشی می دانند که باعث شناخت امور اخلاقی می‌شود. در اینجا باید گفت دیدگاه کانت بر اساس مطلق گرایی پایه گزاری شده و همچنین وی امر مطلق را به عنوان یگانه اصل اخلاقی می داند. در صورتی که در دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی چنین به نظر می رسد که وی اخلاق را به صورت نسبی می داند که از مقوله اعتبار است و تاکید می کند افراد بر اساس مقصد و هدف خود ، یک امر را خوب و یک امر را بد می دانند. در پایان به کاستی‌ها و انتقاداتی که به این دو دیدگاه وارد شده است می پردازیم و نتایج حاصل شده از بررسی این دو دیدگاه، کانت و مرحوم علامه طباطبایی در بحث اخلاق را نشان می دهیم.
بررسی نقدهای آیت الله جوادی آملی بر آراء تفسیری علامه طباطبایی در سوره های یونس، هود و یوسف
نویسنده:
نویسنده:محمد عسکری؛ استاد راهنما:محمد علی همتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
با مطالعه تفسیر تسنیم و دقت در آراء تفسیری آیت‌ الله جوادی آملی به وجود اختلاف ‌نظرهایی بین دیدگاه ایشان و علامه طباطبائی پی می‌بریم، با توجه این‌که هر دو از مفسران معاصر و صاحب‌نظر در تفسیر قرآن کریم می‌باشند، متوجه این نکته می‌شویم که المیزان علامه با همه ارزش و اعتباری که برخوردار است، در برخی موارد توسط شاگرد ایشان مورد نقد قرار گرفته است. با بررسی آثار موجود در این زمینه چون رساله مستقلی در این موضوع در دست نبود از این جهت نگارنده بر آن شد که موضوع پایان‌نامه خویش را بررسی این اختلاف ‌نظرها در سوره های یونس، هود و یوسف قرار دهد تا ضمن آشنایی هرچه بیشتر با این اختلاف آراء، خواننده را برای دقت بیشتر و دریافت نظرات جدید در تفسیر کلام وحی به تأمل و تکاپوی علمی وا دارد و به نظرات جدید در تفسیر دست یابد که موجب گسترش مفاهیم قرآن در بین پژوهشگران گردد تا زمینه تحقیق بیشتر در این حوزه فراهم شود. روش کار در انجام این تحقیق به این صورت است که در هر موضوعی ابتدا نظر برخی از مفسران نقل‌شده و در ادامه دیدگاه تفسیری علامه و در نهایت نقد آیت‌الله جوادی آملی به ‌عنوان یکی از آراء مطرح و قابل‌قبول در تفسیر ارائه می‌شود. موارد اختلاف در سوره یونس و هود و سوره یوسف از جمله موضوعاتی است که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است.
جایگاه عقل در نظام اخلاقی علامه طباطبایی و کانت
نویسنده:
نویسنده:مریم قلاسی؛ استاد راهنما:محمد کاظم علمی سولا؛ استاد مشاور :مرتضی حسینی شاهرودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقل عملی و کارکرد آن یکی از کهن‌ترین مسائل تاریخ تفکر بشری است که تا عصر حاضر همواره مورد توجه و چالش اندیشمندان غربی، شرقی و اسلامی بوده است. این رساله، رسالت عقل در اخلاق را از جنبه‎های مختلف ازجمله تکون مفاهیم اخلاقی ، تأثیر انگیزشی آن و بررسی کفایت آن برای اخلاقمند شدن را از دیدگاه دو فیلسوف اسلامی و غربی، علامه طباطبایی و کانت، مورد بررسی و تحلیل و نقادی قرار می‌دهد. و مدعی است که علامه طباطبایی در حوزه اخلاق، چه در مقام شناسایی احکام و فضائل اخلاقی و چه در مقام عمل کردن بدان‌ها، علاوه بر عقل عملی، بر نقش دین تأکید می ورزد در نتیجه عقل بشر را برای اخلاقمند شدن کافی ندانسته و علاوه بر عقل، دین را در این زمینه راه گشا می‌داند. در حالیکه کانت در اخلاق چه در حوزه شناسایی و چه در حوزه انگیزشی قائل به خودبسندگی عقل عملی است و در نتیجه قائل به کفایت عقل در اخلاقمند شدن است و به این ترتیب به استقلال اخلاق از دین اذعان می‌کند. این رساله درصدد است با توصیف مستند و جامع وجوه تفارق و تشابه نظریات علامه طباطبایی و کانت درباره جایگاه عقل در اخلاق، به تحلیل و نقادی نظرآن‌ها پرداخته و معلوم دارد که ادعای کدام فیلسوف درباره چنین رسالتی برای عقل از استحکام بیشتری برخوردار است.
مراقبت معنوی به عنوان وقفه خلاق: کاوش یک استعاره مولد برای روحانی خدمات بهداشتی بین فرهنگی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Jamie Beachy
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : موسسات مراقبت های بهداشتی عمومی به طور فزاینده ای از نظر فرهنگی متنوع هستند و چالش های اخلاقی را ایجاد می کنند که از پیچیدگی های ارزش ها و باورهای رقابتی ناشی می شود. مسئولیت اخلاقی روحانیون برای ارائه مراقبت معنوی در زمینه‌های مختلف مراقبت‌های بهداشتی مستلزم بازنگری در باورها و شیوه‌های عمیق است که با هم بودن و درک متقابل را بر تفاوت‌های جذاب اولویت می‌دهد. وقفه خلاق به عنوان یک استعاره الهیاتی برای مراقبت معنوی می تواند به عنوان یک چارچوب مولد برای درگیر کردن دیگران فرهنگی و مذهبی در زمینه روحانیت و آموزش مراقبت های بهداشتی عمل کند، که بر اساس کار اخیر الهیدانان شبانی در ارتباط با مراقبت بین فرهنگی است (دویرینگ، 2010، 2012، 2015؛ لارتی، 2003، 2006). یک روش همبستگی انتقادی مفاهیم کلیدی را از امانوئل لویناس فیلسوف و گوردون کافمن الهی‌دان به گفت‌وگو با داستان‌های بالینی بین فرهنگی و بین مذهبی می‌آورد. بینش‌های لویناس پایه‌ای فلسفی برای درک مراقبت به‌عنوان وقفه‌کننده و لزوماً جابجایی برای روحانی و مربی مراقبت معنوی فراهم می‌کند. درگیر شدن در زمینه نظریه کاربردی لویناس، پدیده های دگرگونی. چهره دیگری؛ و گفته ها و گفته ها در چهارچوب نقاشی های مراقبت معنوی مورد بررسی قرار می گیرد. نقش انسان ساز روحانی شامل توجه به مرئی ساختن نامرئی و برتری دادن حکمت عشق بر عشق به حکمت نظام پزشکی است. الاهیات گوردون کافمن از خدا به عنوان خلاقیت و نه خالق بیشتر به درک مراقبت به عنوان یک ظهور خلاق و منقطع کمک می کند. وقفه خلاقانه به عنوان استعاره ای برای مراقبت معنوی، درک کافمانی از خلاقیت را به عنوان ظهور غالباً ناخوشایند جدید و بدیع از طریق تکامل خلاقانه و منقطع مداوم جهان درگیر می کند. وقفه خلاق به عنوان یک استعاره راهنما، نیازمند توجه به حرکت و رمز و راز وقفه ای خلاقیت به عنوان مولد و ضروری برای مراقبت معنوی و آموزش مراقبت معنوی است. وقفه خلاق به عنوان یک استعاره مولد می تواند مراقبت معنوی را به عنوان یک فرآیند پویا و نوظهور که توسط آن امر الهی از طریق درگیری با دیگری شناخته می شود، نشان دهد.
پدیدارشناسی مرگ: بعد مذهبی در اندیشه اخلاقی امانوئل لویناس [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Changhyun Kim
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی پدیدارشناسی مرگ لویناس می پردازد تا با بررسی لحظه سیاسی شخص ثالث، بعد دینی را در اندیشه اخلاقی او آشکار کند. من استدلال می‌کنم که مرگ نه پدیده‌ای ناب است که به وضوح در ساختار نوئما-نوزیس غرض‌ورزی قابل درک است و نه یک غیرپدیده محض است که کاملاً به بررسی پدیدارشناختی بی‌ربط است. بلکه مرگ پدیده‌ای فراپدیده‌ای است که ویژگی غیرقابل درک آن دو پیشینه مهم فلسفی لویناس را زیر سؤال می‌برد: 1) پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، به معنای روش‌شناختی، و 2) تفسیر هستی‌شناختی هایدگر از مرگ، به معنای موضوعی. از یک سو، لویناس در فراپدیداری مرگ با شکست پدیدارشناسی مواجه می شود، به این معنا که پدیدارشناسی نمی تواند ویژگی پارادوکسیکال مرگ را در قالب یک همبستگی نوئتیکو-نوئماتیک به تصویر بکشد. از سوی دیگر، لویناس بی‌وقفه با مضمون‌سازی هستی‌شناختی هایدگر، که فراپدیده‌گرایی مرگ را خنثی می‌کند، به چالش می‌کشد و در نتیجه راز معمایی مرگ را به تسلط قهرمانانه مرگ تقلیل می‌دهد. در مجموع، فرا پدیدار بودن مرگ در ساختار معنایی هستی‌شناسی قرار می‌گیرد. این رساله با توسل به خصلت پارادوکسیکال مرگ، ادعا می‌کند که ساختار معماری هستی‌شناسی هایدگر، دلالت اولیه‌تر و ضروری‌تری از مرگ دیگری را غیر از مینیت هستی‌شناختی [Jemeinigkeit] مرگ، شبیه‌سازی می‌کند یا می‌پوشاند. بنابراین، پدیدارشناسی مرگ لویناس، دلیل وجودی خود را نه در دستاورد ماهرانه اش در مضمون سازی مرگ، بلکه در ناکامی اش در مضمون سازی و معنا بخشیدن به آن توجیه می کند، زیرا معنای اخلاقی مرگ از سقط مضمون سازی معنایی- هستی شناختی مرگ ناشی می شود. . لویناس برای آشکار ساختن معنای اخلاقی مرگ که در معماری هستی‌شناسی «راس بالای سین» پنهان، مبهم و سرکوب شده باقی می‌ماند، تلاش می‌کند تا آنچه را هستی‌شناسی پوشانده است، یعنی برهنگی بی‌رحمانه وجود [être] را آشکار کند. در برخورد اخلاقی با دیگری که دستور می‌دهد: «نباید بکشی» مشخص می‌شود. این منع اولیه، بیش از اضطراب [ترس] برای مرگم، مرا وسواس می‌کند و بر من غالب می‌کند، گویی مرگ دیگری برایم مهم‌تر از مرگ من است. دلالت اخلاقی مرگ از ندای اولیه ناشی می‌شود در مواجهه با دیگری که مرا نسبت به مرگ دیگری هوشیار، بیقرار و بی تفاوت می کند، اما ظهور شخص ثالث مسئولیت انحصاری، بی قید و شرط یا بی چون و چرای من را در قبال دیگری زیر سوال می برد و دستور می دهد که چه دیگری دستور می دهد: "من صدایم." با وجود این، بازجویی سیاسی از شخص ثالث هرگز ساختار اخلاقی را به خطر نمی اندازد، بلکه برعکس، این امکان را برای اخلاق فراهم می کند که بدون بازگشت به شکل ناتوان، خاموش یا فرشته ای از اخلاق، که مستلزم خشونت، غیرسیاسی و ضد اخلاقی است، اخلاقی باقی بماند. این پایان نامه اصرار دارد که ویژگی رادیکال پدیدارشناسی مرگ لویناس در برداشت پارادوکسیکال او از دین، «Raport sans rapport» به اوج می رسد، که در آن رابطه اخلاقی همیشه به عنوان یک پرسش عالی در زمینه سیاسی باقی می ماند. دینی بودن مستلزم پرسش هستی شناسانه «بودن یا نبودن»، بودن یا نبودن نیست؛ بلکه غیر از بودن، فراتر از ماهیت، یا فراتر از conatus essendi است که در آن لویناس معنای اولیه را تشخیص می دهد. مرگ، مانند جانشینی، فداکاری، یا مردن برای دیگران.
تریلکتیک عهد قدیم:  تفسیری پدیدارشناسانه از عشای ربانی به مثابه تجلی- اعلامیه- تصدیق
نویسنده:
Donald Lee Wallenfang
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این تز به دنبال ایجاد انقلابی در تفکر مقدس، به ویژه عشای ربانی است. به جای اینکه عشای ربانی را بر حسب ماهیت یا نماد تفسیر کنیم، از نظر پدیدارشناسانه به مظهر- اعلام- تصدیق تعبیر می شود. به این ترتیب، تأکیدات خاص تفکر کاتولیک (تجلی)، یهودی و پروتستان (اعلام، تصدیق) حول مسئله پدیداری پدیده دینی، به‌ویژه پدیده عشای ربانی، جمع می‌شود. به عنوان نماینده هر یک از این سه سنت ایمانی، متفکران برجسته زیر در تقابل دیالکتیکی قرار می‌گیرند: ژان لوک ماریون (کاتولیک، تجلی)، پل ریکور (پروتستان، اعلام/تصدیق) و امانوئل لویناس (یهودی، اعلام/تصدیق). این پایان نامه با تکیه بر اثر اصلی لوئی-ماری شووه، نماد و مقدسات: un relecture sacramentelle de l'existence chrétienne (1987)، به منظور پیشبرد هرمنوتیک انتقادی از آیین مقدس، جنبه پدیدارشناختی متمرکزی را اتخاذ می کند. علاوه بر این، روش الهیات تجدیدنظر طلبانه دیوید تریسی به منظور انجام فرآیندهای توصیف پدیدارشناختی، و به دنبال آن تامل استعلایی، برای ارزیابی وضعیت ادعاهای حقیقتی که توسط پدیده عشای ربانی بیان شده است، به کار می رود.
روابط بین المللی کانت: الهیات سیاسی صلح جاودان
نویسنده:
Seán Molloy
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
University of Michigan Press ,
چکیده :
چکیده ماشینی : دیوانگی گناه است افراد دارای ناتوانی های عاطفی دوری می شوند. بیماری روانی مشکل کلیسا نیست. هر سه ادعا اشتباه است. در جنون، هدر اچ. vacek تاریخچه واکنش های معترضان به بیماری روانی در آمریکا را دنبال می کند. او نشان می دهد که چگونه دو نیروی متمایز برای خنثی کردن مراقبت مسیحی از کل شخص ترکیب شده اند. حرفه ای شدن پزشکی برای محدود کردن حوزه اقتدار مسیحی به قلمروهای خصوصی و معنوی کار کرد و شفا و مراقبت - اعم از جسمی و روانی - را به متخصصان سکولار و پزشکی واگذار کرد. میراث الهیاتی که بیماری را با گناه مرتبط می‌کرد، به همان اندازه تأثیرگذار بود، انگ اجتماعی اطراف افراد مبتلا به یک بیماری روانی را عمیق‌تر کرد. کلیسای معترض که تمایلی به درگیر کردن مبتلایان نداشت تا مبادا آن را نیز آلوده به معاشرت کند، به میل خود مراقبت از افراد مبتلا به بیماری روانی را به متخصصان سکولار واگذار کرد. در حالی که بی توجهی قاعده کلی را تشکیل می داد، پنج استثناء تاریخی از الگوی بی توجهی خوش خیم نمونه ای از تلاش های معترضان برای ادعای پاسخی کاملاً مسیحی است. بررسی دقیق زندگی و کار روحانی استعماری، بنجامین راش، پزشک دوران انقلابی، دوروتیا دیکس فعال قرن نوزدهم، کشیش و بیمار آنتون بویزن، و روانپزشک کارل منینگر، هم محدوده و هم پیشرفت مراقبت معترضان را ترسیم می کند. vacek وقایع نگاری تلاش های معترضان برای ایجاد حس الهیاتی از بیماری (مادر)، ساختن مراقبت به عنوان شغل مسیحی (عجله)، حمایت از درمانده ها (dix)، بازپس گیری اقتدار مذهبی (boisen)، و درخواست برای افراد مبتلا به بیماری روانی است. (منینگر). روایت تاریخی واچک مبنایی برای تأمل الهیات او در مورد مراقبت مسیحیان معاصر از افراد مبتلا به بیماری روانی و درک مسیحی از بیماری روانی است. با نشان دادن گرانش آنچه در برنامه‌های روحانی و جماعت ظاهر شد – و ناکام ماند – بررسی می‌کند که چگونه مسیحیان باید در خطوط همیشه در حال تغییر اقتدار فرهنگی حرکت کنند و از کسانی که رنج می‌برند مراقبت کنند.
آینده در پدیدارشناسی: وعده و روش در هوسرل، لویناس و دریدا [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Neal DeRoo
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Fordham University Press,
چکیده :
ترجمه ماشینی: از گزارش هوسرل در مورد توجه تا چرخش اخیر به آخرت شناسی در پدیدارشناسی «الهیاتی»، آینده همیشه جنبه کلیدی نظریه های پدیدارشناختی زمان بوده است. این کتاب اولین تأمل پایدار را در مورد اهمیت آینده برای خود روش پدیدارشناسی ارائه می دهد. در ردیابی توسعه این موضوع، نویسنده نشان می دهد که تنها درک درست از ماهیت دوگانه آینده (به عنوان قانون اساسی و به عنوان باز بودن) می تواند راهی را که در آن پدیدارشناسی موضوع و جهان را به هم نزدیک می کند، روشن کند. از این رو آینده ما را به محوریت وعده پدیدارشناسی اشاره می‌کند و پدیدارشناسی را به‌عنوان رشته‌ای قول‌دهنده از نو می‌سازد. این کتاب که به وضوح نوشته شده و به دقت استدلال شده است، بینش تازه ای را در مورد منشأ پدیدارشناختی چرخش «الهیاتی» و نتایج پدیدارشناختی هوسرل، لویناس و دریدا ارائه می دهد. با بررسی دقیق مضامین پروتشن، آخرت شناسی و مسیحا، خواندن آن برای هر کسی که به پدیدارشناسی، فلسفه دین، ساختارشکنی، یا الهیات فلسفی علاقه دارد ضروری خواهد بود.
مشاهده "میل" از طریق اپتیک اخلاقی: مطالعه تطبیقی دای ژن و لویناس [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Fei Lan
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پروژه تحقیقاتی، متفکر کنفوسیوسی دای ژن (1724-1777) و متفکر یهودی امانوئل لویناس (1906-1995) گفتمان های فلسفی میل را از منظری تطبیقی ​​بررسی می کند. ابتدا، من به دای ژن و لویناس به طور جداگانه هر یک در زمینه های فلسفی خود نگاه می کنم، در حالی که خوانش هایم را با ساختاری موازی که بر استراتژی هرمنوتیکی متمرکز است برای بررسی ایده های آنها از میل در چشم انداز بزرگتر رابطه انسانی با متعالی، چارچوب می دهم. سپس، تحقیق من به تحلیلی انتقادی از چندین موضوع جالب منتهی می‌شود که در خوانش‌های تفسیری من از این دو متفکر در رابطه با تعالی و درون‌گرایی و رابطه خود-دیگری به دست آمده است. از نظر روش شناختی، مطالعه من ترکیبی از تحلیل متنی دقیق، تأمل فلسفی و حساسیت تاریخی است. شاید بخواهیم بگوییم که در واقع هیچ همبستگی با میل لویناسی در فلسفه دای ژن وجود ندارد. تصور دای ژن از میل شاید به مفهوم نیاز لویناس نزدیکتر باشد. با این حال، نابرابری صورت‌بندی‌های مفهومی آن‌ها ما را از تشخیص نگرانی اخلاقی مشترک آن‌ها برای گروه دیگر، گروه ضعیف، حاشیه‌نشین و محروم جامعه باز نمی‌دارد، که زمینه را برای مقایسه گفت‌وگویانه بین این دو متفکر فراهم می‌کند. از این پس، نوشته‌های من به درک درک آنها از میل به عنوان بیان تلاش انسان برای چیزی که فراتر از خودشان است، به عنوان یک تعریف مجدد از هستی یا ذات نوع بشر در ارتباط با امر متعالی است که در تفکر اخلاقی هر دو فیلسوف چنین است. به درک همدلانه و مراقبت از دیگری، به ویژه غریبه، بیوه، یتیم، جوان، ضعیف و امثال آن ترجمه شده است. از طریق مطالعه تطبیقی ​​ایده های دو متفکر در مورد میل، من می خواهم استدلال کنم که "میل" که در سنت های فلسفی کنفوسیوسی و غربی به آسانی به سمت خودپرستی و گرایش غریزی انسان سوق داده می شود، می تواند در آن واحد نیروی محرکه ای باشد. ما را به سوی دیگری فراتر از خودمان و یک خلاقیت اخلاقی واقعی برای تولید وجود اخلاقی از وجود مادی باز کنیم.
غیر از دانای کل: تفسیر و دفاع از رد مفهوم استدلال محدود ارسطو توسط کانت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nathan R. Colaner
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : اگرچه دانایی واقعی انسان غیرقابل تصور است، اما مشخص نیست که محدودیت در اندیشه به چه معناست. یکی از کمک های مهم کانت به معرفت شناسی، بازتعریف او از حدود اندیشه بود. زمانی که شهود انسانی و پذیرا و شهود خلاقی را که موجودی نامتناهی خواهد داشت، در مقابل هم قرار می‌دهد، در این مورد صریح است. مهم این است که قضاوت و استدلال فقط برای ذهنی لازم است که ابتدا از طریق حس تحت تأثیر یک شیء قرار می گیرد، که برای موجودی با شهود خلاق صدق نمی کند، زیرا این نوع شهود، عین خود را ایجاد می کند. این بدان معناست که عقل خدای کانت از نظر نوع از عقل انسانی متمایز است، زیرا قضاوت و استدلال اساساً فعالیت های محدودی هستند (یا آنچه من «غیر دانای کل» می نامم). آنها در حال حاضر شواهدی از یک شناخت محدود و انسانی هستند. در مقابل، ارسطو استدلال می کند که شناخت انسان - فراتر از ظرفیتش برای گفتمان - قادر به تأمل است. همانطور که خواهیم دید، ارسطو استدلال می کند که تفکر الهی است، و بنابراین یک عقل محدود می تواند بسته به کیفیت زندگی متفکرانه فرد، کم و بیش شبیه به یک عقل دانای کل شود. در این اثر، من می‌خواهم 1) ثابت کنم که کانت و ارسطو مفاهیم ناسازگاری از نادانی دارند، 2) تعهدات معرفت‌شناختی را که انگیزه مواضع رقیب آنها در مورد غیرعلم مطلق است، ردیابی کنیم، 3) نشان دهم که دیدگاه‌های خاص آنها در مورد مشروعیت مابعدالطبیعه قضاوتها تفسیرهای خاص آنها از نادانی را پیش فرض می گیرند و 4) استدلال می کنند که کانت تحلیل برتری از نادانی ارائه می دهد.
  • تعداد رکورد ها : 2250