چکیده :
ترجمه ماشینی :
هدف این پایاننامه ارائه گزارش روشنی از دیدگاههای بعدی ویتگنشتاین در مورد احساسات، ضرورت و اخلاق و تعیین جایگاه آنها در رابطه با بحث رئالیسم/ضد واقعگرایی است.
بررسی برخورد ویتگنشتاین با این سه حوزه گفتمان، دیدگاه ارزشمندی را در اختیار ما قرار میدهد که از آن طریق میتوانیم جایگاه فلسفه متأخر او را در مجموع در بحث بین رئالیستها و ضدواقعگرایان بررسی کنیم.
در مقدمه، من دو نوع اصلی تفسیری را که در حال حاضر از جایگاه ویتگنشتاین در بحث ارائه شده است، شرح میدهم: تفسیر رئالیستی درونی و تفسیر شبه واقعگرا.
من همچنین به اختصار دیدگاه بوقوسیان را در نظر میگیرم که غیرواقعگرایی درباره معنا مستلزم غیرواقعگرایی جهانی درباره حقیقت است و توضیح میدهم که چرا باید آن را رد کرد.
در فصل 1، من با توصیف مفاهیم سنتی رئالیسم و ضد واقع گرایی در مورد احساسات شروع می کنم.
سپس اندیشههای ویتگنشتاین را درباره خود انتساب و دیگر نسبتدادن احساسات بررسی و روشن میکنم و به این نتیجه موقت میرسم که با توجه به درک سنتی بحث، موضع ویتگنشتاین در مورد احساسات ضد واقعگرایی را نشان میدهد.
در فصل دوم، به تشریح مختصری از مفاهیم سنتی رئالیسم و ضد رئالیسم در مورد ضرورت (افلاطونی و قراردادگرایی) می پردازم.
سپس تفسیر قراردادگرایانه از افکار ویتگنشتاین در مورد ضرورت و درک جایگزین رایت از آنها را بررسی می کنم و زمینه را برای رد هر دوی آنها فراهم می کنم.
در نهایت، من تفسیر خود را از «راه میانه» ویتگنشتاین بین افلاطونیسم و قراردادگرایی ارائه کردم.
در فصل سوم، هدف من تبیین دیدگاههای بعدی ویتگنشتاین در مورد اخلاق است.
برای انجام این کار، من دو رویکرد متفاوت را برای این موضوع در نظر میگیرم.
اولی بر اظهارات بعدی ویتگنشتاین در مورد معنا متمرکز است و به این نتیجه می رسد که می توان از آنها دیدگاهی واقع گرایانه از اخلاق استخراج کرد.
دومی با بررسی مفهوم قبلی ویتگنشتاین (یعنی تراکتاریایی) از اخلاق استعلایی آغاز میشود و ادعا میکند که اخلاق بعدی او به همان اندازه متعالی باقی میماند.
در پایان فصل، من این دو رویکرد را با هم میآورم و آنچه را که معتقدم دقیقترین برداشت از مفهوم اخلاقی بعدی ویتگنشتاین است، مطرح میکنم.
فصل 4 چارچوب رایت را برای ارزیابی واقع گرایی یک گفتمان معرفی می کند.
رایت چهار نوع بحث مختلف را بین واقعگرایان و ضدواقعگرایان جدا میکند (مناظره در مورد همگرایی، بحث در مورد واقعیت، بحث دامتی در مورد حقیقت آشکارا نامحدود، و بحث در مورد عدم تقارن توضیحی بین حقیقت و ابراثباتپذیری - یعنی تقابل euthyphro).
سپس چهار معیار رایت را برای ارزیابی جایگاه یک گفتمان در هر یک از این بحث ها ترسیم می کنم.
در نهایت، در فصل 5، من این چارچوب را برای دیدگاه های بعدی ویتگنشتاین در مورد احساسات، ضرورت و اخلاق اعمال می کنم.
نتیجه میگیرم که بازی زبانی احساسات، واقعگرایی درونی در مورد واقعیتها، واقعگرایی به معنای فرمان شناختی، ضد رئالیسم دامتی، و نه واقعگرایی و نه ضد رئالیسم به معنای اوتیفرو را نشان میدهد.
از سوی دیگر، گفتمان در باب ضرورت، واقعگرایی را به تمام معناها نشان میدهد، جز در مورد دومتی.
موضوع اخلاق در مورد حقایق ضد واقع گرایی را نشان می دهد و به این معنا که فرمان شناختی را به نمایش نمی گذارد، بلکه دو بحث دیگر را دور می زند.
the aim of this thesis is to provide a clear account of wittgenstein's later views on sensations, necessity, and ethics, and to determine where they stand with regard to the realism/anti-realism debate.
examining wittgenstein's treatment of these three areas of discourse provides us with an invaluable perspective from which to consider the place of his later philosophy as a whole in the debate between realists and antirealists.
in the introduction, i describe the two main types of interpretation that are currently given of wittgenstein's place in the debate: the internal realist one and the quasi-realist one.
i also briefly consider boghossian's view that irrealism about meaning entails global irrealism about truth, and explain why it should be rejected.
in chapter 1, i begin by describing the traditional conceptions of realism and anti-realism about sensations.
i then examine and elucidate wittgenstein's thoughts on self-ascription and other-ascription of sensations, and reach the provisional conclusion that, given the traditional understanding of the debate, wittgenstein's position on sensations exhibits anti-realism.
in chapter 2, i give a brief delineation of the traditional conceptions of realism and anti-realism about necessity (platonism and conventionalism).
i then examine the conventionalist interpretation of wittgenstein's thoughts on necessity, and wright's alternative understanding of them, and provide grounds for rejecting them both.
finally, i put forward my own interpretation of wittgenstein's "middle way" between platonism and conventionalism.
in chapter 3, i aim at elucidating wittgenstein's later views on ethics.
in order to do so i consider two different approaches to this topic.
the first focuses on wittgenstein's later remarks on meaning, and concludes that a realist view of ethics can be derived from them.
the second begins by examining wittgenstein's earlier (i.e.
tractarian) notion of transcendental ethics, and contends that his later ethics remains equally transcendental.
at the end of the chapter, i bring these two approaches together and put forward what i believe is the most accurate understanding of wittgenstein's later conception of the ethical.
chapter 4 introduces wright's framework for the assessment of a discourse's realism.
wright isolates four different types of debate between realists and antirealists (a debate on convergence, a debate on factuality, the dummettian debate on evidentially unconstrained truth, and the debate on the explanatory asymmetry between truth and superassertability - i.e.
the euthyphro contrast).
i then delineate wright's four criteria for assessing the place of a discourse in each of these debates.
finally, in chapter 5, i apply this framework to wittgenstein's later views on sensations, necessity and ethics.
i conclude that the language-game of sensations exhibits internal realism about facts, realism in the cognitive command sense, dummettian anti-realism, and neither realism nor anti-realism in the euthyphro sense.
the discourse on necessity, on the other hand, exhibits realism in all senses except for the dummettian one.
the subject matter of ethics exhibits anti-realism about facts, and in the sense that it does not display cognitive command, but bypasses the two other debates.