چکیده :
ترجمه ماشینی :
پایان نامه من شرح ساختار عقلانیت و
اخلاقیات.
برای یک مفهوم از عقلانیت در مقابل استدلال نمی کند
دیگران، اما استدلال می کند که همه مفاهیم عقلانیت نتیجه است
مشارکت در یک نوع فعالیت اساسی - فعالیت نظری
-
که من آن را تمرین اساسی عقل می دانم
شرایط این، عمیق تر، فعالیت عقل است که همه افراد
مفاهیم عقلانیت را می توان توضیح داد، هرچند عقلانی باشد
رفتار نه بر حسب آن، بلکه با ویژگی خاص توضیح داده می شود
مفهوم عقلانیت عامل.
در نتیجه، من فقط مخالفم
مفاهیمی از عقلانیت که «مطلق گرا» هستند که دلالت بر آن دارند
رفتار عقلانی را فقط می توان رفتار آنها را توجیه کرد
اصول، و هرگز رفتاری با اصول توجیه نمی شود
مفاهیم عقلانیت از طریق تمرینات مختلف به دست آمد
فعالیت نظری
از آنجا که عقلانیت مشارکت در اشکال فعالیت نظری است
در مورد اصول توسط کسانی که اصول آنها اساس است
عقلانیت زندگی مشترکی است که در آن اصول آموخته می شود
و انواع فعالیت های فکری که در آنها تأیید می شود
و/یا تجدید نظر شده: جامعه و ارتباطات.
این ویژگی ها نیز هستند
اساس اخلاق که ارتباط در مورد عینی است
شرایط در جوامع خاص اخلاق با
عقلانیت، زیرا نوع ارتباطی که شامل می شود، الف نیست
به معنای ایجاد اصول است، اما غایت این است.
اخلاق یک
هدف.سپس.و دو جنبه دارد: درک
جزء، اخلاق، و یک جزء تجربی، عشق.
فصل 1 به تجزیه و تحلیل خیر نهایی ارسطو و مفهوم دیالکتیک می پردازد
توضیح دهید که چگونه رفتار منطقی می تواند هر دو بر اساس اصول اول باشد
به یک هدف معین هدایت می شود و از طریق مشارکت با
جامعه، سیاسی، هنجارها.
خیر تعیین کننده به آن وابسته است
هنجارهای مشروط ساختار یافته و مشترک فصل 2 آکویناس را تحلیل می کند
قانون طبیعی و ساختار عقل عملی و
این نشان می دهد که احکام قانون طبیعی چگونه با هم سازگار هستند
با، و نیاز به مشارکت در، تحقیقات فکری که در آن
ارتدکس فعلی دائماً زیر سؤال می رود.
این خوانش های غیر مطلق گرایانه از ارسطو و آکویناس متعادل هستند
در فصل 3 با کمبودهای قانون طبیعی مطلق
ویلیام بلکستون و جان فینیس.
نقد عقلانی
مطلق گرایی در فصل 4 با شرح عیوب ادامه می یابد
از عقلانیت عملی کانت، و در فصل 5 که بررسی می کند
فایده گرایی و سایر فلسفه های اخلاقی معاصر.
این منجر به
روایت خود من از اخلاق به عنوان عمل اجتماعی و رابطه آن با
اخلاق از نظر درک و تجربه.
فصل ششم از دیدگاه من درباره عقلانیت در برابر معاصر دفاع می کند
گزینه های کارکردگرا و عامل محور.
فصل 7 تعریف می کند
اصطلاحاتی که ارتباطات و اجتماع در آن بوده است
توضیح می دهد، رابطه اخلاق با عقلانیت را توضیح می دهد و
ساختار استدلال عملی را توصیف می کند
my thesis is a description of the structure of rationality and
morality.it does not argue for one conception of rationality against
others,but argues that all conceptions of rationality are the result
of participation in a basic sort of activity - theoretical activity
-
which i understand as the fundamental exercise of reason.it is in
terms of this,deeper,activity of reason that all individual
conceptions of rationality can be explained,even though rational
behaviour is explained not in terms of it,but by the particular
conception of rationality of the agent.consequently,i oppose only
conceptions of rationality which are 'absolutistwhich imply that
rational behaviour can only be behaviour justified by their
principles,and never behaviour justified by the principles of
conceptions of rationality arrived at through different exercises of
theoretical activity.
since rationality is participation in forms of theoretical activity
concerning principles by those whose principles they are,the basis
of rationality is the shared life in which principles are learned
and the kinds of intellectual activity in which they are confirmed
and/or revised: community and communication.these features are also
the basis of morality which is communication concerning concrete
situations within particular communities.
morality differs from
rationality because the sort of communication it involves is not a
means to establishing principles,but the end of this.morality has a
goal.then.and it has two aspects:an understanding
component, ethics, and an experiential component,love.
chapter 1 analyses aristotle's final good and concept of dialectic.i
explain how rational behaviour can be both based on first principles
directed to a determinate end,and pursued through involvement with
community,political, norms.the determinate good is dependent upon
contingently structured,shared norms.
chapter^2 analyses aquinas's
natural law and the structure of practical reason and of the
summa.this indicates how the precepts of natural law are compatible
with,and require participation in,intellectual enquiries in which
current orthodoxy is constantly questioned.
these non-absolutist readings of aristotle and aquinas are balanced
in chapter 3 by the deficiencies of the absolutist natural law of
william blackstone and john finnis.the criticism of rational
absolutism is continued in chapter 4 with an account of the defects
of kant's practical rationality,and in chapter 5 which surveys
utilitarianism and other contemporary moral philosophy.this leads to
my own account of morality as social practice,and its relation to
ethics in terms of understanding and experience.
chapter 6 defends my view of rationality against contemporary
functionalist and agent-centred alternatives.chapter 7 defines the
terms in which communication and community have been
explained,explains the relation of morality to rationality,and
describes the structure of practical reasoning