چکیده :
تحلیل و تبیین صحیح رابطۀ عقل و نقل بر اساس اصول و مبانی فکری ابنتیمیه و جوادی آملی به عنوان نمایندگان دو جریان نصگرا و عقلگرا در عرصۀ معرفت دینی، نتایج قابلتوجهی به دنبال دارد.
ابنتیمیه با جمود بر ظواهر نصوص حتی در اصول اعتقادی، دلیل اختلاف فلاسفه و متکلمان را عدم مرجعیت ذاتی و استقلالی عقل میداند؛ لذا تقدیم معقول بر منصوص را بیاساس میخواند و تنها راه ایمان واقعی را ایمان جازم به پیامبر6 برمیشمارد.
وی با تعریفی که از عقل ارائه میدهد، عقل را عرض میخواند و آن را تا سرحدّ غریزه و عقل عرفی تقلیل میدهد؛ با خلط نقل و شرع، از تقدیم نقل بر عقل به طور مطلق دفاع میکند؛ با پذیرش تعدّد عقل و تن دادن به نسبیت معرفتی، در صدد حل تعارض عقل و نقل برمیآید و ابطال یک نوع از انواع عقل را ابطال کل عقل نمیداند.
اما جوادی آملی، با همسطح خواندن علوم عقلی و نقلی، هر یک از عقل و نقل را مؤید دیگری میداند و با تفکیک وحی از نقل، فهم نقلی را همچون فهم عقلی، آسیبپذیر و غیرمصون از خطا و صواب و تعارض معرفی میکند و از تأویل به عنوان راهحل تعارض عقل و نقل، دفاع کرده و تقدیم دلیل عقلی بر دلیل لفظی غیرصریح را ضروری دانسته است.
وی محصول عقل تجربی، نیمهتجربی، تجریدی و عقل ناب را، اگر از سنخ قطع و یقین یا مفید اطمینان عقلایی باشد، حجت میداند و ضمن متفاوت دانستن عقل با بنای عقلا، برهان عقلی را از سنخ علم برمیشمارد که اعتبار و حجیتش ذاتی است، نه جعلی.
به باور او در علم اصول باید از عقل و نقل و مباحث مربوط به آن در حوزۀ معرفتشناختی دین بحث شود.
the correct analysis and explanation of intellect and quotation relation based on the principles and foundations of the ibn tamiyah and javadi amoli thought, as representatives of the two intellectualism and text adherence movements in the field of religious knowledge, have significant results.
ibn taymiyyah by rigidity on texts appearances even in the belief principles, beleives that the reason for the difference between philosophers and theologians, is the lack of inherent authority and independence of intellect.
therefore, he say the preceding of reasonable on fixed is baseless, and the only way of true faith is to believe decisively in the prophet.
he offer a definition for intellect, according which intellect is accident and reduces it to the limit of instinct and common sense; by confuse of quotation with islamic law, ibn taymiyyah absolutely defending the precede of quotation on intellect;and by acceptance of intellect multiplicity and epistemic relativity, he tries to solve the conflict of intellect and quotation , and beleives the revocation of a kind of intellect does not means the revocation of the whole intellect.
but javadi amoli by leveling up rational and traditional knowledges, believes each of the intellect and quotation is confirm one another, and by the separation of revelation from the quotation, he introduces quotative understanding such as rational understanding, which is vulnerable, unprotected from the fault and right and conflict, and defends interpretation as a solution to the conflict of reason and quotation; javadi considers the preceding of rational reason on unexplained verbal reason, to be necessary.
he believes the product of empirical intellect, semi-abstractintellect, abstract intellect, and pure intellect is valid , if it is a type of dogmatization, certainty, or led to rational assurance, and while differentiate between intellect and the conduct of the wise ( bin’ al-‘uqala’), he consider the rational argument a kind of knowledge that its reliability and validity is inherent, not fake.
according to him, it is necessary to discuss the intellect, quotation and the related topics in the epistemological domain of religion, in the principles knowledge.
نویسنده :
ابوالفضل خراسانی، حمید پارسانیا
منبع اصلی :
http://hikmat.isramags.ir/article_88981.html
پایگاه :
پایگاه مجلات 2
(حکمت اسراء- سال 1396- دوره 9- شماره 30- از صفحه 5 تا 35)
یادداشت :
کلیدواژه ها:رابطۀ عقل و نقل، نصگرایی ابنتیمیه، عقلگرایی جوادی آملی، عقلگرایی، ظاهرگرایی، سلفیه، علم دینی
نوع منبع :
مقاله
,
مطالعه تطبیقی