چکیده :
ترجمه ماشینی :
این پایان نامه دکترا موضوعی را بررسی می کند که در رابط بین فلسفه و ادبیات یونان باستان قرار دارد.
به طور خاص، من به زمینه مشترک بین کمدی جدید مناندر و جنبه هایی از فلسفه ارسطو توجه دارم.
این تز استدلال نمی کند که شباهت شناسایی شده بین این دو نویسنده تأثیر مستقیم ارسطو بر مناندر را نشان می دهد، بلکه آنها یک جهان فکری مشترک دارند.
این پایان نامه حول مجموعه ای از قرائت های موازی مناندر و ارسطو ساخته شده است.
متون کلیدی مرتبط عبارتند از «epitrepontes»، «samia»، «aspis»، «perikeiromene» و «dyscolos» مناندر و «تجزیه و تحلیل پسین» ارسطو، «اخلاق نیکوماخوس و اودمیایی»، «de anima» و «poetics».
ادعای من این است که ساخت مناندر از شخصیت ها و طرح ها و تحلیل های فلسفی ارسطو رویکردهای مشابهی را در موضوع رابطه دانش و اخلاق بیان می کند.
محور بحث من این توجه است که در نوشتههای ارسطو درباره اخلاق، منطق و روانشناسی، ما میتوانیم مجموعهای از ایدهها را در مورد ارتباط متقابل بین شکلگیری دانش و شخصیت یا عواطف شناسایی کنیم، که برای مثال نشان میدهد که معمولاً چگونه شکستهای اخلاقی بستگی دارد.
در مورد ترکیبی از اشتباهات شناختی و لغزش های عاطفی.
چند سال بعد از ترکیب متون مکتب ارسطو، کمدیهای مناندر، همانطور که در متون موجود بیان شده است، نوعی نمایشنامه را به مخاطبان گستردهتری ارائه میکند که، همانطور که استدلال میکنم، بازتابی از درک پیچیده و پیچیدهای از تعامل بین شناختی است.
یا درک منطقی و شخصیت یا احساس.
بهطور گستردهتر، ارسطو و مناندر دیدگاههای مشابهی درباره نحوه ارتباط ادراکات و واکنشهای عاطفی به موقعیتها با حضور یا عدم درک اخلاقی و شناختی، یا وضعیت رشد شخصیت اخلاقی در هر فرد معین ارائه میکنند.
بنابراین، من پیشنهاد میکنم که بحرانهای بینفردی و پیشرفت به سوی شناخت هویت شخصیتهای مهم در کمدیهای مناندری، الگوی تفکر درباره ادراک، دانش و نقش عاطفه را در بر میگیرد که نشاندهنده پیوند اساسی با تفکر ارسطو در موضوعات مشابه است.
this doctoral thesis explores a subject falling in the interface between ancient greek philosophy and literature.
specifically, i am concerned with common ground between the new comedy of menander and aspects of aristotle’s philosophy.
the thesis does not argue that the resemblance identified between the two writers shows the direct influence of aristotle on menander but rather thay they share a common thought-world.
the thesis is structured around a series of parallel readings of menander and aristotle; key relevant texts are menander’s "epitrepontes", "samia", "aspis", "perikeiromene" and "dyscolos" and aristotle’s "posterior analytics", "nicomachean and eudemian ethics", "de anima" and "poetics".
my claim is that menander’s construction of characters and plots and aristotle’s philosophical analyses express analogous approaches on the subject of the relationship between knowledge and ethics.
central for my argument is the consideration that in aristotle’s writings on ethics, logic, and psychology, we can identify a specific set of ideas about the interconnection between knowledge-formation and character or emotion, which shows, for instance, how ethical failings typically depend on a combination of cognitive mistakes and emotional lapses.
a few years later than the composition of aristotle’s school-texts, menander’s comedies, as expressed in the extant texts, present to a wider audience a type of drama which, as i argue, reflects an analogously complex and sophisticated understanding of the interplay between cognitive or rational understanding and character or emotion.
more broadly, aristotle and menander offer analogous views of the way that perceptions and emotional responses to situations are linked with the presence or absence of ethical and cognitive understanding, or the state of ethical character-development in any given person.
thus, i suggest, the interpersonal crises and the progress towards recognition of the identity of the crucial figures in menandrian comedies embody a pattern of thinking about perception, knowledge and the role of emotion that shows substantial linkage with aristotle’s thinking on comparable topics.