آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 58
بررسی تطبیقی تحوّل جسم طبیعی در فلسفهٔ ملاصدرا با تحوّل مستمر «ذرات» کوانتومی
نویسنده:
فرید حجتی ، مهدی منفرد ، حبیب الله رزمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در نظریهٔ کوانتوم، اشیاء (ذرّات) مدام در حال تغیر ناشی از اصل عدم قطعیت بوده و حالت ذرّه با یک بسته موج تابع زمان توصیف می‌شود؛ به طوری که تابع موج منتسب به حتی یک ذرّه آزاد، دارای تحوّل پی‌در پی است و ذره، حالتی نامعین و دگرگون‌شونده دارد. همچنین در نظریهٔ میدان‌های کوانتومی نسبیتی، به جای مفاهیم ذرّه و بستهٔ موج، اصالت به شیْ‏ء پیوسته‌‌ای به نام «میدان» که دارای افت و خیز دائمی در حالت پایه (خلأ کوانتومی) است، داده می‌شود. از سوی دیگر، موضوع تحوّل جسم، در فلسفۀ ملاصدرا هم در قالب حرکت ذاتی و تکاملی جلوه‌‌گر شده است. در این پژوهش، برآنیم تا - با استفاده از منابع شناخته شده و استاندارد در حوزه فلسفۀ صدرایی و همچنین فیزیک مدرن - به روش مطالعه و تحقیق کتابخانه‌ای - در دو حوزهٔ پیش‌گفته به بررسی تطبیقی بپردازیم. نتیجهٔ کار این است که همان‌گونه که تحوّل جسم طبیعی در فلسفۀ صدرایی، دال بر وجود یافتن و وجود باختن فلسفی نیست، تحوّل و تغیّر ذرّات کوانتومی و یا خلق و فنای ذرّات بنیادین، بر اساس نظریهٔ میدان‌های کوانتومی نیز قابل تطبیق با این معناست؛ هم‌چنین، این که بر اساس اصل عدم قطعیت کوانتومی، یک ذرّه در دو لحظهٔ پیاپی وضعیت یکسانی ندارد، با نظریهٔ حرکت جوهری ملاصدرا که حرکت را در بستر زمانْ تبیین می‌کند، قابل تطبیق است.
صفحات :
از صفحه 31 تا 54
بررسی تطبیقی غایت‌مندی در حرکت جوهری ملاصدرا و حرکت در طبیعت وایتهد
نویسنده:
علی ناییجی؛ مهدی منفرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وجود حرکت در طبیعت، امری بدیهی است اما جهت و غایت آن چیست؟ بین متفکرین اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از پیش سقراطیان، وجود طبیعت را اتفاقی و تصادفی می‌دانند و غایتی برای آن، قایل نبودند. در مقابل، کسانی هستند که هدفمندی را منحصر در موجوداتی می‌دانند که دارای شعور و اراده‌اند. طبیعت فاقد این دو ویژگی است، پس جهت‌دار و غایت‌مند نیست. ملاصدرا غایت را منوط به شعور واراده نمی‌داند. از نظر او، حرکت در سراسر طبیعت، جهت‌دار و غایت‌مند است، زیرا بین علت غایی و غایت تفاوت وجود دارد. وایتهد، عنصر اصلی تشکیل‌دهنده طبیعت را پویش می‌داند و با اصول و مبانی خود، طبیعت را در تحول و سیلان می‌داند. او برای طبیعت، نظم قایل است و از این راه، پی به وجود خدا می‌برد. لذا حرکت در فلسفه پویشی، جهت‌دار و هدف‌مند است. دو فیلسوف شرق، غرب با اصول و مبانی مختلف، توانسته‌اند در باب غایت‌مندی و جهت‌داری حرکت، به هم‌دلی و هم‌زبانی دست یابند.
صفحات :
از صفحه 9 تا 33
تجربۀ زندگی از منظر ملاصدرا و دیلتای
نویسنده:
علی صادقی‌نژاد،مهدی منفرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دیلتای یکی از فیلسوفان زندگی است که متن حیات را بررسی کرده است. نگاه وی به «تجربۀ زندگی» قرابت‌های بسیاری با اندیشۀ حیات و زندگی در حکمت متعالیۀ ملاصدرا دارد. مقصود این نوشتار از «تجربۀ زندگی» اصطلاح «تجربۀ زیسته» در فلسفۀ دیلتای نیست، بلکه مقصود هر نوع نگاه زمانی به زندگی است که فعالیت‌های انسان را در طول زمان بررسی می‌کند. بررسی اهداف و سیر کلی این دو فیلسوف و ویژگی‌های تجربۀ زندگی، نشان‌دهندۀ نوعی قرابت و همداستانی در این مسئله است که می‌توان میان اندیشۀ این دو متفکر، تطبیق کرد. تاریخ و زمانمندی، احساس، تجربه و نحوۀ ادراک، اموری هستند که در این نوشتار به آنها پرداخته خواهد شد. سیلان زندگی، درک فعالانه، مشترک و بی‌واسطه از زندگی، مهم‌ترین نقاط همسویی این دو فیلسوف شناخته می‌شوند؛ یعنی نفس در طی حرکت و سیلان در زندگی، با نوعی سرشاری از ارزش‌ها همراه است که با عمل ارادی خود، برای تکامل خود را تعیین و بدن مثالی خود را متعین می‌کند.
صفحات :
از صفحه 479 تا 498
تأثیر شناخت صفت عدالت، عنایت و معشوقیت الهی بر تکامل انسان از نظرملاصدرا
نویسنده:
سحر انتظاریان جویباری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله اسماء و صفات الهی و تاثیر آن بر تکامل انسان یکی از مهم ترین مسأله ی فلسفه است که از دیرباز مورد توجه فیلسوفان الهی بوده است؛ ما در این رساله برانیم که سه صفت معشوقیت، عدالت، عنایت خداوند متعال را در تفکر صدرالمتالهین بررسی نموده و تاثیر آن را بر تکامل انسان تبیین نماییم. عشق محبتی است که از حد گذشته است و نوعی تعلق وجودی بین محب و محبوب است. از طرفی از منظر صدرالمتالهین عشق در همه موجودات ساری است و مبدا همه حرکت ها و سکون ها در اجسام عالی و سافل آسمانی و زمینی همان خدا و عشق به اوست و با تأمل در مرگ، خلوت و تنهایی جویی، دوست داشتن علم و علماء، شفقت بر خلق خدا، غلبه هیبت الهی بر وجود محب، پرهیز از ادعای داشتن عشق و محبت می توان چگونگی تاثیر صفت عشق الهی را بر تکامل انسان تبیین کرد. هم چنین نظام معقول نزد حکما که عنایت نام دارد مصدر همین نظام موجود است. پس این عالم موجود در نهایت خیر و فضیلت ممکن است این همان عنایت از منظر صدرالمتالهین است و حق تعالی با حسن تدبیر و لطفی که به موجودات دارد، اجزای نظام خلقت را چنان مستحکم و نیکو آفریده که تصور نظامی کامل تر و برتر از آن ممکن نیست. با تامل در آفرینش انسان، زمین و آسمان و فلکیات و حرکات منظم آن ها می توان تاثیر صفت عنایت برتکامل انسان را تببین نمود و هم چنین فیض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتی که امکان هستی یا کمال در هستی دارند بدون هیچ گونه امساک یا تبعیضی عدالت نام دارد و با تأمل در نظام آفرینش، پاداش و کیفر اخروی، امور مالی و اقتصادی، پایداری اجتماع و اصلاح مردم می توان از طریق صفت عدالت به تکامل رسید. پس با توجه به آن چه گفته شد انسان همه چیز را فائض در حق می بیند و غیر ذات حق را نمی تواند ببیند پس انسان محو در خدا و متشبه به او می شود و به بالاترین مرتبه کمال که همان فناء فی الله است می رسد.
بررسی تطبیقی رابطۀ هستی‌شناسانۀ حیات و شناخت در دیدگاه افلوطین و صدرالمتألهین
نویسنده:
ثمینه سادات مرشدی اصطهباناتی ، مهدی منفرد ، زهرا خزاعی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رابطۀ حیات و شناخت در دیدگاه افلوطین و صدرالمتألهین و تطبیق این دو دیدگاه از آن جهت دارای اهمیت است که پیوند هستی­شناختی حیات (life) و شناخت (knowledge) در نگاه دو فیلسوف حکایت از قرابت فکری آنها دارد. «نظر» (contemplation) در نگاه افلوطین نوعی شناخت عام و فراگیر است که تمام مراتب هستی، آن را واجدند. اندیشه یا شناختی که افلوطین آن را عین حیات و زندگی می­داند. در دیدگاه ملاصدرا نیز هم علم و ادراک (شناخت) و هم حیات، تابع وجود و بلکه عین وجود است. از این روست که علم و حیات در وجود، وحدت دارند. باور به عینیت وجودی دو صفت حیات و شناخت و بالتبع موجود حیاتمند و شناختمند، اعتقاد به تحویل­ حیات به شناخت و اشتراک مبانی رابطۀ هستی­شناسانه میان حیات و شناخت -همانندی مبدأ و غایت حیات و شناخت، مشکک ­بودن حقیقت حیات و شناخت، عامل مشترک حیات و شناخت در طبیعت و حیاتمندی و شناختمندی عالم- در نگاه دو فیلسوف، زمینه را برای تطبیق دو دیدگاه فراهم آورده است. تطبیقی که نتیجۀ آن، یافتن قرابت­های فکریِ دو فیلسوف دربارۀ نوع رابطۀ حیات و شناخت است.
صفحات :
از صفحه 27 تا 56
نسبت استعلا اگزیستانسی یاسپرس و استکمال نفس ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: محمدحسین کیانی قلاتی ؛ استاد راهنما: محسن جوادی ؛ استاد راهنما: مهدی منفرد ؛ استاد مشاور: زهرا خزاعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
سوال رساله این است که آیا در مقام نسبت‌سنجی آموزه‌های یاسپرس و ملاصدرا می‌توان به تقریری از تفکر تعالی‌گرایانه‌ای فائق شد که کلیت زیست فردی را شامل شود؟ بر اساس این پرسش، فرضیه رساله این است که اعتلای وجودی به مثابه یکی از دل‌مشغولی‌های معاصر می‌تواند زیست فلسفی را ممکن سازد و این‌که زیست فلسفی بر بنیاد اندیشه یاسپرس و ملاصدرا می‌تواند موجب آشکارگی ساحت‌های وجودی آدمی شده و اعتلای وجودی را موجب شود. این فرضیه را می‌توان مبتنی بر دو نکته مستدل کرد:نخست، اینکه فلسفه کوششی آگاهانه و آزادانه برای زیستن است؛ فلسفه تنها مشتمل بر ادراک انتزاعی نیست، بلکه پشتیبان آگاهی زیست‌مندانه است که یک‌سره و در هر لحظه به زندگی فرد جهت می‌دهد. فلسفه، زیست فرد را چنان دربر می‌گیرد که حیات انسانی مساوق فلسفه‌ورزی محسوب می‌شود. دوم، امکان و اعتبار من برای اعتلای وجودی؛ هر چند اعتلا وجودی در یاسپرس مستلزم اندیشیدن ایمانی اما غیر وحیانی است و در ملاصدرا، اندیشیدن ایمانی-وحیانی؛ اما، تأکید هر دو بر «اندیشه ایمانی» حائز اهمیت است. بدین‌سان، اعتلای وجودی موید مسیری است که ارتقا را به لحاظ فلسفی موجه می‌سازد و این‌که اعتبار انسانیت انسان را در تکاپوی مداوم برای رسیدن به من ایده‌آل و فعلیت‌یافته ترسیم کرده و این ارتقا را مستلزم اندیشه‌ورزی و عملکردهای متعهدانه به حساب می‌آورد. بدین‌سان، دستاورد تحقیق اینکه فلسفه را باید زیست؛ چرا که از اساس، فلسفه شیوه زیستن و یا لااقل، بستر آشکارگی نحوه زیست انسانی را فراهم می‌آورد‌.کسی که این بینش را می‌پذیرد، فلسفه را شرط حقیقسوال رساله این است که آیا در مقام نسبت‌سنجی آموزه‌های یاسپرس و ملاصدرا می‌توان به تقریری از تفکر تعالی‌گرایانه‌ای فائق شد که کلیت زیست فردی را شامل شود؟ بر اساس این پرسش، فرضیه رساله این است که اعتلای وجودی به مثابه یکی از دل‌مشغولی‌های معاصر می‌تواند زیست فلسفی را ممکن سازد و این‌که زیست فلسفی بر بنیاد اندیشه یاسپرس و ملاصدرا می‌تواند موجب آشکارگی ساحت‌های وجودی آدمی شده و اعتلای وجودی را موجب شود. این فرضیه را می‌توان مبتنی بر دو نکته مستدل کرد:نخست، اینکه فلسفه کوششی آگاهانه و آزادانه برای زیستن است؛ فلسفه تنها مشتمل بر ادراک انتزاعی نیست، بلکه پشتیبان آگاهی زیست‌مندانه است که یک‌سره و در هر لحظه به زندگی فرد جهت می‌دهد. فلسفه، زیست فرد را چنان دربر می‌گیرد که حیات انسانی مساوق فلسفه‌ورزی محسوب می‌شود. دوم، امکان و اعتبار من برای اعتلای وجودی؛ هر چند اعتلا وجودی در یاسپرس مستلزم اندیشیدن ایمانی اما غیر وحیانی است و در ملاصدرا، اندیشیدن ایمانی-وحیانی؛ اما، تأکید هر دو بر «اندیشه ایمانی» حائز اهمیت است. بدین‌سان، اعتلای وجودی موید مسیری است که ارتقا را به لحاظ فلسفی موجه می‌سازد و این‌که اعتبار انسانیت انسان را در تکاپوی مداوم برای رسیدن به من ایده‌آل و فعلیت‌یافته ترسیم کرده و این ارتقا را مستلزم اندیشه‌ورزی و عملکردهای متعهدانه به حساب می‌آورد. بدین‌سان، دستاورد تحقیق اینکه فلسفه را باید زیست؛ چرا که از اساس، فلسفه شیوه زیستن و یا لااقل، بستر آشکارگی نحوه زیست انسانی را فراهم می‌آورد‌.کسی که این بینش را می‌پذیرد، فلسفه را شرط حقیقی زندگی به‌حساب می‌آورد و بر همین اساس نیز انسانِ عاقل را از نحوه زیست او می‌شناسد. انسانِ عاقل در نهایت اعتلا، چگونه زیستن و چگونه مردن را می‌آموزم و این‌که من نمی‌توانم خود باشم مگر آن‌که به خود شدن دیگری یاری رسانم.
تحلیل و بررسی عوامل موثر در سعادت انسان از دیدگاه افلاطون و ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: تقی کاوه ؛ استاد راهنما: احمد فاضلی ؛ استاد مشاور: مهدی منفرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اینکه هدف و غایت زندگی چیست و سعادت آدمی در چه پهنه هایی صورت میگیرد، و تبیین دقیق شاخصه ها و عوامل وصول به نهایت هدف حیات آدمی که همان سعادت باشد، خودازعمده ترین و غامض ترین مساِیلی است که در حوزه فلسفه اخلاق و اخلاق همواره مطرح بوده است .بحث سعادت از محوری ترین مفاهیم و رویکرد هایی است که در این جستار بدان پرداخته می شود. تا ماهیت سعادت و طرق حصول بدان و بررسی و تحلیل عوامل مثبت و منفی که می تواند مترقیانه و یا ارتجاعی (بازدارنده) باشند را رصد نموده ،و این مهم در حوزه اندیشه های افلاطون و صدرا این دو متفکر بزرگ جهان ایده آالیسم و اسلامی مورد پژوهش قرارگرفته است تا هر چند چراغی کم فروغ در این واکاوی مختصروبی بضاعت باشد. تا آیندگان با کاربست آن بتوانند در جاده ای گام نهند که خدایی گونه ،مقدس،روشن، و در عین حال حافظ کرامت و منزلت شئون انسانی باشد .
بررسی مسأله نفس و رابطه آن با بدن در اندیشه سهروردی و صدرالمتألهین
نویسنده:
مهدی عبدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از نظرحکماء، معرفت نفس از مهم ترین و اساسی ترین مسائل فلسفی است زیرا که شناخت نفس از شرایط اساسی شناخت خداوند و جهان هستی است. چنانکه رسول اکرم فرموده است "من عرف نفسه فقد عرف ربه” هر کس نفس خود را بشناسد خدا را می شناسد و اگر خدا را بشناسد جهان هستی را هم خواهد شناخت. پی بردن به حقیقت نفس، همواره از دغدغه‌های فیلسوفان مسلمان بوده است. از میان این فیلسوفان سهروردیو صدرالمتألهین عنایت ویژه ی به بحث نفس داشته اند و بر خلاف حکمای مشاء که از علم‌النفس در طبیعیات بحث کرده‌اند، این مسأله را در الهیات مطرح کرده اند.مشرب سهروردی در باب چیستی نفس، تقریباً همان مشرب حکمای مشّاء است و معتقد است که «نفس کمال بدن است و وجودش وابسته به آن است. البته ملا صدرا نیز در تعریف نفس درنهایت به همان تعریف ابن سینا از نفس می رسد. در فلسفه سهروردی نظری? علم حضوری برای اولین بار مطرح شده، از همین رو در خصوص ماهیت نفس نیز از این مبنا سود برده است. شیخ اشراق به مسأله نفس صورتی الهی بخشیده است. از نظر وی نفس، نوری از انوار حق‌تعالی است. از نظر ملاصدرا نفس، «جسمانیه الحدوث» و «روحانیه البقا» است؛ اما شیخ اشراق، معتقد است که نفس روحانیه الحدوث و البقاء است. سهروردی اتحاد جوهری میان نفس و جسم را نمی‏پذیرد و ارتباط آن دورا نوعی ارتباط شوقی محض می‏داند. وی بر این باور است که نور اسفهبدی که همان نفس مدبّر است. نمی‏تواند در برازخ تصرف کند، مگر این‌که مناسبتی میان آن ها باشد، و او این مناسبت را جوهر لطیفی به نام «روح » می‏داند. صدرالمتألهین در باب تبیین نوع و چگونگی ارتباط نفس با بدن و نفس با قوا، ابتکار بدیعی داشته و بدن و هم چنین قوا را با استفاده از مقوله حرکت جوهری که از ابتکارات ممتاز وی است، مراتب وجود واحد - یعنی نفس – معرفی می کند. به نظر می رسد که تطبیق آراء این دو فیلسوف بزرگ، زوایای پنهانی از انسان شناسی را برای ما آشکار خواهد کرد.
معرفت نفس از نظر علامه حسن زاده آملی
نویسنده:
حسین حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر کوششی درزمینه معرفت نفس با توجه به نظرات استاد حسن‌زاده آملی است، نفس شناسی، یکی از بحث‌های مهم فلسفه و کلام اسلامی به شمار می‌رود که فهم برخی آیات و روایات، وابسته به شناخت نفس انسانی است، در میان حکمای اسلامی معاصر، کمتر کسی است که به‌مانند استاد حسن‌زاده آملی در زمینه معرفت نفس آثاری به جای گذاشته باشد، ازاین‌رو درصدد آنیم که، مهم‌ترین مباحث مورد اشاره استاد در این جستار فراهم آید. هدف اصلی پژوهش حاضر، شناساندن ماهیت و کمالات بالفعل و بالقوه نفس، رابطه نفس با پروردگار، کل نظام خلقت، معلومات، ملکات اعمال و بدن است. در این پژوهش علاوه بر روش فلسفی از روش عرفانی نیز استفاده شده است. در نظر استاد، نفس جوهری است که به علت بی‌حدوحصر بودن سعه وجودی آن، تعریف بردار نیست، ملکات اعمال و ادراکات در نفس انسان افزون بر تأثیر در ذات، موجب اتحاد آن‌ها با ذات انسان می‌گردد، تا آنجا که در سرای آخرت هر نفس انسانی، یک نوع خواهد بود تحت جنس، نه فرد که تحت نوع است؛ ازاین‌رو در سرای آخرت تمام درجات بهشت و درکات دوزخ، همه برخواسته از نفوس انسان‌ها است، یکی از ادراکاتی که با نفس انسان متحد می‌گردد اسماء و صفات الهی است که از آن، تعبیر به تجلی اسماء و صفات الهی می‌کنند. علاوه بر این نفس انسان، توانایی تعلق به اجسام را دارد؛ ازاین‌رو نفوس پاک، می‌توانند به اذن الهی تصرف در کائنات داشته باشند، هم‌چنین توسط قدرت خیال که واسطه عقل و حس انسان است، توانایی خلق امور را خواهند داشت.
نسبت وجود و آگاهی در پژوهش‌های منطقی هوسرل
نویسنده:
سید محمد حسینی ، مهدی منفرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله تلاش ‌می‌کند ضمن ارائۀ نگرش محتوامحور از نظریۀ حیثِ التفاتی و طرح نظریۀ ‌ایده‌آلیتۀ معنا، نظریۀ دلالت و ارجاع هوسرل را بررسی و از این طریق نسبت وجود و آگاهی را ذیل مقولۀ «عینیت»، در پژوهش‌های منطقی واکاوی کند؛ چراکه نسبت وجود و آگاهی را باید در نقطۀ تلاقی نظریۀ حیث‌ التفاتی‌ و عینیت جست. این نقطۀ تلاقی در مناط صدق عینیتِ معنا قابل طرح است که به‌عنوان نتیجۀ فیصله‌بخش نظریۀ دلالت و ارجاع هوسرل عمل می‌کند؛ به همین دلیل، این نوشته پس از ارائۀ نقد هوسرل از نظریۀ علِّی حیث التفاتی برنتانو، نوعی خوانش قیدی از نظریۀ حیث التفاتی مطرح می‌کند که نظریۀ خاص حیث التفاتی هوسرل در پژوهش‌های منطقی است. مطابق این نظریه، همواره سوژه از منظر خود به اُبژه التفات می‌کند و این همان منظر قایم به تلقی سوژه خوانده می‌شود که مشخصۀ ذاتی و حقیقی حیث التفاتی است. سپس نشان خواهیم داد که نظریۀ ‌ایده‌آلیتۀ معنا، از نتایج ساختار سه‌گانۀ حیث التفاتی هوسرل و نگرش محتوامحور حیث التفاتی است. برخلاف ادعای این نظریه که خصیصۀ حقیقی و ذاتی حیث التفاتی جنبۀ پدیدارشناسانۀ آن است، نظریۀ ارجاع و دلالت متناظر با آن، نمی‌تواند شرط عینیت معنا را برآورده کند؛ بنابراین، نظریۀ حیث التفاتی مبتنی بر نگرش محتوامحورِ نابسنده است.
صفحات :
از صفحه 63 تا 83
  • تعداد رکورد ها : 58