آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4398
بررسی تطبیقی گستره علم امام(ع) از دیدگاه شیخ مفید و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: علی سلگی استاد راهنما: محمدباقر مرتضوی‌نیا استاد مشاور: حسن پناهی‌آزاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
امام(ع) دارای مقام جانشینی رسول خدا(ص) است که از جمله مباحث مربوط به این جانشینی، علم امام(ع) می‌باشد. میزان وگستره علم امام(ع) به خاطر ارتباط با عصمت ایشان و این که درأعصار مختلف در بین علماء مسلمان مورد اختلاف بوده و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است از أهمیّت بالایی برخوردار می‌باشد؛ به طورکلّی دو دیدگاه در رابطه با گستره علم امام(ع) وجود دارد برخی علم امام(ع) را محدود و برخی دارای گستره وسیع‌تری می‌دانند به همین خاطر در این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی گستره علم امام(ع) در حوزه‌های أصول معارف و أحکام شرعی، آیین رهبری، لغات و حِرَف و صنایع از دیدگاه مرحوم شیخ مفید از متقدّمین و علّامه طباطبایی از متأخرین به هدف بررسی جزئی نظریّه این دو عالم بزرگ در این حوزه ها؛ پرداخته شده است که موجب باز شدن دریچه‌ای جدید برای پژوهش گران در پژوش جزئی از گستره علم امام(ع) در این حوزه‌ها می‌باشد. یافته‌ها و حاصل این پژوهش را می‌توان این گونه بیان نمود که به اعتقاد مرحوم شیخ مفید امام درحوزه علم به أصول معارف و أحکام شرعی و آیین رهبری علاوه بر اینکه نسبت به این علوم علم بالفعل دارد این علم برای ایشان ضروری نیز می‌باشد اما در رابطه علم امام نسبت به لغات و حِرَف و صنایع قائل به این نیستند که امام به این أمور به صورت بالفعل و همیشگی عالم است چرا که از نظر ایشان نه عقل و نه قیاس، نه این علم را واجب می‌دانند و نه ممتنع و روایات نیز نمی‌تواند اثبات گر این علم به صورت بالفعل و همیشگی باشد و در مقابل، از نگاه علّامه طباطبایی امام(ع) به خاطر داشتن مقام نورانیّت که فعلیّت محض است نسبت به همه چیز به صورت بالفعل علم دارد که از جمله این معلومات علم به لغات و حِرَف و صنایع می‌باشد و داشتن این علم برای ایشان ضروری است.
بررسی مقایسه ای مفهوم و حقیقت وحی با نگاه به آراء پل تیلیش و علامه طباطبایی ره
نویسنده:
پدیدآور: نیلوفر خدام استاد راهنما: اعلی تورانی استاد مشاور: نرگس نظرنژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائل مهم و بنیادین در حوزه دین شناسی، نزول وحی و ماهیت آن است و به همین دلیل، متفکران مختلف در طول تاریخ از زوایای مختلفی به آن پرداخته‌اند. از جمله متفکران سرشناس مسیحی، پل تیلیش و از میان متفکران و مفسران اسلامی نیز علامه طباطبایی موشکافانه به مساله وحی پرداخته‌اند. آنچه در پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی مورد ارزیابی قرار گرفته، بررسی مقایسه‌ای مفهوم و و حقیقت وحی از منظر پل تیلیش و علامه طباطبایی است. هر دو متفکر بر این باورند که وحی اساس نبوت و ادیان آسمانی و شامل ارتباط بین خداوند و انسان‌های برگزیده است. در این ارتباط پروردگار به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم (فرشته وحی)، معارف و دستورات الهی را به پیامبران منتقل کرده و به ایشان ماموریت داده است که آن را به مردم ابلاغ نمایند. هر دو متفکر با وجود اتفاق نظر در وقوع پدیده وحی، در تفسیر آن دیدگاه‌های متفاوتی دارند: علامه وحی را شعور مرموز و خاصی می‌داند که درک آن در توان انسان عادی نیست، اما تیلیش با توجه به مبانی خود وحی را امر نشان‌مندی از سوی مبدأ معنا می‌داند که حاکی از حضور و تجربه مبدأ معنا در پذیرنده و تجربه‌کننده است. بنابراین وحی پدیده‌ای قابل تصور و تعریف برای انسان عادی نیست، چنان‌که شناخت ماهیت آن نیز برای دیگر افراد امکان پذیر نبوده است؛ اما این بدان معنا نیست که وحی با عقل منافات داشته و یا عقل آن را رد می‌کند. چنانکه علامه وحی را تاییدی بر حکم عقل و تیلیش عقل را ناتوان از درک وحی دانسته و چنین تفاوتی در آراء آنان به دلیل تفاوت در مبانی فکری، ضروریات و ادله اثبات وحی در دین اسلام و مسیحیت است.
حسن و قبح عقلی از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله سبحانی
نویسنده:
پدیدآور: فاطمه نورالهیان استاد راهنما: علیرضا کهنسال استاد مشاور: سیدمرتضی حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
حسن و قبح عقلی از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله سبحانی یکی از موضوعات بسیار مهم در فلسفه، کلام، اخلاق و اصول فقه، بحث حسن و قبح عقلی است. این موضوع که قرن ها مورد تنازع اهل نظر به ویژه متکلمان شیعی و معتزلی و اشعری بوده است؛ نقش مهمی در تبیین مسائل کلامی داشته است. آیت الله سبحانی و علامه طباطبایی به عنوان دو چهره ی برجسته در کلام و فلسفه؛ نظریاتی در این باب دارند که درخور بررسی است. آیت الله سبحانی با اصلاح کامل سخنان متکلمان عقلگرا، سلسله ای منتهی به بدیهی عقل عملی را طرح کرده و کوشیده است که قضایای نظری عقل عملی را با استناد به بدیهی عقل عملی تبیین کند؛ همانگونه که در عقل نظری این امر انجام می شود. او بر حکماء اعتراض کرده که مشهور دانستن حسن و قبح سبب نسبی شدن اخلاق و مفاسد دیگری می گردد؛ و بر آن است که فعل با قطع نظر از هر چیز حتی مصالح یا مفاسد باید متصف به حسن یا قبح باشد. علامه طباطبایی برغم اختلافی که با حکماء دارد تقریبا رای حکماء را تبیین می کند، اما شیوه ی تقریر او بسیارکاملتر است، رای علامه این است که حسن و قبح ها اعتباراتی برگرفته از حقایق اند و با آن ها نمی توان بر فعل خدا داوری کرد. اما برغم آنکه از مشهورات هستند؛ از اعتباریاتی اند که ریشه در حقیقت آدمی دارند و اصل آن ها قابل تغییر نیست، اگرچه در مصداق خطا رخ می دهد. بررسی نظریه ی این دو اندیشمند شیعه موضوع این پژوهش است. سوالات اصلی: آیت الله سبحانی و علامه طباطبایی چه تبیینی از حسن و قبح دارند؟ هر یک از این دو نظریه چه نقد هایی بر هم دارند؟ توانایی هر یک از دو نظریه در پاسخ به نقد های سنتی مخالف چگونه است؟ آیا می توان میان دو نظر نکات اشتراکی یافت یا آن ها را به گونه ای با هم جمع کرد؟ فرضیه ها 1. آیت الله سبحانی حسن و قبح را بدیهی عقل عملی می داند و سلسله ای منتهی به بدیهی عقل عملی را طرح کرده و کوشیده است که قضایای نظری عقل عملی را با استناد به بدیهی عقل عملی تبیین کند؛ همانگونه که در عقل نظری این امر انجام می شود. او بر حکماء اعتراض کرده که مشهور دانستن حسن و قبح سبب نسبی شدن اخلاق و مفاسد دیگری می گردد؛ و بر آن است که فعل با قطع نظر از هر چیز حتی مصالح یا مفاسد باید متصف به حسن یا قبح باشد. علامه طباطبایی  معتقد است که حسن و قبح ها اعتباراتی برگرفته از حقایق اند و با آن ها نمی توان بر فعل خدا داوری کرد. اما برغم آنکه از مشهورات هستند؛ از اعتباریاتی اند که ریشه در حقیقت آدمی دارند و اصل آن ها قابل تغییر نیست، اگرچه در مصداق خطا رخ می دهد. 2. آیت الله سبحانی معتقد است که قراردادن حسن و قبح در مشهورات سبب نسبی بودن آنها می شود و پایه اخلاق فرومی ریزد. نیز قراردادن فعل به عنوان مصالح و مفاسد اجتماعی یا فردی را خروج از محل بحث می داند و برآن است که اگر حسن وقبح به شکلی که درمیان متکلمان شیعه ومعتزلی رایج بوده تبیین نشود؛ مفاسد فراوانی رخ خواهد داد. علامه حسن و قبح را از مشهورات و اعتباریات می داند اما اعتباریاتی که درنهاد آدمی ریشه دارند و حقیقت آنها هرگز تغییر نمی کند. او به اینکه بتوان فعل را با قطع نظر از هرچیز، به حسن وقبح متصف کرد را نمی پذیرد و خداوند را محکوم به داوریهای حسن و قبح نمی داند، زیرا این مفاهیم از فعل خدا گرفته می شوند. 3. نظریه آیت الله سبحانی در برخورد با نقدهای سنتی ضعیف است و با آن نمی توان به اشکالات اشاعره و حکما پاسخ گفت. این که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که این مفاهیم را از اجتماع آموخته ایم ، یکی از ارکان اصلی نظریه استاد سبحانی را فرومی ریزد. اما نظریه علامه طباطبایی کاملا به چنین نقدهایی پاسخ میدهد‌. علامه نه با معتزله و متکلمان شیعه موافق است و نه با اشاعره و درک صحیح نظریه او به هر اشکالی پاسخ می دهد . 4. جمع میان دو نظریه با تحفظ بر مواضع آنها ؛ میسر نیست، اما با حذف برخی از دعاوی استاد سبحانی می توان نظریه او را پذیرفت که این امر درواقع جمع دو نظریه نیست، بلکه ارجاع نظریه آیت الله سبحانی به رای علامه طباطبایی است. فصل بندی فصل اول: مقدمه و کلیات فصل دوم: تبیین آیت الله سبحانی و علامه طباطبایی از حسن وقبح تبیین آیت الله سبحانی از حسن وقبح ( ذکر معانی، تنقیح محل بحث، اصول نظریه ) تبیین علامه طباطبایی از حسن و قبح عقلی ( ذکر معنای جامع، حقیقت حسن و قبح، عدم داوری برخدا، بحثی در اعتباریات، تبیین نهایی حسن و قبح ) فصل سوم: نقدهای نظریات بر یکدیگر نقد های استاد سبحانی بر نظریه علامه طباطبایی ( مراد از نقد، مفاسد انکار حسن و قبح عقلی، نقد مشهور بودن حسن و قبح، نگاه مجرد به افعال ) نقدهای علامه طباطبایی به نظریه آیت الله سبحانی ( انکار دو سلسله عقلی، نقد نگرش مجرد به فعل، نقد برگرفتن حسن و قبح از اعتبارات صرف عقلاء، دفاع از مشهور بودن حسن و قبح ) فصل چهارم: توانایی دو نظریه در پاسخگویی به اشکالات سنتی اشکالات اشاعره برنظریه آیت الله سبحانی و علامه طباطبایی ( خطا در تنقیح محل بحث، انکار مفاسد نفی حسن و قبح شرعی، انکار وجوب برخدا ) فصل پنجم: امکان جمع دو نظریه ( نگاهی دوباره به اصول نظریه آیت الله سبحانی، امتناع تحفظ بر اصول مذکور، امکان جمع به نحو ارجاع به نظریه علامه ) سابقه پژوهش بحث حسن و قبح بسیار قدیمی و پردامنه است و در بیشتر کتب معتبر کلامی به آن پرداخته شده است، در باب نظریات آیت‌الله سبحانی و علامه طباطبایی نیز به حسب جستجوی این‌جانب مقاله‌ای که مشتمل بر هر دو باشد، یافت نشد. روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی_ تحلیلی و با شیوه ی گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه و اسنادی است. دستاوردهای قابل انتظار هر دو نظریه نسبت‌به نظریات گذشته بدیع هستند و تأمل در آن‌ها نکات مفیدی را بدست می‌آورد، از جمله شأن عقل عملی، امکان تجرد فعل از ماسوی، حقیقت اعتبار و دست یافتن به نظریه سومی که نه حسن و  قبح شرعی است و نه عقلی معتزلی است.
أثر اسباب نزول در فهم آیات قرآن نزد علامه طباطبایی و آیت‌الله معرفت
نویسنده:
پدیدآور: مالک کاظم عبدعلی خیکانی؛ استاد راهنما: زهرا اخوان صراق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اقوال علما در نیاز ما به اسباب نزول برای فهم قرآن، از غیرممکن بودن فهم مراد خداوند بدون دانستن اسباب نزول تا بی-نیازی مطلق تفسیر از اسباب نزول گسترده‌است. پژوهش حاضر به منظور آشنایی با: جایگاه روایات اسباب نزول، میزان نیاز ما به آن در فهم آیات قرآن، معیارهای پذیرش یا رد روایاتِ اسباب نزول و راه‌های درمان ضعف روایات، بر آرای دو تن از دانشمندان معاصر، سیدمحمدحسین طباطبایی و شیخ محمدهادی معرفت که نقش بزرگی در مطالعات قرآنی معاصر دارند تمرکز می کند. در این پژوهش، بعد از معرفی دو دانشمند و منهج علمی ایشان در فهم قرآن، از طریق تحقیق و بررسی در آثارشان، آشکار می‌شود که علامه طلاطبایی در تفسیر خود، به اسباب نزول چندان اعتماد نمی کرد به دلایلی: یکم اینکه اعتبار اکثر این روایات اثبات نمی‌شود. دوم اینکه اسباب نزول مذکور، عمدتاً برداشت مفسران نخستین از آیات بوده و نه سبب نزول واقعی، یعنی آنان با حدس و گمان آیه‌ای را به مورد و مصداقی مربوط کرده‌اند نه اینکه شاهد - یا ناقل معتبر- نزول آیه در آن ماجرا بوده باشند. سوم آنکه غایت قرآن که کتاب هدایت بندگان است و به گواهی خودش تبیان همه چیز است، نمی‌شود متوقف بر چیزی باشد که در دسترس نیست. نیز آنکه هر آنچه ممکن است از این روایات بدست آید، از راه سیاق و قرائن داخلی و خارجی آیات بدست می‌آید. علامه معرفت با آنکه برای روایات اسباب نزول نقش مهمی در فهم آیات می‌بیند ولی برای روایات تفسیری -که اسباب نزول هم از آنهاست- آفاتی بر می‌شمرد. با این وجود راه‌هایی برای ارزیابی و علاج این روایات ارائه می کند؛ از جمله: سند روایت به ویژه آخرین نفر در سند مورد اطمینان باشد، تواتر یا استفاضه روایت - ولو در معنی و نه درالفاظ - ثابت شود، یا اینکه روایت به طور قطعی اشکال آیه را حل و ابهام آن را رفع کند که این خود شاهد صدق روایت خواهد بود حتی اگر از جهت سندی، صحیح یا حسن نباشد.
بررسی خلط حقیقت و اعتبار در اندیشه کلامی خواجه نصیر بر پایه نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: محمد مهدی ایوبیان کشاورز استاد راهنما: علی ارشد ریاحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در ایضاح اصطلاح خلط حقیقت و اعتبار لازم است از نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی آغازیده شود، چرا که اولا مسئله خلط حقیقت و اعتبار از منازعات مترتب به قبول این نظریه است و دوما نظریه ادراکات اعتباری به علت جوانی محتاج توضیح است. نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی با رساله اعتباریات(طباطبایی،1386) در سال 1308 متولد شد و در رساله الترکیب 1308،(طباطبایی،1386) رساله المنامات و النبوات 1308،(طباطبایی،1386) رساله فی البرهان 1310،(طباطبایی،1386) و رساله الانسان فی الدنیا 1321،(طباطبایی،1388) و حاشیه کفایه (طباطبایی، -) و تفسیر المیزان رشد یافت و سرانجام در مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم،(طباطبایی،1387) به کمال خود رسید. این نظریه قرائت‌های ناهمگون و مناقشات گوناگونی در قلمروهای مختلف علوم انسانی (چون اخلاق، علوم اجتماعی، معرفت‌شناسی و غیره) در پی افکنده است. از زوایایی که کمتر موردبحث و گفتگو واقع‌شده است، زاویه تأثیر نظریه ادراکات اعتباری علامه بر علم کلام است. که شاکله این تاثیر قائم بر دو ادعای علامه طباطبایی ست: اول: علم کلام علمی اعتباری است دوم: علم کلام هم در حوزه تعریفات و هم در حوزه تصدیقات مشمول خلط حقیقت و اعتبار است، به این معنا که ادراکات اعتباری و حقیقی دو قسم از ادراکات میباشند که هر کدام احکام خاص خود و ساحت مخصوص به خود را دارند و اگر چه رابطه خاصی باهم دارند، یعنی هر مفهوم اعتباری بر روی حقیقتی استوار است( مطهری، 1376، جلد6 : ص 393)اما از آنجا که مفاهیم اعتباری زاییده عوامل احساسی هستند دیگر رابطه تولیدی با ادراکات حقیقی ندارند ( مطهری، 1376، جلد6 : ص 395)و انتقال و استفاده هر کدام از این مفاهیم در ساحت دیگری، خطایی است که آن را خلط بین حقیقت و اعتبار میشمارند. علامه ادراکات را به دو قسم ادراکات حقیقی و ادراکات اعتباری تقسیم می‌کند. ادراکات حقیقی انکشاف ها و انعکاس های ذهنی از واقع و نفس الامر می باشد، اما ادراکات اعتباری فرض‌هایی میباشند که ذهن برای رفع نیاز های حیاتی، آن‌ها را ساخته و جنبه وضعی و قراردادی و اعتباری دارند و با واقع و نفس الامر سروکاری ندارند. از ادراکات حقیقی می‌توان در براهین فلسفی یا علمی استفاده و نتیجه علمی یا فلسفی گرفت و نیز می‌توان از یک برهان فلسفی یا علمی یک ادراک حقیقی حاصل کرد ولی نمیتوان در مورد اعتباریات این چنین استفاده ای را کرد؛ به‌ دیگر سخن ادراکات حقیقی تابع نیازهای طبیعی موجود زنده و عامل های مختص محیط زندگانی او نیست و با تغییر نیازهای طبیعی و عوامل محیط تغییر نمی‌کنند و اما ادراکات اعتباری تابع نیازهای حیاتی و عامل های مختص محیط بوده و با تغییر آن‌ نیازها تغییر می‌کنند. ادراکات حقیقی قابل‌ نشو و ارتقا نیستند و اما ادراکات اعتباری یک سیر تکاملی و نشو و ارتقا را طی می‌کند. ادراکات حقیقی مطلق و دائم و ضروری میباشند ولی ادراکات اعتباری نسبی و موقت و غیرضروری نیستند. ( مطهری، 1376، جلد6 : ص 371) علامه طباطبایی با تکیه‌بر این نظریه و با توجه به نفی رابطه تولیدی مابین ادراکات اعتباری و حقیقی، بر این باور است که علم کلام علمی اعتباری است و ازآنجاکه مفاهیم اعتباری کلی، ضروری و دائمی نیستند، نمی‌توان از آن‌ها در برهان استفاده کرد. بنابراین تمام استدلالهایی که با مقدمات حقیقی به نتایج اعتباری منتج شده‌اند و هم‌چنین همه احتجاجاتی که با مقدمات اعتباری، به نتایج حقیقی دست یازیده‌اند (من‌جمله غالب استدلال‌های متکلمین که در غالب آن‌ها در باب مبدأ و معاد، حسن و قبح و یا سایر مفاهیم اعتباری دست‌آویز قرار گرفته است) فاقد اعتبار منطقی است. ( مطهری، 1376، جلد6 : ص 401) مضاف بر این، ایشان تعیین حدود حقیقی برای اعتباریات (در علم کلام) را خلط حقیقت و اعتبار دانسته، سخن از جنس و فصل و حد و تعریف در مباحث حسن و قبح و ثواب و عقاب و حبط عمل و فضل، را از مصادیق این خلط در حوزه تعریفات، قلمداد می‌کنند و سخن از ضرورت و امتناع در علم کلام را به خدمت گرفتن حقایق در امور اعتباری می‌پندارند. هم‌چنین بحث از واجب و ممتنع در مسائل مربوط به خداوند متعال و ادعای اینکه بر خدا واجب است که چنان کند و غیرممکن است که چنین کند را نه‌تنها برهان نمی‌دانند، بلکه آن را خلط بین حقیقت و اعتبار محسوب می‌کنند. (طباطبایی، 1374، جلد5 : ص456 ). علامه طباطبایی بر این باورند که علم کلام، فلسفی و برهانی نیست، بلکه اعتباری و جدلی است (طباطبایی، 1374، جلد5 : ص456 ). هم‌چنین معتقدند که در علم کلام، در حوزه تصورات و تصدیقات، بین حقیقت و اعتبار خلط‌هایی صورت گرفته است. این پایان نامه برآن است که در ابتدا با روش توصیفی تحلیلی، با بررسی ادراکات اعتباری در مجموعه آثار ایشان، تصویر شفافی از نظریه ادراکات اعتباری در منظومه فکری ایشان بدست دهد و مشخص کند منظور علامه از مفاهیم اعتباری چیست و دلایل اثبات این نظریه کدامند. سپس با بررسی ربط و نسبت بین ادراکات اعتباری و حقیقی، واضح سازد که رابطه تولیدی به چه معناست و ادله وجود یا عدم وجود رابطه تولیدی بین این ادراکات کدامند و منظور علامه به طور مشخص از خلط حقیقت و اعتبار چیست و اشکالات مترتب بر این خلط کدامند وآیا استخدام این هردو دسته از ادراکات در ساحتی مشترک، مشمول حکم خلط ناروا خواهد شد یا خیر؟ . در گام سوم با تکیه بر آثار کلامی خواجه نصیرجایگاه علم کلام در طبقه بندی علوم بر طبق نظریه ادراکات اعتباری علامه مورد مطالعه واقع خواهد شد تا مشخص شود آیا این نظریه به تفصیل در طبقه بندی علوم منجر خواهد شد، یا خیر، در گام چهارم با شفافیت حاصل آمده در مورد ادراکات اعتباری و حقیقی و رابطه آنها و ماهیت (اعتباری بودن) علم کلام (مشخصا آثار کلامی خواجه نصیر) به مصداق یابی در آثار کلامی خواجه نصیر پرداخته و سعی میشود تا مصداق های خلط حقیقت و اعتبار در قلمرو تعریفات کتب کلامی خواجه نصیر الدین طوسی، شناسایی و مورد بحث قرار گیرد تا مشخص شود استفاده از مفاهیم منطقی چون جنس و فصل در
بررسی امکان بازتعریف هانا آرنت از شر اخلاقی برپایه مفهوم ابتذال، در چارچوب نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: زهرا روحانی استاد راهنما: صبورا حاجی علی اورک پور استاد مشاور: سعید رحیمیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفهوم شر اخلاقی در طول تاریخ بشر و تاریخ فکر همواره مورد توجه بوده‌است. اندیشمندان به تعاریف مختلفی در این زمینه پرداخته‌اند. در این میان هانا آرنت به مفهوم شر به طور ویژه‌ای توجه داشته، او ابتدا به مفهوم شر بنیادی پرداخته و پس از آن در جریان محاکمه آیشمن با نوع جدیدی از شر مواجه شد که پدیده‌ای نو در قرن بیستم بود. آرنت آن را ابتذال شر نامید. او در جریان گزارش این محاکمه، با قاطعیت بر اعمال متهم تمرکز کرده و مقهور جو نشد. او کوشید احساسات خود را مهار کرده و با نگاهی پدیدارشناسانه به تبیین نظر خود بپردازد. ضرورت پرداختن به این موضوع از آن جهت مشخص می‌شود که مساله شر همواره از مسائل بنیادی در حوزه فلسفه اخلاق اسلامی نیز بوده‌است و به نظر می‌رسد تنها بستر مناسب برای گذر از نگاه سنتی و ارتباط با تئوری آرنت، نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی است. تلاش‌هایی که تاکنون در فضای فلسفه اخلاق اسلامی در تبیین این مفهوم صورت گرفته اغلب از فضای سنتی فراتر نرفته‌است، بنابراین برقراری این ارتباط می‌تواند بستر مناسبی برای ایجاد طرحی تازه در حوزه فلسفه اخلاق‌ باشد. از سوی دیگر تاکنون پژوهش مستقلی در این زمینه صورت نگرفته-است؛ از اینرو امید است که پرداختن به این موضوع، ثمربخش واقع شود.
مطالعه تطبیقی تربیت اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی و ژان ژاک روسو
نویسنده:
پدیدآور: شادی نادی؛ استاد راهنما: اکبر رهنما؛ استاد مشاور: اکبر رهنما
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تربیت دارای ابعاد و گونه‌های مختلفی است که توجه به همه گونه‌ها در تربیت انسان، امری است که گریزی از آن نمی‌باشد. از میان گونه‌های تربیت، تربیت اجتماعی دارای اهمیت زیادی می‌باشد چرا که انسان موجودی است اجتماعی و باید خود را برای ‌این نهاد آماده کند. برخی از ‌اندیشمندان دینی بر‌آنند که بنای زندگی انسان، برپایه زندگی اجتماعی شکل گرفته است و این امر در فطرت و ذات او به امانت قرار داده شده و به علت نیاز او نمی‌توان انسان را از آن دور کرد. این نظر به خلاف برخی دیگر از ‌اندیشمندان است که قایلند، پیدایش جامعه و نیز تن‌دادن انسان به زندگی اجتماعی محصول تکامل طبیعی و تاریخی اوست. (طباطبایی، 1360) اخلاق و تربیت اجتماعی در عصر حاضر از بنیادی‌ترین موضوعات بشریست که همواره مورد توجه اندیشمندان و صاحبنظران مختلف در اقصا نقاط جهان بوده است. تربیت اجتماعی یکی از اصلی ترین و مهمترین مباحثی است که در جوامع امروزی مطرح است. تربیت به عنوان نیاز امروز و دیروز بشر درگذر زمان به شکل های مختلفی اعمال شده اند. از جمله تربیت جسمانی، اخلاقی، روانی و بحثی که در اینجا ما به دنبال آن هستیم یعنی تربیت اجتماعی. دلایل اهمیت تربیت اجتماعی برای افراد ولزوم به کارگیری این نوع تربیت توسط مدارس و خانواده ها. از این رو با بررسی مبانی تربیت اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی که بیشتر بر مبنای تقرب انسان به سوی خدا می‌باشد، و دیدگاه طبیعت‌گرایانه روسو روشن می شود، که عمده هدف آن ها جامعه پذیر کردن افراد می باشد. یکی از بهترین آثار تربیت اجتماعی، تحقق مهمترین آرمان اندیشمندان و متفکران یعنی تشکیل جامعه سالم ‌نام برده شده است. در بستر جامعه رشد یافته است که می‌توان افرادی سالم و صالح ساخت و‌ این امر با جامعه‌گریزی به ‌دست نمی‌آید و این خود نشان از اهمیت و ضرورت بسیار بالای تحقیق و تفحص در این زمینه را روشن میسازد. (امیدی و همکاران؛1396). تمامی روابط نسل‌ آینده یک جامعه، متاثر از تربیتی است که در عصر حاضر حاکم بر جامعه است. اگر جامعه‌ای ظالم بوده و تعدی و خیانت در آن جامعه رواج داشته باشد، همین صفت‌ها را می‌توان در نسل‌های بعدی ‌ایشان دید و اگر جامعه‌ای راه رستگاری را بپیماید، نسلی که در آن زندگی می‌کند در زمانی‌که خود حاکم بر سرنوشت خویش شود همین راه را می‌پیماید؛ چرا که فواید زندگی همراه با عدالت را چشیده است.در تربیت اجتماعی، فرد از خود‌محوری گذشته و با خروج از سلطه‌ مدار فردی، هر دو مدار را مورد توجه قرار می‌دهد؛ یعنی هم برای اجتماع ارزش قایل است و هم برای خویشتن خویش و بیهوده هیچ‌کدام را فدای دیگری نمی‌کند. در بستر جامعه هست که صلاح خویش را بهتر می‌شناسد و با مقایسه خود با دیگر افرادی که در‌ این اجتماع هستند می‌تواند مطلوب را بشناسد و آن‌چه به‌عنوان انسان از او خواسته می‌شود را درک کند. فرد با تربیت اجتماعی می‌تواند در جامعه به‌درستی انتخاب کند و از آسیب‌های اجتماعی که ممکن است با حضور فرد در اجتماع پدید بیاید، خود را دور کند. همزیستی درست اجتماعی و زیستن آسوده در کنار هم با داشتن آرامش و امنیت‌خاطر یکی دیگر از فوایدی است که در‌ این تربیت عاید انسان می‌شود.
مقایسه دیدگاه و روش های تفسیری علامه طباطبایی (ره) و زمخشری در رابطه با «زبان چندبعدی قرآن کریم»
نویسنده:
زینب مسعودی همت آبادی ، محمد هادی امین ناجی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقایسه دیدگاه علامه طباطبایی و جارالله زمخشری در رابطه با «چندبعدی بودن زبان قرآن» و روش های تفسیری آن‌ها در راستای کشف معانی باطنی آیات پرداخته است. علامه طباطبایی ضمن اعتقاد به سبک خاص و منحصر به فرد قرآن کریم که سبب می‌شود معنای آن محدود به ظاهر نبوده، بلکه دارای معانی باطنی عمیق و لایه‌های درونی باشد، به‌عنوان مفسر تلاش نموده تا با روش‌هایی به معانی باطنی کلام خداوند دست یابد. زمخشری نیز هرچند به صورت مستقیم به چندبعدی بودن زبان قرآن اشاره نداشته، اما مراجعه به آثار او نشان می‌دهد که او نیز با روش‌های متعددی در پی گذر از معانی ظاهری آیات و دستیابی به معانی باطنی بوده است. گستردگی روش‌ها و علوم به کار رفته در هر دو تفسیر المیزان و الکشاف، بررسی تمامی آن‌ها را دشوار می‌نماید، تعدادی از این روش‌ها که در پژوهش حاضر بررسی شدند عبارتند از: شرح و تبیین لغات، استفاده از علوم ادبی و بلاغی مانند استعاره، کنایه و تشبیه، استناد به روایات و قرائات متفاوت. با وجود تفاوت‌های جزئی در روش‌های تفسیری المیزان و الکشاف، هر دو مفسر با استفاده نسبی از علوم متفاوت، برای رسیدن به ابعاد وسیع و متفاوت آیات کلام الله تلاش نموده‌اند.
صفحات :
از صفحه 1 تا 16
بررسی تطبیقی معاد جسمانی از نظر علامه طباطبایی (المیزان) و سید محمود آلوسی (روح المعانی)
نویسنده:
نویسنده:محمد کلوانی؛ استاد راهنما:محمدرضا آقاجانی قناد؛ استاد مشاور :رجب اکبرزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معاد جسمانی و اعتقاد به آن از ملزومات و ضروریات دین مبین اسلام می باشد، به طوری که بنابر نظر برخی علمای اسلام عدم اعتقاد به آن از ‏موجبات کفر است. درباره ی کیفیت معاد، اندیشمندان اسلامی نظریات گوناگونی را ارائه کرده اند. متکلمین از منظر ‏کلامی و فلاسفه از منظر فلسفی و محدثین از منظر روایات بدین موضوع نگریسته اند. در ‏این پایان نامه که به روش توصیفی مقایسه ای انجام می شود، سعی شده است که دیدگاه های دو مفسر بزرگ عالم تشیع و تسنن، یعنی علامه طباطبایی و آلوسی ‏در روح المعانی و المیزان، در آیاتی که دال بر معاد جسمانی هستند، بررسی شود. رویکرد آلوسی، رویکردی کلامی ‏است و آن اینکه در قیامت، انسان بعد از تالیف اجزای متفرق او، عین انسان دنیوی خواهد بود،به عبارت دیگر ایشان معاد جسمانی را باتوجه به دلایل نقلی می پذیرد در حالیکه از نظر عقلی دلیلی بر آن ذکر نمی کند .‎آلوسی‎ ‎معتقد‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎روز‎ ‎قیامت،‎ ‎اجزای‎ ‎انسان‎ ‎بعد‎ ‎از‎ ‎تفرق‎ ‎دوباره‎ ‎تألیف‎ ‎می‎ ‎گردند‎ ‎و‎ ‎عیناً‎ ‎پا‎ ‎به‎ ‎عرصه‎ ‎ی‎ ‎محشر‎ ‎می‎ ‎گذارند؛‎ ‎یعنی‎ ‎انسان‎ ‎اُخروی‎ ‎از‎ ‎لحاظ‎ ‎بدن،‎ ‎عین‎ ‎انسان‎ ‎دنیوی‎ ‎خواهد‎ ‎بود ولی علامه ‏طباطبایی، رویکردی فلسفی دارد و آن اینکه آنچه در قیامت اتفاق می افتد، تبدل است نه تالیف و عینیت انسان ‏اخروی با توجه به روح اوست وگرنه بدن اخروی عین بدن دنیوی نخواهد بود؛ بلکه مثل آن است.
بررسی تطبیقی دیدگاه های تفسیری فخر رازی، زمخشری و علامه طباطبایی در مورد قضا و قدر
نویسنده:
نویسنده:مائده نیلفروش زاده؛ استاد راهنما:محمدرضا ستوده نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قضا و قدر الهی از موضوعاتی است که بحث های کلامی زیادی در فرقه های مختلف پیرامون آن انجام شده است ودر قرآن کریم نیز آیات زیادی بطور مستقیم و غیر مستقیم به این موضوع اشاره دارد. دراین تحقیق، با توجه به اختلاف نظر هایی که بین فرق اشاعره، معتزله و امامیه در مورد این موضوع وجود دارد، با استفاده از روش توصیفی –تحلیلی آرای تفسیری سه مفسر(فخر رازی ،زمخشری و علامه طباطبایی) با گرایشات فکری متفاوت جمع آوری و سعی شده با یک بررسی تطبیقی بین دیدگاه های تفسیری این سه مفسر در مورد تعدادی از مهمترین موضوعات مربوط به قضا و قدرکه شامل اضلال خداوند، لوح محفوظ، اجل و اجل مسمی، مساله کسب، تغییر پذیری قضای الهی، هدایت الهی و موارد دیگر می شود، از منظر متفاوتی به این موضوع پرداخته شود.حاصل این تحقیق نشان می دهد که فخر رازی در این موضوع دیدگاه متناقضی دارد گاهی به جبرگراییده وگاهی به اختیار انسان اشاره دارد ولی بطور کلی و با توجه به اشعری بودنش گرایش به جبر معتدل از تفسیرش برداشت می شود. زمخشری که از معتزله می باشد در تفسیرش بطور مستقیم به تفویض اشاره ای ندارد و در بعضی از موارد نظریاتی مشابه با شیعه اظهار کرده است با این وجود در مواردی نیز می توان تفویض را از سخن او برداشت کرد. ولی علامه طباطبایی با تکیه بر نظریه امر بین الامرین دیدگاه خود را به دور از هرگونه جبر و تفویض بیان می دارند و در بسیاری از موارد نظر متفاوتی با دو مفسر دیگر ابراز می کنند.
  • تعداد رکورد ها : 4398