جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 3180
تصوير خدا در نگاه ابن‎‌سينا و ابن‌عربي
نویسنده:
زهرا بهرامی آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بدون شک اساسي ترين و کليدي ترين مباحثي که در نظام هاي معرفتي مطرح مي گردد، در ارتباط با مبدأ هستي و تبيين معرفت و تصويري صحيح از اوست. در اين خصوص ديدگاه هاي زيادي از سوي متفکران ارائه گشته و هر فرقه و مشرب با نظر به مبادي و مباني عقلي خاص خود، به طرح نظريه پرداخته است. به ديگر سخن، در يک برآيند کلي، طيف وسيعي از ديدگاه هاي عقل گرايانه تا شهود گرايانه وجود داشته است که نماينده ي عقل گرايي، فلاسفه و نماينده نگاه شهود گرايانه، عرفا محسوب مي شوند. در اين پژوهش، کوشش شده است تا خدا در دو نظام معرفتي مهم، يعني مکتب فلسفي عقلاني ابن سينا و مشرب عرفاني ابن عربي بررسي گردد. به عبارتي، بحث ميان رئيس فلسفه استدلالي مشاء - ابن سينا- و مدون عرفان نظري - شيخ اکبر محي الدين بن عربي- است. خدايي كه از طريق روش مشائي ابن سينا شناخته مي‌شود، تفاوت جوهري با خدايي كه از طريق مشرب شهودي ابن عربي شناخته مي‌شود، دارد و اين اختلاف ريشه در مباني اعتقادي آنان دارد. خدا در نگاه ابن سينا در مقام اثبات و مباحث معرفت‌شناختي يکي از مصاديق مطلق وجود مي‌باشد، براي او وجود خدا بديهي نيست و نيازمند به اثبات آن است و در نظام وي شک در مورد خدا، امري معقول مي‌باشد، اما خدا نزد ابن عربي با توجه به نگاه وحدت وجودي‌اش، يكي از مصاديق وجود نيست، بلكه تنها مصداق وجود است ووجود مطلق لابشرط است که مقيد به هيچ قيدي، حتي قيد اطلاق نيست و خداي او عين وجود است، نه اينکه وجود، مقسمي باشد براي خدا و مخلوقات، و در نظام عرفاني ابن عربي، شک در وجود خدا، شک در اصل وجود است که امري محال است و قطعاً به سفسطه مي انجامد. خداي كه از طريق مشرب مشائي ابن سينا شناخته مي‌شود، از آن جهت كه خدايي است مفهومي، نمي‌تواند رابطه‌ي وجودي با انسان برقرار كند، لذا پيوندي با موجودات عالم از جمله انسان ندارد، بنابر اين، خداي ابن سينا بيگانه با موجودات از جمله انسان است. در حاليکه، خداي ابن عربي آشنا ترين آشناي انسان و بلکه خود حقيقي انسان است. ديدگاه‌هاي فوق، هر يک ناشي شده از مباني و مبادي عقلي خاص خويش است، به عبارتي، ديدگاه ابن سينا ناشي از مباني عقل گرايانه و مشرب استدلالي صرف اوست و ديدگاه ابن عربي ناشي از مباني اصلي شهود گرايانه است که ريشه در اعتقاد او به وحدت وجود دارد. لذا، مي توان گفت، اختلاف اساسي و جوهري ميان خداي فلسفي ابن سينا و خداي عرفاني ابن عربي دارد و تصوير خدا نزد ابن سينا غير از تصوير او نزد ابن عربي است.
استکمال نفس از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
اکبر سیاوشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت مسئله استکمال نفس برای انسان ضروری بوده وارتباط وثیقی با میل جاودانگی او و دیگر مسائل اساسی در زندگی دنیوی دارد و می تواند نگرش ما را به آن تغییر دهد. نویسنده این رسالهنیزدر حد بضاعت خودبه بررسی مختصری از این مسئله مهم پرداخته است. کندوکاو در این مسئلهبا سوالی تحت عنوان«استکمال نفس چگونه محقق می شود» شروع شده است. لذا نویسنده پاسخ به این سوال را با ارجاع به رساله که مشتمل بر یک مقدمه و سه فصل،می باشد پاسخ داده است: فصل اول تحت عنوان«کلیات استکمال نفس» استکهبه کلیات تحقیق و معناشناسی کمال و استکمال و تفاوت کمال با تمام و به اهداف و ضرورت و کاربرد تحقیق پرداخته است. فصل دوم :تحت عنوان«استکمال نفس از دیدگاه ابن سینا» است. نگارنده استکمال نفس را همبه شیوه فلسفی وهم به شیوه عرفانیدر قالب عناوینی همچون، مرحله آغازین استکمال نفس با سازگاری تجرد آن، استکمال نفس در عرصه علم و عمل و استکمال عرفانی ترسیم نموده و سعی بر این داشته که بامبانی فلسفی خاص سینوی و کتاب ها، رسائل،تماثیل و اشعار عرفانی مختلف این مکتب، بیان نماید که نفس جوهری یگانه است که توسط نیروهای خود اعمال و استکمالات عرضی مختلف را انجام می دهد و منشأ آثار و احکام گوناگونی می شود که در نگرش ما به زندگی نقش اساسی دارد.فصل سوم: تحت عنوان «استکمالی نفس از دیدگاه ملاصدرا» است. نویسند علاوه بر عناوین فوق گفته شده،برای روشن شدن این مبحث به سراغ مبانی هستی شناختی و انسان شناختی مکتب نو و بدیع صدرایی رفته وبیان می دارد که او براساس حرکت جوهری در باب استکمال علمی و عملیو نحوه پیدایش آن، نظراتی می دهد که متفاوت از دیگر نظرات است وی قائل به رشد وتعالی علم انسانی درگرو استکمال وجودی ورشد درونیذاتنفسانی است که منجر به تحولات شگرف و رفع ابهامات حکمای پیشین در جهان اسلام شده است. و در بررسی وجوه تشابه و تمایز مسئله به روشنی بیان می شود که انگار ملاصدراهمان دیدگاه ابن سینا را داشته است و اختلاف آن ها ازمبانی و تفکرات فلسفی آنها نشأت می گیرد. وبا ارائه نتیجه پایانی، نگارش این رساله را به امید اینکه توانسته باشد تا حدودی دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ جهان اسلام را بیان کرده باشد به اتمام می رساند.
رابطه و تمایز وجود ذهنی با علم از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
زهرا ثابتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
«علم» یکی از موضوعات دیرینه فلسفی است که ابن سینا و ملاصدرا نیز در آثار مختلف خود بدان پرداخته اند. لکن نظرات ایشان درباره چیستی ادراک، کیفیت حصول و مراتب آن در مواردی با یکدیگر متفاوت است. همچنین «وجود ذهنی» اگرچه در زمان شیخ الرئیس به عنوان بحث مستقل فلسفی مطرح نبوده، مورد توجه وی قرار داشته و در ضمن طرح مسئله علم بدان اشاراتی دارد. صدرالمتالهین نیز بابی از کتب مختلف فلسفی خود را بدان اختصاص داده است.به این ترتیب می توان بررسی رابطه و تمایز این دو مسئله را در آثار این دو حکیم که پرچمداران دو مکتب مهم فلسفه اسلامی هستند به عنوان موضوع تحقیقی مستقل مورد توجه قرار دارد. ابن سینا علم را کیف نفسانی می داند و آن را به حصول صورت مدرَک نزد مدرِک تعریف می کند. وی متعلق ادراک را نفس می داند که محلی است برای حلول صورت های علمیه.لذا توجه و التفات نشفس در حصول ادراک را ضروری می داند. در علم حضوری، خود معلوم نزد عالم حاضر می شود ولی در علم حصولی، صورت معلوم که بیانگر حقیقت مدرک خارجی است برای عالم حاصل می گردد. صورت ذهنیی که شیخ در موارد متعدد بدان اشاره نموده همان مدرک بالذات است که نفس آن را به نحو مستقیم و بدون واسطه ی صورت دیگر درک می کند.صدرالمتالهین علم را بدیهی و بی نیاز از تعریف می داند. با این حال عباراتی در تعریف آن می آورد که در تمام آن ها علم را وجود مجرد می داند.همچنین معتقد است در ادراک حسّی و خیالی، نفس تنها منفعل نبوده و فعال است؛ لذا قیام این صور نسبت به نفس، صدوری است، نه حلولی.وی نفس را مثال خداوند و خلاق می داند ولذا نفس می تواند صورت علمیه ی معلوم را در خود ایجاد نماید. لکن با توجه به اختلاف مرتبه ی وجودی معلوم ذهنی و خارجی، ماهیت معلوم ذهنی و خارجی نیز به تبع وجودشان با یکدیگر متفاوت است. این صورت با نطر فی نفسه، خودش موجودی خارجی بوده؛ و با نظر آلی بدان، حکایتگر معلوم بالعرض می باشد. وی صورت ذهنی را ظلّ علم و وجود تبعی آن می داند. آنچه اصیل است وجود خارجی علم است که معلوم بالذات نفس و ممتحد با عالم می باشد و وجود ذهنی، اثر ماهیت علم را دارا بوده و معلوم بالعرض نفس است.
تأثیرپذیری و فراروی ابن سینا از ارسطو در مسأله نفس
نویسنده:
سعیده خورسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارسطو اولین فیلسوفی بود که رهیافتی تجربی نسبت به مسأله ی نفس داشت و بحث از آن رادر طبیعیات مطرح کرد. از این جهت اندیشه ی ارسطو بر فیلسوفان بعد از خود خصوصاً بر فیلسوفانمسلمان و مشخّصاً بر شخص ابن سینا بسیار تأثیر گذاشته است . اما ابن سینا تنها به پذیرش آراءارسطو و شرح آن ها، مباحث جدیدی نیز در علم النّفس ارائه کرده است . ارسطو نفس را کمال او?لبرای جسم طبیعی دارای حیات بالقوه می دانست . بر این اساس نفس از نظر او در پیوند با جسم لحاظمی شد . او مفاهیمی چون صورت ، مایه ی حیات ، اصل حیات و علّت را بر آن اطلاق کرده است .اطلاق این مفاهیم بر نفس با هویت اضافی آن سازگار نیست ؛ ازین رو ، نوعی تعارض در این باره دراندیشه ی ارسطو باقی می ماند و تبیین جوهری?ت نفس نیز نزد او ناتمام مانده است . ابن سینا افزون برهویت اضافی به هویت استقلالی نفس نیز روی آورده و بر جوهریت آن استدلال کرده است .نظر بهاینکه رسالت اصلی این رساله بیشتر تبیین فراروی ابن سینا از ارسطو در باب نفس است ، می توانگفت از جمله فراروی های ابن سینا نسبت به او مورد رابطه نفس و بدن است . ارسطو رابطه ی این دورا از نوع رابطه ی ماده و صورت می دانست که از مصادیق ترکیب اتّحادی است . لذا در تبیین بقاینفس طبیعتاً با مشکل مواجه می شد ؛ چرا که با از بین رفتن بدن ، نفس نیز باید از بین برود . ابنسینا برای برون رفتن از چالشی که ارسطو در آن گرفتار شده ، با تفکیک حیث ذاتی و حیث فعلینفس این مشکل را برطرف می کند و با تکیه بر بخش ناپذیری محلّ صور معقول و نیز بر پایه ی علمحضوری نفس به خود ، تجرّد نفوس شخصی را اثبات نموده است و اشارات ارسطو مبنی بر تجرّد راتبیین و به زیبایی گره ذهنی ارسطو در این زمینه را باز کرده و کاستی های سخنان او را جبران نمودهاست .
نفس و ادراک از دیدگاه فارابی و ابن سینا با نظر به «تعلیقات»
نویسنده:
منصور ستوده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , حاشیه،پاورقی وتعلیق , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن سینا و فارابی در «تعلیقات» با صراحتتمام از جوهریت و تجرد نفس ناطقه انسانی و بقای آن و نیز از تمایز آن با بدن و تفوقش برآنسخن به میان آورده‌اند. نفس در تعلیقات اوج می‌گیرد و در این میان قوای نفسانی نقش واسطه را ایفا کرده و بدن و اعضا و اندام‌های جسمانی به عنوان ابزار و وسیله تلقی می‌شوند. با این حال رابطه اتحادی نفس و بدن و نیز رابطه متقابل این دو مورد غفلت قرار نمی‌گیرد. ادراک و تحریک دو خصیصه نفس است که مورد نخستین با شقوق و انواع و اقسامش مورد بررسی قرار گرفته است.شعور نفس به خود و ادراک عقلی و علم حضوری در تعلیقات مورد اهتمام ویژه بوده و هسته اصلی این نوشته را تشکیل می‌دهد. جنبه متافیزیکی نفس در آیینه اندیشه این دو فیلسوف بزرگ نمایان‌تر بوده و تعلیقات به این جنبه بیشتر از سایر مباحث پرداخته است. در این زمینه استقلالی برای نفس دیده می‌شود که در دیگر آثار این دو فیلسوف مشاهده نمی‌شود. ابن سینا هر کسی را همان نفس او می‌داند و بدن را طفیل هستی نفس قلمداد می‌کند. شاید از بین آثار ابن سینا تعلیقات بیشترین شباهت را به حکمت مشرقیه داشته باشد که با وجود اشاره به آن در لابه‌لای کتاب‌هایش متأسفانه مورد تطاول زمانه قرار گرفته و به دست ما نرسیده است. در تعلیقات مطالب با روشنی تمام و بدون پرداختن به تفصیلات غیرضروری بیان شده است.واژگان کلیدی: نفس، تجرد، قوای نفس، شعور به خود، ادراک و عقل، تعلیقات
شهود عقلی در اندیشه فلسفی ابن سینا (نظریه اتصال عقل به عقل فعال)
نویسنده:
فاطمه شریف فخر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رابطه فلسفه و فیلسوف با شهود (این که نظر فیلسوف در باره شهود چیست؟ در تفکر خود چه استفاده ای از شهود می کند؟ و چه تبیینی از آن دارد؟)، موضوعی جذاب و مسئله برانگیز است. این موضوع عام، در این پژوهش، به "بررسی شهود عقلی در نظریه اتصال به عقل فعال ابن سینا (این که آیا عقل در مرحله اتصال به عقل فعال، به شناخت شهودی (شهود عقلی) می رسد یا نه؟)" تحویل رفته و مقدمات رسیدن به این هدف، مفهوم شناسی شهود و شهود عقلی، تحلیل نظریه اتصال ابن‌سینا و نیز نظریه اشراق بوده است.این مفهوم شناسی نشان می دهد: شهود عبارت از "شناخت بی واسطه و مشاهده معلوم در اثر رابطه بی واسطه با آن" است؛ رابطه بی واسطه، دارای انواعی چون تماس و اتصال، وحدت، اتحاد و فنا است؛ انواع شهود- از یک سو و دست کم- شهود حسی، عقلی و قلبی است و از سوی دیگر، شهود صوری و وجودی که شناخت بی واسطه محسوسات، مفاهیم و گزاره ها، نیز علم بدیهی، علم حضوری و شهود عرفانی را شامل می‌شود و شهود عقلی، "شناخت بی واسطه معقولات (صورت عقلی یا همان مفاهیم و گزاره های اشیا) در اثر رابطه بی واسطه صوری با آن ها" است. در تحلیل نظریه اتصال به عقل فعال ابن سینا هم روشن می‌شود، "اتصال" این است که: عقل با فعالیتِ شناختی- که نتیجه آن، پیدایش صورت عقلی بالقوه و نیز شایستگی نفس برای برقراری اتصال است- به عقل فعال رو می آورد و مرتبط می شود. آن گاه عقل فعال بر آن، اشراق و افاضه می کند تا صورت عقلی بالقوه، بالفعل گردد یا به عبارتی، صورت بالفعل افاضه می نماید. عقل، این اشراق و افاضه را دریافت و مرتسم به صورت عقلی بالفعل می شود و درک عقلی تحقق می یابد. بر اساس این تحلیل، تجرد نفس نیز از عناصر کلیدی اتصال و تعقل است و میزان آن با درجه اتصال و ادراک عقلی رابطه دارد. هم چنین بررسی"اشراق"- دیگر عنصر کلیدی نظریه اتصال- و در قالب "نظریه اشراق"، نکات مهمی دارد از جمله این که: اشراقِ شناختی همانند اشراقِ وجودی، از سوی مبادی است و شناختِ حاصل از این اشراق، شهودی است. درجات مختلف تجرد نفس هم در شناخت‌ اشراقی دخالت دارد. اما دستاورد نهایی این نوشتار این است که بین عناصر شهود و شهود عقلی و اشراق، با نظریه اتصال ابن سینا چنان تناظری وجود دارد که می توان شناخت عقل در مرحله اتصال و در اثر اشراق و افاضه عقل فعال را شهودی دانست. بنابراین، عقل با اتصال (نوعی رابطه بی واسطه صوری) به عقل فعال و صورت عقلی، به شناخت بی واسطه صور افاضه شده از سوی عقل فعال یا صورت عقل فعال و صور موجود در آن می رسد که اولی مربوط به شناخت عادی و دومی شناخت کمالی است.کلید واژه ها: ابن سینا، عقل، عقل فعال، اتصال به عقل فعال، شهود عقلی.
بررسی مبانی متفاوت دیدگاه ابن سینا و ابن رشد در مسئله جوهریت، تجرد و بقای نفس.
نویسنده:
سکینه ابوعلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارزیابی و بررسی موضوع جوهریت، تجرد، و بقای نفس انسانی توسط دو فیلسوف به نام‌های ابن‌سینا (370-428 ه. ق) و ابن‌رشد (520-595 ه. ق)، مسئل? این رساله را تشکیل می‌دهد.تعارض و ابهاماتی که در برخی از آراء ارسطو دیده می‌شود، منشأ اختلاف نظرهای شارحان وی دراین‌باره شده است. افرادی همچون اسکندرافرودیسی (قرن‌های دوم و سوم قبل از میلاد) و ابن‌رشد قول به مادیت و فناپذیری نفوس فردی و ابن‌سینا و توماس آکوئیناس تجرد و بقای نفس را به ارسطو نسبت داده‌اند. برخی از تعاریف ارسطو در باب نفس مبنی بر تجرد و بقای نفس و همچنین تأکید ارسطو بر بساطت نفس، بیانگر صحت دیدگاه ابن‌سینا و توماس آکوئیناس است نه دیدگاه ابن‌رشد. ابن‌سینا با تکیه بر عدم انقسام محل صور معقول و نیز همچنین بر پای? علم حضوری نفس به خود، تجرد نفوس شخصی را اثبات می‌نماید درحالی‌که ابن‌رشد بر مبنای آموز? وحدت عقل و رابط? عقل هیولانی و عقل فعال، قائل به تجرد نفوس فردی نیست و آن‌ها را ابدی نمی‌داند.
شرایط عالم و معلوم از نظر ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
محسن حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده رساله/پایان نامه : منظور از شرایط عالم ومعلوم عبارت ازاین است که فاعل شناخت مجرد است یا مادی؟ از ابزار استفاده می کند یا خیر؟ درعمل ادراک به واسطه وآلت نیازمند است یا خیر؟ ابن سینا انجام عمل ادراک توسط نفس را به وسیله آلات مادی می داند و برای هریک از قوای باطنی در مغز محل معین می نماید. البته مُدرِک نهایی ادراک از نظرابن سینا همان نفس است که به کمک واسطه و وسائل به عمل می پردازد. ابن سینا قوه خیال را مادی می داند. بعلاوه صور عقلی را مجرد از ماده دانسته و اقتران مجرد ومادی را محال می داند. ابن سینا تعاریف مختلفی برای علم ارائه داده که نشان می دهدعلم را ماهیت می داند. ابن سینا در اتحادعاقل به معقول اتحاد را متوجه معلوم بالذات فهمیده و با آن مخالفت نموده. ملاصدراحتی نفس نباتی را نیز غیر جسمانی می داند. با وجود دانستن علم تمام ویژگی های وجود مثل تشکیک و... را به علم نسبت می دهد.نفس را در ادراک صور ذهنی فاعل خلّاق می داند. ادراکات حسی در این میان نقش اعدادی دارند. قوای یاطنی را درعمل ادراک موثر می داند لکن نقش اعدادی برای آنها قائل است. برای ادراکات عقلی نفس به حضور معقولات در عالم عقل می رود. اتحاد عاقل به معقول را با تمایز بین معلوم بالذات ومعلوم بالعرض توضیح می دهد. ملاصدرا بین وجود ذهنی وعلم تفکیک قائل می شود وبه نحومستقل این دو موضوع را تبویب می کند.
اثبات خداوند از دیدگاه ابن سینا و شهرزوری
نویسنده:
ستاره منوری قلعه گلینه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دراین پژوهش تلاش شده است تادید گاه دوفیلسوف بزرگ اسلام ابن سینا به عنوان فیلسوفی مشایی وشهرزوری فیلسوفی اشراقی درباره ی اثبات وجود خداوند تبیین گردد . درفصل اول این پایان نامه خلاصه ای از روشهای مورد استفاده ایندو فیلسوف وپیشینه انجام تحقیق اثبات وجود خداوندآورده شده است ودر فصل دومدلایل وبرهانهای اثبات وجود خدا از دید گاه ابن سینا مورد بررسی قرار گرفته است .ابن سینا ازروش های مختلفی برای اثبات وجود خداوند استفاده نموده است که عبارتنداز برهان مشهور امکان ووجوب ، برهان صدیقین ، برهان حرکت ، قوه وفعل ، تطبیق وعلت فاعلی . برهان امکان ووجوب اومبتنی برتحلیل امکان ذاتی ماهیات است که سه فرض واجب ، ممتنع وممکن در آن قابل تصور است . برهان دیگر وی برهان وجود است که در آن مقسم ، موجود است ، یعنی دراین عالم موجود هست؛اگر موجود مصداقی واجب دارد مطلوب ما ثابت است واگر مصداقش همگی ممکن هستند برای به وجود نیامدن تسلسل پس باید واجب الوجودی باشد واین همان برهان صدیقین است . وی برهان حرکت خودرا براساس برهان حرکت ارسطویی بیان کرده ومدعی است هرحرکتی نیازمند به محرک است وعلت حرکت باید غیر ازمتحرک باشد پس محرک بایدغیر متحرک باشد ودر برهان علیت فاعلی واجب تعالی راغایت همه ی اشیاء دانسته وذات حق را هم علت غایی وهم علت فاعلی همه چیز دانسته ؛ زیرا هرچیزی از اوبه وجود آمده و به وجود آمدن هرچیزی از هر مبدئی به او برمی گردد وازاو به وجود آمده است . درفصل سوم نیز برهانهای شهرزوری مورد بررسی قرار می گیرند که عبارتند ازقاعده امکان اشرف ، برهان صدیقین ( نورالانوار ، نورحقیقی وتام ) ، برهان واجب الوجود بالذات وبطلان دور وتسلسل ، ویژگی های اجسام ، برهان حرکت ونفس .که باتوجه به ذائقه ی اشراقی بودن شهرزوری ویمعتقداست که اثبات ذات خداوند از طریق شهود قابل اثبات است ولی باتوجه به برهان های ارائه شده ازسوی اومشخص می گرددکه شخصاً مخالفتی بابراهین مشایی برای اثبات وجودخدا نداشته است و در فصل سوم وچهارم به موارد اشتراک واختلاف این دو فیلسوف ونتیجه مطالب اشاره شده است که موارد اشتراک آنها بیشتر از موارد اختلاف آنهاست که به مهم ترین این موارد اشاره می شود :1-تفاوت در روش که ابن سینا روشی استدلالیوبرهانی واز نوع علم حصولی دارد وشهرزوری روشی شهودی . 2- اختلاف مبنایی در وجود که ابن سینا وجود موضوع اصلی فلسفه اوست ولی شهرزوری هستی را موضوع فلسفه اولی نمی داند که دلایل آن در پایان نامه آمده است . 3- ابن سینا بر اساس امکان و وجوب وشهرزوری بر اساس اصل شدت وضعف یا نقص وامکان ونورالانوار به اثبات وجود خداوند می پردازد . 4-در ارائه برهان صدیقین باهم تفاوت دارند البته راه شهرزوری مستقیم تر ومحکم ترنسبت به ابن سینا است .و اما موارد اشتراک این دو فیلسوف بیشتر از کتابالشجره الالهیه شهرزوری بدست می آید . وی برهان حدوث نفس ،جسم تقسیم پذیر رادر این کتاب خود قبول دارد ولی درشرح حکمه الاشراق قبول ندارد .شهرزوری در واقعوامدار برهانهای ابن سینا است در صورتی که اورا از کسوت شارح شیخ اشراق بیرون بدانیم .
صدورکثرت از وحدت از دیدگاه ابن سینا
نویسنده:
سعیده تینای طهرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده مسئله خلقت و آفرینش و چگونگی صدور کثیر از واحد، مساله ای دیرین در فلسفه و تفکرات فلسفی است. اینکه چگونه خداوند واحد بسیط منشاء خلقت عالم طبیعت و مادی و مرکب شده است، همیشه ذهن فلاسفه را به خود مشغول داشته است. این پرسش موجب طرح موضوع عوالم مختلف و واسطه های خلقت در میان آنها شده است و هر کدام تلاش کرده با اتکا به قواعد فلسفی معین و بر اساس واسطه هایی خاص به تبیین دیدگاه خود بپردازد.ابن سینا در مساله صدور کثرت از وحدت ذات حق را عقل می داند و چون وی از ذات حق به عقل تعبیر می نماید. خلقت را نیز با فرایند تعقل (‌علم به ذات خود و اشیاء)‌تبیین می نماید.و ایشان در تبیین مساله صدور کثرت از وحدت تنها به عقول طولیه و منحصرا ده عقل معتقد می باشد. و نیز ایشان مدیر و مدبر عالم کون و فساد را عقل فعال می داندابن سینا در مسئله صدور کثرت از وحدت به سه اصل توجه خاص داشته است. اول قاعده الواحد و معتقد است که از واحد من جمیع جهات تنها یک شی صادر می شود. ولذا صدور کثرات بخصوص عالم ماده را بدون واسطه به خدا نسبت نمی دهد. دوم تمایز میان واجب و ممکن تا آشکار شود که چگونه از واجب تنها یک شی صادر می شود ولی از ممکن می تواند بیش از یکی هم صادر گردد. و ایشان این تمایز را ملاک ماهوی می داند. و سومین اصل، بحث خلقت و صدور است یعنی اینکه چه فرآیندی را خلقت نام نهاده اند از نظر ابن سینا مفهوم صدور و آفرینش عبارتست از ابداع و افاضه چیزی بدون واسطه ماده و زمان که همان خلقت لا من شی می باشد.ابن سینا جهات موجود در عقول را جهات اعتباری می داند و بوسیله ی این جهات صدور کثرت از وحدت را تبیین می نماید. ایشان صدور افلاک را به عقول طولیه نسبت می دهد و معتقد است از هر عقلی، یک فلک و یک نفس فلکی صادر می شود و نیز ابن سینا معتقد است که از عقل فعال با استمداد از اجرام فلکی صورت نوعیه صورت جسمیه و ماده اولی افاضه می گردد..
  • تعداد رکورد ها : 3180