در فصل نخست این کتاب، اعتقاد به زندگی های متوالی در یونان باستان، از قدیمی ترین زمان شکل گیری و رواج آن، یعنی از آیین اُرفهای، آغاز شده است.
در فصل دوم، به
... ه بررسی این نظریه نزد فیثاغورس و فیثاغوریان، پرداخته شده.
در فصل سوم، آرای امپدکلس در این زمینه، بررسی گردیده
و در فصل چهارم، دیدگاه های سقراط و افلاطون در این باره، شرح و تبیین شده است.
فصل پنجم این پژوهش، به بررسی دیدگاه های فلوطین دربارۀ زندگیهای متوالی، اختصاص یافته است.
در هر کدام از این فصول، سعی شده که علاوه بر بیان دیدگاه های این بزرگان درباره زندگی های متوالی، اُمّهات دیدگاه های فلسفی ایشان نیز به صورت کوتاه و مختصر بیان شود، تا بدین ترتیب، مخاطبان اثر بتوانند به فضای کُلّی تفکّری این فیلسوفان نزدیکتر شوند و دلایل گرایش این گروه به نظریه زندگی های متوالی را بهتر درک کنند.
سعی بر این بوده که بیشتر، آن دسته از تفکّرات این فیلسوفان مورد توجّه قرار بگیرد که ارتباط بیشتری با مباحثِ هستی شناسی و روحشناسی ایشان دارد.
نویسنده کتاب با بررسی و دقیق شدن در آرای این فلاسفه یونان باستان ، یعنی: فیثاغورس، امپدکلس، سقراط، افلاطون و فلوطین، تا حدود زیادی، زوایا و خفایای اعتقاد به زندگیهای متوالی در یونان باستان روشن خواهد شد و این موضوع کمک شایان توجّهی به دلایل و چگونگی ظهور و بروز این نظریه در آرای سایر فیلسوفان
بخشی از کتاب pdf اعتقاد به زندگی های متوالی در یونان باستان
اگرچه نمی توان با صراحت در مورد دیدگاه های افلاطون درباره ی خداوند و تفاوت های آن با خدای ادیان ابراهیمی حکم کرد، اما بنا به تصریح افلاطون شناسان برجسته ای چون تیلور، می توان گفت: “در نظر افلاطون ، فعالیت الهی، هدفدار است.
به عبارت بهتر، خداوند متشخص است، زیرا چند خدایی از آنجا که مفهوم خلقت آگاهانه را دربرندارد، در واقع، فقط صورت دیگری از همان نظریه ای است که افلاطون آن را با الحاد برابر می شمارد”
از دیدگاه سقراط و افلاطون روح امری الهی است و بیش از اینکه انسان خلعت هستی بپوشد، وجود داشته است.
از اینرو می توان گفت که انسان موجودی است نامی که جنبه ی آسمانی و ملکوتی دارد.
اگرچه روح با حواس ظاهری و دیده جسمانی قابل مشاهده و درک نیست، اما اگر آدمی خویشتن را از پلیدی ها و آلایش های درونی پاک نماید، به یاری اندیشه ی تعالی یافته و تفکر خردمندانه و دیده دل، قابل رویت است.چنان چه در رسال قوانین افلاطون هم تاکید دارد که ارواح را فقط با دیده درون می توانیم ببینیم و به یاری اندیشه می توانیم به آنها راه یابیم.
روح جاودانی است ولی مشاهده ذات حقیقی آن در مصاحبت تن و در حالی که آلودگی به پلیدی ها، سیمای آن را دگرگون ساخته، میسر نیست.
به سخن دیگر می توان گفت: چیزی در ما وجود دارد که می تواند به کسب دانش بپردازد و همان چیز می تواند به صفت خوبی و عدالت متصف گردد و اسم آن روح (پسوخه) است.
بیشتر