جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
عشق‌الهی و نقش آن در سلوک معنوی انسان از نگاه عین‌ القضات همدانی و ملاصدرا
نویسنده:
نوید فرهمند؛ استاد راهنما: مهدی گنجور، محمد بیدهندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
صدرالمتالهین با ایده‌ی وحدت‌وجود، همه موجودات را آینه‌ی قدرت حق می‌بیند. در نظر او هر موجودی به‌سان آینه‌ای است که مظهر و مجلای جمال و جلال حق است ولی این آینه‌ها همه نمودی از آن بود و نمادی از آن نهاد است که هستی مطلق و وجود حقیقی است. بدین ترتیب وقتی که عارف با اعتقاد به وحدت‌وجود، خدا را حقیقت جاری در تمامی عالم دانسته و غیرخدا را صرفا هستی‌نما بداند، یعنی در نظر او، ماسوی‌الله، چیزی جز عدم نیست و هرچه هست، همه پرتو روی حبیب است، لذا اولا به هر چیزی عشق می‌ورزد چرا که می‌بیند که همه عالم از اوست و ثانیا: درصدد آزادی خویش از قید هستی که نمودی بیش نیست برمی‌آید تا با کنار زدن حجاب‌ها، خود را مورد توجه جلوه‌ی جمال حق قرار دهد و در وجود حقیقی حق، فانی شود. این فنای در هستی خداوند، تنها با عشق ورزیدن به او تحقق‌پذیر است و نیروی معجزه‌آسای عشق، یگانه پر و بال انسان در پرواز بسوی آن حقیقت مطلق است. (خلیلی، 1396: 83) ملاصدرا در طی کتاب اسفار، در حال سیر ذهنی از کثرات ذهنیه بسمت وحدت است و به همین منظور نام کتاب فلسفی خویش را با مراحل سیروسلوک عرفا تطبیق داده است. اگر نگاهی دقیق‌تر به مقدمه‌ی اسفار بیندازیم، از نظر صدرا، فلسفه‌ای که به عرفان ختم نگردد، عقیم مانده و از دست یازیدن به حقیقت باز میماند. انسان در سیر تکاملی خویش، نه با علم حصولی بلکه با علم حضوری باید با آن حقیقت یگانه، متحد گشته و خود، نقش هستی را از ضمیر وجود خویش بخواند. در واقع باید از سیر آفاقی متوجه سیر انفسی شده و در عوالم درون و خودشناسی به آن حقیقت مطلق نظر اندازد. این مهم با سعی و تلاش فکری و حصولی بدست نمی‌آید بلکه لازمه‌اش تهذیب نفس و تزکیه‌ی باطن بوسیله‌ی عشق است. افق اندیشه‌ی عرفانی از سطح تفکر فلسفی، عالی‌تر است چرا که تشبه انسان به خیر محض و کمال مطلق، غرض نهایی و کمال مطلوب فلسفه است، در حالی که عارف رهسپار کوی فنای در خداوند و بقای به اوست. در واقع از نظر نگارنده، فلسفه و عرفان چیزی جدای از هم و در عرض هم نیستند بلکه عرفان در راستای فلسفه و در ادامه‌ی آن می‌باشد. یعنی همانطور که فیلسوف، به مثابه‌ی جهانی عقلانی گردیده که اکثر افراد فاقد چنین عالم ذهنی‌ای هستند، عارف نیز واجد جهانی قلبی شهودیست که فیلسوف را از آن بهره‌ای نیست. این امر در مقدمه اسفار، رساله کسر اصنام جاهلیه و رساله سه‌اصل صدرا کاملا مشهود است. (ملاصدرا، 1391: 72 و 1393: 7) . فیلسوف برای تکامل وجودی خویش و رفتن به مراحل بالاتر ادراک و معرفت راهی جز قدم گذاشتن در راه عرفان ندارد.این مهم با عشق میسر خواهد شد، هرچند ظهور عشق حقیقی مستلزم عنایت معشوق حقیقی‌ست. لذا عرفا، عشق الهی را از مواهب خدادادی میدانند و نه از مکاسب بشری. (خلیلی، 1396، 79) عین‌القضات هم به این نتیجه رسیده است که انسان برای کسب معرفت و تکامل وجودی خویش، راهی جز عاشق شدن و قدم گذاشتن در وادی عرفان ندارد. هرچند او سلوک عقلانی ملاصدرا را طی نکرده است و مستقیما قدم در راه عرفان گذاشته است. از همین رو تبیینی که ملاصدرا میتواند از عشق الهی و تطبیق آن بر سیر ذهنی فیلسوف ارائه دهد از عهده‌ی عین‌القضات خارج است. هر دو به آن حقیقت لایزال رسیده‌اند اما یکی میتواند هم با زبان فلسفه و هم با زبان عرفان آن را منتقل کند و دیگری فقط با زبان تمثیل عرفانی از عهده این امر برمی‌آید. در واقع همانطور که خواجه نصیرالدین طوسی، فلسفه را با کلام آشتی داد و بین آنها تطبیق برقرار کرد و پس از او کلام شیعی رنگ فلسفی به خود گرفت، صدرالمتالهین هم فلسفه‌ی حصولی مشائی و فلسفه‌ی تماما ذوقی اشراق را با عرفان نظری آشتی داد و بیشتر مفاهیم فلسفه را منطبق بر عرفان نمود. در واقع وی عرفان را، ادامه‌ی فلسفه دانسته و فلسفه را طریق و مسیر بسوی معرفت‌نفس و عرفان میداند. (صدرالمتالهین، 1391: 7 و 1392: 3-18) نگارنده نیز درصدد برقراری گفتگو و دیالکتیک در مورد عشق بین این دو شخصیت بزرگ عرفانی می‌باشد. در پی اینکه هر کدام از این دو عارف، با توجه به شاکله‌ی وجودی خویش، عشق را چگونه تجربه کرده‌اند و آن حقیقت لایزال چگونه خود را به این دو عاشق، نمایانده است؟ در رساله عشق از کتاب تمهیدات، عین‌القضات برای عشق حالات و مراتبی قائل است‌ و عشق را برای سالک فرض راه شمرده و در تمامی مراحل سیروسلوک، شرط لازم برای شناخت و معرفت را عاشق‌شدن می‌داند. عین‌القضات در تمهید ششم در بیان حقیقت و حالات عشق، طیف دیگری از معنای عشق را به تصویر می‌کشد. او به صراحت می‌گوید: «اگر عشق خالق نداری باری عشق مخلوق مهیا کن تا قدر این کلمات تو را حاصل شود» (عین‌القضات، 1396: 56) با توجه به دیدگاه این عارف بزرگ معنای عشق در «عاشق شدن» به آن شکوفایی درونی منجر می‌شود. او برای این‌که آدمی بتواند به این تجربه منحصربه فرد درونی «دیدار با خویشتن» دست پیدا کند، تجربه‌ عاشقی را فرض راه می‌داند. در واقع عشق زمینی و مجازی می‌تواند دریچه‌ ورود به شناخت همان حقیقت عشق باشد و البته شناخت هوای نفسانی و خواهش‌های درونی و امیال از نظر او بخشی از سیروسلوک سالک است که در مسیر کمال از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. «در عشق قدم نهادن کسی را مسلم شود که با خود نباشد و ترک خود کند و خود را ایثار عشق کند». او در تمثیل، عشق را به مثابه‌ آتشی می‌بیند که هرجا باشد و به هرجا رسد می‌سوزاند و به‌رنگ خود درمی‌آورد و سالک همانند پروانه‌ای است که قوت خود را از آتش می‌گیرد و بی آتش قراری ندارد و خود را به آتش می‌زند تا همه نار گردد و از خود خبری ندارد. عین‌القضات کوشیده است تا با نشان دادن درجات عشق (صغیر و کبیر و میانه) بگوید به غایت، حساب عاشق با عشق است نه با صورت معشوق و نه حساب او با فراق و وصال باشد و عاشق باید تمامی خود را به عشق بدهد. ملاصدرا نیز در یک تقسیم‌بندی جامع دقیقا عشق را به سه نوع اکبر، اوسط و اصغر تقسیم میکند (ملاصدرا، 1393، ج7: 183) یکی از راه‌های نیل به عشق حقیقی الهی، عشق مجازی نفسانی عفیف است.
برداشت ها و تعبیرات بدیع عین القضات همدانی از اصطلاحات عرفانی
نویسنده:
نیلوفر بهرام زاده ، سلمان ساکت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
عین القضات همدانی، عارف سنّت شکن و عادت ستیز سدۀ پنجم و ششم هجری است که با اندیشه ها و افکار بدیع و تازۀ خود به عرفان و تصوّف اسلامی غنای بیشتری افزوده است. ویژگی سنّت شکنیِ عین القضات همدانی در تمام جوانب زندگی او از جمله مواجهه با اصطلاحات عرفانی به چشم می خورد، به طوری که مقایسۀ اصطلاحات عرفانیِ به کاررفته در آثار او با میراثِ به جا مانده از کتاب های عرفان و تصوّف، نشان می دهد که عین القضات همدانی گاه با برهم زدن نظام رایج و سیر معمول مفاهیم اصطلاحات عرفانی، برداشت های تازه و جدیدی از اصطلاحات ارائه کرده است. نتایج مقالۀ حاضر نشان می دهد که برخی از تأویلات بدیع و تازۀ او از اصطلاحات عرفانی مانند «ایمان»، «بازار خواص»، «زنّار»، «مجمع البحرین» و بیشتر مصادیقِ «حجاب» و «نماز» به تمامی ساخته و پرداختۀ عین القضات همدانی است و در آثار عارفان و صوفیان پیش از او دیده نمی شود. همچنین برخی دیگر از اصطلاحات مانند «ظلم»، «فقر» و «کفر» متاثر از سخنی کوتاه از صوفیان و عارفانِ پیش از وی است که عین القضات همدانی آن مفهوم را در آثار خود توسّع بخشیده و به طور گسترده و مفصل مطرح کرده است.
صفحات :
از صفحه 87 تا 113
بازتاب احوال و آراء عین القضات همدانی در آثار صوفیه
نویسنده:
محمد مشهدی نوش‌آبادی ، ابوالفضل قراگوزلی ، احسان قدرت الهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
عین‌القضات همدانی از صوفیان برجستۀ سدۀ ششم است که آرای متهورانه و باطنی وی منجر به حبس و اعدامش شد. این مسائل باعث شد تا صوفیان پس از وی، با احتیاط با احوال و اندیشه‌هایش مواجه شوند. این مقاله بر آن‌ است تا میزان تأثیر و بازتاب عین‌القضات را در آثار صوفیه پس از او نشان دهد. این پژوهش به‌صورت کتابخانه‌ای و با پیمایش آثار صوفیه پس از وی انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که آرای عین‌القضات از همان دوران پس از وی مورد توجه صوفیان بوده است و به‌رغم اینکه بسیاری از صوفیه نام وی را در آثار خود ذکر نکرده‌اند، بخش قابل ملاحظه‌ای از صوفیان نامدار و برجسته، از اندیشه‌های وی تأثیر پذیرفته‌اند. این بازتاب به‌لحاظ تاریخی از آثار محیی‌الدین‌ ابن‌عربی آغاز و به معصوم علیشاه شیرازی ختم می‌شود. به‌رغم اینکه جماعت صوفیان به اندیشه‌های شائبه‌برانگیز عین‌القضات مانند دعوی احیای اموات و تقدیس شیطان و دیگر عقاید حلولی وی استناد کرده‌اند، هیچ‌کدام منتقد وی نبوده بلکه منزلت معنوی‌اش را ستوده، چنان‌که برخی عین‌القضات را در عِداد بزرگ‌ترین صوفیان تاریخ تصوف آورده‌اند. بدین‌ترتیب باوجود احتیاط و مخالفت‌های احتمالی با اندیشه‌های عین‌القضات، طرد چندانی در تودۀ صوفیان دربارۀ وی به چشم نمی‌خورد، بلکه از منظر ایشان، وی از برجسته‌ترین چهره‌های تاریخ تصوف محسوب می‌شود.
صفحات :
از صفحه 267 تا 290
بازتاب احوال، آثار و اندیشه‌های عین‌القضات در کتب صوفیه
نویسنده:
پدیدآور: ابوالفضل قراگوزلی ؛ استاد راهنما: محمد مشهدی نوش آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
این پژوهش با هدف مطالعه احوال، آثار و اندیشه‌ های عین ‌القضات در کتب صوفیه انجام شده است. پژوهش به شیوه ‌ی توصیفی - تحلیلی به انجام رسیده و اطلاعات و داده‌های مورد نیاز آن به روش کتابخانه‌ ای و با ابزار فیش‌برداری گردآوری گردید. آثار صوفیان مکاتب و طریقه‌های مختلف پس از عین‌القضات یعنی از سده‌ی ششم هجری تا عهد قاجار، بررسی شده است. بر اساس داده‌های به دست آمده، دلایل بازتاب و عدم بازتاب گفته‌ها و احوال عین‌القضات در کتاب‌های صوفیه ‌ی پس از او مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و مشاهده گردید که از میان خیل پرشمار صوفیان پس از عین‌القضات (از سده‌ های 5 و 6 تا عهد قاجار) تنها 27 صوفی در آثار خود (در مجموع 38 کتاب) به عین ‌القضات همدانی و آثار و اندیشه‌ های وی پرداخته‌اند. مهم‌ترین دیدگاهای عین ‌القضات که در آثار صوفیان بعد از وی بازتاب یافته است، دیدگاه وی نسبت به وحدت خالق و مخلوق، بحث نبوت و رابطه ‌ی عاشقانه میان ابلیس و خدا است. از میان 27 صوفی مورد اشاره و 38 عنوان کتاب مورد مطالعه، 7 صوفی در 7 کتاب خود، تنها به ذکر نامی از عین‌ القضات و اشارت مختصری به وی، بسنده کرده، 3 صوفی در 3 کتاب خود، بدون ذکر نام عین‌القضات، به بازتاب اندیشه‌های عین‌القضات پرداخته‌اند. همچنین 7 صوفی در 13 کتاب خود، ضمن معرفی عین‌القضات و ذکر آنچه بر سرش آمده است، از آثار و اندیشه‌های او یاد کرده و در نهایت، 10 صوفی در 15 کتاب، تنها به ذکر برخی دیدگاه‌های عین‌ القضات پرداخته‌ اند. شایان ذکر است که تا 200 سال پس از قتل عین‌القضات، تنها 8 صوفی در9 کتاب خود به او اشاره داشته و اغلب کتب صوفیه که در آنها توجهی به احوال و آثار و اندیشه‌های عین‌القضات مشاهده شده است، از سده‌ی نهم هجری به بعد بوده‌اند. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که از مهم‌ترین علل عدم توجه کافی به عین‌القضات و نظریات وی در آثار صوفیه‌ ی پس از او می‌توان به دیدگاه‌ های وی در خصوص خدا و ابلیس و رابطه ‌ی آنها و همچنین اعدام شدن او پس از اتهام به کفر و دعوی الوهیت، به حکم فقهای زمان و ترس صوفیان پس از او از دچار شدن به سرنوشت عین‌ القضات، اشاره کرد
مبانی عرفان نظری از دیدگاه عین القضات همدانی
نویسنده:
مبینا رمضانی؛ استاد راهنما: شهناز شایان فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
محمد بن عبدالله میانجی (492ه.ق- 525ه.ق) معروف به عین القضات همدانی از برجسته‌ترین ، مهم‌ترین و بزرگترین عارفان اهل قلم در اوایل قرن ششم هجری قمری بوده است .عین القضات شخصیتی منحصر به فرد در تاریخ تصوف و تفکر ایرانی دارد. دوران زندگی او معاصر با حکومت سلجوقیان و دورانی پر آشوب از نظر فکری بوده که به دلیل دشمنی و عدم شناخت صحیح آثار و عقایدش متهم به بدعت گذاری در دین شد و در سال 525 هجری قمری به شهادت رسید . آثار او حاوی مطالب مهمی در باب عرفان نظری ، عملی و شیوه سیر و سلوک عرفانی است که به صورت پراکنده در مهمترین کتاب‌هایش یعنی تمهیدات و مکتوبات مطرح شده‌اند. نگارنده در این پایان نامه در تلاش است تا نظرات او را در باب خداشناسی ، هستی شناسی و انسان شناسی از آثارش استخراج کرده و ابهامات آن ها را برطرف کند و نظرات او را به صورت منظم و منسجم با ذکر مبانی حکمی و عرفانی بیان کند . و بدین طریق مبانی عرفان نظری از نظر عین القضات را تبیین کند
بررسی وجوه مختلف اندیشه عرفانی در تمهیدات و نامه‌‌های عین‌ القضات (با تاکید بر هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و غایت‌شناسی)
نویسنده:
نادیا تاتاری؛ استاد راهنما: مراد اسماعیلی؛ استاد مشاور: اویس محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
از جمله مهم‌ترین مباحث و اندیشه‌های فلسفی و عرفانی می‌توان به هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و غایت‌شناسی اشاره کرد. تمامی این مباحث در آثار بزرگ ادب عرفانی ایران مشاهده می‌شود. از جمله این آثار می‌توان به دو اثر ارزشمند از «عین‌القضات همدانی» یعنی «تمهیدات» و «نامه‌ها» اشاره کرد. وی در این دو اثر خود آشکارا به بیان دیدگاه‌ها و اندیشه‌های هستی‌شناختی، انسان‌شناختی، معرفت‌شناختی و غایت‌شناختی عرفانی خود پرداخته است. هستی‌شناسی عین‌القضات بر وحدت ذات و ثنویت صفات استوار است که بر اساس آن ذات حق یکی است و وصف‌شدنی نیست. بنابراین اندیشه‌های هستی‌شناسانه عین‌القضات، اندیشه توحیدی است؛ یعنی تنها ذات خداوند قدیم است و کل عالم هستی قائم به ذات او هستند. وی معتقد به قاعده الواحد است و تنها وجود و هستی مطلق را خداوند تعالی دانسته و هر کسی را که عالَم را قدیم می‌داند از احدیّت دور می‌داند. در انسان‌شناسی عین‌القضات، انسان موجودی وابسته به خداوند است که سعادت وی در گرو کسب معرفت الهی است و معرفت حاصل نمی‌شود مگر با طی مسیر سلوک الی الله. او در این راه به سبب وجود مخاطرات فروان، لزوم تعلیم و ارشاد پیر را ضروری می‌داند. عین‌القضات انسان کامل را کسی می‌داند که در هر ذرّه‌ای از عالم هستی وجود لم‌یزلی الله تعالی را می‌بیند. عین‌القضات در بعد معرفت‌شناسانه معتقد است که وصول به سعادت هدف اصلی حیات آدمی است و سعادت انسان با شناخت خداوند حاصل می‌شود و از آنجا که «دل» کامل‌ترین جلوه خداوند است، معرفت به دل، همان معرفت به خداوند تعالی است، و معرفت به جمال و جلال خداوند باعث زدودن حبّ دنیا و آخرت از دل انسان می‌شود؛ در نتیجه وی معرفت را از علم سودمندتر می‌داند. و از دیدگاه غایت‌شناسانه، عین‌القضات غایت زندگی بشر را بازگشت به مبدأ یعنی ذات باری تعالی می‌داند. از نظر او هدف از سیر و سلوک و در نهایت معرفت خداوند، رسیدن دوباره به خداوند و یکی شدن با او است. بنابراین سالک از طریق کشف و شهود باید به تجربه عرفانی گرانقدری دست یابد که همانا رسیدن به مبدأ و کمال و سعادت و در حقیقت همان رسیدن به غایت است. در این پایان‌نامه به شیوه کتابخانه‌ای و توصیفی به بررسی و واکاوی این اندیشه‌ها در دو اثر مزبور پرداخته ایم.
بررسی محاکمه ی چهارتن از صوفیه: نوری، حلاج، عین القضات و سهروردی
نویسنده:
مریم بابری؛ استاد راهنما: معین کاظمی فر؛ استاد مشاور: زرین تاج واردی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در قرون اولیه تمدن اسلامی، شریعت و طریقت معنای تقریبا یکسانی داشتند. «خود نزدیکـی بـه منبـع وحی اجازه آن را نمیداد که سنت دینی به دو قسمت ظاهری و باطنی یا شریعت و طریقت که اجـزای ترکیـب کننده آن هستند، منقسم شود، گو اینکه جوهر هر دو از همان آغاز وجود داشته است. مجمـوع سـنت دینـی در آغاز همچون گدازه گداخته در حال جوشش بود، و تا تأثیر سردکننده زمانی و اوضاع و احوال تباه کننده جهـان آن را رفته رفته سرد و منجمد نکرد، انعقاد پیدا نکرد و به عناصر گوناگون تجزیه نشد» (نصر،100:1361) اما رفته رفته، تصوف یا «قیام القلب مع الله بلاواسطه.» (هجویری،206:1358) بن‌مایه‌ای ویژه گرفت و مثلثی به نام : طریقت، شریعت و حقیقت در فرهنگ اسلامی شکل پیدا کرد. «شریعت تو همچو شمع است، ره مینماید، و بی آنکه شمع به دست آوری راه رفته نشود، چون در ره آمدی، آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدی به مقصـود، آن حقیقت است» (زمانی، 1375: ج5: 13) اندک اندک تصوف، تبدیل به جریانی شد که آموزه‌های نظری و علمی منحصر به خود را داشت. در دوره‌ی عباسی، تفتیش عقاید در راستای تحمیل عقیده‌ی معتزلیِ مخلوق بودن قرآن روی کار آمد. البته که این موضوع تازگی نداشت. تفتیش عقاید یا همان ایمان‌کاوی به معنی اعمال سرکوب‌گرانه‌ای است که اول‌بار در دادگاه‌های کلیسای کاتولیک در سال 1233 میلادی برای برانداختن فساد عقیده و بدعت در دین راه افتاد. سابقه‌ی تفتیش عقاید در حکومت اسلامی از پنجاه سال پیش از عباسیان، علیه زندیقان که معمولا گرایشهای مانوی داشتند وجود داشت. زندیق صفتی اداری و ساخته دستگاه عباسیان برای مبارزه با دگراندیشان بود. معمولا قربانیان چنین ایمان‌کاوی‌ها و پاکسازی‌هایی مجازاتی همچون تبعید، حبس، شکنجه و حتی اعدام دریافت می‌کردند. اما پس از مدتی دایره مظنونان از افراد با گرایش های مانوی فراتر رفت و صوفیان را نیز شامل شد. از ابتدای تاریخ تصوف، صوفیان مورد سوءظن مقامات بودند. در فضای متشنج اعتقادی و سیاسی بغداد، برخی از صوفیان حتی اگر دامن عافیت به گوشه‌ای می‌کشیده و از سیاست کناره‌گیری می‌کردند، باز به دلایل مذهبی و بعضا سیاسی توسط دولت تحت تعقیب قرار می‌گرفتند. علت اصلی این اختلافات به خوانش‌های متفاوت نحله‌های فکری از دین و شریعت برمی‌گشت. به تدریج از قرن سوم ، عقاید صوفیان حساسیت فقیهان را تحریک کرد. اندک اندک فقیهان به صوفیان بدبین شدند و زمینه‌ی آزار و اذیت آن‌ها و حملات مذهبی ایجاد شد. گاهی اختلافات کلامی و فلسفی جرقه‌ی آغاز جدل‌های بسیار می‌شد و در نهایت گروهی حکم الحاد یا ارتداد گروه دیگر را صادر می‌کرد. در مواردی دستاویز صدور چنین احکامی اعمال و گفتار شطح‌آمیز صوفیان بود. مشهورترین قربانی این حوادث منصور حلاج و ندای «انا الحق.» اوست. ماسینیون می‌نویسد: «حلاج ابتدا تکفیر و سپس کشته شد.» (ماسینیون،70: 1348) عطار نیز این ماجرا را در منطق الطیر بازگو می‌کند و به زبان شعر می‌گوید: «چون شد آن حلاج بر دار آن زمان جز انا الحق می‌نرفتش بر زبان چون زبان او همی نشناختند چار دست و پای او انداختند.» در کتاب مصائب حلاج آمده است که:« موضوع پرونده حلاج بلافاصله از جانب مخالفانش به زمینه زندقه کشیده شد. زیرا او صوفی بوده، زبان و بیان آنان را داشته و بنیاد تعلیماتش شیوه‌ی زهد و ریاضت بوده است.» (ماسینیون، 194:1384) ابولحسین نوری، عارف برجسته‌ی بغداد از دیگر قربانیان این محاکمات است. معتمد عباسی در یک زمان دستور قتل چند تن از صوفیان همچون ابوحمزه بغدادی، شبلی و ابوالحسین نوری را صادر می-کند. ارنست معتقد است که اتهام اصلی نوری زندقه و به‌طور خاص سخن گفتن بی‌باکانه از خداوند بوده‌است. البته باید توجه داشت که «نحوه مرگ نوری کاملا مطابق تصویر ایده‌آل او از عشق بود.» (ارنست 101:1984) علاوه بر آنها، عین القضات همدانی نیز به علت بی‌پروایی در سخن گفتن مورد عناد و مخالفت حکومت قرار گرفت و به مرگ محکوم شد. ارنست در مورد عین القضات چنین می‌نویسد: «اتهامات او به سه دسته تقسیم می‌شوند: 1. اقوال در مورد نبوت 2.ادعای پیروی از شیخ برای ترقی معنوی 3. و گزاره‌های فلسفی و عرفانی درباره‌ی ذات خداوند.» (ارنست، 112:1984) بازگویی اسرار در آثار عین‌القضات بسامد بالایی دارد. در نتیجه‌ به دعوی الوهیت متهم می‌گردد و جماعتی از قشریون حکم قتل او را از حاکم وقت می‌گیرند. شیخ شهید یا شهاب‌الدین یحیی سهروردی از دیگر کسانی‌ است که متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خونش را مباح دانستند. یاقوت حموی می‌نویسد:« ملک الظاهر او را فرا خواند و مجلسی از فقها و متکلمین بر پا ساخت. با او مباحثه و مناظره کردند و در برابر حجت‌ها و ادله و براهین او منکوب شدند. ملک الظاهر را از او خوش آمد و او را مقرب خود ساخت و از خواص خود گردانید. این امر خشم و کینه شکست خوردگان در مناظره را برانگیخت و به الحاد متهمش کردند و زندیقش خواندند و این اتهام به ملک الناصر صلاح الدین نوشتند و گفتند اگر او را زنده بگذارد بسا اعتقادات مردم را نیز فاسد کند. صلاح الدین به پسرش نوشت که باید شهاب الدین را بکشد و در این اقدام تأکید بسیار نمود. فقهای حلب به قتل او فتوا دادند. این خبر به شهاب الدین رسید. از الظاهر خواست که او را در مکانی حبس کند و از خوردن و آشامیدن بازدارد تا بمیرد. و گویند که الظاهر فرمان داد او را در زندان خفه کنند. پس در سال 587 او را خفه کردند. در این هنگام به 40 سالگی نزدیک شده بود.» (حموی. 1223: 1381) این پژوهش می‌کوشد با بررسی روند محاکمه چهارتن از صوفیان: نوری، حلاج، عین القضات و سهروردی در متون بجامانده عربی و فارسی، ابعاد مختلف این دست از محاکمات همچون زمینه‌ی ایجاد این دادگاه‌ها، تاثیر افکار عمومی، بازتاب این محاکمات در متون ادبی و عرفانی بعدی و شباهت‌ها یا تفاوت-های آن‌ها را مورد واکاوی قرار دهد. همچنین تلاش میشود تاثیر این محاکمات بر تحولات و جهت گیری های بعدی در عرفان اسلامی مورد تحلیل قرار گیرد.
واکاوی مساله جبر و اختیار ابلیس در تاویلات قرآنی عین القضات همدانی و نقد آن با تکیه بر اندیشه های تفسیری آیت الله جوادی آملی
نویسنده:
حسین مقدس
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از شبهات مهمی که در جریان ترک فعل ابلیس مطرح می شود این است که ابلیس در جریان رانده شدن خویش از ساحت الهی تلاش دارد تا این فعل را به خدا نسبت داده از سویی برای انتقام از حضرت آدم علیه السلام به عزت و جلال الهی سوگند یاد می کند که نگذارد بهشت جایگاه ابدی انسان گردد. لیکن این که آیا ابلیس با اراده و اختیار خویش ترک سجده نموده و تکبر ورزید و یا اینکه این ترک فعل، براساس جبلّی و سرشت ابلیس بوده و او مجبور به ترک سجده بوده و لذا پیامد آن دوری از رحمت الهی و متلبس به خلعت غضب و لعن الهی شده شده است از منظر مفسران و اهل تصوف و عرفان مباحثی مطرح شده است. از ظواهر سخنان برخی از متصوفه مانند عین القضات همدانی با استناد به آیه" قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ "این گونه می توان استنباط نمود که او با تأویلی خلاف ظاهر از معنای آیه، به دفاع از ابلیس برخاسته، و عدم اختیار و جبر ابلیس را از آیه فهمیده است. اینها معتقدند در نهایت ابلیس مشمول رحمت الهی گشته و به بهشت بر می گردد. در مقابل بسیاری از مفسران و عرفا او را واجد اختیار دانسته لعن او را نتیجه ابا و استکباری می دانند که در مقابل خدای متعال ابراز نموده است. . یافته های تحقیق برآن است که ابلیس فاقد اختیار نبوده بلکه واجد آن بوده و با خوی استکباری که داشت تمرد نموده است.
صفحات :
از صفحه 8 تا 29
مجموعه فلسفی مراغه مشتمل بر آثاری از ابوحامد غزالی، عین القضاه همدانی، عمر بن سهلان ساوی، مجدالدین عبدالرزاق جیلی، ابن‌ سینا، فارابی و دیگران
نویسنده:
نصرالله پورجوادی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
وضعیت نشر :
تهران‌: مرکز نشر دانشگاهی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
نوآوری‌های عین‌‌القضات همدانی در مفهوم کفر
نویسنده:
نیلوفر بهرام زاده ، سلمان ساکت ، علی اشرف امامی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از مباحث مهم‌‌ مطرح‌‌شده نزد متصوفه، مسئلۀ کفر و ایمان و پیوند آن‌ها با یکدیگر است. اگرچه مفهوم کفر و ایمان در سده‌‌های نخست اسلام، تقریباً مبتنی‌بر مبانی اسلامی است، با بررسی دقیق آثار عین‌القضات، درمی‌‌یابیم که نه‌تنها تأویل او از کفر و ایمان بدیع است، بلکه تقسیم‌‌بندی نوین و اصطلاحات عرفانی ویژۀ خود را نیز در پیرامون این دو اصطلاح مطرح کرده است. این مقاله بر آن است تا از یک‌سو ضمن بررسی دیدگاه عین‌‌‌القضات دربارۀ کفر و ایمان، نوآوری‌‌های او را در این حوزه برشمرد و ازسوی دیگر با بررسی دقیق آثار عرفانی پیش‌وپس از عین‌‌القضات، آبشخورهای فکری او را تحلیل کند و میزان تأثیرگذاری عین‌‌القضات بر عارفانِ پس از خود را نشان دهد. در اندیشۀ عین‌‌القضات «کفر حقیقت» که به معنای فنای در وجود خداوند است، در بین اقسام کفر، بالاترین مرتبه را دارد. به باور او سالک برای رسیدن به «کفر حقیقت» باید از «کفر ظاهر»، «کفر نفس/مغ/جلالی» و «کفر قلب/محمدی/جمالی» عبور کند تا به «کفر حقیقت» برسد. پس از این مرحله، «ایمان» روی می‌‌نماید و سالک «مؤمن» می‌‌شود. نتایج پژوهش نشان‌‌دهندۀ آن است که برداشت بدیع عین‌‌القضات از کفر و ایمان تا حدی متأثر از جنید و حلاج است، اما طبقه‌‌بندی تازۀ او و اصطلاحات بدیع مطرح‌‌شده، ساخته و پرداختۀ خود اوست. پس از قاضی، بقلی در عبهرالعاشقین، نسفی در انسان کامل، باخرزی در اوراد الاحباب، شبستری در گلشن راز و مسعود دهلوی در مرآت العارفین از عین‌‌القضات در زمینۀ کفر و ایمان تأثیر پذیرفته‌‌اند.