جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 553
نیچه و زبان
عنوان :
نویسنده:
محمدعلی محمدی ارهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
الف: موضوع و طرح مسئله ( اهمیت موضوع و هدف ): با وجودی که اکثر ما نیچه را یکی از بزرگترین فلاسفۀ دوران اخیر می‌دانیم، شایان ذکر است که وی از آرای زبانشناختی در خور توجهی برخوردار بوده که بررسی آنها نیز به نوبۀ خود ضروری می‌نماید. نیچه برای همۀ جهانیان فیلسوفی بارز و معروف به حساب می‌آید حال آن که آرای او در آنچه بعدها وی را فیلسوف برمی‌شمارد، تحت تأثیر تحصیلات و رشتۀ تخصصی‌اش، یعنی زبانشناسی تاریخی، بوده است. نگارنده سعی بر آن دارد تا در رسالۀ حاضر، تأثیر پذیری نیچه را از رشتۀ تحصیلی‌اش معلوم کند و مشخص سازد تا چه حد و اندازه‌هایی فیلسوفی چون نیچه در طرح مسائل فلسفی‌اش از نگاهخود به زبان بهره گرفته و تأثیر پذیرفته است.نیچه بیشتر در مقام یک فیلسوف مورد توجه قرار گرفته و کمتر به آرای زبانی و دید زبانشناختی وی در فلسفه پرداخته‌ شده‌است. به اعتقاد نگارنده بررسی آرای زبانی نیچه و احتمالأ تأثیر آن در دیدگاه فلسفی وی ضروری به نظر می‌رسد. از آنجا که از این منظر به آرای نیچه پرداخته نشده‌ و تاکنون، دست کم از آنچه نگارنده در اختیار داشته ‌است، نوشته‌ای در دست نیست که معلوم کند زبانشناسی تا چه حد و اندازه‌ای در نگاه فلسفی نیچه تأثیر گذار بوده است، به نظر می‌رسد پژوهشی در این زمینه، هر چند ناقص، می‌تواند از اهمیت خاص خود برخوردار باشد. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه‌ ها:از آنجا که اکثر آثار نیچه به فارسی ترجمه شده ‌است لذا مبنای کار بر اساس آثار او، نقدهای صورت گرفته از وی و همچنین کتابهای مرجعی چون مجموعه کتابهای راتلج و تاریخ فلسفه کاپلستون است. با توجه به موضوع تحقیق جمع‌آوری داده‌ها مستلزم شیوۀ کتابخانه‌ای است. نگارنده با استخراج آرای زبانشناختی نیچه از میان متون انتشار یافته از وی، این آراء را طبقه بندی می‌کند و به دنبال آن است تا معلوم کند بینش وی نسبت به زبان و مطالعۀ زبان چه بوده و چگونه در آرای فلسفی او تأثیر گذاشته است. روش گردآوری مطالب، آنگونه که پیش‌تر گفته‌ شد، کتابخانه‌‌ای است و نگارنده از روش توصیفی ـ تحلیلی در طرح مسائل و یافتن پاسخ برای پرسشهای خود بهره می‌گیرد.پژوهش حاضر مبتنی بر دو پرسش اصلی است:الف. آرای زبان‌شناختی نیچه کدام است؟ب. آیا آنچه نیچه در قالب رشتۀ تخصصی‌اش، یعنی فیلولوژی، آموخته است بر آرای فلسفی وی تأثیر گذار بوده یا نه؟پرسش های فوق بر پایه دو فرض اصلی مطرح شده اند که عبارتند از: الف.نیچه در زمینه زبانشناسی نگرش خاص خود را داشته است. ب.آموخته‌های نیچه در قالب رشتۀ تخصصی‌اش بر دیدگاه فلسفی وی تأثیر گذار بوده است.در پژوهش حاضر سعی بر آن است تا با توجه به دو فرض بالا به پاسخی مناسب برای دو پرسش اصلی این رساله دست یافته شود.ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: در تلاش برای تایید و بررسی فرض اول، در بخش دوم ازفصل چهارم با عنوان: منشأ زبان، ملاحظه گردید که نیچه همواره در آثار خود تضاد میان یک زبان « والا » و هنری را که از مصرف کردن روی نمی‌گرداند و زبان «گله » را که از سر احتیاج تولد یافته است نگاه می‌دارد. زبان اصلی -یعنی همان زبان احساسات و اصوات که نیچه آن را زبان جهانی می‌نامد- که با هر چه بیشتر انتزاعی شدن به زبان مفهومی تغییر یافت، باید به عنوان اسطوره‌ای تفسیر شود که دارای اهمیتی سنخ‌شناسانه است. از نگاه نیچه همواره و از پیش دو نوع زبان وجود داشته است: زبان "والا" و دیگری "زبان گله". نیچه برای زبان اصوات یا همان احساسات یک منشأ ذاتی قائل است. از چنین منظر بیولوژیکی به زبان، ساختارهای دستوری، نظیر تقسیم بندی فاعل و فعل، به عنوان صورتهای نظام یافته‌ای از مغز تلقی می‌شوند. وی همچنین دربارۀ تکوین زبان بر این باور است که زبان به یکباره بسط نیافته است؛ برعکس، زبان نتیجۀ نهایی ادوار و فواصل زمانی بی‌نهایت طولانی است، و در اینجاست که آن را با مسئلۀ تکوین غرایز قیاس می‌کند. حال آنکه ریشۀ زبان مفهومی را در نیاز به ارتباط می‌بیند. وی همچنین معتقد است ملتهایی با فرهنگ و تجارب متفاوت ممکن است زبانهای متفاوتی نیز داشته باشند که درک آن برای دیگری دشوار می نماید.در بخش چهارم از فصل چهار، تلقی نیچه از استعاره نوعی دگردیسی و از میان رفتن فردانیت است. وی دیگر به مفهوم ارسطویی آن اعتقادی ندارد چرا که باور دارد ذات اشیاء رازآلود و مبهم است و "جنس" و "نوع" -که ارسطو از آنها در تعریف خود بهره می‌برد- خود استعاره‌هایی تمامأ انسانی‌اند. استعاره در نگاه نیچه: تغییر شکل، تغییر، مستی، رهایی از خود و دگردیسی (که تنها هنگامی میسر است که مرزبندی‌های مشخص اجناس و انواع از میان برداشته شده باشند) و افزون بر آن تغییر شکلِ حقیقتِ هستی به زبان‌های نمادین است.در بخش پنجم از این فصل تعریف نیچه از "کلمه"، "مفهوم" و "زبان" عنوان می‌شود. نیچه شکل‌گیری کلمه را حاصل دو استعاره- در قدم اول محرک عصبی به یک تصویر انتقال می‌یابد: نخستین استعاره. آنگاه، این تصویر نیز به نوبۀ خود، به صوت بدل می‌گردد: دومین استعاره- و شکل‌گیری مفهوم را در نتیجۀ استعاره سوم، انتقال از مشابه به همانند و از همگون به واحد، می‌داند و در اینجاست که وی نظریه‌ای را که بر اساس آن نوعی پیوند "طبیعی" میان اشیاء و کلماتی خاص وجود دارد ( این نظریه در رسالۀ کراتیلوس افلاطون مطرح شده است) رد می‌کند؛ چرا که مفهوم با سه استعاره از ذات شیئ دور است. و سرانجام اینکه از دیدگاه نیچه "زبان دستگاهی است که همانندی‌های دروغین می‌سازد. از این رو همۀ همانندی‌ها، به ویژه آنهایی که از مفهوم پردازی‌ها پدید می‌آیند، تصویرهای وهمی و روشنایی‌های دروغین‌اند". با توجه به استدلالات ذکر شده در رسالۀ حاضر، در مورد فرض دوم، در بخش هفتم از فصل چهارم که تحت عنوان نیچه و معرفت شناسی به تدوین در‌آمد، نشان داده شد که نقد و اعلام بی‌کفایتی مفاهیم از سوی نیچه یعنی خالی کردن زیر پای علم و فلسفه و زبان و به تبع آن خالی کردن زیر پای حقیقت. اما نیچه از این همه نمی‌هراسد و آماده مواجهه با پیامدهای احتمالی این نقادی است و بر فلسفه، علم، زبان و حقیقت – یعنی دستگاههایی که ابزار کارشان مفهوم است به یکسان حمله می‌برد. اگر مفهوم حاصل یک استعاره یعنی اتصال غیر حقیقی با جهان است پس چگونه قادر است حقیقت علمی یا فلسفی یا زبانی را باز بتاباند یا اصلاً ابزار رسیدن به حقیقت باشد؟ در بخش هشتم از این فصل با عنوان متافیزیک زبان و هستی شناسی، نیچه هستی شناسی را با متافیزیک زبان، یعنی قائل شدن به یک فاعل ضروری برای یک فعل، مرتبط می‌داند و می-گوید خرد ما که نوعی متافیزیک زبان است از پیش فرض و باورِ به «من» حرکت می‌کند و هستی جهان را از آن استنتاج می‌کند که همان طور که قبلاً هم بیان کرده بود نوعی قیاس به نفس انسانی است. در همانجا نیچه حتی خاستگاه شاخة دیگری از متافیزیک، یعنی الهیات را هم به زبان و رابطة فعل و فاعل منتسب می‌کند. به گمان او این اعتقاد که در جمله هر فعل باید فاعلی داشته باشد به این اندیشه متافیزیکی منجر شده است که پس جهان به مثابه یک فعل و کنش باید آفریننده یا فاعلی داشته باشد. در همین رابطه است که می‌گوید: "می‌ترسم از دست خدا خلاص نشویم زیرا هنوز دستور زبان را باور داریم" (نیچه، 1381 الف، ص47). همانطور که در بخش‌های پیشین مرور کردیم، نیچه همۀ مفاهیمی که به یاریِ آنها شناخت و باز‌خوانیِ متن جهان را ممکن می‌نمود بی‌اعتبار کرد. در بخش نهم از این فصل، نیچه برای سیر و کاوش در واقعیت، وسیله‌ای دیگر پیشنهاد می‌کند که همانا "تفسیر" است. در این بخشنیز می‌توان تأثیر زبانشناسی تاریخی را در رویکرد "چشم انداز‌نگری" نیچه در دریافت معنی وحقیقت جهان، و اعتمادی که وی به رشتۀ تخصصی‌‌اش، یعنی زبانشناسی تاریخی، دارد مشاهده کرد. در بخش دهم از فصل چهارم، ریشه‌شناسی نیچه از مفاهیم اخلاقی چون "راست" و "دروغ" و "نیک" و "بد" نشان داده شد و اینکه وی با بهره‌گیری از دانش زبانشناختی خود دست به واژگون کردن این مفاهیم و ارزش‌گذاری مجدد آنها می‌زند.در بخش یازدهم معلوم گردیدکه نیچه منشأ پیدایش "عدالت" را با منشأ پیدایش "مفهوم" یکی می‌داند؛ یعنی همان فعالیت استعاری و از بین بردن فردانیت‌ها. در بخش دوازدهم رابطۀ اسطوره شناسی نیچه و تأثیرپذیری وی از ریشه شناسی واژگانی چون "میتوس" و "لوگوس" و "آپولون" و "دیونوسیوس" عنوان گردید که در نظر نیچه، به ترتیب نمادهایی از منشأ "دانش همگانی"، "اصل فردانیت"، "ایده‌آلیسم" و "رئالیسم" اند. و نهایتاً در بخش پایانی این فصل، امکان مرگ خدا در زبان، از دید نیچه مطرح شد؛ اینکه نیچه سعی دارد با دگرگون کردن نگرش خود به زبان و قواعد زبانی، کلی‌گرایی و جایگاه خداییِ حقیقت را به چالش بکشد. از تمامی آنچه بحث شد معلوم می‌گردد با وجودی که اکثر ما نیچه را یکی از بزرگترین فلاسفۀ دوران اخیر می‌دانیم، وی از آرای زبانشناختی در خور توجهی برخوردار بوده که به عنوان نمونه می‌توان به مواردی از آن اشاره داشت: نیچه برای زبان اصوات یا همان احساسات یک منشأ ذاتی قائل است. از چنین منظر بیولوژیکی به زبان، ساختارهای دستوری، نظیر تقسیم بندی فاعل و فعل، به عنوان صورتهای نظام یافته‌ای از مغز تلقی می‌شوند. وی همچنین به تکوین زبان در فواصل زمانی بی‌نهایت طولانی معتقد است و به زبان اصوات به عنوان یک زبان اصیل و آغازین باور دارد. نیچه در چنین گفت زرتشتخود نیز چنین می‌نویسد: "هر ملتی با زبان نیک و بد خویش سخن می‌گوید. از این جهت دو انسان که متعلق به دو فرهنگ متفاوت‌اند ممکن است سخنان یکدیگر را درک نکنند" (نیچه،1381: 72). یا در مقالۀ خود تحت عنوان دربارۀ حقیقت و دروغ به مفهوم غیراخلاقی ، نیچهدر خصوص اینکه کلمه چیست، می‌گوید ما در اینجا چندین استعاره داریم؛ یعنی ازتکانۀ عصبی به تصویر ذهنی جهش می‌کنیم و از این محتوای ذهنی به یک نام جهش می‌کنیم و این جهش یک شکاف پرنشدنی است و یک لفظ متعلق به حقیقت یک شی نیست (نیچه، 1389: 164-163). در همان جاست که نیچه نظریۀ افلاطون را –که بر اساس آن نوعی پیوند طبیعی میان اشیاء و کلماتی خاص برقرار شده- رد کرده می‌افزاید "هنگامی که زبانهای مختلف بشری کنار هم قرار می‌گیرند، آنگاه روشن می‌شود که نه پرسشِ حقیقت و نه پرسشِ بیانِ رسا ، هیچ یک ربطی به کلمات ندارند، که اگر جز این بود این همه زبانهای گوناگون وجود نمی‌داشت" (همان: 163).همچنین در ادامه و با بررسی مجدد آرای فلسفی نیچه معلوم ‌گردید فیلسوفی چون نیچه تا حد قابل توجهی در طرح مسائل فلسفی‌اش از نگاه خود به زبان بهره گرفته و تأثیر پذیرفته است.
وجوه و معانی روانشناسی در اندیشه نیچه با نظر به آرای یونگ
نویسنده:
علی عزیزیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نیچه در عبارت معروفی در کتاب فراسوی خیر و شر روانشناسی را ملکه علوم می‌داند و به دنبال نشاندن روانشناسی به جایگاه اصلی خود در میان علوم است. همچنین می‌دانیم که نیچه پیوسته خود را روانشناس نامیده است. این روانشناس بودن نیچه به چه معناست؟ روانشناسی نیچه نوعی روانشناسی فیزولوژیک است که بر اساس تحلیل نیروها و تفسیر آنهاست. این نیروها با اینکه تمام نیروهای عالم را در بر می‌گیرند اما تفسیر علم فیزیک از آنها ناقص است و نمی‌تواند بیانگر آنها باشد. همچنین این نیروها بدون منشأ و اتم هستند ولی در عین حال به طرزی مکانیکی بر هم عمل می‌کنند. این را نیچه جمع دید افلاطونی و مکانیکی نامیده است.شناخت "من" و تفاوت آن با "خود" و سیر "من" به سوی "خود" و ایجاد رابطه‌ای مستحکم میان "من" و "خود" هدف کلی روانشناسی نیچه می‌باشد به این ترتیب که "من" تا آنجا که خود را تن نمی‌داند و از بدن جدا و بیگانه گشته است، ارتباط خویش را با "خود" که همان خرد بدن می‌باشد از دست داده است.لیکن این "من" و عالم خیال که توهم اراده آزاد دارد، به کلی نفی نمی‌شود. در اینجاست که نیچه با آرمان زاهدانه فاصله می‌گیرد. اما هر اراده آزادی نیز تأیید نمی‌شود. تنها آن اراده آزادی به راستی اراده آزاد است که "خواست قدرت" و "خواست بازگشت جاودان" همان را دارد.
نسبت میان هنر با ستیزه و جنگ در تفکر نیچه
نویسنده:
عبدالحسن پیروز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این پژوهش کوشش شده است تا از طریق شناخت نسبت جنگ با هنر در آراء نیچه، جایگاه جنگ در فلسفه نیچه، در فلسفه هنر او تحلیل و تبیین شود.از آنجا که پیش شرط تحقق چنین مقصودی، روشن نمودن معنای جنگ و هنر در گستره تفکر نیچه است، مرحله اوّل و دوم این پژوهش به بررسی ماهیت هنر و ماهیت جنگ در نظر نیچه اختصاص یافته است. در مرحله اوّل و در جهت غرض اصلی این پژوهش، دو مولفه اصلی فلسفه هنر نیچه، شامل والائی و زیبائی، در پرتو نسبت آنها با معنای کمال در این فلسفه، مورد بررسی قرار گرفته‌اند. در مرحله دوم، معرفت نسبت به ماهیت جنگ در فلسفه نیچه و ارتباط آن با معنای چیرگی، انواع جنگ، نسبت جنگ با فرهنگ تراژیک، ماهیت ستیزه و نیز معنا و مقام سلحشوری در تفکر نیچه، در کانون توجه بوده است. در مرحله آخر،‌ بواسطه امتزاج نتایج منبعث از دو مرحله‌ پیشین، اضلاع و ابعاد مختلف نسبت جنگ با هنر در تفکر نیچه، در قالب چهار محور، شاملِ جایگاه اثر هنری به مثابه نوعی جنگ، جایگاه تراژدی به عنوان ستیزه، نسبت هنرمند با سلحشوری و جایگاه سلحشور به مثابه اثر هنری، مطرح و تبیین شده است.
الأنوار والاستبداد، هابرماس قارئاً نيتشه
نویسنده:
فوزية ضيف الله
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ثقافات,
کلیدواژه‌های اصلی :
المسئلة الارتیابیة لقیمة المعرفة عند نیتشه وامتداداتها فی الفکر الفلسفی المعاصر
نویسنده:
عبدالرزاق بلعقروز
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
رهیافت‌های معرفت‌شناختی تئاتر در توجیه زیبایی‌شناختی از مفهوم فرهنگ (یک مطالعه‌ی تطبیقی میان اندیشه‌های فریدریش نیچه و آنتونن آرتو)
نویسنده:
سعید نیکورزم، محمدرضا خاکی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آنچه ما در این مقاله «فرهنگ تراژیک» می‌نامیم حاصل رهیافت‌هایی است که نیچه و آرتو، الگوی زیبایی‌شناختی آن را به ترتیب در تراژدی‌های یونان باستان و تئاتر شقاوت یافتند. می‌توان گفت که تئاتر نزد نیچه و آرتو همچون الگویی در جهت توجیه زیبایی‌شناختی از هستی عمل می‌کند. هدف نهایی این مقاله تبیین فرهنگی است که بر بنیان چنین دیدگاهی، یعنی توجیه زیبایی‌شناختی از زندگی استوار شده و در برابر فرهنگی قرار می‌گیرد که تلاش می‌کند زندگی را به قسمی از عناصر ایدئولوژیک و سوبژکتیو تقلیل دهد. بنابراین ما در پایان، در ضمن یک مطالعه تطبیقی، به نقد این مسئله خواهیم پرداخت که وحدتی که در فرهنگ مدرن وجود دارد، وحدتی کاذب است که به واسطه‌ی امری بیرونی بر زندگی تحمیل شده و مفهوم حقیقی فرهنگ مبیّن وحدتی درونی، همچون وحدت سبک اثر هنری است که با توجیه زیبایی‌شناختی از هستی در پیوند می‌باشد. این پژوهش با استناد به منابع کتابخانه‌ای و به خصوص با تمرکز به روی دو کتاب زایش تراژدی و تئاتر و همزادش تلاش می‌کند تا کیفیت این فرهنگ را در قالب شکلی از «کنشگری»، «کثرت‌گرایی» و «آری‌گویی» به زندگی و «امر نو» تبیین نماید.
صفحات :
از صفحه 91 تا 107
پست مدرنیسم و تاثیر نیهیلیسم بر آن
نویسنده:
فیاض زاهد
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی,
چکیده :
اندیشه پست مدرن یکی از آخرین رهیافت های فیلسوفان و مورخان در سال های اخیر است. هر چند دوران آن به نظر برخی متفکران به پایان رسیده و عصر نگره های جدیدی آغاز شده است. پست مدرنیته از نقد مدرنیته می آید. هر چند در آغاز شکلی ادبی داشت اما توسط متفکران برجسته فرانسوی از جمله میشل فوکو، لیوتار، بودریار و ریچاردرورتی امریکایی و در سال های اخیر واتیمو از متفکران ایتالیایی به جهان شناسانده شد. اما این دسته از متفکران خود تحت تاثیر هایدگر و البته نیچه قرار داشتند. هایدگر حلقه وصل این اندیشمندان با نیچه بود. او این امکان را به متفکران غربی داد تا اندیشه های نیچه را بازشناسی و بازخوانی نمایند. طرح فکری او در باره نیهیلیسم به رشد پست مدرنیسم بسیار کمک کرد. آن ها در باب مفهوم خداوند، متافیزیک، انسان و تاریخ اصول جدیدی را ارائه کردند. آن ها با روایتگری های مطلق گرایانه مخالفت کردند. تاریخنگاری کلاسیک از نظر آن ها محل اتکا نبود و نیاز بود تا داوری و تفسیر نوینی از رویدادها ارائه شود. انسان هم در مرکز این باز داوری قرار می گرفت. تفاسیر افلاطونی و نئو اسکولاستیکی در ادیان مورد عمیق ترین نقدها قرار داشت. پست مدرنیسم بر مفاهیمی چون تاریخ استعمار، تاریخ سیاهان، تاریخ زنان، ابدیت انگاری تاریخی و تئوری های خطی خط بطلان کشید. انسان را آزاد فرض کرد و هر گونه فرجام نگری در کارش را ناپسند و غیرعقلانی دانست. البته بر نگرش آن ها نیز نقدهای مستحکمی وارد شد. آن ها برای اثبات صحت ادعاهای خویش محکوم به رعایت قواعد و اصولی بودند که دنیای مدرن و پیش از مدرن بنیان های آن را بنا نهاده بودند.
صفحات :
از صفحه 103 تا 124
با توجه به معیار قرب الاهی در اسلام، مکتب قدرت گرایی نیچه را نقد کنید؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
پاسخ تفصیلی:
فردریش نیچه، یکی از فیلسوفان آلمانی است که در قرن بیستم توجّه بسیاری از اندیشمندان غربی را به خود جلب کرد. این فیلسوف، هر چند در ابعاد مختلف فلسفه، نظریّات خاصّی دارد، اما برخی معتقدند که اهمیت اندیشه های او در درجۀ اول از حیث اخلاق است.[1] دیدگاه اخ بیشتر ...
کلیدواژه‌های فرعی :
نقد مکتب قدرت نيچه
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
پاسخ تفصیلی:
ديدگاه اخلاقي نيچه، به دليل نقش محوري و بنياديني که به مفهوم «قدرت» مي دهد، به نام «قدرت گرايي» و «ارادۀ معطوف به قدرت» معروف شده است. نيچه بر اين باور است که براي تشخيص فضايل و رذايل اخلاقي بايد ديد که چه کاري موجب تقويت حس قدرت گرايي مي شود و چه کا بیشتر ...
بررسی مبانی نظری ایده خودکارآمدی به عنوان هدفی تربیتی
نویسنده:
مادح دست مرد ,مسعود صفایی مقدم,محمدجعفر پاک سرشت ,منیجه شهنی ییلاق
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه فردوسی مشهد,
چکیده :
هدف اصلی این پژوهش، بررسی مبانی نظری روان شناختی، اجتماعی و فلسفی دیدگاه بندورا درباره خودکارآمدی است. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی بهره گرفته شد. بنابراین، با تکیه بر مبانی روان شناختی به تحلیل مفهوم رابطه ضروری و متقابل، هشیاری، یادگیری و عاملیت انسانی پرداخته شد. همچنین، در تحلیل مبانی اجتماعی به چگونگی تأثیرپذیری بندورا از اندیشمندان مکتب کنش متقابل نمادین در علوم اجتماعی به عنوان زمینة جامعه شناختی اندیشه های بندورا اشاره شد. علاوه براین، مبانی فلسفی با نظر به تناسب و ارتباط منطقی خودکارآمدی با مکتب های فلسفی، ارزش و عمل اخلاقی مورد مطالعه قرار گرفت. در نتیجه تحلیل و نقد مبانی مورد اشاره، پیش فرض های هستی شناختی روان شناختی، اجتماعی و فلسفی انسان خودکارآمد استخراج شدند و ضمن تصریح عناصر خودکارآمدی و مشخص کردن خاستگاه های عاملیت و خودکارآمدی، خصیصه های فرد خودکارآمد و راهکارهای تربیت او استنباط به تصویر کشیده شد.
صفحات :
از صفحه 17 تا 38
  • تعداد رکورد ها : 553