این رساله برآن است تا از طریق وا شکافی رابطه بین مرگ و زندگی، نشان دهد که میرندگی یک ویژگی ساختاری در زندگی بشر است. عموماً زندگی و مرگ دو قطب متضاد دیده شده ا
... اند: مرگ پایان زندگی است و بنا براین مرگ و زندگی باید کاملاً از یکدیگر جدا باشند. در این دیدگاه، مرگ صرفاً نفی زندگی است و لذا هیچ خصیصه مثبتی ندارد. این رساله قصد دارد تا به شرح دیدگاهی بپردازد که مرگ و زندگی را وابسته و مرتبط با یکدیگر می بیند. بر اساس این دیدگاه، مرگ تنها نفی زندگی نیست و می تواند نقش فعال و موثری در سراسر زندگی بشر ایفا کند. این دیدگاه بر روی دو رویکرد از رابطه میان مرگ و زندگی متمرکز است: دیدگاه روانکاوانه فروید و دیدگاه فلسفی هایدگر. هر دو متفکر بر تاثیر گسترده ای که مرگ بر روی زندگی روزمره دارد تاکید می کنند و اهمیت ساختاری و وجودی مرگ را در هر دو بعد شخصی و متافیزیکی شرح میدهند. سائق مرگ فروید و هستی-رو- به مرگ هایدگر، دو شرحی اند بر اینکه چگونه مرگ در طول زندگی عمل می کند و برآن تاثیر میگذارد.
بیشتر