جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4570
براهین اثبات وجود خدا در قرآن از منظر علّامه طباطبائی و امام ابومنصور ماتریدی (رحمهما الله تعالی)
نویسنده:
ذکر الله عمار؛ استاد راهنما: زهیر المسیلینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اثبات وجود خداوند به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین مسائل در الهیات اسلامی، همواره مورد توجه متفکران اسلامی بوده است. این پژوهش با عنوان «براهین اثبات وجود خدا در قرآن از منظر علامه طباطبایی و امام ابومنصور ماتریدی»، به بررسی تطبیقی دیدگاه‌های این دو اندیشمند برجسته اسلامی می‌پردازد. علامه طباطبایی، با رویکردی فلسفی و تفسیری، از براهینی همچون برهان امکان و وجوب و برهان صدیقین برای تلفیق مفاهیم قرآنی با تفکر عقلی استفاده کرده و معتقد است قرآن به‌دنبال اثبات وجود خدا از طریق براهین فلسفی نیست، بلکه هدف آن هدایت عموم مردم است. با این حال، او در آثار فلسفی و کلامی خود به براهین اثبات وجود خدا پرداخته تا به شبهات پاسخ دهد و هماهنگی عقل و نقل را نشان دهد. از منظر امام ابومنصور ماتریدی، متکلم برجسته اهل سنت، وجود خداوند نه تنها اثبات‌پذیر است، بلکه او یکی از متکلمانی است که با استفاده از عقل و نقل (قرآن و حدیث) به اثبات وجود خداوند پرداخته است. ماتریدی در آثار خود، استدلال‌های عقلی و نقلی متعددی را برای اثبات وجود خداوند ارائه می‌دهد. وی با تکیه بر اصول کلامی و آموزه‌های قرآنی، از براهینی مانند برهان اعجاز قرآن، برهان عِلّیت (برهان علت و معلول) و برهان حدوث برای اثبات وجود خدا استفاده کرده است. این پژوهش با رویکردی تطبیقی، به تحلیل دیدگاه‌های فلسفی و کلامی این دو متفکر می‌پردازد. یافته‌ها نشان می‌دهد که هرچند روش‌شناسی و مبانی فکری آن‌ها متفاوت است، هردو متفکر با استفاده از براهین متنوع قرآنی، تصویری روشن از اثبات وجود خداوند ارائه داده‌اند. نتایج این مطالعه، غنای فکری و جامعیت روش‌های آنان در تقویت بنیان‌های ایمان اسلامی را نشان می‌دهد.
بررسی تطبیقی تأثیر مبانی معرفت شناختی در تفسیر قرآن از منظر محمد باقر ملکی میانجی و علامه طباطبایی
نویسنده:
ماهر الصالح؛ استاد راهنما: علی قدردان قراملکی؛ استاد مشاور: محمد عظیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسیر قرآن از دیرباز یکی از مهم‌ترین مباحث علوم اسلامی بوده است، و مبانی معرفتی به‌عنوان پیش‌فرض‌های اصلی در این حوزه مطرح می‌باشد. این مبانی شامل مجموعه‌ای از اصول است که مفسر را در فهم صحیح و جامع قرآن کریم و تبیین آیات آن یاری می‌رساند. مفسران با رویکردهای گوناگون به این مبانی روی آورده‌اند که حاصل آن پدید آمدن تفاسیر متنوع بوده است. از برجسته‌ترین این چهره‌ها، آیت‌الله محمّدباقر ملکی میانجی (از اندیشمندان مکتب تفکیک) و علّامه سید محمدحسین طباطبائی (شخصیت ممتاز و تأثیرگذار در حوزه تفسیر) هستند. ملکی میانجی بر مبانی معرفتی‌ای تکیه می‌کند که کسب معارف را منحصر به روش نقلی و به ویژه روایات می‌داند، ارزش معارف عقلی را نفی می‌کند و میان عقل بشری و عقل الهی تمایز قائل می‌شود؛ چنان‌که این رویکرد در تفسیر او «مناهج البیان» مشهود است. در مقابل، علّامه طباطبائی در تفسیر «المیزان» ضمن پذیرش حجیّت ظواهر آیات و روایات، معرفت را به نقل محدود نکرده و نقش عقل را نیز به‌طور همزمان به رسمیت می‌شناسد. این مبانی معرفت شناختی نقش کلیدی در تفسیر آیات قرآن ایفا می‌کند. چنان‌که در تفسیر آیات مربوط به نعیم و عذاب اخروی مانند «جَنَّهً وَحَرِیرًا» ملکی میانجی ــ به‌سبب عدم اتکا به معارف عقلی ــ تفسیر این آیات به «تجسیم اعمال» را رد می‌کند؛ حال آنکه علامه طباطبائی معتقد است نعیم و عذاب اخروی، مجسَّم شدن اعمال انسان هستند. بر پایه این اختلاف‌نظرها، این پژوهش در پی مقایسه مبانی معرفتیِ این دو اندیشمند و تبیین تأثیر ژرف آن‌ها در تفسیر قرآن کریم با تأکید بر بررسی وجوه اشتراک و افتراق میان دیدگاه‌های ایشان است. در این تحقیق روشن شد که هر دو طرف بر اعتبار روش نقلی در تفسیر قرآن کریم موافق هستند و علامه طباطبایی با پذیرش تأثیر روش عقلی در تفسیر قرآن، به تفسیری کامل‌تر و جامع‌تر روی آورده است.
بررسی تاثیر اندیشه سیاسی ملاصدرا بر علامه طباطبایی، آیت الله طالقانی و آیت الله مطهری
نویسنده:
صدرالدین محمد جمیل زاده؛ استاد راهنما: حسین اطهری؛ استاد مشاور: روح اله اسلامی شعبجری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برای تبیین یک پژوهش ابتدا باید به تعریف مفاهیم در بستر گفتمانی همان زمان که موضوع اصلی مطرح می‌کند بپردازیم، این مفاهیم می‌تواند به ما یک درک کلی جهت شناخت آسان‌تر پژوهش ارائه دهد. این مفاهیم به شرح زیر است: دین: اعتقاد به موجودی ماورایی یا اعتقاد به موجود برتر؛ این موجود یا موجودات در تصور انسان قدرتی فراتر از انسان داشته و آنها را مجاب به پرستش کرده است. زمانی که دین شکل می‌گیرد در کنار آن مفسرانی به وجود می‌آیند که روحانی نام دارند، آنها دین را برای عوام تفسیر و قابل اطاعت می‌کنند و مبنای اصلی گفتمان آنها متون مقدس است. از تلفیق استدلال عقلی و تطابق آن با دین علم کلام به وجود می‌آید، علم کلام سعی بر آن دارد که متون دینی که گاهاً سخت و قابل فهم برای عوام نیست را با استدلال‌های عقلی قابل فهم سازد. عرفان: عرفان روش شناخت فردی است که از طریق کشف و شهود ذهنی و تأملات زاهدانه دست می‌آید و از این طریق به کشف وقایع هستی می‌پردازد، و عرفان به دو گروه اصلی اشراقیون و صوفیه تقسیم می‌شود. اشراقیون به آن دسته از حکمایی گفته می‌شود که از مطلق ادراکات حاصله از طریق تجرید نفس و الهام و اشراق پیروی می‌کنند، خواه آن ادراک موافق دین باشد یا موافق دین نباشد. اما صوفیه فقط آن قسمت از ادراکات حاصله از اشراق را می‌پذیرند که موافق دین یا شرع باشد. ( رشاد، 1365 : 3و2 ) فلسفه: بحث درباره هستی، یعنی شناخت هستی از طریق عقل بشری و فیلسوف به شخصی که دوست‌دار دانایی باشد گفته می‌شود فلسفه به دو بخش اساسی تقسیم می‌شود؛ حکمت یا فلسفه نظری و حکمت یا فلسفه عملی. فلسفه نظری به سه قسم تقسیم می‌شود: فلسفه علیا یا الهیات، فلسفه وسطی یا ریاضیات و فلسفه ادنی یا طبیعیات، فلسفه عملی که آن هم به سه قسم تقسیم می‌شود: اخلاق، تدبیر منزل و تدبیر مدن. البته یک تقسیم‌بندی کلی دیگر در مورد فلسفه وجود دارد که به طور صریح و مشخص، فلسفه پنج قسم بحث مفهوم می‌شود؛ منطق، علم الجمال، اخلاق، سیاست و علم ماورا الطبیعه. (دورانت، 1335: 3 ). منطق: تبیین امور، روشی استنتاجی برای روشن ساختن موضوعات از فنون استقراء و قیاس استفاده می‌کند علوم ثابته مثل ریاضی از این روش برای تبیین خود استفاده می‌کند. علم الجمال: مطالعه شکل ایده‌آل زیبایی؛ یعنی علم شناخت انواع هنر و زیبایی آن. اخلاق: علم تبیین فضیلت‌ها و رذیلت‌ها؛ یعنی مطالعه در رفتار و کمال مطلوب رفتاری در جامعه. سیاست: علم تدبیر مدن؛ یعنی سامان دادن به امور کشورها یا جوامع انسانی. ماورا الطبیعه : علم شناخت آنچه که هست اما ما از طریق حواس انسانی قادر به دریافت آن نیستیم. در نتیجه گفتمان دینی از طریق متون دینی و مباحث نقلی و در قالب علوم کلامی و گفتمان عرفانی از طریق کشف و شهود درونی و گفتمان فلسفی از طریق تفکر عقلی در امور هستی به ما منتقل شده است. با شناخت کلی از این موضوعات به بحث اصلی یعنی سیاست می‌پردازیم و در آن به تبیین اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی خواهیم پرداخت. اندیشه سیاسی: یعنی هرگونه تفکر در باب سیاست و فلسفه سیاسی یعنی تفکر بنیادی همراه با مبانی اصلی برگرفته شده از اندیشه یک فیلسوف در باب سیاست. به عبارت دیگر اندیشه سیاسی عبارت است از هر تأملی درباره مسائل اساسی سیاست اندیشه سیاسی لزوماً در پی آن نیست که با بهره‌گیری از شیوه‌های خاص به معرفت درست برسد و معرفت حقیقی را جانشین گمان سیاسی کند. (پولادی، 1389: 6 ) اما فلسفه سیاسی کوششی روشمند و پیگیرانه برای رسیدن به معرفت سیاسی یا حل معمای سیاسی است. فیلسوفان سیاسی کوشیده‌اند با عزیمت از مبادی وجود شناسی، روش ‌شناسی و کیهان شناسی معین به چنین معرفتی برسند و درباره معمای سیاسی راه حل‌هایی فلسفی ارائه دهند( همان : 7 ) بدین ترتیب هر فلسفه سیاسی را می‌توان نوعی اندیشه سیاسی دانست اما اندیشه سیاسی را نمی‌توان به عنوان فلسفه سیاسی قلمداد کنیم. اندیشه‌های سیاسی به طور عام در یک بستر زمانی طولانی شکل گرفته‌اند و ما نمی‌توانیم به طور دقیق زمان شکل‌گیری آنها را تعیین کنیم، اما برای فهم بهتر آنها نیاز به مطالعه اندیشه‌های سیاسی در بستر تاریخ و شناخت مبادی آنها داریم و البته در این باب شناخت محیط شکل‌گیری برای فهم بهتر بی تاثیر نخواهد بود. هنگامی که ما از پدیده‌های تاریخی سخن به میان می‌آوریم در واقع درباره اموری بحث می‌کنیم که در گذشته به وقوع پیوسته است و ما امروز قادر به آزمایش و تکرار آن نیستیم و شناخت ما عموماً از طریق آثار و متونی است که از آن زمان به ما رسیده و این نوع شناخت دانشی غیر مستقیم در اختیار ما می‌گذارد. به عبارتی دیگر: بازسازی گذشته، حاصل عمل تخیل کردن است ( ریکورد، 1395: 44 ). پوششی اصلی در تاریخ اندیشه سیاسی راه یافتن به نظام فکری هر اندیشمند به طور نسبی است. با توجه به مسائلی که در بالا بیان شد، برای بررسی و شناخت یک اندیشه ما نیاز به مطالعه پیش زمینه‌های شکل‌گیری آن در بستر زمان داریم که این امر منجر به فهم بهتر ما نسبت به آن اندیشه می‌شود. از این رو برای شناخت اندیشمندی چون ملا صدرا به طبع ما ناگزیر به مطالعه سر منشاء این اندیشه‌ها هستیم، لذا در این پژوهش سعی شده که ابتدا به تبیین مفاهیم اساسی و تاریخچه‌ای هر چند موجز و کوتاه از سیر اندیشه سیاسی در بستر زمان و تا دوره ملاصدرای شیرازی اشاره‌ای داشته باشیم. تکیه‌گاه اساسی ما در این پژوهش آراء اصلی مطرح شده توسط شخص ملاصدرا و روش فلسفی او در باب سیاست است؛ که به ولایت در جامعه و هدایت آن به سمت سعادت دنیوی و اخروی و نوع حاکمیت اجتماعی و سیاسی جامعه اشاره دارد و در ادامه به صورت جداگانه به اندیشمندان بعد از او یعنی علامه طباطبایی، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مطهری خواهیم پرداخت.
بررسی و ارزیابی نقد های آیت الله مصباح و آیت الله فیاضی بر مباحث علیت در نهایه الحکمه علامه طباطبایی
نویسنده:
محمدابراهیم برزگر؛ استاد راهنما: علیرضا کهنسال؛ استاد مشاور: محمد اسفندیاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
به طور کلّی در فلسفه، که خود همواره نقش بسزایی در مبانیِ دیگر علوم و رویکرد زندگی اجتماعی و امثال این موارد دارد، مسئله و موضوع علّت و معلول از اهمّیت و جایگاه بی بدیلی بَرخوردار بوده است و پیرامون آن مباحث بسیاری مطرح شده است و از همین رو در فلسفه اسلامی از آنجا که مبانی عقلی-فلسفی در اسلام را هدف دارد جایگاهِ یاد شده افزون بر اهمّیت قبلی خود چه بسا به ارزش و جایگاه بالاتری ارتقاء یافته است. از همین رو از آن جهت که یکی از آثار معروف و مشهور در این حوزه کتاب نهایه الحکمه علامه طباطبایی می باشد و مورد مراجعه بسیاری از نگارندهان قرار گرفته است و همچنین از آن جهت که اساتید معاصر این حرفه همچون استاد مصباح و استاد فیاضی نظرات متفاوتی با مصنّف این کتاب داشته اند و همچنین از جهت سوم نبود یک اثر پژوهشی جامعی که نظریات این سه فیلسوف معاصر را در مسئله مهم علّت و معلول جمع نماید، پژوهش حاضر عهده دار این مهم شده است و با رویکردی توصیفی-تحلیلی به بررسی این نظریات در قالب چهار بخش کلی و مربوط به تعریف علّت و معلول، ضرورت علّی-معلولی، قاعده الواحد و عکس آن پرداخته است و در بخش پایانی نیز به مباحثی پیرامون اقسام علّت فاعلی، ماهیّت، غایت و علّت غائی مطالبی را اختصاص داده است، همچنین باید اجمالا دانسته شود که در مجموع با چشم پوشی از بخش سوم و قاعده الواحد به طورِ عمده و کلّی رأی نگارنده همان رأی استاد مصباح بوده است.
رابطه عقل واخلاق از دیدگاه امام غزالی و علامه طباطبایی
نویسنده:
داور محمدزاده پیرلو؛ استاد راهنما: عین اله خادمی؛ استاد مشاور: عبداله صلواتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اخلاق و عقل دو رکن اساسی در فلسفه و اندیشه اسلامی هستند که تأثیر عمیقی بر رفتارها و ارزش‌های انسانی دارند. بررسی رابطه بین این دو مؤلفه، به‌ویژه از دیدگاه دو متفکر برجسته مانند امام غزالی و علامه طباطبایی، امری ضروری است که می‌تواند به فهم عمیق‌تر مبانی اخلاقی و جایگاه عقل در نظام فکری اسلامی کمک کند. این پژوهش با هدف تبیین نظرات این دو اندیشمند درباره‌ی عقل، اخلاق و رابطه‌ی آنها و همچنین تحلیل وجوه تشابه و تفاوت آرای ایشان صورت گرفته است. روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. در ابتدا، آرای امام غزالی و علامه طباطبایی درباره‌ی عقل و اخلاق به‌طور جداگانه و با استناد به آثار اصلی ایشان تبیین شده است. سپس،رابطه‌ی عقل و اخلاق از دیدگاه هر یک از این دو متفکر تحلیل و بررسی شده است. در نهایت، وجوه تشابه و تفاوت آرای غزالی و طباطبایی در این زمینه مقایسه و تحلیل شده است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که امام غزالی بر اهمیت وحی و شریعت در شناخت و عمل به اخلاق تأکید دارد و عقل را در حوزه‌ی اخلاق، ابزاری فرعی می‌داند. در مقابل، علامه طباطبایی بر توانایی عقل در شناخت اصول اخلاقی تأکید می‌کند و معتقد است که عقل می‌تواند به‌طور مستقل به درک خیر و شر دست یابد. با این وجود، هر دو متفکر بر اهمیت عقل در فهم و تفسیر متون دینی و همچنین در به‌کارگیری اصول اخلاقی در زندگی تأکید دارند.
ترجمه و تعلیق کتاب اصول فلسفه و روش ریالیسم (علامه محمد حسین طباطبایی) به زبان انگلیسی
نویسنده:
عاشق حسین؛ استاد راهنما: مهدی کریمی؛ استاد مشاور: رضا بخشایش
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اصول فلسفه و روش رئالیسم کتابی است که شامل 14 مقاله در زمینه فلسفه و معرفت شناسی اسلامی است.نویسنده این کتاب سید محمد حسین طباطبایی است که در 5 جلد به چاپ رسیده است.این کتاب شامل توضیحات جامع و پاورقی های مفصل شهید مرتضی مطهری است.این یک دوره کوتاه اما کامل در معرفت شناسی اسلامی است.این کتاب با متنی ساده و کلی به اساسی ترین مسائل فلسفه اسلامی می پردازد.این کتاب نه تنها مسائل فلسفی حیاتی فلسفه قدیم و جدید را مورد بحث قرار می دهد، بلکه شامل متنی بدیع در حوزه فلسفه اسلامی نیز می شود. همچنین به بررسی و نقد فلسفه غرب پرداخته است.نویسنده، فلسفه را به اسلام یا شرق محدود نمی کند، اما به نظر می رسد که درک خاصی از واقع گرایی دارد و آن را به روشنی در پی یافتن حق و واقعیت تفسیر می کند.جلد اول از 5 مجلد که شامل مقدمه ای طولانی بر فلسفه و 4 مقاله با عنوان: فلسفه چیست، فلسفه و سفسطه (واقع گرایی و آرمان گرایی)، علم و ادراک، علم و معلوم (ارزش اطلاعات)، توسط دانشجو ترجمه و حاشیه نویسی شده است.
عالم فرشتگان از دیدگاه علامه طباطبائی (ره)
نویسنده:
زینب الهدی شهریاری فرد؛ استاد راهنما: معصومه اسماعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در فلسفه ی اسلامی اعتقاد بر این است که خداوند یک موجود مجرد واحد و بسیط است، از طرف دیگر در این عالم کثراتی دیده میشود که نمی توان آن را انکار کرد و همچنین عالمی ماده عالمی غیر مجرد است، اما در عین حال با توجه به این که خداوند علت تامه و علت نهایی همه موجودات است خلقت این عالم نیز به فاعلیت خداوند بر می گردد. با توجه به این سوالی پیش می آید که در قوس نزول خداوند که این خصوصیات را دارد چگونه از او این همه کثرت صادر شده و دیگر این که خداوند مجرد چگونه با این عالم ماده - که تجرد و ماده سنخیت باهم ندارند ارتباط بر قرار میکند؟ و آن را به وجود آورده ، همچنین انسان و موجودات دیگر چگونه با خداوند در قوس صعود ارتباط بر قرار می کند. مطلبی که به دست می آید این است که یک عالمی باید باشد که مظهر صفات الهی و واسطه ی خلقت و فیض میان خداوند و بقیه عوالم باشد و در قوس صعود هم برای حصول معرفت و سعادت رابطه ی انسان خداوند واسطه باشد. در فلسفه اسلامی شخصیتهای مانند بو علی سینا ، شیخ اشراق ، ملا صدرا و دیگران به این مطالب پرداختند از جمله علامه طباطبائی که این تحقیق نظر ایشان را مورد بر رسی قرار می دهد.
معرفت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی و دلالت های آن در تربیت اخلاقی
نویسنده:
سجاد علی پور؛ استاد راهنما: اکبر رهنما؛ استاد مشاور: محسن فرمهینی فراهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
تربیت اخلاقی یکی از بنیادی‌ترین نیازهای جوامع انسانی است که همواره مورد توجه اندیشمندان، مربیان و مکاتب فلسفی و عرفانی بوده است. در این میان، معرفت نفس به‌عنوان یکی از ارکان اساسی فلسفه و عرفان اسلامی، رویکردی منحصر‌به‌فرد به مسئله تربیت اخلاقی ارائه می‌دهد. از دیدگاه علامه طباطبایی، معرفت نفس نه‌تنها پیش‌نیاز خودشناسی و تکامل فردی است، بلکه زیربنای تحقق اخلاق الهی و عبودیت حقیقی محسوب می‌شود. ازاین‌رو، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش اساسی است که معرفت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی چه دلالت‌هایی برای تربیت اخلاقی دارد و چگونه می‌توان این دلالت‌ها را در قالب یک مدل تربیتی منسجم ارائه داد؟ این پژوهش به روش کیفی و تحلیلی-استنباطی و بر اساس روش ضرورت عقلی و سازواری و انسجام مفهومی انجام شده است. در بخش نظری، ابتدا مبانی معرفت نفس در آثار علامه طباطبایی بررسی شده و سپس مفاهیم مرتبط با تربیت اخلاقی در چارچوب معرفت نفس تحلیل گردیده است. در ادامه، استلزامات تربیت اخلاقی مبتنی بر مبانی معرفت نفس استخراج شده و گزاره های تجویزی مشتمل بر اهداف و اصول تربیت اخلاقی بر پایه معرفت نفس ارائه شده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که معرفت نفس در اندیشه علامه طباطبایی، نه‌تنها مقدمه‌ای برای درک حقیقت وجودی انسان است، بلکه راهی برای تحقق توحید عملی و نیل به اخلاق الهی به شمار می‌آید. بر این اساس، تربیت اخلاقی باید بر سه سطح هدف‌گذاری بنا شود: هدف غایی: تحقق توحید عملی که بالاترین مقصد تربیت اخلاقی است. اهداف عالی شامل نیل به مقام ولایت و ورود به عالم اخلاص و هدف کلی؛ تجلی اسما و صفات الهی در انسان، که نتیجه تحقق اهداف عالی است. علاوه بر این، پژوهش حاضر هشت اصل اساسی برای تربیت اخلاقی بر اساس معرفت نفس را استخراج و معرفی کرده است که عبارتند از: ضرورت پرورش محبت و ابتنای زندگی بر اساس آن، مراقبه و محاسبه، ضرورت حضور استاد در فرآیند تربیت اخلاقی، پیوند اخلاق فردی و اجتماعی، توجه به تأثیر محیط و شرایط اجتماعی، تدریج و استمرار در تربیت اخلاقی، التزام به عبادات، ذکر و ریاضت‌های شرعی، لزوم توجه به قابلیت و ظرفیت افراد در تربیت اخلاقی.
چیستی، دلایل و کاربست‌های تجسم اعمال از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت‌ الله جوادی آملی
نویسنده:
مریم پناهی؛ استاد راهنما: غلامحسین گرامی؛ استاد مشاور: محمدرضا امامی‌نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف از این پژوهش چیستی، دلایل و کاربست‌های تجسم اعمال از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت‌الله جوادی آملی بوده است. روش انجام پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی بوده است. نتایج نشان داده است که طباطبایی با آنکه از طرفداران تجسم اعمال است، در پاسخ به چرایی عذاب، راهی دیگر جدای از تلازم و عینیت عمل با کیفر را پیموده است. طباطبایی معتقد است در اوامر و نواهی عقلایی، یعنی همان قوانین دائر بین عقلا، غرض عقلا از ترتیب آثار حسنه یا آثار سیئه بر اعمالی خاص، به کار بردن حیله‌‌ای است برای وادار کردن مردم در عمل به آن قوانین و تحذیر از مخالفت با آن قوانین. در این موارد رابطه میان عمل و جزا رابطه‌ای جعلی و قراردادی است، که خود اجتماع یا زمامداران، آن را وضع کرده‌اند، و داعی ایشان در این وضع و قرارداد، حاجت شدیدی بوده که به اجرای قوانین مذکور داشته‌اند؛ تا با وجود این نظامِ کیفر و پاداش، از اختلال نظام جلوگیری به عمل آورند، و لذا هر وقت از عمل به قوانین بی‌نیاز شوند و دیگر به آن قوانین احتیاجی نبینند در وفای به قراردادهای خود، یعنی دادن پاداش و کیفر، سهل‌انگاری می‌کنند. همچنین شدت و ضعف کیفرها به حسب اختلاف نیازمندی به قوانین و عمل به آن مختلف می‌شود، به این معنا که هر وقت نیاز به اجرای قوانین زیاد شود پاداش و کیفرها نیز به همان نسبت شدت می‌یابد و هر گاه احتیاج کمتر شود پاداش و کیفر نیز کمتر می‌شود طباطبایی چنین نتیجه می‌گیرد که در افعال خداوند نه باید چون و چرا کرد، و نه از علت خارجی آن پرسید. چون غیر از خود خداوند، علت دیگری برای افعال الاهی وجود ندارد تا وی را در فعلش مساعدت کند. همچنین نباید از اصلی کلی و عقلی جست‌وجو کرد تا مصحح و مجوز فعل خدا باشد؛ چراکه اصول عقلی منتزع از فعل اوست نه جلوتر از فعل او. اما موافقان با تجسم اعمال خود بر دو گروه عمده تقسیم می‌شوند:گروهی که معتقدند تمام کیفرها و پاداش‌ها مخلوق نفس و روح انسانی است و این نفس انسان است که در آن جهان آنها را خلق می‌کند. ایشان معتقدند کردار نیک و بد در این جهان در نفس انسان، ملکاتی خوب و بد ایجاد می‌کند و این ملکات خمیره انسان و جزء ذات او محسوب می‌شود و هر ملکه‌ای متناسب با خویش صورتی از نعمت و نقمت می‌آفریند؛ همچنانی که انسان در این جهان متناسب ملکات و روحیات خود یک سلسله افکار و معانی را در ذهن خویش ترسیم می‌کند.گروه دیگر معتقدند پاداش‌ها و کیفرها، حقایق اعمال دنیوی ماست؛ هر کردار ما، یک صورت دنیوی دارد که ما آن را مشاهده می‌کنیم و یک صورت ملکوتی و اخروی دارد که هم‌اکنون در دل آن عمل نهفته است. روز رستاخیز پس از تحولات و تطوراتی که در آن رخ می‌دهد شکل دنیوی خود را از دست می‌دهد و با واقعیت اخروی خود جلوه می‌کند. جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خود او خواهد بود. بنابراین، پاداش‌ها و کیفرها، نعمت‌ها و نقمت‌ها، بهشت و جهنم، حقیقت و چهره باطنی اعمال، صفات و عقاید انسان است.آیت الله جوادی آملی معتقدند که انسان ها در کنار جزاء خارجی با عین عمل خود نیز جزاء داده می شوند به عبارت دیگر انسان هر عملی را که انجام داده، متن آن عمل را می‌بیند و عین آن عمل را مشاهده می‌کند، نه تنها به جزاء عمل می‌رسد، بلکه خود عمل را می‌یابد. همه آنچه که از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی گفته شد نه تنها در آیات و روایات به طور قطع به اثبات رسیده است بلکه در کلام فلاسفه با ادله قطعی قابل اثبات بوده و به تایید شهود بزرگان درآمده است. اثبات تجسم اعمال و عینیت عمل و جزا می تواند کاربست های اعتقادی و عملی فراوانی برای فرد یا جامعه داشته باشد از جمله : تحلیل صحیح عدل، نامه اعمل، میزان، صراط و... پاسخ شبهاتی چون حبط و تکفیر، خلود و توبه وشفاعت در بحث اعتقادی و احساس مسئولیت، محاسبه و مراقبه، تسلیم در برابر حق و انجام تکالیف، دوری از رذائل و توبه و... در بحث کارکردهای عملی.
مفهوم خدا در اثولوجیا و تطبیق آن با آثار علامه طباطبایی و شاگردان وی (آقای جوادی آملی و آقای مصباح«ره»).
نویسنده:
رضا اسفندیاری؛ استاد راهنما: حسن عباسی حسین آبادی؛ استاد مشاور: رضا رسولی شربیانی استاد مشاور: غلامحسین خدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این رساله، مفهوم «خدا» در کتاب اثولوجیا، یکی از منابع فلسفی یونانی که به اشتباه به ارسطو نسبت داده می‌شد، با دیدگاه‌های نوصدرائیان مسلمان، به‌ویژه علامه طباطبائی و شاگردان برجسته‌اش، آقای مصباح یزدی و آقای جوادی آملی، مقایسه شده است. اثولوجیا، با استفاده از اصطلاحات متنوعی نظیر «واحد»، «اصل نخستین» و «نورالانوار»، به تبیین مفهوم خدا می‌پردازد و ویژگی‌هایی مانند: خیر، عقل و نور را به او نسبت می‌دهد. اوصافی چون احدیت، قدرت، کمال، قیام به ذات، ثبات و حکمت نیز از دیگر صفات خدای اثولوجیا برشمرده می‌شود. با این حال، اثولوجیا، برخلاف برخی دیدگاه‌های فلسفی، خدا را فراتر از انیت (وجود) نمی‌داند، بلکه او را خودِ انیت می‌داند. همین امر، امکان مقایسه آن با اندیشه‌های فیلسوفان مسلمان را فراهم می‌کند. در فلسفه اسلامی، مفهوم «واجب‌الوجود» به عنوان اصلی‌ترین مفهوم در خداشناسی مطرح می‌شود. فیلسوفانی چون فارابی و ابن‌سینا، و پس از آنان متکلمانی نظیر خواجه نصیر طوسی و علامه حلی، این اصطلاح را برای تبیین ذات الهی به کار برده‌اند. همچنین عبارت «الحق ماهیته الانیه»، که بیانگر وجود محض و تحقق محض خداوند است، از دیگر مفاهیم کلیدی در این زمینه به شمار می‌رود. در اندیشه نوصدرائیان، به‌ویژه علامه طباطبائی و شاگردانش، مباحثی چون «الحق ماهیته اِنّیه»، نفی ماهیت از واجب، خواص واجب‌الوجود، واجب‌الوجود بالذات به عنوان بالاترین مرتبه هستی، واجب‌الوجود از جمیع جهات و «بسیطه‌الحقیقه کل الاشیاء ولیس شیء منها» برای تبیین مفهوم خدا مطرح می‌شود. مهم‌ترین صفت خدا نزد نوصدرائیان، «توحید» است، که با قاعده بسیط‌الحقیقه و نفی شریک داشتن، اثبات می‌شود. از جمله نوآوری‌های این پژوهش می‌توان به مقایسه مستقل مفهوم خدا در این دو مکتب فکری، بررسی تطبیقی جریان نوافلاطونی با خداشناسی نوصدراییان، و نگاهی تازه به خداشناسی فیلسوفان نوصدرایی اشاره کرد. همچنین، این پژوهش به دنبال تعیین میزان استقلال اندیشه نوصدراییان از اندیشه‌های یونانی و تبیین تأثیر اسلام، سنت و قرآن بر جهان‌بینی اسلامی آنان است.
  • تعداد رکورد ها : 4570