جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 9
پیامدهای نظریه شناسایی اکسل هونت برای رادیکالیسم معاصر
نویسنده:
محسن بیگی ,جهانگیر معینی علمداری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
امروزه نظریه­ ی شناسایی به ­مثابه پارادیمی نو و در عین حال بالغ در ساحت فلسفه و علوم اجتماعی غربی بسط و تکوین پیدا کرده است. در مقاله ­ی حاضر، به مبانی و اصول فکری اکسل هونت، فیلسوف سیاسی آلمانی که در سال­ های اخیر نقش عمده ­ای در بسط و تحول نظریه ­ی شناسایی داشته است، می­ پردازیم. هونت با بازتفسیر نظریه­ ی انتقادی و تلاش برای رفع موانعی که این نظریه از آغاز با آن دست به گریبان بوده، مفهوم «به رسمیت شناخته شدن» یا «شناسایی» را پایه و اساس هنجاری منازعه ­ی اجتماعی قرار داده است. او از این طریق کوشیده با ارائه­ ی درک جدیدی از مفهوم «هویت»، از نسل اول نظریه­ ی انتقادی یعنی آدورنو، هورکهایمر و مارکوزه که بر دیالتیک منفی تأکید داشتند و نسل دوم که به سردمداری هابرماس بر کنش ارتباطی در چارچوب عام­ نگری و بیناذهنیت تأکید دارند، فراگذرد و بر اساس نظریه­ ی شناسایی، چشم­ انداز تجارب اخلاقی سوژه­ ها را در تعاملات بیناذهنی بررسی کند. پرسش اصلی مقاله ­ی حاضر این است که چگونه اکسل هونت با ارائه ­ی تمهیداتی در چارچوب نظریه­ ی شناسایی با رویکردی انتقادی، در مباحث رادیکالیسم معاصر تحول ایجاد می­ کند؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه­ ی زیر مطرح می ­شود: هونت با مربوط کردن سه حوزه­ ی هویت­ ساز یعنی عشق و دوستی با روابط مبتنی بر حقوق و همبستگی، به دیدگاه جامعی درباره ­ی شناسایی رسیده است و این دستاورد را مبنای یک تحلیل فراطبقاتی در رادیکالیسم معاصر و نقد دیدگاه­ های راست ­کیش قرار داده است. اهمیت موضوعی مقاله ی حاضر بررسی یکی از روندهای در حال رشد در رادیکالیسم معاصر است.
پدیدارشناسی و رابطه آن با سیاست
نویسنده:
جهانگیر معینی‌علمداری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
کلیسا و لویاتان: معنای سیاسی رابطه مسیحیت معاصر با دولت در غرب
نویسنده:
جهانگیر معینی علمداری
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
منزلگه (هایمات) در نزد هایدگر و گادامر
نویسنده:
مایسترکای هامر، جهانگیر معینی علمداری
نوع منبع :
ترجمه اثر
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فاقد چکیده
صفحات :
از صفحه 143 تا 160
اندیشه سیاسی پس از پست مدرنیسم
نویسنده:
جهانگیر معینی علمداری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظریه پردازان پست مدرنیسم معمولا متهم می شوند، که فاقد هر گونه اصول سیاسی می باشند؛ و قادر به پیروزی از هیچ عقیده سیاسی خاصی نیستند. به همین دلیل، اجازه رشد افکار غیردموکراتیک را می دهند. از این رو، بسیاری از منتقدین آنها را هم دست تفکرات غیردموکراتیک قلمداد می کنند. اغلب علت بوجود آمدن این وضعیت را به بی اعتنایی پست مدرنیسم به شالوده ها و نسبی گرایی افراطی اش نسبت می دهند. در مقاله حاضر هر دو فرضیه فوق رد می شود.استدلال نویسنده مقاله این است که، اولا: ضدیت فلسفی پست مدرنیستی با شالوده انگاری به لاادری گری سیاسی نمی انجامد و پست مدرنیست ها در حیطه مسایل سیاسی افراد نسبی گرای مطلق نیستند. ثانیا: نه تنها جانبداری پست مدرنیسم از دموکراسی غیر قابل انکار است، بلکه این طرز تفکر به تدریج مبانی لازم استقرار یک فرهنگ مدنی جدید پدید می آورد. البته ریشه های این فرهنگ مدنی جدید را باید در مدرنیته جستجو کرد. از این لحاظ، پست مدرنیسم تداوم بخش سنت های دمو کراتیک در تاریخ اندیشه سیاسی می باشد.
نظریه انتقادی جدید: فراسوی پست مدرنیسم و اندیشه پسا انتقادی
نویسنده:
معینی علمداری جهانگیر
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
در این مقاله درباره نظریه انتقادی جدید بحث شده است. این رویکرد در پاسخ به شبهه های پست مدرنیسم بر تفکر انتقادی و به منظور بازگشت به سنت اولیه مکتب فرانکفورت مطرح شده است. هدف اصلی صاحبان این نظریه، به چالش کشیدن شکاکیت و بدبینی نگرش پسا انتقادی پست مدرنیسم و احیای تفکر رادیکال است. نظریه انقادی جدید، اهمیت و ضرورت انطباق با شرایط جدید را تشخیص داده است. این نظریه می خواهد به اصول پایبند بماند، بی آنکه ضرورت بازنگری در نظریه های مکتب فرانکفورت را نایده بگیرد. این طرز تلقی، نظریه انتقادی جدید را به سمت دفاع از اصل «تداوم در عین تغییر» سوق داده است. این دیدگاه از ارایه یک راه حل رادیکال برای نقد سرمایه داری متاخر، فراسوی تفکر پسا انتقادی و پست مدرنیسم، دفاع می کند و در عین حال ملاحظات جدیدی را در برنامه خود گنجانده است.
صفحات :
از صفحه 61 تا 75
گفتمان دموکراسی و اسلام سیاسی در افغانستان پساکمونیسم
نویسنده:
احمدعلی رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
افغانستان به لحاظ فرهنگی، سنتی و به لحاظ ساختاری اقتصادی و اجتماعی، توسعه نیافته است. قرایت که از اسلام در این جامعه وجود دارد حداکثری، بنیادگرایانه و نوبنیادگرایانه است. گفتمان اسلامی سیاسی (با خرده گفتمان های بنیادگرایانه مجاهدین و نوبنیاد گرایانه طالبان) به لحاظ هستی شناسی ، معرفت شناسی و انسان شناسی تفاوت های بنیادی با گفتمان دموکراسی دارد و هویت خویش را در غیریت سازی و طرد گفتمان دموکراسی به عنوان گفتمان رقیب معرفی کرده است. هر کدام از گفتمان های یاد شده، نظام معنایی و مفصل بندی های خاص خودشان را با بازنمایی دال ها و نشانه ها دارند و سعی کرده اند آنها را به عنوان رژیم حقیقت بر سوژه ها و عاملان سیاسی- اجتماعی تحمیل کنند. گفتمان مجاهدین هویت خویش را در نفی گفتمان کمونیستی و گفتمان طالبان هویت خود را در طرد گفتمان مجاهدین معرفی کرده اند و هر کدام برای مدتی توانستند به هژمونی دست یابند. بعد از معاهده بن، گفتمان دموکراسی تحت تأثیر شرایط خاص داخلی و بین المللی مطرح گردید. برای مدت کوتاهی، گفتمان طالبان به عنوان گفتمان رقیب تنها به لحاظ سخت افزاری در حاشیه قرار گرفت اما به زودی این گفتمان توانست خودش را تحت عنوان طالبان جدید بازسازی کرده و به صحنه سیاسی – اجتماعی بازگردد. مدت یک دهه است ک از عمر گفتمان دموکراسی در افغانستان می گذرد اما هرگز نتوانسته است در جامعه سنتی و توسعه نیافته افغانستان به گفتمان هژمون (در برابر گفتمان اسلام سیاسی) تبدیل گردد.اکنون کشور، عرصه منازغه گفتمانی میان اسلام سیاسی و دموکراسی است بدون آنکه هیچ کدام حالت هژمونیک داشته باشد. پرسش اساسی این پژوهش این است که چگونه اسلام سیاسی در افغانستان مانع هژمونیک شدن گفتمان دموکراسی می شود؟ فرضیه اصلی که در پاسخ به آن مطرح شده چنین است که گفتمان اسلام سیاسی در افغانستان با توجه به دو مفهوم "قابلیت اعتبار" و " در دسترس بودن" ، از طریق ایجاد یک رابطه خصمانه و منازعه آمیز، مانع هژمونیک شدن گفتمان دموکراسی شده و آن را به عنوان "دگر" خویش غیریت سازی وطرد می کند. پژوهش حاضر سعی کرده است فرضیه فوق را به آزمون بگذارد.
رابطه آگاهی و عمل سیاسی در اندیشه سیاسی گئورک لوکاچ
نویسنده:
مهدی رحمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مقصود اصلی این پژوهش برقرار کردن پیوند میان سوژه و حقیقت در هستی اجتماعی است. به عبارتی دیگر ما با پیش فرض گرفتن وجه سوبژکتیو کنش گر اجتماعی در صدد ایجاد پیوند میان این جنبه از کنش گر با نظام حقیقتی است که در هستی اجتماعی می بایست تحقق یابد. تحقیق زیر ماحصل پرداخت به چنین پیوندی در اندیشه سیاسی گئورگ لوکاچ است. لوکاچ در جوانی کاملا تحت تأثیر سنت کانت و نوکانتی ها بود و شکاف کانتی میان جهان واقعیت و جهان ارزش یا «باید» ها را پذیرفته بود. اما برخلاف این مکتب، او اعتقاد داشت این شکاف امری است تراژیک و مانع برقراری پیوند میان جهان واقعیت اجتماعی یا جهان «هست» ها با جهان ارزش ها یا «باید» ها است. این وجه تراژیک به خصوص در اثر مهم دوره ی جوانی او یعنی نظریه رمان کاملا مشهود است او در این اثر انسان کانتی را انسان مسئله دار می داند که تشویش هایش او را اسیر خود کرده اند اما جنبه ی مهم این اثر تغییر جهت لوکاچ از کانت گرایی به هگل گرایی است. نظریه رمان نقطه ی عطف این رخداد است. اما انقلاب اکتبر روسیه و سایر بحران هایی که مصادف با جنگ جهانی اول برآمدند توجه او را بیشتر به این سمت سوق داد و این اتفاقات سرآغاز چنین تغییر رویه ای در لوکاچ گردید و کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی معرف گذر لوکاچ از دوره جوانی به بلوغ است. البته نکته مهم این که جهش فوق به واسطه کارل مارکس، فیلسوف رادیکال قرن 19 رخ داد. در نظام فکری لوکاچ بالغ سوژه معادل است با آگاهی و منظور از آگاهی خود تحقق بخشی واقعیت اجتماعی است. به علاوه حقیقت نیز معادل است با تحقیق عینی این آگاهی به واسطه یک سوژه جمعی که منتهی به عینیت یافتن حقیقت هستی اجتماعی است نهایت امر این که این سوژه جمعی، همان عنصری است که میان جهان واقعیت اجتماعی و حقیقتی که می بایست در این جهان تحقق یابد وساطت می کند. این امر اگر چه به وساطت کنش گر اجتماعی خاصی (طبقه کارگر) رخ می دهد اما کلیت هستی اجتماعی را در بر می گیرد. به عبارت دیگر طبقه کارگر آن سوژه ای است که تعیین کننده واقعیت عقلانی و حقیقت هستی اجتماعی است.
  • تعداد رکورد ها : 9