خواجه نظامالملک طوسی و ماکیاولی دو دولتمرد نظریهپرداز سیاسی بودند که در آثار خویش جهت حفظ و تحکیم قدرت سیاسی توصیههایی به شهریار و پادشاه زمانهشان کردهاند
... د که دیدگاههای آنها در سیاست از لابلای همین توصیهها آشکار میشود. ضعف نهاد مذهبی یعنی خلافت در مشرقزمین و کلیسا در غرب و اقتدار نهاد سیاسی یعنی پادشاه وجه مشخصهء دوران زندگی این دو متفکر محسوب میشود. نظریات این دو اندیشمند حاصل مشاهدهء اوضاع و احوال زمانهاشان و تجارب عملی آنها بوده که در طول خدمت در دستگاه دولت کسب کرده بودند. واقعبینی سیاسی و پرهیز از آرمانگرایی روش فکری هر دو متفکر محسوب میشود و حضور آنها در عرصهء سیاست عملی زمینه را برای این امر فراهم کرده بود. ماکیاولی به عنوان یک دیپلمات ایتالیایی و نظام الملک به عنوان وزیر دستگاه سلجوقی از نزدیک درگیر سیاست عملی شده بودند وجود حکومت ملکالطوایفی در ایران و رقابت منفی بین دولت - شهرهای ایتالیا به عنوان مانعی بر سر راه وحدت و انسجام این دو کشور شده بود. لذا هر دو متفکر برقراری حکومت سلطنتی مقتدر تنها راه حل موجود دانسته و به این نوع حکومت گرایش پیدا میکنند. پادشاه محور اصلی مباحث سیاستنامهء نظام الملک و شهریار ماکیاولی را تشکیل میدهد، و حفظ و نگهداری قدرت مورد توجه هر دو بوده و مصلحت دولت بر هر چیز دیگری مقدم است و ابزارهای گوناگونی در این زمینه از ناحیهء دو اندیشمند مطرح میشود.، که تمایز میان اخلاق سیاسی و اخلاق عمومی، در کشورداری و سیاست ، توجه به قوای نظامی به عنوان ابزار قدرت به هنگام جنگ و صلح، لزوم مشورت پادشاه به عنوان یکی از هنرهای حفظ و تحکیم قدرت در سیاست داخلی، اهمیت منصب وزارت در سلسلهء مراتب قدرت پس از پادشاه و حفظ عظمت پادشاه و اعتباری از جمله نظریاتی میباشد که دو متفکر در این باب یعنی حفظ قدرت سیاسی، ارائه میکنند. با توجه به این نکته که البته تفاوت نگرش نظام الملک و ماکیاولی به دین و تفاوت نظر دو اندیشمند در باب ترکیب قوای نظامی که ماکیاولی ترکیبی همگون و نظام الملک ترکیبی ناهمگون را توصیه میکنند و افراط طلبی ماکیاولی در نقص اصول اخلاقی و اعتدال نظام الملک در این امر و ارائه تحلیلی از انواع حکومت توسط ماکیاولی بر خلاف نظام الملک که فقط یک نوع از حکومت یعنی سلطنتی را مد نظر قرار میدهد، از جملهء وجوه افتراق دیدگاههای دو اندیشمند را تشکیل میدهد.
بیشتر