تئودور آدورنو از جمله فیلسوفانی است که هنر جایگاه بسیار والایی در اندیشه ی او دارد و به جرأت می توان گفت بدون درک درست آراء او در باب هنر نمی توان چندان چیز
... زی درباره ی اندیشه های او به چنگ آورد. این ارتباط میان آراء زیبایی شناختی و کلیّت اندیشه در مورد فیلسوفانی چون کانت و هگل نیز صادق است. م یتوان گفت مهمترین دغدغه ی آدورنو درباره ی هنر، رابطه ی دیالکتیکیِ اثر هنری با جهان تجربی، جهان روزمره و وضعیت موجود است. چرا که به زعم آدورنو هنر تنها ساحتی است که تا حدّی توانسته است از مناسبات متحجّر جهان سرمایه داری بگریزد و پناهی برای آزادی (هرچند مشروط) باشد. تنها در هنر است که هنوز می توان صدای درد و رنج واقعی را شنید. درد و رنج زیستن در جامعه ای شیء شده که جایی برای زندگیِ واقعی باقی نگذاشته است. بحث جامع و کامل درباره ی آراء آدورنو در این باب در مقاله ی کوتاه موجود نمی گنجد. سعی بر آن است تا به مهمترین مباحثی که در این باب در نوشته های آدورنو مطرح شده است پرداخته شود و مسأله ی هدایت کننده، راه هایی است که هنر از طریق آن وضعیت موجود را به نقد می کشد. در بخش اول به مفهوم صنعت فرهنگ پرداخته شده است تا آن چیزی که آدورنو در تقابل با هنر خودآیین قرار میدهد روشن شود. در بخش دوم رابطه ی دیالکتیکیِ اثر هنری و جهان تجربی به بحث گذاشته شده و در بخش پایانی به مباحث مربوط به فرم و محتوای اثر هنری و رابطه ی این دو با نقد جامعه پرداخته شده است.
بیشتر