بنا بر تحلیل سهجزئی رایج در معرفتشناسی غربی، معرفت عبارت است از باور صادق موجه. اما کیث لرر بهجای باور، پذیرش با هدف احراز حقیقت و اجتناب از خطا را قرار داد
... ده، درباره چیستی صدق نیز معتقد به نظریه علامتزدایی است. وی در پاسخ به مسأله گتیه، نقضناپذیری و عدم ابتنای توجیه بر باور کاذب را به عنوان شرط چهارم معرفت مطرح میکند. و در مقام مهمترین نظریهپرداز انسجامگروی در توجیه معرفت، با ابداع اصطلاحات متعدد و ارائه مجموعهای پیچیده از تعاریف گوناگون درصدد تبیین تحلیل خویش از حقیقت معرفت با رویکرد انسجامگروانه در توجیه برآمده، در نهایت بدین نتیجه میرسد که S به گزاره p معرفت دارد اگر و تنها اگر (1)S گزاره p را بپذیرد، (2) گزاره p صادق باشد، (3) S در پذیرش گزاره p بهطور کامل موجه باشد، یعنی پذیرش p برای شخص S بر پایه منظومه مقبول او در آن زمان نسبت به پذیرشهای رقیب، معقولتر باشد، بدین معنا که منفعت معرفتی محتمل آن برای فاعل شناسا بیش از منفعت معرفتی محتمل همه رقبایش باشد، و (4) توجیه S در پذیرش گزاره p با هیچ گزاره کاذبی نقض نشود، یعنی پس از کنار گذاشتن همه باورهای اشتباه از منظومه پذیرشی فرد، پذیرش گزاره p همچنان نسبت به رقبای خود معقولتر باشد. حاصل تحلیل لرر این است که معرفت چیزی بیش از توجیه نقضناپذیر نیست. افزون بر نقدهای اساسی که بر مبادی انسجامگروی لرر وارد است، اصل دیدگاه وی نیز دارای اشکالات متعددی است. انسجامگروی لرر افزون بر اشکالات عام انسجامگروی در توجیه مثل لزوم دور و تسلسل در توجیه، گسستگی منظومه منسجم از واقعیت و نسبیت در معرفت، گرفتار اشکالات دیگری نیز میباشد که 1) ناتمامی اصل قابلیت اعتماد فاعل معرفت بر خودش، 2) نادرستی تفسیر انسجام به معقولیت یک پذیرش نسبت به رقبایش، 3) ناتمامی فرض منتقد دانای کل و نیز 4) نادرستی شرط چهارم و ابهام در تفسیر نقضناپذیری از جمله آنهاست.
بیشتر