«سه قطره خون» در زمره شناخته شده ترین آثار صادق هدایت قرار دارد و داستانی است که هم توجه عام بسیاری از خوانندگان علاقه مند به ادبیات را به خود معطوف کرده و هم
... توجه خاص عده زیادی از پژوهشگران و منتقدان ادبی را. راوی و شخصیت اصلی داستان که در آسایشگاهی روانی بستری شده است، توصیفی از سایر بیماران و نیز شرحی از رویدادی آسیب زا در زندگی گذشته خود به دست می دهد که از هر حیث روایتی نامنتظم و نامنسجم به نظر می رسد. در مقاله حاضر استدلال می شود که فقدان انتظام منطقی در روایت، حکایت از تعارض بین دو ساحت آگاه و ناخودآگاه در روان گسیخته و نامنتظم شخصیت اصلی دارد، تعارضی که نظریه روانکاوی مناسب ترین ابزار (مفاهیم و روش شناسی) را برای بررسی آن در اختیار منتقد ادبی می گذارد. نویسنده مقاله با به کارگیری مجموعه ای از مهم ترین مفاهیم روانکاوانه (از جمله «مقاومت»، «جابه جایی»، «نمادپردازی»، «رانه»، «کنش پریشی»، «هم هویتی»، «ضایعه ی روانی»، «وسواس» و غیره)، جزئیات متن را با اتخاذ روش شناسی روانکاوی (تحلیل «محتوای آشکار» برای به دست دادن «محتوای نهفته») به منظور پرتوافشانی بر انگیزه ها و هراس های ناخودآگاه شخصیت اصلی بررسی می کند و داستان ناگفته ای را معلوم می سازد که به دلیل فشار بازدارنده های ناخودآگاه در گفتار راوی مکتوم مانده است. این مقاله ضمن اجتناب از کاویدن روان صادق هدایت، بر تمایز گذاری بین هویت نویسنده داستان و هویت شخصیت اصلی تاکید می گذارد و استدلال می کند که رویکرد معطوف به نویسنده در نقدهای روانکاوانه، پیشبرد مطالعات ادبی را در کشور ما با موانع متعدد و نیز سوتفاهم ها و واکنش های زیانبخش مواجه کرده است. در بخش پایانی مقاله، نویسنده همچنین پیشنهادهایی در خصوص سمت وسوی مطالعات روانکاوانه ی بیشتر درباره این داستان تاثیرگذار مطرح می کند، پیشنهادهایی که سویه متن محورانه این مقاله را به سویه ای خواننده محور تغییر می دهند تا زمینه ای برای بررسی واکنش خوانندگان و تبیین علت اقبال به این داستان در فرهنگ مردسالارانه ایرانی از منظری روانکاوانه فراهم آورده شود.
بیشتر