جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 8
بررسی تطبیقی مرگ اندیشی از دیدگاه خیام و عطار
نویسنده:
قاسم کاکایی، محبوبه جباره ناصرو
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اندیشیدن درباره­ ی مرگ و سخن‌گفتن از آن یکی از بن­ مایه ­های رایج در ادبیات و جریان اندیشگانی یک قوم است. ادبیات هر ملت زمینه‌ای مناسب برای بازتاباندن و شناسایی اندیشه ­های ایشان درباره­ ی مرگ خواهد بود. از سوی دیگر به دلیل ناشناخته‌بودن ماهیت این پدیده، پیوسته، دیدگاه ­های اندیشمندان مختلف با یکدیگر متفاوت و گاه متناقض بوده است. بررسی تطبیقی نگرش اندیشمندان گوناگون درباره‌ی مرگ، حقایق بسیاری را بر ما آشکار می­کند که در بررسی جداگانه ­ی اندیشه ­ی ایشان، کمتر مجال بروز می­یابد. در این جستار کوشیده‌ایم با رویکردی تطبیقی، به بررسی این پدیده، از دیدگاه خیام، رباعی‌سرای توانمند قرن پنجم هجری و عطار نیشابوری، شاعر و عارف توانمند قرن ششم بپردازیم. بررسی تطبیقی دیدگاه ­های این دو شاعر درباره ­ی مرگ نشان‌دهنده‌ی این نکته است که اگرچه هر دو در برخی مسائل، مانند همگانی دانستن مرگ برای همه­ ی افراد، سرگشتگی دو شاعر در برابر مرگ، تأکید بر ناتوانی بشر از ارائه­ ی راه چاره برای مرگ و... اندیشه ­های همگون دارند، در برخی موضوعات نیز با یکدیگر اختلاف دیدگاه دارند؛ برای نمونه عطار افزون بر مرگ طبیعی، به دو نوع مرگ ارادی و مرگ عارفانه‌ عاشقانه قائل است؛ نومیدی مطرح‌شده در اشعار خیام، در اندیشه­ ی عطار جایگاهی ندارد؛ مرگ‌اندیشی عطار بیشتر التزام به توبه و به‌ندرت، التزام به لذت جویی را بایسته می­داند، در حالی که در اندیشه­ ی خیام، بیشتر تأکید بر لذت ­جویی و کمتر التزام به توبه است.
صفحات :
از صفحه 113 تا 136
بررسی و تحلیل تطبیقی مرگ و معنای زندگی از دیدگاه مولوی و هایدگر
نویسنده:
فریبا اکبرزاده، مهدی دهباشی، جعفر شانظری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
اصفهان: حوزه معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه اصفهان,
چکیده :
مرگ و تأثیر آن بر معنی زندگی از دغدغه های همیشگی بشر بوده است؛ مولوی در شمار اندیشمندانی است که موضوع مرگ و رابطه آن با معنای زندگی را در مثنوی و کلیات شمس به تفصیل بیان نموده است. مولوی عارف، بسیار «مشتاق مرگ» است و از آن با تعبیر «عروسی ابدی» یاد می کند. از دیدگاه وی، مرگ به معنی «قطع و پایان زندگی» نیست، بلکه «آغاز زندگی جاودانه دیگری» است. در اندیشه مولوی، معنی زندگی، تولد دوباره یافتن، تکامل انسانی، روی کردن به صفای باطن، به دنیای قلب پا نهادن، زمام عقل را به عشق الهی سپردن، ایجاد تغییر و تحول در جریان زندگی و پرهیز از خشک اندیشی، همراهی با زمان و... است. هایدگر نیز در شمار فیلسوفان معاصری است که بخش عظیمی از اندیشه فلسفی خویش را به مرگ و معنای زندگی اختصاص داده است. از دیدگاه هایدگر ، مرگ، نوعی «انتخاب اجباری» و گاهی «هراسناک» توصیف شده است. از نظر وی، معنای صحیح مرگ، واقعیتی بیرونی و عمومی در جهان نیست، بلکه «امکان درونی هستی» خود انسان است که نقطه پایانی بر زندگی اوست؛ انسان، تنها با مرگ است که «هستی غیر اصیلش» به «ساحت اصیل» در می آید و مرگ، حد پایان زندگی اوست. وی بر این عقیده است که مرگ واقعه ای نیست که در آینده اتفاق بیفتد، بلکه ساختاری بنیادی و جدایی ناپذیر از «در جهان بودن» ماست. از این رو، رویارویی انسان با مرگ، نه تنها «کلید خودمختاری»، بلکه «کلید تمرکز» نیز هست. افزون بر این، هایدگر بر این باور است که زندگی دارای معناست و این معنی، وظیفه ای است که سازنده «ماهیت» انسان است. این پژوهش بر آن است تا به تحلیل تطبیقی موضوع مرگ و معنای زندگی از نگاه این دو اندیشمند بپردازد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 20
دستاوردهاى نظریه حرکت جوهرى نفس در حل برخى مشکلات عقلى و نقلى
نویسنده:
احمد سعیدى
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره),
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
با پذیرش حرکت در جوهر و ذات نفس مى توان براى بسیارى از مشکلات عقلى و نقلى راه حل هاى دقیق تر یا آسان ترى یافت. نحوه حدوث نفس مجرد، کثرت نفوس مجرد، بقاى نفس پس از ترک بدن، و مرگ طبیعى تنها برخى از مواردى هستند که با این نگاه ویژه به نفس، تحلیل و تبیین بهترى مى یابند. در این مقاله کوشیده ایم برخى از نقاط ابهام در موارد مزبور را با بهره گیرى از تصریحات و تلویحات صدرالمتألهین برطرف سازیم و به این ترتیب بخشى از دستاوردهاى آموزه حرکت جوهرى نفس را در حوزه هاى عقلى و نقلى برجسته کنیم.
صفحات :
از صفحه 11 تا 38
آيا مرگ انسان ها و انتقال به جهان ديگر با همين جان دادن ظاهرى (ايست قلبى و...) محقّق مى شود يا پديده ى ديگرى است؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
پاسخ تفصیلی:
پاسخ : مرگ طبيعى كه در پزشكى اعلام مى شود با مرگ حقيقى فرق دارد. آنچه در علم پزشكى مرگ ناميده مى شود، «ازكارافتادن قلب» و «از حركت افتادن جريان خون در بدن» است؛ و اين ممكن است براى بعضى به سرعت صورت پذيرد. چه بسيار گنهكاران و كافرانى كه قلبشان سريع بیشتر ...
کلیدواژه‌های اصلی :
 آیا درست است که بعضیها می گویند علاوه بر مرگ طبیعى، مرگ ارادى هم داریم؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
پاسخ تفصیلی:
پاسخ : مرگ به دو نوع طبیعى و ارادى تقسیم می شود : 1. مرگ طبیعى براى تمام موجودات، رخ خواهد داد؛ چرا که همه موجودات، براساس عمومیت و کلیت اصل بازگشت به سوى خدا، در حال سیر و حرکت به سوى او هستند و از این رو، با مرگ سرفصلى از این مسیر را طى می کنند. آی بیشتر ...
تقابل مرگ و زندگی در مثنوی
نویسنده:
عطایی تهمینه
نوع منبع :
کتابخانه عمومی , نمایه مقاله
چکیده :
مثنوی مجموعه نسبتا متنوعی از تقابل هاست که در این میان تقابل دو جهان یکی از مهم ترین بنیان های فکری شاعر را تشکیل می دهد. در منظومه فکری مولوی پیوسته سیطره جهان غیب بر عالم شهادت محسوس است و بحث رجعت یکی از مهم ترین بنیان های فکری شاعر است که با عناوین مختلف آدمی را به جانب جهان غیب رهنمون است. ما در این اثر با معانی گوناگونی از مرگ مواجهیم که هر چند همگی آدمی را به سوی جهان آن سری دعوت می کند، اما هر کدام از دیگری متمایز است. این مفاهیم عبارت اند از: مرگ طبیعی، مرگ تبدیلی، مرگ مصلحتی، شهادت که در این میان، شاعر بیش از همه به مرگ تبدیلی پرداخته است. مولانا در اقناع مخاطبان خویش درباره جهان غیب، بیش از دیگر تمهیدات ادبی، از تمثیل بهره برده است؛ زیرا هنگامی که وی می خواهد از جهانی سخن بگوید که هیچ مرز و صورتی ندارد، به ناچار از ابزاری بهره می گیرد که در جهان صورت قابل درک باشد.
صفحات :
از صفحه 98 تا 118
نقد دیدگاه صدرالمتألهین در باب مرگ انسان با تکیه بر آراى ابن سینا
نویسنده:
قاسم امجدیان، عسگر دیرباز
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره),
چکیده :
در نوشتار پیش رو پس از اشاره به معناى مرگ و اقسام آن، رویکردهاى گوناگون درباره علت مرگ انسان به منظور فهم علت حقیقى مرگ طرح شده و از این رهگذر دو دیدگاه ابن سینا و صدرالمتألهین مورد تطبیق قرار گرفته تا روشن شود کدام دیدگاه در بیان علت حقیقى مرگ، صحیح و بر حق است. دیدگاه ابن سینا که علت حقیقى مرگ را ضایع شدن اعتدال مزاجى به واسطه استیلاى حرارت غریزى بر بدن مى داند با سه انتقاد صدرالمتألهین روبه رو شده است. صدرالمتألهین به استناد این اشکالات دیدگاه ابن سینا را مردود مى شمارد و اعتقاد دارد که علت حقیقى مرگ کمال نفس انسان و روى گردانى نفس از بدن است. نگارندگان با بررسى اشکالات صدرالمتألهین و نیز نقد دیدگاه او، به این نتیجه رسیده اند که علت حقیقى مرگ همان برهم خوردن اعتدال مزاجى و ضایع شدن بدن است و دیدگاه صدرالمتألهین بیشتر متناسب با مرگ ارادى است، نه مرگ طبیعى.
صفحات :
از صفحه 121 تا 142
تحلیلی بر نقش بدن در ابتدا و انتهای حیات دنیوی از منظر ابن سینا
نویسنده:
فروغ رحیم پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
اگرچه انسان حاصل پیوند نفس و بدن است، در مباحث انسان‌شناسی فلسفی، محور بررسی‌ها نفس است و بدن معمولاً به تبع نفس مطرح شده و جایگاه واقعی‌اش در سایه‌ی گران‌مایگی نفس، نهان مانده است. این مقاله تلاش دارد که با نگاه از زاویه‌ای متفاوت، این بار مباحث انسان‌شناسی ابن‌سینا را با محوریت بدن، تجزیه و تحلیل نماید و برای این کار، دو مقطع مهم آغاز و پایان حیات دنیوی را مدنظر قرار داده است. مطابق مبانی سینوی، تشکیل و تکوین ماده‌ی بدنِ هر انسان نقطه‌ی آغاز حیات دنیوی اوست و فراهم شدن مزاج مستعد بدنی، شرط حدوث نفس (بما هی نفس) و پدیدار شدن یک انسان است. ماده‌ی بدنی و هیئات و اعراض آن، تعین و تمایز اولیه‌ی نفوس را رقم می‌زنند و ملکات حاصل از هیئات طبیعی بدنی و نیز مکتسبات عقلی، عامل تعدد و تکثر نفوس پس از مرگ و در جهان آخرت‌اند. تمامی افعال انسانْ فعل مشترک میان نفس و بدن و قوا است به جز فعل قوه‌ی عاقله، یعنی ادراک کلیات، که آن هم در بدایت امر، نیازمند بدن است. از منظر ابن‌سینا، مرگ بدنْ حیات دنیوی را پایان می‌بخشد و فاعلیت نفس و استکمالات آن را متوقف می‌کند، اما زمینه‌ی توجه تام نفس به کمال حقیقی خود و اتصال دائم آن به عقل فعال را فراهم می‌کند. نقش بدن در ابتدا و انتهای حیات دنیوی، با توجه به آثار مثبت و منفی‌ای که بر بود یا نبود آن مترتب است در ضمن این مقاله روشن خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 32
  • تعداد رکورد ها : 8