در میان قوای ادراکی نفس، حس مشترک وضعیت ویژه ای دارد. ارسطو بی آنکه از آن تصویری ارائه دهد، کارکردهایی چون ادراک محسوسات مشترک و بالعرض و تشخیص وجوه تمایز میان
... ن اشیا و ادراک احساس را به آن نسبت می دهد. در حالی که ارسطو به صراحت تلقی از حس مشترک را به عنوان قوه ای در کنار حواس پنج گانه رد کرده است، ابن سینا و پیروان او آن را به عنوان یکی از حواس باطنی مورد توجه قرار می دهند و برخی از نقش های نفس را از او می دانند. فیلسوفان اسلامی به ویژه ابن سینا با رفع برخی ابهامات و بیان ادله ای برای اثبات وجود حس مشترک و برشمردن نقش هایی دیگر، نظریه ارسطو را تقویت نمودند. به نظر می رسد حس مشترک را حداکثر می توان همچون مجمعی برای قبول و ادراک محسوسات به شمار آورد. این قوه به عنوان مرکز مدیریت یا رئیس حواس ظاهری عمل می کند، حواس را به کار می گیرد و سپس محسوسات را ادراک می کند. در این صورت، صدور هر نوع حکم باید کاری از سوی نفس یا قوه فکر قلمداد شود. با وجود آنکه مباحث نفس شناسی ارسطو و ابن سینا همواره مورد توجه خاص صاحبان اندیشه بوده است و هر یک از ایشان به سهم خود بر غنای این بحث افزوده اند، باید گفت که هنوز هم پرسش هایی درباره ارتباط و تعامل میان نفس، حواس ظاهری و حس مشترک و قوه فکر مطرح است که تنها با مطالعه دقیق مباحثی چون ادراک حسی، خیال و قوای نفس به نحوی شایسته وضوح می یابد.
بیشتر