از گذشتهی دور، حل و توجیه مسئله "شرّ"، از زمره پرسشهای همیشگی و دشوار بشر در مسیر فهم هستی بوده است. سابقه و دیرینهی دراز این مسئله در عرصه دین و نیز ادبیا
... ات، نشانهی نقش آن در جهانبینی بشر نسبت به ریشههای وجودیِ آن است و این خود یکی از دلایل مهمِ توجه ویژهی سنتهای کلامی- فلسفی به این مسئله به شمار میرود. فیلسوفان و متالهان آگاه بودهاند که توجیه "شرّ" در زمینهی باور و اعتقاد دینی کاری است سترگ، و لذا تلاش آنان همواره مقرون به موفقیت نبوده است. توجیه این مسئله گاهی به ثنویت و چندخدایی انجامیده و گاهی نیز عملا به بروز تعارضات نظری منجر شده است. در دیدگاه مانی- که برخاسته از برخی سنتهای کهن دینی و آیینی ایران زمین است- شرّ (یا تاریکی) داخل در سرشت موجودات زمینی و اینجهانی است. کشف قوانین حاکم بر این هستیِ مرکب از خیر و شرّ و روند رهایی و تطهیر از آن، غایتی است که آیین مذکور مدعیست در پی تحقق آن است. اندیشههای مانی در برخی مذاهبِ کهن ایرانی و غیرایرانی، در پهنهی هند و آفریقا و آسیای میانه تاثیر خود را گذارد. "آگوستینوس" سالها معتقد بود دین مانی تنها تفسیر عقلانی قابل قبول از نحوه شکلگیری جهان است، زیرا منشا شرّ را به درستی تبیین کرده است. برخی "شرّ" را حاصل نقص و ضعف در اراده دانستهاند و برخی دیگر- از جمله در بسیاری از سنتهای فلسفی و کلامی عالم اسلام- شرّ را نتیجهی فقدان کمال و غیبت خیر میدانند و برای آن اصالتی قائل نیستند. مسئله ما در این نوشتار، تبیین وجه وجودی "شرّ" به طریقی است که در مذهب مانی تدارک شده است؛ نوعی حضور واقعی شرّ و در عین حال ضدیتِ آشکارِ آن با خیر در پهنهی گیتی و نیز توجه به علل ثنویتی که از درون آثار مانی راه به بیرون باز میکند و بنابر ادعا، در مراحلی بالاتر به وحدت و یگانگی میرسد. اگر صرفنظر از مبدایی که مانی برای واقعیت "شرّ" در نظر گرفته، آن را در اثر درآمیختگی با خیر، مخلوقی زنده و یگانه با خیر ببینیم، نیازمند نگاهی پدیدارشناسانه به شرّ هستیم؛ آنهم از جنبه وجودی و نه به حیث عدمیِ آن؛ اما در اینکه این تصویر بتواند در برابر نقد عقلی و فلسفی تاب بیاورد یا خیر، نکته دیگری است که تلاش میشود برخی از کاستیهای نظری آن عرضه گردد.
بیشتر