فردوسی در باب سعی و کوشش، تک بعدی و یک جانبه به قضاوت ننشسته است. در شاهنامه از سویی بازتابی از اعتقاد زرتشتیان در باره نقش «کوشش» در زندگی آدمیان به رشته تحری
... یر در آمده است؛ از این زاویه سراینده شاهنامه انسانی کاملا خردگرا بوده که معتقد است آدمی به خواست و اراده خود سرنوشت خویش را رقم می زند. اندیشه خردگرایی فردوسی در داستان زال نمود پیدا می کند. از سویی دیگر، فردوسی گاه چنان به وجود بخت و تقدیر و نقش آن در زندگی آدمیان معتقد می شود که تلاش و کوشش پهلوانان خود را در تعیین سرنوشت آنان عبث می داند. از این منظر فردوسی انسان را موجودی مجبور می داند که در بدو تولد سرنوشتی مکتوب و مقدر را با خود همراه دارد. بازتاب اندیشه جبرگرایی فردوسی در غمنامه رستم و سهراب و نیز نبرد رستم و اسفندیار نمایان است. اعتقاد به تقدیر در این گونه داستان ها با مضامینی چون بی اعتباری جهان، بازیگری روزگار و فریبکاری چرخ و قدرت مرگ متجلی می شود. در پایان باید یادآور شد که بدبینی فردوسی نسبت به دنیا و امور آن تا به آن حد نیست که آدمی را از تلاش و تکاپو باز دارد و به سوی کاهلی و بی اعتنایی نسبت به زندگی سوق دهد. تنها در سایه اعتقاد به نقش اراده و اختیار انسان است که سی سال تلاش شبانه روزی حماسه سرای ملی ایران در خلق مجموعه گرانقدر شاهنامه معنا پیدا می کند.
بیشتر