جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 488
معرفت‌شناسی ویتگنشتاینی و شک‌گرایی دکارتی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Nicola Claudio Salvatore
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این کار از سه سؤال مکمل و وابسته به هم شروع می‌شود: 1) چگونه باید راهبرد ضد شک ویتگنشتاین را که در «درباره یقین» ارائه شده است، و به ویژه مفهوم گریزان و در عین حال اصلی «لولا» تفسیر کنیم؟ 2) آیا استراتژی ویتگنشتاین، زمانی که به درستی درک و توسعه یابد، می تواند پاسخ رضایت بخشی به شک دکارتی ارائه دهد؟ 3) آیا معرفت شناسی ویتگنشتاینی به نسبیت گرایی معرفتی مجوز می دهد و اگر چنین است تا چه حد؟ در فصل 1، من شک‌گرایی به سبک دکارتی و مفاهیم معرفت‌شناختی آن را همراه با نظریه «جایگزین‌های مرتبط» درتسکه-نوزیک، بر اساس رد اصل بسته شدن دانش که زیربنای چالش شک‌گرایانه است، ارائه می‌کنم. پس از بحث مختصری در مورد نگرانی‌های اصلی مطرح شده علیه این پیشنهاد، من استدلال می‌کنم که این خط قابل دفاع نیست و یک پیشنهاد ضد شک و تردید موفق باید بسته شدن را حفظ کند. پس از نشان دادن کاستی‌های پیشنهاد درتسکه- نوزیک، سپس توجه خود را بر آثار ضد شک معروف G. E. Moore متمرکز کردم، یعنی «دفاع از عقل سلیم» (1925، از این پس DCS) و «اثبات یک جهان خارجی» (1939) ، از این پس PEW). در این مقالات اصلی، مور به طور معروف استدلال کرد که می توان چندین «حقوق آشکار عقل سلیم» مانند «اشیاء خارجی وجود دارد، من بدن دارم» و غیره را دانست و این دانش می تواند پاسخی مستقیم به نگرانی های شکاکانه ارائه دهد. ; پس هدف این استراتژی حفظ بسته شدن و اعتماد ما به ادعاهای دانش روزمره است. پس از ارائه مفصل DCS و PEW، با تکیه بر آثار مفسران برجسته ای مانند مالکوم، کلارک، استرود و رایت، مشکلات واکنش مستقیم مور در برابر شکاکان را مورد بحث قرار خواهم داد. تقریباً، من استدلال می‌کنم که استراتژی مور هم غیرضروری است و هم قانع‌کننده: قانع‌کننده نیست زیرا ادعاهای دانش مور نمی‌تواند استدلال‌های شک‌گرایانه دکارتی را رد کند. غیرضروری است، زیرا آنها فقط در چارچوب «غیر فلسفی» روزمره ما می توانند «کار کنند»، بنابراین زمانی که هیچ فرضیه شکاکانه ای نمی توان به طور معقولی مطرح کرد. حتی اگر تلاش‌های ضد شک مور به اتفاق آرا رضایت‌بخش تلقی شده باشد، به دلایل متعددی آثار او بسیار تأثیرگذار بوده‌اند، تا جایی که می‌توان تعداد کمی از طرح‌های ضد شک معاصر را «مورانه» توصیف کرد. در فصل 2، من مواضع غالب «الهام گرفته از مور» را ارائه و مورد بحث قرار می‌دهم، یعنی خوانش جزمی پرایور از PEW، تفسیر نتا از اثبات، روایت قابل اعتماد گرکو، «اثبات دوم» فارا، «زمینه‌گرایی موری» دروز و سوسا «نئو». مورانیسم. من به نوبه خود این گزارش‌ها را نقد می‌کنم تا نشان دهم که همه این استراتژی‌ها وارث مشکلات اصلی برخورد مور با بدبینی هستند و همچنین پیامدهای ناخوشایندی با توجه به به اصطلاح «مشکل ارزش برای دانش» دارند. پس از نقد گسترده معرفت‌شناسی مور و نئو مورین، در فصل سوم توجه خود را بر روی یقین ویتگنشتاین متمرکز می‌کنم. با توجه به ابهام و ابهام این اثر، در این فصل برخی از جنبه‌های کمتر بحث‌انگیز برخورد ویتگنشتاین با شک‌گرایی را ارائه می‌دهم و بر نقش «لولا» در استراتژی ضد شکاکیت او تأکید می‌کنم. این به من زمینه‌ای می‌دهد تا راهبردهای ضد شک متفاوت «الهام‌گرفته از ویتگنشتاین» را که در فصل 4 در نظر می‌گیرم، یعنی خوانش «درمان‌کننده» کونانت، روایت «حق عقلانی» رایت، «زمینه‌گرایی ویتگنشتاینی» ویلیامز، خوانش «چارچوب» مک گین را ارزیابی کنم. استراتژی "تعهد لولا" پریچارد. من استدلال می‌کنم که این پیشنهادها، هم به‌عنوان تفسیرهای قابل قبول از اندیشه ویتگنشتاین و هم مهم‌تر به‌عنوان راهبردهای ضد شک و تردید قابل اجرا، ناکارآمد هستند. علاوه بر این، من نشان می‌دهم که پیشنهادات مک‌گین و ویلیامز می‌تواند به شکلی از نسبی‌گرایی معرفتی منجر شود، که طبق آن اعمال معرفتی ما نتیجه تعهدات اجتماعی و پیش عقلانی است که به هیچ‌وجه مشمول ارزیابی عقلانی نیستند. نتیجه ای که دلپذیرتر از خود شک و تردید نیست. فصل 5 به ارائه قرائت «غیر معرفتی» مویال-شاروک از OC اختصاص دارد، که برای آن «لولا» مانند «اشیاء خارجی وجود دارد» یا «من بدن دارم» بیانگر یک یقین ماقبل نظری و حیوانی است. او اساساً متفاوت از دانش است. در حالی که من از تفسیر مویال-شاروک و قیاس او بین «لولا» و «قواعد دستور زبان» به عنوان معقول‌ترین تفسیر از اندیشه ویتگنشتاین دفاع می‌کنم، در این فصل از روایت «غیر معرفتی» او نیز انتقاد می‌کنم. تقریباً، من استدلال می‌کنم که به دنبال این استراتژی، ما مجبور خواهیم شد یا اصل بسته شدن را رد کنیم، در نتیجه مشکلات خط Dretske-Nozick را به ارث ببریم، یا در غیر این صورت شک و تردید را تأیید کنیم. علاوه بر این، من برخی از پیامدهای نسبی‌گرایانه روایت مویال-شاروک را نیز در نظر می‌گیرم، که پیشنهاد او را در برابر همان ایراداتی که من علیه چارچوب‌خوانی مک‌گین و زمینه‌گرایی ویتگنشتاینی ویلیامز مطرح کرده‌ام آسیب‌پذیر می‌سازد. در فصل 6، من پیشنهاد ضد شک خود را توسعه می دهم که توسط آنالو اطلاع رسانی می شود
ذهنیت محدود: مضمونی در دکارت، کانت و کیرکگور [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Antoinette Marie Stafford
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : مفهوم ذهنیت محدود مقوله ای است که کارکرد دارد به عنوان یک موضوع مرکزی و متحد کننده برای متفکران مختلف در داخل جنبش وجودی در واقع بینش انسان به عنوان موجودی که آزادی انضمامی-در-حدود-از جذب به هر هدفی فرار می کند یا نظام جهانی فرض اساسی است که از آن وجود فیلسوفان نقد رادیکال خود را از متافیزیک سنتی آغاز می کنند فکر. با این وجود، باید گفت که پیدایش این است دیدگاه انقلابی تا حد زیادی مدیون همان سنتی است که در آن وجود دارد مخالفت می کند. بنابراین فصل های اولیه این مطالعه به بررسی ریشه های مقوله در دکارت و کانت، با در نظر گرفتن وجود اصرار جدی که دیدگاه موضوع متناهی تجسم می یابد رابطه منفی حتی با مبانی تاریخی خودش. آی تی استدلال می شود که هم کوگیتو دکارتی و هم ماورایی کانت موضوع، مقدمات اگزیستانسیالیسم انتزاعی، هرچند ضروری است موضوع به طور مشخص موجود توجه معطوف به دکارت است و تحلیل کانت از روابط بین متناهی و بی نهایت، آزادی و عقل، عقل و ایمان، با نگاه به نمایش چگونه ظهور مفهوم موضوع متناهی تحقق می یابد احتمالات مشخصی که در این تحلیل‌ها نهفته است، در عین حال ارائه می‌شوند خود را به عنوان یک راه حل ریشه ای برای مشکلاتی که گزارش های متافیزیکی بیان می کند موضوع موجود تولید می کند، اما در اصل نمی تواند آدرس دهد
مضامین کنش و زندگی در چهار نظریه فلسفی ذهن [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
William Spat
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این تز از چارچوب عمل و زندگی برای بررسی چهار نظریه فلسفی ذهن، که در نوشته‌های رنه دکارت، دیوید هیوم، ویلیام جیمز و توماس ناگل بیان شده‌اند، استفاده می‌کند. نشان دادن این که چگونه هر نظریه به عمل یا زندگی جذابیت می بخشد تا سعی کند توصیفی از ذهن ارائه دهد که نه خیلی محدود کننده و نه خیلی سست باشد، دغدغه بخش تاریخی گسترده پایان نامه است. بر اساس موفقیت یا شکست این توسل به تجربه زنده ذهن از فعالیت خود است که این چهار نظریه ارزیابی می شوند. در خاتمه، بازخوردهای این موفقیت ها و شکست ها برای فعالیت معاصر فلسفی درباره ذهن به اختصار بررسی می شود.
تحلیل و بررسی انتقادات شهید مطهری نسبت به فلسفه دکارت
نویسنده:
نویسنده:فریبا هاشمی بنه کاغی؛ استاد راهنما:غلامحسین احمدی آهنگر؛ استاد مشاور :سیده زهرا حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فلسفه در دوره جدید تلاش دارد تا تمام سعی خویش را در تحلیل و تبیین قوه شناخت انسان و مسائل مربوط به معر‌فت‌شناسی بکارگیرد از آنجا که فلسفه‌های غربی قرن هفده و هجده در دهه پنجاه و ماقبل آن به ایران راه یافته بودند، شهید مطهری فیلسوف و متفکر معاصر بر مبنای آرای فیلسوفان مسلمان به نقد و رد آنان اقدام کرده است. شهید مطهری همه فلسفه های قرن هفده و هجده را در ذیل دو عنوان عقل‌گرایی و تجربه‌گرایی یا عقلیون و حسیون قرار می‌دهد، ملاک این تقسیم بندی وجود و یا عدم وجود تصورات مستقل از حواس قرار می‌گیرد بر مبنای این ملاک مسئله، وجود یا عدم وجود تصورات فطری مورد بررسی قرار می‌گیرد فیلسوف معرفت‌شناس برای واقع‌نمایی و کاشفیت ادراکات باید نشان دهد که ذهن تصورات را به چه طریقی فراهم می‌آورد؟ دکارت در کتاب «گفتار در روش»، خبر از فقره‌های چند از حقایق نخستین می‌دهد که در روح سرشته شده است این‌ها را مفاهیم کلی ساده و به خودی خود صریح می‌داند که اکتسابی نیستند. دکارت معرفت را با وصف وضوح و تمایز بیان می‌کند که باید مبتنی بر شهود و استنتاج باشد. دکارت با قرار دادن فطریات در مقابل جعلیات و عارضیات مسئله را شفاف‌تر می‌کند و بیان می‌کند که تصورات فطری را تنها از طبیعت خاص خویش می‌گیرم. شهید مطهری در نقد نظریه فطری، ابتدا با ذکر معانی مختلف فطری، قایل می‌شود که در فلسفه جدید اروپایی بین دو معنای فطری تفکیک نشده است. یکی به معنای اداراکاتی که، همه اذهان در آن یکسانند، و دیگری، تصوراتی که خاصیت ذاتی عقل است. در نقد معنای اخیر فطری، دلایل چند اقامه می‌کند. شهید مطهری با نقد نظریه فطرت دکارتی در ادامه آغاز‌گاه نظام فکری دکارت و نخستین اصل آن را نیز مورد نقادی قرار می‌دهد. شهید مطهری در نقد شک دکارت اذعان می‌دارد که چون دکارت در طرح-ریزی فلسفه خود تمام معلومات خود را باطل انگاشته است و تمام افکار خود، اعم از محسوسات و معقولات را مورد شک قرار داده است، پس بنابراین نگرش، کلیه افکار حتی اصل عدم تناقض باطل می‌شود. بنابراین اصلی باقی نمی‌ماند که بتوان به آن اعتماد کرد. از نظر وی، استدلال دکارت مخدوش است چرا که با مورد تردید قرار دادن (اصل عدم تناقض) نمی‌توان (می‌اندیشم پس هستم) را نتیجه گرفت؛ این در حالی است که دکارت در پاسخ به دسته پنجم از اعتراضها می-گوید: « منظور از کنار گذاشتن پیشداوریها این است که در تمام آرایی که اعتقاد ما به آنها نتیجه احکام یا قضاوتهای قبلی است، کناربگذاریم، نه اینکه همه افکار موجود در ذهنمان را کناربگذاریم، ... کسی که می‌خواهد خود را از تمام پیشداوریها برهاند باید هیچ یک از آنچه را که قبلا تصدیق یا انکار کرده است را تایید یا تکذیب کند». همچنین در همانجا می‌گوید: ... ولی من فقط پیشداوریها را انکار کرده‌ام، اما به هیچ وجه این قبیل مفاهیم که بدون هیچ تصدیقی یا تکذیبی معلومند، منکر نشده‌ام. حرکت فکری دکارت از گذرگاه شک آغاز و بسوی یقین پیش می‌رود. شهید مطهری این شیوه شروع نظام فلسفی را بیفایده می‌داند، چرا که شک دکارت واقعی نبوده بلکه بصورت فرضی مطرح شده و شک وی روشی و دستوری بوده است. با فرض شک، دکارت باید در شک خودش نیز شک کند. در نتیجه همه چیز پندار خواهد بود. نقد شهید مطهری بر شک دکارت مبتنی بر توهمی بودن شک است. پاسخ به این پرسش که آیا شک دکارت واقعی بوده یا فرضی و پنداری؟ آسان و ساده نیست چرا که برخی شک او را غیر واقعی می‌دانند و بعضی دیگر واقعی؛ مباحثات و مشاجرات فراوانی در این مساله در گرفته است که از نظر کاپلستون براحتی نمی‌توان بدان پاسخ داد. همانطور که شهید مطهری به سیر نظام فلسفی دکارت اشکال می‌کند، طبیعی است که جایگاه طرح مساله خدا و شیوه اثبات آن را نیز نپذیرد. شهید مطهری هم به شیوه‌ی ورود دکارت به این مساله و هم به دلیل اثبات وجود خدا، اشکال می‌کند. به این نحو که منظور دکارت از تصور ذات برتر، یا مدعا نفس تصور ذات برتر است یا واقعیت ذات برتر، به شق اول، از تصور ذات برتر وجود آن لازم نمی‌آید. به شق دوم، وجود عارض بر ذات و صفت ذات فرض شده در حالیکه اشیاء فارغ از وجودشان ذاتی ندارند.
بررسی تطبیقی اثبات وجود خدا از دیدگاه ملاصدرا و عقل‌گرایان (دکارت، هگل، کانت)
نویسنده:
نویسنده:عباس ساعدی؛ استاد راهنما:مهین کرامتی فرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف از این تحقیق، بررسی تطبیقی اثبات وجود خدا از دیدگاه ملاصدرا و عقل‌گرایان (دکارت، هگل، کانت)، می‌باشد. مسئله وجود خدا از بنیادی‌ترین مسائلی است که در زندگی هر انسانی وجود دارد و در سایه اعتقاد به وجود خدا است که اعمال و رفتار انسان صبغه خاصی پیدا می‌کند؛ اگر هم به خدا اعتقاد نداشت باز اعمال و رفتارش رنگ ‌و ‌بویی دیگر می‌گیرد. روش تحقیق، تحلیلی – توصیفی و نحوه تجزیه‌وتحلیل اطلاعات به‌صورت کیفی است. یافته‌ها نشان می‌دهد که دکارت، اثبات خدا را طبق برهان‌های خود، بدیهی می‌داند که در برخی از مباحث مثل واجب‌الوجود و برهان امکان وجود بی‌شباهت با ملاصدرا نیست. فلسفۀ هگل، عمدتاً فلسفه‌ای است؛ مبتنی بر تجربه و وظیفۀ فلسفه شناخت خداست. هگل، برخلاف ملاصدرا که در اثبات خداوند دیدگاه متکلمان اسلامی را دارد؛ تنها از خداوند به خودآگاهی کلی (و معقول)، نام می‌برد و در نهایت با بیان روح‌القدوس، خدای فلسفی را اثبات می‌کند. ملاصدرا برخلاف کانت که سیر برهان‌های اثبات خدا را بر مسیر «براهین وجودی»، «براهین جهان‌شناختی» و در نهایت «براهین کلامی طبیعی»، می‌داند؛ با تمسک به ادله‌ای مثل برهان صدیقین، خود را «معتقدی جزمی» می‌داند که از منظر عقل نظری خداوند را اثبات می‌کند. فرض ضرورت وجود خداوند از منظر کانت، متناسب با عقل عملی و اخلاق است و خدای نظری را غیرقابل اثبات می‌داند. نتیجه تحقیق، نشان می‌دهد که برخی نظریات ملاصدرا با دکارت، قابل تطبیق است؛ ولی کلیات نظرات وی با هگل و کانت، تعارض‌های فراوانی که ناشی از توجه ملاصدرا به عقل نظری و متکلمی است؛ دارد.
بررسی دیدگاه مدرس زنوزی و رنه دکارت درباره رابطه نفس و بدن
نویسنده:
نویسنده:زینب جوکار؛ استاد راهنما:احمد لهراسبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
مسئله این پایان‌نامه، مقایسه دیدگاه دو فیلسوف درباره رابطه نفس و بدن است. رابطه نفس و بدن از مسائل مهم فلسفه است که همواره فیلسوفان مختلف را به خود مشغول کرده است. انکار هر گونه رابطه علّی معلولی حقیقی از سوی ابن سینا، ضرورت وجود رابطه ذاتی بین نفس و بدن از سوی ملاصدرا، دوگانه‌انگاری جوهری، رفتارگرایی، این‌همانی ذهن و مغز، وکارکردگرایی از جمله نظریات مهم درباره مسئله ذهن-بدن هستند. مدرس زنوزی و رنه دکارت، به دو سنت فکری متفاوت و به دو جغرافیا و دو فرهنگ متفاوت تعلق دارند. نظریات آنها در عین مشابهت‌های ظاهری، دارای تفاوت‌های بنیادی است. مدرس زنوزی رابطه نفس و بدن را، ترکیب اتحادی می‌داند. ترکیب اتحادی یک ترکیب حقیقی است که در نتیجه آن یک نوع متحصل و مستقل (انسان) ایجاد می‌شود. از نظر مدرس زنوزی، رابطه نفس و بدن یک رابطه دوطرفه است، نفسْ علت ایجابی برای بدن، و بدنْ علت اعدادی برای نفس است. برخی از اصول حکمت متعالیه از قبیل اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و ... مبادی نظر مدرس زنوزی درباره رابطه نفس و بدن را شکل می‌دهند. رنه دکارت معتقد به نظریه دوگانه‌انگاری جوهری تعاملی است. در این دیدگاه نفس و بدن در عین تمایز جوهری، با یکدیگر تعامل علّی دارند. دکارت در نهایت برای پاسخ دادن به پرسش از چگونگی ارتباط نفس و بدن با یکدیگر، ادعا کرد که اتحاد نفس و بدن اولی وغیرقابل تبیین است. از اشکالات مهم بر نظریه دکارت، غیرمنسجم بودن آن است. چنین به نظر می‌رسد که مبانی متافیزیکی دکارت به او اجازه دفاع قوی از نظریه‌اش را نمی‌دهد، در حالی که مبانی متافیزیکی مدرس زنوزی سبب شده است تا بتواند نظریه‌ای منسجم ارائه بکند.
نفس در مابعدالطبیعه مذموم و ممدوح در اندیشه کانت
نویسنده:
محمود ایزدپناه ، بیژن عبدالکریمی ، رضا داوری اردکانی ، بابک عباسی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از سه رکن تشکیل دهندة تمامی مابعدالطبیعه‌های کلاسیک، نظریة نفس است. کانت در کنار نفس، جهان و خدا را نیز به‌عنوان دیگر ارکان مابعدالطبیعة استعلایی معرفی کرده و نسبت سازوار آن‌ها با یکدیگر را به‌مثابه رئوس «علم فلسفه» در نقد سوم تبیین کرده است. به‌عقیده وی برای نیل به چنین مطلوبی، لازم است هر یک از این سه رکن در چارچوب فلسفه نقدی مورد تحلیل قرار گیرند تا بدین طریق گره‌های تاریخی مابعدالطبیعة سنتی باز شود و فلسفه بتواند همچون دانش‌های متقنی چون ریاضیات و فیزیک حرکت رو به پیشرفت داشته باشد. وی در بخش دیالکتیک استعلایی نقد عقل محض، ذیل قیاسی حملی دعاوی متعاطیان مابعدالطبیعه به خصوص صورتبندی‌هایی که دکارت در آثار خود ارائه کرده را در چهار مغالطة معروف بررسی کرده و چرایی عقیم بودن آن‌ها را نشان داده است. این نوشتار درصدد است علاوه‌بر تقریر رویکرد متعاطیان سنتی مابعدالطبیعه در خلال دو بحث جدی کانت در باب نفس- یکی به‌عنوان شرط شناخت و دیگری به‌عنوان بخشی از مابعدالطبیعة سنتی و مغالطات مضمر در آن- نشان دهد چگونه نفس به عنوان یکی از ارکان «علم فلسفه» و نظام کامل فلسفی در فلسفة نقادی کانت صورتبندی شده و برای این صورتبندی چگونه باید از نفس‌شناسی دکارتی رد شد.
صفحات :
از صفحه 289 تا 316
فلسفه زدایی آنجلا کارتر از اندیشه غربی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Heidi Yeandle
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : افلاطون، ژان ژاک روسو، توماس هابز، رنه دکارت، جان لاک، دیوید هیوم، لودویگ ویتگنشتاین، گیلبرت رایل، امانوئل کانت و مارکی دو ساد چه اشتراکاتی دارند؟ در طول قرن‌ها و - وقتی صحبت از افلاطون به میان می‌آید - هزاره‌ها، آن‌ها شخصیت‌های کلیدی فلسفه غرب هستند که ایده‌های واقعیت، دانش، هستی، وضعیت طبیعت و اخلاق را مورد بحث قرار داده‌اند، ایده‌هایی که در رمان‌های آنجلا کارتر نقش محوری دارند. در این پایان نامه، من کارتر را به عنوان یک (د)فیلسوف معرفی می‌کنم و استدلال می‌کنم که او نظریه‌های محوری فلسفه غرب را واسازی می‌کند و در عین حال بر روی همان مفاهیم فلسفه می‌کند و صدای زنانه‌ای را در این رشته به شدت آندرومحور کمک می‌کند. با انجام این کار، من اولین بحث عمیق از بینامتنیت فلسفی کارتر را به نقد کارتر، فراتر از ارجاعات صریح کارتر که تا به امروز توسط محققان کارتر تصدیق شده است، سهیم می کنم. اگرچه این یک موضوع اصلی است، اما اصالت استدلال من با ارجاعات من تقویت می شود. t) مطالب آرشیوی که مجموعه مقالات آنجلا کارتر را تشکیل می دهد. این پایان نامه بر اساس تعامل کارتر با طیف متفکران غربی فوق الذکر، با تمرکز بر تأثیر افلاطون بر قهرمانان و شروران (1969)، ماشین های آرزوی جهنمی دکتر هافمن (1972) و مصائب حوای جدید (1977) در فصل اول تنظیم شده است. ، در حالی که فصل دوم به تحلیل کارتر از استدلال های هابز و روسو در قهرمانان و تبهکاران اختصاص دارد. در فصل سوم، دکارت (در رابطه با دکتر هافمن)، لاک (در مقابل رقص سایه، 1966، شب جدید، و شب‌هایی در سیرک، 1984) و هیوم، با ارجاع به چندین برداشت (1968) و عشق (نوشته 1969، انتشار 1971). تأثیر ویتگنشتاین و رایل بر دوران دکتر هافمن و کارتر در ژاپن در فصل چهارم بررسی شده است. فصل پنجم و آخر بر کارتر و فلسفه اخلاق تمرکز دارد و به کانت و ساد توجه ویژه ای می کند و در مورد رقص سایه، چندین برداشت و عشق، و همچنین دکتر هافمن و زن سادی (1979) بحث می کند.
در باب منشور متافیزیکی دکارت: قانون اساسی و حدود وجود الهیات در اندیشه دکارتی [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
(جفری کوسکی)Jean-Luc Marion; Jeffrey L Kosky(ژان لوک ماریون)
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
University of Chicago Press,
چکیده :
ترجمه ماشینی: آیا دکارت متعلق به متافیزیک است؟ وقتی می گوییم «متافیزیک» یعنی چه؟ این پرسش‌ها نقطه عزیمت مطالعه پیشگامانه ژان لوک ماریون درباره تفکر دکارتی را تشکیل می‌دهند. تحلیل‌های دکارت از ایگو و تصور او از خدا نشان می‌دهد که اگر دکارت کامل‌ترین نمونه متافیزیک را نشان می‌دهد، کمتر از حدود آن تجاوز نمی‌کند. ماریون که به عنوان فیلسوف و مورخ فلسفه می نویسد، از مفهوم متافیزیک هایدگر برای تفسیر پیکره دکارتی استفاده می کند - تفسیری که به طرز عجیبی از تاریخ فلسفه خود هایدگر حذف شده است. این تفسیر مفهوم هایدگری متافیزیک را پیچیده و عمیق تر می کند، مفهومی که بر فلسفه قرن بیستم مسلط بوده است. بررسی اسلاف دکارت (ارسطو، آگوستین، آکویناس و سوارز) و جانشینان او (لایب نیتس، اسپینوزا و هگل) معنای انقلاب دکارتی را در فلسفه روشن می کند. این اثر که توسط جفری کوسکی ترجمه شده است، برای مورخان فلسفه، دانشجویان دین و هر کسی که به تبارشناسی اندیشه معاصر و تضادهای آن علاقه دارد، جذاب خواهد بود.
علیت در فلسفه اوائل دوره مدرن: دکارت، مقارنه گرایی، و هماهنگی پیشین بنیاد [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Steven M. Nadler
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Penn State University Press,
چکیده :
ترجمه ماشینی: سه روایت کلی از علیت در فلسفه مدرن اولیه برجسته است: کنش متقابل دکارتی، گاه گرایی، و هماهنگی از پیش تثبیت شده لایب نیتس. دست اندرکاران این جلد این نظریه ها را در زمینه فلسفی و تاریخی خود بررسی می کنند. آنها آن‌ها را هم به‌عنوان وسیله‌ای برای پاسخ‌گویی به پرسش‌های خاص در رابطه با روابط علی و هم در رابطه‌شان با یکدیگر، به‌ویژه، مقایسه گاه‌گرایی و هماهنگی از پیش تثبیت‌شده به‌عنوان پاسخ‌هایی به متافیزیک و فیزیک دکارت و روایت دکارتی از علیت مورد خطاب قرار می‌دهند. فیلسوفان مورد بحث عبارتند از دکارت، گاسندی، مالبرانش، آرنولد، لایبنیتس، بیل، لا فورج، و دیگر شخصیت‌های کمتر شناخته شده.
  • تعداد رکورد ها : 488