جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
مرور
>
مرور کلید واژه ها
>
علوم انسانی
مرتب سازی بر اساس
عنوان
نویسنده
جنس منبع
محل
ناشر
تاریخ تغییر
و به صورت
صعودی
نزولی
وتعداد نمایش
5
10
15
20
30
40
50
فرارداده در صفحه باشد
جستجو
خروجی
چاپ نتایج
Mods
Dublin Core
Marc
MarcIran
Pdf
اکسل
انتخاب همه
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
تعداد رکورد ها : 5307
عنوان :
تحلیل و واکاوی فلسفه فقه اسلامی
نویسنده:
عباس آدینه وند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژههای اصلی :
اصول فقه
,
علوم انسانی
,
فلسفه های مضاف
,
معرفت شناسی (مسائل جدید کلامی)
چکیده :
چکیدهفلسفه ی فقه که یک دانش نوپا است، به مبانی نظری فقه، به معنای مجموعه گزاره هایی که موضوعش، فعل انسان مکلف و محمول آن، احکام تکلیفی و وضعی است، میپردازد. به عبارت دیگر، دانشی استناظر در فقه برای شناخت کلیت آن به صورت یکدانش موجود درجهان، بدون این که این شناخت، در فقه مداخله داشته باشد. اینعلم که یک علم درجه دوم محسوب میشود، یکی از مسائلی است که بنا به تغییرات زیاد در جامعه، باید تحلیل و بازنگری شود؛ هرچند در تعداد محدودی مقاله و کتاب برخی از جنبههای آن بررسی شده است. با توجه به اهمیت مسالهی مطرح شده، هدف از این پژوهش آن بوده است که، ضمن دست یابی به پاسخی برای این پرسش که فلسفه ی فقه چیست، به بررسی مواردیاز قبیل؛ ویژگی های فلسفه ی فقه، تبیین برخی از مسائل اصلی آن، میزان ارتباط آن با علوم دیگر، بررسی جایگاه علم فقه در میان علوم دیگر، اهمیت پویایی فقه و عوامل موثر در آن و آشنایی با مبانی و منابع فقه نیز پرداخته شود. بنابراین، در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع اصلی و با بهره گیری از تحقیقات جدید صورت گرفته، به دست آمده که فلسفه ی فقه، با سایر دانش ها چون؛ اصول فقه، کلام، فلسفه و سایر علوم در برخی مسائل، ارتباط و اشتراک دارد و بررسی ارتباط فقه با علوم موثر در سازندگی درونی انسان و اصلاح تهذیب نفس از جمله علم اخلاق و رابطه ی ناگسستنی آن با فقه، از مهم ترین وظایف فلسفه ی فقه می باشد.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
بررسی حیات در فلسفه، کلام، قرآن و روایات
نویسنده:
مریم عباس آباد عربی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
علم
,
قدرت
,
حیات
,
اصطلاحنامه علوم قرآنی
,
عَلِمَ
,
علم (فضیلت اخلاقی)
,
حیات
,
علم
,
قدرت
چکیده :
متکلمان و فلاسفه بر این عقیدهاند که حیات صفتی است که به خاطر آن صفت، موجود میتواند ادراک و فعل داشته باشد. اما آنان تذکر میدهند که علم و قدرت از نظر مفهومی غیر از مفهوم حیات میباشد. قرآن هم این تشخیص را تأیید کرده و همچنین در آیات و روایات، فلسفه و کلام، این صفت به خداوند نسبت داده شده است. فلاسفه و متکلمان شیعه صفت حیات را عین ذات خدا میدانند ولی اشاعره آنرا زائد بر ذات خدا میدانند و معتزله قائل به نفی صفاتاند.در مقایسه میان این آرا نقاط ضعف دیدگاه اشاعره و معترله واستواری دیدگاه متکلمین شیعه و فلاسفه روشن میشود.اکثر متکلمان و فلاسفه، نفس را به سه دسته نباتی و حیوانی و ناطقه تقسیم کرده و آن را مبدأ حیات میدانند ولی در حکمت متعالیه هر موجودی به اندازهای که از وجود بهره دارد، از حیات نیز برخوردار است. آیات و روایات وجود حیات در جمادات را تأیید میکنند. با پذیرش مبانی حکمت متعالیه ضرورتا باید وجود مرتبه ای از شعور در جمادات را پذیرفت.در علوم جدید نیز به جای تعریف حیات نشانههای حیات در موجودات مانند رشد، تغذیه، تولید مثل و ...بررسی گردیده است.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
بررسی نظریه امامت در مکتب کلامی شیعه و فرضیه علمای ابرار(از منظر فلسفی)
نویسنده:
ثمینه فولادگر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
غلو
,
علم امام
,
علوم انسانی
,
عصمت امام
,
امامت
,
ولایت تکوینی
,
انسان کامل (کلام)
,
imamat
,
imam’s knowledge
,
imam’s isma
,
exaggeration
,
olamaye abrar
,
velayat-e-takvini
,
perfect human
,
imamat
,
imam’s knowledge
,
imam’s isma
,
exaggeration
,
olamaye abrar
,
velayat-e-takvini
,
perfect human
,
perfect human
,
imamat
,
imam’s knowledge
,
imam’s isma
,
exaggeration
,
olamaye abrar
,
velayat-e-takvini
چکیده :
امامت و صفات آن، همواره از صدر اسلام مورد توجه بوده است و ائمه اطهار به معرفی خود پرداخته اند. اما بعد از غیبت امام زمان سوالاتی جدید در این باره بوجود آمد. یکی از نظراتی که در مورد امامت وجایگاه آن مطرح شده نظریه ی علمای ابرار است. بر مبنای این نظریه ائمه هرگز با پیامبران قابل مقایسه نیستند و معارف دین را صرفاً به شیوه ی اکتسابی از امام قبل دریافت کرده و یا با رأی واجتهاد و استنباط، احکام شرعی را تحصیل کرده اند وهمانند دیگر آدمیان خطا پذیرند. در این مجموعه ضمن بیان نظر علمای شیعه ازقرن سوم تا زمان حاضر وطرح دیدگاه دکتر سید حسین مدرسی طباطبایی در مورد امامت و جایگاه آن (با تاکید بر دو صفت علم وعصمت امام) به بررسی و نقد نظریه ی علمای ابرار با استفاده ازآیات، روایات و استدلالات عقلی از منظر کلام و فلسفه می پردازیم.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
تفسیر موضوعی "علم" در قرآن کریم با رویکرد انسان شناسی فرهنگی
نویسنده:
علی دهقان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
علم
,
حکمت
,
تعلیم
,
اصطلاحنامه علوم قرآنی
,
عَلِمَ
,
تفسیر موضوعی
,
تعلیم
,
علم
,
حکمت
,
علم(اسماء اول ، عرفان نظری)
چکیده :
استفاده از هدایت قرآن کریم در عصر کنونی نیازمند ترجمه آن به ادبیات کنونی ماست. در این راستا یکی از عرصههای تفسیری استفاده از رویکرد و ادبیات علوم انسانی در فهم معانی واژگان و آیات قرآنی است.در این پایاننامه معنای علم به عنوان یکی از معانی محوری قرآن کریم با رویکرد انسانشناختی بررسی میشود. اینکه علم فارغ از معانی پسینی در خود قرآن کریم به چه معناست و انسان در چه فرایندی به علم دست یافته و عنوان عالم میگیرد، مسألهای است که با کمک رویکرد و نظریاتی از رشته انسانشناسی میتوان بدان اندیشید.در یک تحلیل انسانشناختی میتوان نظام علمی جوامع مختلف بشری را با تقابل بین انسانمحوری و کلاممحوری بررسی و دستهبندی کرد. نظام علمی جامعه عرب عصر نزول نظامی انسانمحور بوده و به تبع دانشی که قرآن کریم از آن سخن میگوید در همین فضا قابل مطالعه است. در این فضا به انباشت و توسعه کلام به عنوان محصولات معرفتی اهمیت داده نمیشود، بلکه هدف علم در شکلگیری شخصیت انسانی دیده میشود، چنانکه منشأ علم نیز نه از تلفیق کلامی با کلامی دیگر و استنتاج کلامی جدید بلکه از تجربه زیسته بشری حاصل میشود.در تحلیل دیگر با کمک مبحث رسانههای سرد و گرم از نشانه شناسی، فرهنگ جوامع بشری را از حیث میزان سهم سخن و عمل در فرایند تعلیم دسته بندی میکنیم. کمگویی و آموزش عملی در فرهنگ عرب عصر نزول غلبه داشته و قرآن کریم نیز بر تطابق و موازنه بین سخن و عمل تاکیدی ویژه دارد.در ضمن ما برای درک بهتری از معنای تاریخی ماده علم و رسوبات معنایی آن در ذهن زبانی ناخوداگاه جامعه عرب، فصلی را به ریشه شناسی ماده علم در زبان های سامی اختصاص دادیم. در این فصل شکل گیری معنای علم را حاصل تطور معناهایی چون دیدن، تصویر، نشانه و... دانسته ایم.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
منطق استقرا از نظر شهید صدر و تاثیر آن بر اعتقادات اسلامی
نویسنده:
احمد پوراکبر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
اعتقاد
,
توالد موضوعی
,
توالد ذاتی
,
اعتقادات اسلامی
,
استقراء منطقی
,
منطق و کلام
,
استقراء منطقی
,
منطق و کلام
,
استقراء منطقی
,
منطق و کلام
,
استقراء منطقی
,
منطق و کلام
,
استقراء منطقی
,
منطق و کلام
چکیده :
مسئله قیاس و استقرا که به عنوان دو محور اساسی در پیدایش شناخت و معرفت نقش ایفا می کنند از اساسی ترین مباحث علم منطق که از علوم پایه محسوب می شود قرار گرفته اند و خود استقرا بر دو نوع کامل و ناقص تقسیم می شود ولی از آنجایی که معمولا استقرای کلی به ندرت اتفاق می افتد و مقدمات قیاس هم بر استقرا استوار استآنچه که در منطق از ارزش عملی بالایی برخوردار است استقرای ناقص می باشد. در این میان مشکله استقرای ناقص که در آن از حکم جزء به حکم کل می رسیم از دیر باز به عنوان مشکله حل نشدنی چندین هزار ساله مطرح بوده است.علامه شهید آیت الله صدر (ره) متاخرترین اندیشمندی است که در مورد استقرا به بحث در مورد آن پرداخته و نظریات بی بدیل و کاملا ابتکاری و متفاوت با بحثهای قبل از خود در باب استقرا داده است. شهید صدر (ره) با ارائه تعریف و روش جدید از حساب احتمالات، و ارتباط آن با مسئله استقرا، و همچنین طرح مباحث علم اجمالی، در قدم اول، و طرح یقین موضوعی و ذاتی در مقابل یقین منطقی، در قدم دوم، به طرح و اثبات مبانی استقرای منطقی پرداخته است.با توجه به این که اکثر شناخت های بشری که برخی در جایگاه باور و اعتقاد قرار می گیرند از راه استقرای ناقص حاصل می شود و هرگونه تغییر و دگر گونی در مبانی منطقی آن، در طریقه رسیدن به این شناخت ها و نیز ارزش گذاری این معرفت ها تغییر ایجاد می کند بنابراین با نگاه عمیق و ابتکاری شهید صدر به مبانی منطقی استقرا باید ببینیم که چه تاثیراتی در شناخت ها و باورها ایجاد می شود.در این مقال تنها به تاثیر این نوع نگاه به مبانی منطقی استقرا در شناخت های عمیق اسلامی انسانی یعنی اصول اعتقادی توحید، نبوت و معاد مورد بررسی قرار گرفته و به تاثیرات بسیار مثبت، ژرف و عمیق این مبانی در آنها اذعان شده است.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
وظیفه امت در برابر امام معصوم علیه السلام در زیارت جامعه کبیره
نویسنده:
راضیه عبدالهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
زیارت جامعه کبیره
چکیده :
زیارت ائمه معصومین (علیهم السلام) در فرهنگ شیعی جایگاه بسیار والایی دارد و از اختصاصات شیعه به شمار میرود که از امامان (علیهم السلام) برای ما به یادگار مانده اند؛ زیارت به معنای دیدار کردن است و زیارت معصوم همانند دیدار کردن با او در حیات و زندگانی اوست، زیرا اعتقاد همه شیعیان بر این است که مرگ و حیات ائمه معصومین (علیهم السلام) با هم تفاوتی ندارد و در هر حال شاهد و ناظر بر اعمال ما هستند.از جمله این زیارات، زیارت جامعه کبیره است که بازتابی از علم بیکران امام هادی (علیه السلام) است؛ که از معتبرترین ادعیه و احسن و اکمل زیارات است که دارای مضامین عالی و فصاحت و بلاغت بی نظیری است و میتوان گفت که از شایسته ترین ادعیه در معرفی از مقام شامخ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است؛ چون این زیارت بیان کننده همه اوصاف ائمه (علیهم السلام) در مقام ولایت و امامت است.در این پژوهش سعی شده است که وظایف امت در برابر امام معصوم (علیهم السلام) به عنوان نمونه کامل یک انسان بیان گردد و به نتایج تولی و تبری که یکی از وظایف مهم امت شمرده میشود هم پرداخته شود؛ به علاوه اصالت سندیت این زیارت را نیز مورد بررسی قرار دهیم.با وجود کمبود منابع مرتبط با موضوع پژوهش و مشکلات موجود در دست یابی به این منابع، سعی شده است برای تبیین و توضیح بیشتر موضوع، کتب مرجع از جمله فرهنگ لغات، تفاسیر و کتب روایی و همچنین تحقیقات جدید مورد استفاده قرار گیرد.با این وجود در این پژوهش از کتب تفسیری استفاده فراوانی شده است چون بنا به اعتقاد ما شیعیان، امام معصوم قرآن ناطق بوده و کلام او به این کتاب آسمانی نزدیک است همچنان که اکثر فرازهای این زیارت با آیات قرآنی قرین میباشد، لذا تبیین و توضیح بیشتر فرازهای این زیارت، مستلزم رجوع به قرآن و تفاسیر موجود میباشد.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
اندیشه های عرفانی شیخ سعید نورسی
نویسنده:
مولود مصطفایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
سعید نورسی
,
علوم انسانی
,
عرفان و تصوف
,
رسائل نور
,
طریقت نور
,
رسائل نور
,
طریقت نور
,
رسائل نور
,
طریقت نور
چکیده :
«شیخ سعید نورسی» عارف، عالم و شارحی بزرگ از بلاد ترکیه است که در سال 1876 در روستای نورس در استان بتلیس به دنیا آمد. از همان کودکی آثار ذکاوت و نبوغ در سیمایش نمودار بود و در میان شاگردان مدرسه به شیخ معروف شد. میل به عزلت و درویشی از دوران جوانی در او ریشه داشت و مطالعه آثاری از شیخ عبدالقادر گیلانی و شیخ احمد سرهندی این تمایل را در او به شدت تقویت کرد. او در حمله روسها به امپراتوری عثمانی و پس از مبارزهای پر از رشادت اسیر قزاقها شد. جراحتهای روحی ناشی از جنگ او را دچار بحرانی درونی کرد. و پس از جنگ اگر چه پیشنهادات مختلفی از سوی حکومت به او شد اما او سیاست را کنار نهاد و وقتی که جریان سکولار و ضد اسلامی رهبران جدید ترکیه را مشاهده کرد، وقت خود را وقف یافتن راهی برای زنده نگهداشتن و حفظ ایمان نمود و نوشتن مجموعه آثار دینی، تفسیری و عرفانی خود را با نام «رسائل نور» آغاز کرد. او معتقد بود که رسائل به نوعی الهام خداوندی است: «رسائل نور افکاری نیست که عقل بشری آن را آراسته باشد، بلکه الهامی خداوندی است که آن را از نور قرآن بر قلب من فرو فرستاده است.» سلوک عرفانی نورسی بر اساس مسلک نقشبندی است اما او مقامات ده گانه یا هفت گانه عرفا را در چهار منزل عجز، فقر، شفقت و تفکر خلاصه میکند. و معتقد است عجز چون عشق انسان را با عبادت به معبود میرساند. حقیقت اوراد و اذکار در سنت عرفانی او پیروی از سنت نبوی، عمل به فرائض و ترک کبائر است. به عقیده نورسی مجموعه رسائل به نجات ایمان میاندیشد. همان چیزی که اهل تصوف در پی تبیین حقیقت آن بودهاند. آثار او آکنده از عبارات، اصطلاحات و اندیشههای صوفیه و کلمات عرفانی است، با این همه نورسی از جمله چهرههایی است که نه فرقهای ایجاد کرد و نه خود را صوفی پنداشت. او همیشه میگفت من معلمی همانند غزالی و امام ربانی هستم. و طریقت نورسیه یا نورجی پس از او توسط شاگردانش و بر اساس اندیشهها و افکار او بنا نهاده شد.1-2 اهمیت و ضرورت پژوهششیخ نورسی با وجود گستردگی اندیشههای عرفانی و آثار عرفانی و دینی، و با وجود اهمیت رسائل نور در تبیین مسائل دینی و عرفانی، هنوز آن گونه که باید شناخته شده نیست. بدون شک معرفی آراء و اندیشههای او بعنوان یک شارح و مفسر قرآن با نگرش عرفانی، و نیز بررسی تعالیم عرفانی او، میتواند برای پژوهشگران و علاقمندان به عرفان اسلامی اهمیت و ضرورت داشته باشد. 1-3 اهداف پژوهشنگارنده در این پژوهش اهداف زیر را دنبال میکند:1-
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
بررسی مقایسهای فهم از مقوله خویشتن در آراء رضا داوری، عبدالکریم سروش و آرامش دوستدار براساس سه شاخص نگرش نسبت به جامعه سنتی، نوع نگاه به غرب و ایدهآل سیاسی
نویسنده:
فاطمه بائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
غرب
,
جامعه سنتی
,
مدرنیته (تجدد)
,
دکتر عبدالکریم سروش
,
آرامش دوستدار
,
ایده¬آل سیاسی
,
رضا داوری
,
آرامش دوستدار
,
ایده¬آل سیاسی
,
رضا داوری
,
آرامش دوستدار
,
ایده¬آل سیاسی
,
رضا داوری
چکیده :
پژوهش حاضر با فرض گرفتن این نکته که درک روشنفکران و اهل اندیشه، از خویشتن (به معنای فهم از فرهنگ و جامعه خودی)، بر راهکارهایی که آنان پیش روی جامعه قرار میدهند تاثیر بسزایی دارد، درصدد واکاوی و تحلیل این فهم برآمد. لذا آراء آرامش دوستدار، عبدالکریم سروش و رضا داوریاردکانی هر یک به عنوان نماینده طیفی از متفکران، مورد مطالعه قرار گرفت، با این هدف که طیِ این بررسیِ مقایسهای، شباهتها و تفاوتهای موجود در اندیشه آنان و چراییِ آن، مشخص گردد. فرضیه رساله پیش رو این بود که رضاداوری اردکانی ضمن نقد غرب و مدرنیته، نگاهی آسیبشناختی به تاریخ تفکر و الگوهای جامعه سنتی داشته و ایدهآل خود را در تحقق مدینه فاضله میجوید، اما عبدالکریم سروش با ارج نهادن به مدرنیته غربی، رویکردی انتقادی نسبت به جامعه سنتی داشته و ایدهآل سیاسی خود را در تحقق حکومت دموکراتیک (دینی) میبیند، دوستدار نیز با نفی جامعه سنتی، به تایید غرب پرداخته و ایدهآل خود را در آن میجوید. برای بررسی مقایسهای دیدگاههای سه اندیشمند فوق، از معرفتشناسی ریچارد ررتی، به عنوان چارچوبنظری پژوهش بهره گرفته شد. در این قالب بود که، دو برداشت از عقلانیت با عنوان مدرن و پست مدرن مطرح گردید. حال در پایان و به عنوان نتیجهگیری، مرور اجمالی و مقایسهای ِآراء اندیشمندان یاد شده پیرامون سه شاخص مورد بررسی، میتواند میزان درستی و صحت فرضیه این رساله را مشخص نماید. در ارتباط با جامعه سنتی در حالی که دوستدار عقیده دارد فرهنگ ما از تاریکی و در تاریکی پدید آمده، سروش و داوری هر دو قائل به وجود سابقهای ارزنده و شایستهِ ستایش، در تمدن ایرانی هستند، دورانی که در آن فرهنگ ایرانی- اسلامی از پویایی و رونق برخوردار بوده و عالمان و سیاستمداران قابلی را در دامان خود پرورانده است. اما دوستدار اوجِ تلاش فکری- فرهنگیِ ما را در نقل و روایت و تفسیرِ آنچه یقینیات محض میخواند، محدود میداند و عقیده دارد حتی در دورانِ موردِ تمجید سروش و داوری نیز نمیتوان نشانی از وجود پرسش واقعی و بغرنجِ حقیقی یافت. او فلسفه فارابی و ابنسینا را همانقدر بیمایه و گرفتار دینخویی میبیند که اندیشهورزیِ متفکرانِ امروزی ما را. وی سابقه ناپرسایی و نیندیشیدنی را که به تمام تاریخ ما نسبت میدهد تا دوران زرتشت و حاکمیت هخامنشیان به عقب میبرد و آن را محدود به دوران اسلامی نمیداند. در نظر او 150 سال اخیر و تاریخ روشنفکری ما نیز، نشانی از ورزیدهتر شدن در هنرنیندیشیدن بوده است. در این دوران اوج کار ما به نقد اجتماعی و اخلاقی وقت محدود شده و نتوانستهایم قدمی از آن فراتر بگذاریم. دوستدار دینخویی و روزمرهگی را عباراتی مناسب برای توصیف وضعیتی که ما در آن گرفتار آمدیم دانسته، و اولی را دریافت بیگانه با پرسش و عاری از سنجش و شک در امور، تعریف میکند و دومی را نشانی بر فراتر نرفتن از میدان نفوذهای حاضر و نیازهای محیط بر زندگی میداند. او زبان ما را نیز زبان نیندیش میداند که اوج هنرش در اندیشهنمایی خلاصه میشود. حتی تمام آنچه ما در دوران معاصر انجام دادیم، در نگاه دوستدار همانا تشبه بوزینهوار به غرب و دستبردزدن به کالاهای فرهنگی آنان بوده است. بنابراین میتوان رأی دوستدار درباره جامعه سنتی ایرانی را در این جمله خلاصه نمود که این فرهنگ، از آغازش تا کنون، به جهت دینی بودن، گرفتار امتناع تفکر بوده و اندوختهای در خور توجه نداشته است.داوری نیز در تحلیل جامعه سنتی چون دوستدار به مشکلی با عنوان بیمسئلگی و آسان دیدن مسائل اشاره میکند. او ریشه علم را در طرح پرسش میداند و معتقد است بی پرسش، علمی نخواهد رویید، بیمسئلگی در نظر او عامل اصلی روی آوردن به تقلید است. ظاهر این بحث به آنچه دوستدار «بیمسئلگی» میخواند نزدیک است، اما به نظر نمیرسد که اشاره داوری متوجه چیزی باشد که دوستدار از آن سخن میگفت، زیرا دوستدار فقدان پرسشهای مبنایی خاصه در حوزه مسائل عقیدتی و تعبدی و عدم کاوش در آنها را نشان بیمسئلگی میداند و داوری ندیدنِ عیوب و سطحینگری را شاهدی بر آن میگیرد. داوری همچنین از فقدان قوت تفکر در جامعه کنونی ما نیز سخن میگوید و ما را درگیر آن میداند. اگرچه وی رضایتی از وضع کنونی تفکر ندارد اما هرگز نمیگوید به تفکر راهی نیست. او برخلاف دوستدار، طرح ایده امتناع تفکر را نوعی خودکشی تاریخی میداند و آن را صرفا قابل انتساب به قومی نفرین شده میداند نه به فرهنگِ ایرانی با پیشینهای قابل مباهات. داوری وضع کنونی علم و رویکرد معاصر جامعه ایرانی به آن را نیز به نقد کشیده و میگوید ما برخلاف غرب طالب علم نبودهایم و چشم به نتایجش داشتیم، بنابراین نسبت به بستر لازم برای بارور شدن آن بیتوجه بودیم.سروش اما در تحلیل جامعه ایرانیِ امروز، آن را دارای فرهنگی ترکیبی میداند، فرهنگی که در آن هم میتوان نشان از داشته-های ایران پیش از اسلام یافت و هم رنگ و بوی تمدن غرب را به چشم دید و البته تمِ اصلیِ این فرهنگِ مرکب، اسلامی است. او هر سه این فرهنگها را نیازمند جرح و تعدیل میداند و تقلید بیدلیل و طرد بیجهتِ هیچ یک را نمیپذیرد. او همچنین تفسیر ویژهای از دینداری ذیل قدرتِ رسمیِ دین ارائه میدهد که بیشباهت با بحث دوستدار در باب فقدان پرسش در بینش دینی نیست. سروش از پیوند وثیق دین با احکام پیشینی سخن میگوید و عقیده دارد، امور مقدس و فوقوارسی در جامعهِ تحت حاکمیتِ رسمیِ دین بسیارند، امورِ دستنزدنی و نیندیشیدنی فراوانند و در چنین جامعهای پرسشها به نحوی از انحاء پس زده میشوند، به این ترتیب که یا در حوزه نیندیشیدنی قرار دارند، یا پاسخشان از پیش داده شده یا اصلا به ذهن خطور نمیکنند. دوستدار البته برخلاف سروش این حکم را به یک تاریخ و فرهنگ تعمیم میدهد و عقیده دارد در بینش دینی پرسش نداریم، چرا که پرسش از نادانستگی بر میخیزد اما بینش دینی همواره پاسخ ها را از پیش در کف دارد چرا که وابسته به کلام قدسی می باشد و قدسیت این کلام در دانستن پاسخها از پیش نهفته است. در بحث جامعه سنتی، سروش و دوستدار هر دو به روحانیت و مسائل پیرامون آن نیز توجه دارند. در واقع بخشی از نقد سروش پیرامون جامعه سنتی ایران متوجه روحانیت است، روحانیتی که در نظر او با ارتزاق از دین تعریف میشود و گرفتار مشکلاتی از جمله صنفگرایی، تمرکز بر فقه، تعمیم تقدس به امور نامقدس، پیوند با قدرت و عوامگرایی است. دوستدار نیز با بیانی تیزتر شیوه ارتزاق روحانیت را به نقد میکشد.سروش و داوری هر دو پیرامون انقلاب اسلامی نیز سخن میگویند، البته از زوایایی متفاوت. سروش به عنوان کسی که در جریان انقلاب اسلامی هم بازیگر بوده و هم تماشگر ، از بیتئوری بودن انقلاب میگوید و از نداشتن برنامه و و نظام جامع معیشتی، فکری و سیاسی جایگزین، از ناکامیها و ضعفها میگوید و از دور شدن انقلاب از اهداف اولیهاش، از نیاز و ضرورت اصلاح میگوید و از هر چه دشوار شدن آن. برخلاف او اما داوری همانطور که در ابتدا، انقلاب را به چشمِ طلیعهِ آغازِ تاریخی دیگر میدید، همچنان درباره انقلاب با امید سخن میگوید و خود را مدافع آن میخواند، گرچه انتظار تحولی در جانها و تحقق رویای عالمی و آدمی دیگر را دارد. جدیترین نقد داوری به جامعه سنتی اما متوجه مسئلهای است که آن را گسیختگی تاریخی و فرهنگی میخواند، یعنی فقدان پیوستگی در تاریخ ما. به عقیده او در تاریخ معاصر ایران، هر نسلی کار خودش را کرده و نسبت به نسل پیشین و دستاوردهایش بیتوجه بوده است، البته نسلهای اولیه نیز بنیانگذارِ اساسی مستحکم، نبودهاند که دیگران بتوانند بر آن ستونی بنا کنند. اما در ارتباط با نگاه به غرب و مدرنیته رأی رضا داوری اردکانی درباره غرب این است که در یک شرایط زمانی- مکانی خاص، تفکری با اوصاف ویژه پدید آمده و مبنای علم و فرهنگ و تمدن قرار گرفته است. او امروز غرب را غالب میداند و تاکید میکند که، غرب نه مجموعهای از اشیاء که یک عالم است و عالم بستری است که امکان و فرصت وجود و ظهور و... را به اشیاء میدهد. در چنین بستری است که انسان خود را شایسته تصرف در موجودات یافته و دائر مدار وجود شده است. داوری معتقد است مدرنیته به آن شکلی که در غرب تجلی یافته در هیچ جا بروز نخواهد کرد، او جوهر جامعه جدید را سکولاریسم میداند که تا کنون تمامیت عالم غرب را راه برده و امروز در همه جای عالم خانه کرده، سکولاریسم در حقیقت عصری شدن چیزهاست و به تعبیری قائمه عالم مدرن میباشد. سروش اما تمدن غربی را متشکل از سه ضلعِ رشد علمی-تکنیکی، مفاسد اخلاقی و استعمار بیرونی میداند و از این جهت، رشد آن را نامتوازن میخواند. در نظر سروش، مدرنیته به معنای فاصله گرفتن و بیرون آمدن از گذشته خود است، امری که عزمی بر آن نبوده و هدفمند صورت نگرفته است. در نظر او قائمه این جهان جدید چیزی نیست جز اومانیسم. یعنی به خود وانهادگی انسان و محصول آن عقلانیت مدرن و علم تجربیست. سروش عقیده دارد در عالم مدرن غایات و ابزار، مفاهیم و تلقی ما از عالم، همه نو شده و تغییر کردهاند. به عقیده او مدرنیته اما گرفتارِ یک پارادوکس بزرگ است؛ از یک سو دیگر راه به یقین ندارد و از سوی دیگر در حسرت یقین به سر میبرد و نسبیت پیامد این تضاد درونیست و راه حل آن نیز چیزی نیست جز رجوع به عرفان. او همچنین در بیان چیستی غرب به سکولاریسم اشاره میکند و آن را چیزی بدتر از ضددین میداند، که اندیشه و انگیزه آدمی را سکولار کرده، البته او خود سکولاریسم سیاسی را میپذیرد ولی به سکولاریسم فلسفی که آن را نوعی بیدینی میداند تن نمیدهد. به نظر میرسد در این میان دوستدار بیشترین تحسینها را متوجه این فرهنگ و تمدن می-داند. او ستایشش را از فرهنگ یونانی به عنوان پدیدهای منحصر به فرد آغاز میکند. وی یادگیریِ یونانیان را چون نیچه، آموختنی بارور میداند، بدین معنا که برای دانستههای منفرد، بنیادی مشترک مییافتند و آن را به دانش بدل میساختند، بدین اعتبار هم او از دانش به عنوان روالی یونانی یاد میکند. دوستدار عقیده دارد این تنها اروپاییان بودند که با بهرهگیری از دانش یونانیان، روی پای خود ایستادند و به آنچه آموختند، عمق بخشیدند. لذا فرهنگ غرب نمونه استثنائی ِ آموختنِ بارور و شاگرد نماندن بود والبته این کار را از معلم خود یعنی تمدن یونان آموختند. او غرب را در فرهنگ، اندیشه و زبانش، شناسنده متصرف و سازنده میداند. وی هم همچنین، مدرنیته را رگهای از فرهنگ غرب میخواند که مختص به آن است و غیر قابل انتقال میباشد. اردکانیبیش از دو متفکر پیشین در مقام نقد مدرنیته برآمده و از به فعلیت رسیدن تمام استعدادهای غرب میگوید. داوری مبانی عالم مدرن را مطلق و دائم ندانسته و عقیده دارد با سست شدن این مبانی، عالم مدرن رو به پریشانی میرود. وی برخلاف سروش ایده گزینش را رد میکند و معتقد است پذیرش آن ناشی از تلقی مکانیکی از تاریخ است، او تاکید دارد که هر کس هر چیز را بخواهد نمیتواند از دامان غرب برگیرد، آنچه خیالِ گزینشش میرود، در برهوت نروییده بلکه محصول بستر و شرایطی خاص بوده است. داوری وضع پستمدرن را نیز نقدِ مبادیِ تجدد دانسته که البته به معنی اتمام مدرنیته نیست. ضمن این که پستمدرنیسم در نظر او جزئی از تجدد است و نه بدیل و جانشین آن. سروش برخلاف داوری، پستمدرنیسم را دورهای پس از مدرنیسم میداند که در عرصه معرفت چیزی جز نسبیت حقیقت و نفی حقیقت با خود ندارد. داوری توسعه را بسط تجدد یعنی پذیرفتن نظم حاکم بر غرب تعریف میکند و سروش آن را بسط فرهنگی، معیشتی، صنفی و علمی جامعه میداند. داوری تاکید دارد که نقد توسعه را نباید حمل بر مخالفت با آن کرد و پرسش از چیستی آن را نباید نشان بر نفی آن دانست. او تنها امکانِ پیش روی ما را توسعه میداند، که مسیری است صعب و دشوار و برای تحقق آن باید که به علم و ابژکتیویته نظر کرد. البته داوری تاکید میکند، نباید گمان برد که تغییر هدفمند و عامدانه و دست بردن در سنت و اعتقادات دینی، تسهیل کننده این مسیر است. عبدالکریم سروش نقطه آغازِ مسیر توسعه را در توسعه علمی میداند و عقیده دارد اولین جهش میبایست جهش علمی باشد، به طبع آن توسعه در سایر حوزهها نیز حاصل خواهد شد. اما سروش عقیده دارد که جهان سوم نباید در پی تقلید و کپیبرداری محض از تمدن غرب باشد، ضمن اینکه نمیتواند بر آن چشم ببند لذا باید شناخت و عبرتآموزی را در دستور کار قرار دهد. او برای غرب قائل به کلیت نبوده و مدافع تقسیم آن به مولفههای مختلف است. وحدت شخصیت بخشیدن به این تمدن از نگاه سروش این مشکل را پدید میآورد که در مواجهه با آن، یا باید تمامش را برگزینیم و یا کاملا کنار بگذاریمش. آرامش دوستدار اما هیچ جامعهای را بینیاز از غرب نمیداند، غرب در نظر او کانون تمام ملزومات، برای بقای تمدن و فرهنگ در سراسر جهان است. به عقیده وی، هر جامعهای به محض آنکه بخواهد از رکود و پوسیدگی خود جلوگیری کند به فرهنگ غرب نیازمند خواهد شد. این ستایش، تا آنجا پیش میرود که گفته میشود پایهای ترین، مهمترین و بهترین اثر در هر زمینهای را تمدن غرب پدید آورده است. دوستدار معتقد است آنچه ما باید از غرب بیاموزیم، شیوه پرسیدن و اندیشیدن است و نه تقلید کورکورانه. وی سخن گفتن از مدرنیته در ایران را عین هذیانگویی میداند و تاکید میکند که تجدد ما نیز چیزی جز الگو برداری ما از ظواهر فرهنگ غرب در صد و پنجاه سال اخیر نیست، در حقیقت تجدد سرمشق گرفتن از جنبههای انتقال پذیر تمدن غرب میباشد. داوری اردکانی با اشاره به روشنفکری جامعه سنتی شیوه و برخورد تقلیدی آنان در مواجهه با غرب را به نقد گرفته و به دور بودن روشنفکری از مسائل جامعه خودی اشاره می کند. دوستدار اما پا را فراتر گذاشته روشنفکرِ ما را چون توده، گرفتار در دام دینخویی و روزمرگی توصیف میکند. روشنفکری ما مشغله اش تغذیه جامعه خودی از غذای روح و ذهن غربیست آن هم با هدف پاسخگویی به نیازهایی که اصلا وجود ندارد در حالی که روشنفکر حقیقی در نظر او شخصیتی نزدیک به آیرونیست ررتی است. در ارتباط با ایدهآل سیاسی شاید بتوان گفت ایدهآل رضا داوری اردکانی از سایرین کلانتر و به همان میزان از دسترس دورتر است. داوری چشم در راه انقلابی بزرگ و گشایشِ عالمِ عدل است. عالمی که در آن انسان، آزاد است اما دائر مدار وجود نیست، طرحی با زمینه دینی- اسلامی. او از ضرورت تجدید عهد دینی در عالم کنونی میگوید و تاکید میکند، طرح عالمِ نویی که انتظارش را میکشد، در گذشته تدوین نشده، بلکه تدوین آن بر عهده عالمان دین و متفکران است، آنها هستند که میبایست با رجوع به حقایق کتاب آسمانی و کلمات قدسی و با نظر به ماهیت و جوهر عالم کنونی، طرح مدینه آینده را دراندازند. داوری می-گوید، باید طرحی کلی از مقصد را پیش روی خود داشته باشیم و قدم در راه تاسیس عالم اسلامی بگذاریم. باید در باب سیاست اسلامی تأمل کنیم زیرا تعریف آن در حکم فراهم شدن امکان تحققش میباشد. این عالم نه سیستمی شبیه سیستمهای سیاسی معاصر خواهد داشت و نه سیاستمدار موسس آن از سنخ سیاستمداران عالم متجدد خواهد بود. داوری در ترسیم ایدهآل خود از، طرحِ صلحِ سیاست و اخلاق میگوید و از ضرورتِ پدید آمدنِ اساسی که این هر دو بتوانند بر آن بنا شوند. اما سروش ایدهآل سیاسی خود را در تحقق حکومتی دموکراتیک میجوید که روح و غایتی دینی دارد. قوانین این حکومت با عقلِ خودبنیادِ غیردینی وضع شده و اقداماتش تنها متوجه دنیای مردم است،آن هم در شکلی حداقلی. حکومتِ مدنظر سروش تامین دسته نخست نیازهای مردم را در دستور کار قرار میدهد تا با باز شدن بندهای حاجات اولیه از دست وپای مردم، آنها خود به تامین نیازهای لطیفتری چون دین بپردازند. سروش میپذیرد که طرح حکومت دموکراتیک دینیاش، با حکومتِ عقلاییِ بشری، از نظر حکومت بودن تفاوتی ندارد، بلکه صرفا در غایت متفاوت است؛ آنجا که دنیای مردم را آباد میکند تا فراغت کافی برای پرداختن به آخرتشان را داشته باشند. دوستدار اما با توجه به تحلیل و تفسیر خاصی که از جامعه ایرانی ارائه میدهد جای چندانی برای طرحِ تصویرِ مطلوبِ خود از سیاست و حکومت داری باقی نمیگذارد. چرا که با توجه به تقدم فرهنگ در نظر او، ابتدا باید راهی برای برون رفت از وضع فرهنگیمان بیابیم و سپس در جست و جوی ایدهآل سیاسی خود برآییم. شاید بتوان گفت حداقلِ مدنظرِ دوستدار در سیاست، جدایی کشورداری و دین است که دارای دو صورت قانونی و فرهنگی میباشد. شکل قانونی آن اشاره به استقلال قوای سه گانه از هر نوع قیمومیت و مرجعیت دینی دارد و جدایی کلیت سیاسی حکومت از جهان بینیهای مذهبی جامعه را مراد میکند. شکل فرهنگی آن هم بر این نکته انگشت میگذارد که افراد و گروههای هم کیش جامعه تحت تاثیر سیطره اجتماعی جهانبینی دینی شان نسبت به اندیشه، خواست و احساس افراد و گروه های دیگر متجاوز نباشند. دوستدار معتقد است دین، با گفت و گو کنار نمیرود لذا اشکالی ندارد اگر در مسیر خارج کردن آن از صحنه، به قهر متوسل شویم. او جدایی دین و دولت را گامی جدی در مسیر حرکت به سمت دموکراسی و آزادیهای شخصی و اجتماعی داند و عقیده دارد صورت فرهنگیِ این جدایی، میتواند بندهای کاهل و کندکننده اندیشه را از دست و پای ما باز کند و امکان گشوده شدن راه را برای ما فراهم آورد.در مجموع میتوان گفت، رویکرد رضا داوریاردکانی نسبت به جامعه سنتی صورتی آسیبشناسانه داشته و او تاریخ تفکر و الگوهای جامعه سنتیِ ما را به شکلی نقادانه مورد واکاوی قرار داده است، ضمن اینکه در تحلیل غرب و مدرنیته نیز مشی انتقادی را در پیش گرفته است. در ارتباط با ایدهآل سیاسی داوری نیز باید گفت، هر چند او اشاره مستقیمی به مدینه فاضله فارابی ندارد و بیشتر از انتظارِ تحققِ عالمی نو سخن میگوید که اسلام در آن نقشی بنیادین دارد، اما همنواییهای بسیاری را در این زمینه میان اندیشههای او و مدینه فاضله فارابی میتوان مشاهده نمود، از جمله در بحث عدالت حاکم و تاکید بر ضرورت وجود سیاست مدار موسس. عبدالکریم سروش نیز مطابق فرضیه رساله حاضر، برخوردی نقادانه با جامعه سنتی داشته و ضمن تایید داشتههای آن به واکاویِ نقاط ضعف و مشکلاتِ دامنگیرِ جامعه سنتیِ ایرانی پرداخته است. او غرب و مدرنیته را نیز با همین رویکرد مورد تحلیل قرار داده و از تمسک به رویکرد «همه یا هیچ» پرهیز نموه است. وی ایدهآل سیاسی خود را در قالب حکومتی دموکراتیک به تصویر کشیده که در غایت وجهی دینی دارد و در سایر موارد با دیگر حکومتهای دموکراتیک تفاوتی ندارد. آرامش دوستدار اما در نقد جامعه سنتی تا آستانه نفی تمام داراییهای فکری و فرهنگی این تاریخ و سرزمین پیش رفته و البته به همان نسبت به تمجید و تایید غرب پرداخته است. دوستدار اما در زمینه پردازش ایدهآل سیاسی خود کار جدی و در خوری انجام نداده و تمام آنچه از تصویرِ مطلوبِ وی برای فردای حکومت داری و سیاستِ ایران در دست است، حاکمیتِ صورتی از سکولاریسم است کهسکولاریسم ستیزهجو خوانده میشود و بر پارهای از جوامع غربی و نه همه آنها حاکم است. لذا باتوجه به آنچه آورده شد می-توان ادعا کرد یافتههای موجود، موید فرضیه مطرح شده در این رساله است. هدف پژوهش پیش رو، مقایسه شباهتها و تفاوتهای فهم دوستدار، سروش و داوری اردکانی در مسئله فهم از خویشتن بود اما به نظر میرسد چرایی این شباهتها و تفاوتها را میتوان در رویکرد متفاوت این متفکران نسبت به مقوله عقلانیت نشان داد. بر این اساس میتوان گفت، برداشت آرامش دوستدار قابل انطباق با صورتی از عقلانیت است که ررتی آن رابه سنت معرفتشناسی کلاسیک و مدرن نسبت میدهد، برداشتی متصلب و غیر منعطف. عقلانیت در تعریف دوستدار همانا ظرفیت پرسش است، آن هم پرسشی که بر هیچ پیش فرضی استوار نباشد و هیچ مبنای ناپرسیدنی برای آن لحاظ نگردد. دقیقا معادل آن-چه سروش عقلانیت حداکثری میخواند و نفیاش میکند. برداشت سروش از عقلانیت، از سنت معرفتشناسی یادشده فاصله بسیار میگیرد، او به هیچ وجه گرهگشایی عقل در تمام مسائل را نمیپذیرد و حتی پا را پیشتر گذاشته آن را پاسخگوی تمام مسائل پیرامون خود نیز نمیداند. وی ضمن تن دادن به فروتنی عقل، خود را در زمره معتقدان به عقلگرایی انتقادی قرار میدهد، جایی که در آن یقین طرد نمی شود اما آسان یاب نیز تلقی نمیگردد، در این رویکرد هدف تقرب به یقین خواهد بود. البته سروش تاکید میکند که ما سرمایهای جز عقل نداریم، لذا اگرچه مبنا، محور و داور قرار دادن آن خود مبتنی بر مبنایی عقلانی نیست، اما گریزی و گزیری از پذیرش این داور غیر عقلانی نخواهیم داشت. هم-چنین او فاصله خود را با نسبیگرایی حفظ کرده و انتساب نسبیگرایی به برخی آراءش از جمله قبض و بسط و پلورالیسم را نمیپذیرد. اما رضا داوری اردکانی در بحث عقلانیت، فهمی نزدیک به برداشت پست مدرن دارد و طرح عقل به عنوان حاکمی که همه تابع آن باشند را رد میکند، زیرا در سایه آن دیگر راهی برای توجیه عدم تفاهمها وجود ندارد. او عقل را امری تاریخی میداند که همواره مبتنی بر پیش فرض است، در واقع عقل امری سیال است که هر کس آن را به نحوی میفهمد. داوری تاکید میکند که نباید چارچوبی مشخص کرده و بگوییم هر آنچه در این چارچوب نمیگنجد غیر عقلانیست. البته داوری نیز فهم خود از عقلانیت را نسبی نمیداند اما رویکردی عملگرایانه را در این زمینه در پیش میگیرد. در نظر او عقل معتبر، عقلِ کارساز و راه گشا است، و عقلی که در حل مسائل ناتوان باشد به کار نمیآید.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
بررسی و مقایسه ی تطبیقی مفهوم خلقت در عرفان ابن عربی و دین زرتشت
نویسنده:
سحر میرقاسمی مهرنو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
تجلی خلقت زرشت ابن عربی
,
دین زردشتی (ادیان آریایی ایران باستان)
چکیده :
فصل سوم:فصل سوم هستی شناسی، جهان شناسی و انسان شناسی ابن عربی برای درک مفهوم خلقت در عرفان ابن عربی باید به فهم عقاید او در باب هستی شناسی و جهان شناسی بپردازیم ومهم ترین مسئله در باب آفرینش مبحث تجلی و اسماء و صفات است که در این فصل به توضیح این مباحث خواهیم پرداخت.3 – 1 - شرح حال ابن عربی (ولادت، وفات، خانواده، القاب و کنیهها)نام کامل شخصیت مشهور و نامی (ابن عربی) آن گونه که از برخی آثار مهم و معتبر برمیآید ابوبکر محمد بن علی بن احمد بن عبد الله بن حاتم طائی است. وی در شبی خاص یعنی دوشنبه هفدهم ماه رمضان المبارک که فرقه ی اسماعیلیه آن زمان را «عید قیامت» می خواندند متولد شد به سال 560 ق تولد او در شهر مرسیه یکی از شهرهای اندلس (اسپانیای کنونی) اتفاق افتاده خانواده ی او نیز همگی از نامداران روزگار به حساب می آمدند و از مکنت و جاه ظاهری و باطنی به حد کفاف برخوردار بودند. آن هنگام که ابن عربی پا به عرصهی وجود گزارد صاحب خلافت المستنجدبالله بود (محمدی، 1381: 28) وی در خانوادهای به دنیا آمد که همه در علم و تقوا و زهد نامی و معروف بودهاند. پدر او از علمای حدیث و فقه و اهل زهد و سلوک عارفانه بوده و با ابن رشد فیلسوف بزرگ اندلس دوستی داشته و همین دوستی و رفاقت سبب شده که بنا به درخواست ابن رشد میان او و ابن عربی که نوجوان بود، ملاقاتی صورت گیرد. در هشت سالگی همراه خانوادهی خود به شهر اشبلیه، پایتخت اندلس میرود و تا سال 598 ق در آن جا می ماند. در همان شهر به آموختن قرآن، حدیث و علوم دیگر می پردازد و در علم و دانش به شهرت می رسد. مطابق گفتهی خودش از کودکی مورد عنایات الهی بوده و تجارب خاصی در عرصهِ کشف و شهود عارفانه به دست آورده است. از دوران جوانی یعنی سال 580 رسماً وارد راه و رسم تصوف میشود و سخت به سعی و کوشش میپردازد (ماهیار، 1390: 13). مادرش نیز بانوی متدینی بود که زنان عارفه به مقامات معنوی او غبطه میخوردند (اولوداغ، 1384: 89).چنان چه که ابن عربی در «الفتوحات المکیه» بیان می کند نسبت مادری او نیز به یکی از انصار رسول خدا میرسیده است. جد اعلای ابن عربی حاتم طایی مرد بزرگوار و بخشندهی سرشناس عرب بود و او از نوادگان عبدالله بن حاتم، برادر صحابی جلیلالقدر «عدی بن حاتم» بوده است و پدر ابن عربی نیز از بزرگان فقه و حدیث و از اعلام زهد و تصوف بوده است. که ابن عربی ایشان را از متحققان در منزل انفاس می داند. ابن عربی ادعاهای عجیبی داشت از جمله دعوی معراج روحانی اوست (مکارم شیرازی، 1377: 22). هم چنین ابن عربی دو دایی نیز داشت که هر دو طریق زهد را پیمودند. یکی یحیی بن یغان که تخت فرمانروایی خود در تلسمان را رها کرد و دومین دایی او «ابومسلم خولانی» بود که از بزرگان اهل زهد و عبادت به شمار میرفت. اما نخستین همسر محی الدین، مریم بنت محمدبن عبدون نام داشت که این بانو در تحول معنوی ابن عربی تاثیری عظیم داشته و او را به زهد و دین و معرفت کشانیده است و ابن عربی در نوشتههای خود از او به احترام نام میبرد و اما همسر دیگر ابن عربی فاطمه بنت یوسف بن یوسف نام داشته است و در برخی منابع هم آمده است که ابن عربی در اواخر عمرش با بیوه ی دوست خود «مجدالدین اسحاق» پدر صدرالدین قونوی» نیز ازدواج کرده است. هم چنین ابن عربی دو پسر به نامهای «سعدالدین» و «عمادالدین» داشته و نیز دختری به نام زینب داشته که از اوان طفولیت به مقام کشف و شهود نایل آمده و به مسائل شرعی عارف بوده است. ابن عربی گویا دو دختر دیگر هم به نامهای «دنیا» و «سفری» داشته است که به دست خود بر آنان خرقهی ادب و تصوف پوشانده است (مظاهری، 1378: 83).او در سن سی سالگی اسپانیا را ترک گفت و به تونس و مکه و بغداد و حلب و موصل و آسیای صغیر سفر کرد تا این که در دمشق رحل اقامت افکند و سرانجام در همان شهر زندگی را بدرود گفت (حقیقت، 1370: 128). وی در سن 78 سالگی در شب جمعه بیست و هشتم ماه ربیعالآخر سال 638 ق برابر با 16 نوامبر سال 1240 میلادی در شهر دمشق در خانهی قاضی محیالدین محمد، ملقب به زکی الدین در میان خویشان و پیروانش از دنیا رفت جسد او در قریهی صالحیه در دامنه کوه قاسیون در مقبرهی خصوصی قاضی محی الدین دفن شد(بدیعی، 1384: 45). بعدهادر کنار مدفن او مسجدی بنا شده و امروزه مزار او در سرداب همان مسجد با ضریح کوچکی که روی آن نهاده شده زیارتگاه اهل دل است (ماهیار، 1390: 62). ابن عربی هم در زمینهی علم و دانش و هم در ساحت کشف و شهود عارفانه، از بسیاری از علماء و مشایخ روزگار خود بهرهمند میشود او مطالعات و تأملات بسیار وسیعی داشته و با همهی مذاهب، عقاید و نحلهها و فرقههای دوران خود آشنا بوده و هر چه از آنها نقل می کند مستقیم از قائلان به آنها شنیده است (ماهیار، 1390: 63). ابن عربی از لحاظ نظرهای فقهی خود، به ظاهریان تعلق داشته و منکر «رأی و قیاس» و تقلید بوده ولی «اجماع» را قبول داشته او عقاید ظاهریون را در مسائل فقهی به وضع عجیبی با تعبیر باطنی و تأویل ایهامی قرآنی که در این زمینه کار را به حد افراط میرساند تلفیق میکند. او در الهیات از مکتب ظهیری متابعت می کرد و عارف وحدت وجودی بوده است. ک. بروکلمان میگوید: در عرفان هیچ کس لگام تونس تخیل را ماننده او رها نکرده است (حقیقت، 1370: 128 - 129). مهمترین مشخصهی محی الدین در فرهنگ اسلامی دو چیز است: یکی اصل وحدت وجود و دیگری ایجاد زبان خاص که نمایشگر نوعی جهانبینی معین و بی سابقه است. دیگر ویژگی های کار او در متن این دو خصوصیت انحلالپذیر است. ابن عربی جزء معدود اشخاصی است که القاب بسیار دارد برخی که از باورمندان او بودهاند القابی خوش و عالی به او نسبت دادهاند و برخی که با وی دشمنی داشتهاند بدترین القاب ممکنه را نصیب وی کردهاند و لذا برخی و بیشترین افراد او را محیالدین دانستهاند و برخی نیز که بسیار نادرند وی را «ماحیالدین» و «ممیتالدین» که به معنای از بین برنده و نابود کننده دین است نامیدهاند (محمدی، 1381: 136 ). از جمله محیالدین، مربی العارفین، امام التحقیق، العارف الکبیر، محدد العلقه الحنیفیه، الشیخ الکامل المکمل، سلطان العارفین، الولی و العارف الحقانی، اکابر العارفین، شیخ الشیوخ و غیره مینامند (بدیعی، 1384: 144).3 – 2 - ابن عربی عالی ترین شارح عرفان اسلامی و مبتکر عرفان نظریابن عربی مبتکر عرفان نظری است به همان معنا که ارسطو مخترع منطق میباشد. بدین صورت گرچه اصول و مبانی و مسائل عرفانی پیش از ابن عربی به وسیلهی عرفای دیگر کم و بیش مطرح شده بود اما ابن عربی بود که آن مطالب پراکنده را در یک نظام کاملاً متحد و منسجم تدوین کرد و به گونهای که پس از وی همه بزرگان این فن از نظام تعالیم وی پیروی کرده و به شرح و بسط آن پرداختهاند (یثربی، 1387: 182). اولین بار با ظهور ابن عربی در عرصهی عرفان اسلامی بود که عرفان به صورت یک علم، جایگاه ویژهی خود را در میان علوم پیدا کرد و به شکلی کاملاً منسجم و مدون و قابل تعلیم و تعلم که شایسته ی تأملات تحقیق نظری بود جلوهگر شد. محی الدین عقاید متصوفه را که تا زمان وی به صورت ضمنی در گفتههای شیوخ طریقت مندرج بود، به صورت صریح و آشکارا تنظیم کرده است. وی به این ترتیب عالی ترین شارح عرفان اسلامی به شمار میرود چرا که به وسیله ی ابن عربی است که جنبهی باطنی اسلام صریحاً بیان شده و مرزهای جهان معنوی آن به شکلی در روشنی قرار گرفته است که لااقل از لحاظ نظری برای هر کس که عقل و هوش کافی داشت راه باز شد که در طریق سلوک قدم گذارد و نظریات عرفانی را عملاً بیازماید و به حقیقت آنها دست یابد (نصر، 1371: 108 - 107). دستیابی به تفسیر صریح از تفکرات ابن عربی کار مشکلی است شاید صحیحتر این باشد که بگوییم وی بیش از آن چه که یک عارف مجذوب باشد یک نابغه در نظم دادن به نظرات و تفکرات عرفانی بود. تا نظام تفکر عرفانی منسجمی را در اختیار آیندگان قرار دهد (شیمل، 1384: 432). بدین ترتیب ابن عربی افکار و عقاید گوناگون و پراکندهی صوفیه را که نتیجهی سیر و سلوک معنوی و تفسیر باطنی بود، نظم و سامان بخشیده و به صورت علمی و موّجه و سازگار با تعالیم شرعی تدوین و تبیین کرد تا طالبان حقیقت را متوجه حقیقت باطنی تصوف که همان حقیقت شریعت اسلام است بنماید و آنان را از افتادن به مهالک خطرناکی که در گرو روی آوردن به ظواهر فریبندهی سست و بی بنیاد است برهاند (عفیفی، 1362: 590 - 589).3-3-آثار ابن عربی (فهرست کتب و رسالات ابن-عربی) ابن عربی را پرکارترین نویسندهی جهان اسلام با آمار 511 عنوان کتاب و رساله معرفی کردهاند. (تحریر-چی، 1380: 11) در این جا به سبب عدم گنجایش از ذکر نام آنها خودداری می شود و برای نمونه فقط به نام چند رساله معروف از وی اشاره می کنیم: -
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
نظام علم و تربیت در قرآن با تأکید بر تفسیر المیزان
نویسنده:
زینب ذاکری نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
اصطلاحنامه علوم قرآنی
,
هستیشناسی قرآنی
,
لایهها و نیازهای وجود انسانی
,
هدایتگری و فهم معارف قرآنی
,
نظام علم قرآنی و سکولار
,
نظام جامع آموزش و تربیت قرآنی
,
هستیشناسی قرآنی
,
لایهها و نیازهای وجود انسانی
,
هدایتگری و فهم معارف قرآنی
,
نظام علم قرآنی و سکولار
,
نظام جامع آموزش و تربیت قرآنی
,
هستیشناسی قرآنی
,
لایهها و نیازهای وجود انسانی
,
هدایتگری و فهم معارف قرآنی
,
نظام علم قرآنی و سکولار
,
نظام جامع آموزش و تربیت قرآنی
چکیده :
بیتردید تربیت از مهمترین و ضروریترین مسئولیتها در عصر حاضر است، به گونهای که به دلیل رشد تعاملات بین جوامع و معضلات عصر مدرن، هماکنون به دغدغهای اساسی تبدیل شده است؛ گرچه در گذشته نیز همواره مورد توجه علما و اندیشمندان اسلامی بوده است. هیچ تربیتی نیست که بعد شناختی نداشته باشد و در نتیجه تعلیم را شامل نشود، این پژوهش نیز به این بعد از تربیت، یعنی تربیت معرفتی میپردازد. اما انسان موضوع تربیت است، بنابراین هرگونه طرحی به منظور تربیت وی، مسبوق به نگاه انسانشناختی ویژهای است. شناخت عوالم هستی نیز به عنوان مسیر حرکت انسان به سوی تعالی، یکی از ارکان تربیت معرفتی است. با این توضیح تبیین دیدگاه قرآن کریم در بحث ابعاد و مراتب انسان و هستی ضروری مینمود. به ویژه که دیدگاههایی جدید و مباحثی نو در حوزه انسانشناسی و هستیشناسی مطرح شدهاند و نگاه صرفاً مادی به انسان و جهان دارند و لازم است تفاوت این دیدگاهها با نگاه قرآن مشخص گردد. در نگاه دینی انسان، هستی و قرآن سه نسخه منطبق بر یکدیگرند. از همین رو قرآن کریم تنها مرجعی است که میتواند به طور جامع به بحث تربیت انسان بپردازد؛ زیرا معارف لازم برای رشد همه جانبه انسان را دربردارد. قرآن کریم در فرایند رشد و حرکت انسان به سوی تعالی، توجه ویژهای به بحث علم آموزی دارد؛ علم مقدس و مبارکی که طلب آن را بر هر مسلمانی واجب نموده است. اما امروزه دنیای سکولار مفهوم جدیدی از علم ارائه میدهد و علم را در پایینترین مرتبه خود یعنی دانش مفهومی حسی منحصر میگرداند؛ درحالی که مفهوم علم در فرهنگ اسلامی با مفهوم سکولارِ علم متفاوت است. بر همین اساس انسانهایی که در نظام علمی این دو فرهنگ تربیت خواهند شد با یکدیگر متفاوت خواهند بود. این پژوهش مدل تربیتی بر اساس نظام علم قرآنی را مد نظر دارد و از آنجا که خداوند متعال اولین مربی انسان است و هر گونه طرح تربیتی و هر نوع برنامه آموزشی برای وی باید با محوریت کلام الاهی صورت پذیرد، این پژوهش به ارائه یک نظام جامع آموزشی با محوریت قرآن میپردازد. در این نظام مفهوم حقیقی علم مورد توجه قرار گرفته است؛ علمی که پیوند ناگسستنی با ایمان دارد. با برقراری آن در جامعه، شاهد ملموستر شدن حضور قرآن در زندگی افراد و تغییر شگرفی در فرهنگ انسانها خواهیم شد.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
تعداد رکورد ها : 5307
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت
×
ارسال نظر
نوع
توضیحات
آدرس پست الکترونیکی
کد امنیتی
*
*
با موفقیت به ثبت رسید