جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 73
رابطه علم و ایمان از نظر مرتضی مطهری و عبدالله جوادی آملی
نویسنده:
فاطمه علی قربانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علم از مفاهیم بدیهی است و تعاریفی که برای آن ارئه شده همه تعاریف لفظی است؛ از جمله این که علم عبارت است از:«صورتی از معلوم در ذهن». و در علم منطق آن را به حصولی و حضوری تقسیم کرده اند.ایمان نیز اعتقاد، گرایش و علاقه است و در واقع مجذوب شدن به یک فکر و پذیرفتن آن است. و در احادیث آمده است که ایمان با سه چیز محقق می شود: اعتقاد قلبی، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح.در رابطه علم و ایمان اعتقاد استاد مطهری بر این است که علم و ایمان دو رکن از ارکان اساسی انسانیت اندو همانند دو بال برای پرواز به سوی خدا هستند. و معتقدند که ایمان را باید در پرتو علم شناخت چه این که ایمان در روشنایی علم از خرافات دور می ماند.استاد جوادی ایمان را نیازمند علم و برهان می دانند و ایمان آمیخته با علم را می ستایند و با استناد از احادیث، حکمت و معرفت را گمشده مومن می شمارند.هر دو این بزرگواران در تعاریف علم و ایمان و رابطه آنها نظرات همسویی با یکدیگر دارند اما تفاوت در نگرش ایشان در مورد عمل است که استاد مطهری معتقدند که علم به عمل ارزش می دهد و آن را بالا می برد ولی استاد جوادی معتقدند که عمل باعث پیدایش وصف نفسانی است و استمرار بر آن ضمینه استحکام آن را در پی دارد که خود این استحکام وصف نفسانی علم را تقویت می کند و حیات را به اندیشه و کارش وابسته می دانند.
براهین اثبات خدا از دیدگاه شیخ اشراق و لایب نیتس
نویسنده:
لیلا شیرمحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهاز مباحث مطرح شده در میان فلاسفه، بحث وجود خداوند می‏باشد. سهروردی از فیلسوفان مسلمان است که معتقد می‏باشد خداوند نورالانوار است و مافوق همه نورها قرار دارد و از براهین متعددی همچون برهان حرکت، علیت، امکان، نیازمندی و فقر اجسام و... هم در اثبات وجود خدا و هم در اثبات صفات خدا استفاده می‏کند. وی بالاترین معرفت را معرفت شهودی می‏داند و لایب نیتس به عنوان یک فیلسوف غربی و موحد نیز قائل به وجود خداوند است و با براهینی همچون ضرورت و امکان، حرکت و هماهنگی پیشین بنیاد و برهان وجودی، خداوند را اثبات می‏کند و صفاتی چون علم، اراده و قدرت را برای آن قائل است که در بحث اثبات خداوند این دو فیلسوف با هم اختلافات و شباهت‏هایی دارند که بیشتر روششان شبیه به هم است، چرا که هر دو برای اثبات خدا در براهین علیت و حرکت و هماهنگی پیشین بنیاد یا هم اشتراک دارند و در این مختصر سعی شده به این تفاوت‏ها و شباهت‏ها پرداخته شود و مباحث موشکافانه مورد بررسی قرار گیرد.
مقایسه‌ی نفس از دیدگاه سهروردی و کانت
نویسنده:
اسماء شاهمرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رویکرد‌های سهروردی و کانت، به عنوان دو تن از برجسته‌ترین فیلسوفان شرق وغرب، به مسئله‌ی نفس تفاوت‌های بنیادین، و همزمان شباهت‌های جالب‌توجهی با هم دارند که بررسی آنها منوط به آشنایی با نظریه‌ی نفس هر دو فیلسوف است. اساس رویکرد سهروردی به نفس را تعریف او از «نور اسپهبد» تشکیل می‌دهد که بر طبق آرای او به عنوان مدبر جسم نسبت به خود «خودآگاه» است و این خودآگاهی را از علم حضوری خود نسبت به خویشتن خویش به دست می‌آورد. نظریه‌ی اشراقیِ نفس سهروردی بر نوعی تعریف نوافلاطونی نفس استوار است. این در حالی است که کانت، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مخالفان اندیشه‌های نوافلاطونی، اساساً با هر نوع علم حضوری مخالف است و نفس را در مقام یک چیزدرخود (شئ فی‌نفسه) یا نومن ناشناختنی می‌داند، زیرا از طرفی چونان یک نومن به شناخت درنمی‌آید و از طرفی ادراک حضوری انسان‌ها به «منِ» خود هیچ اعتبار شناختی‌ای ندارد. این «من استعلایی» که کانت تبار آن را در مابعدالطبیعه‌های سنتی پیش از خود، به‌ویژه در دکارت و هم‌مسلک‌های خردگرای او می‌جوید، هرچند شرط بنیادین تشکیل نظام مفاهیم پیشین فاهمه و بنابراین پایه‌ی انسان‌شناختیِ ادراک است، اماخود ادراک‌شدنی نیست و احکام آن را باید نه در حوزه‌ی شناخت یا عقل نظری، بلکه در گستره‌ی اخلاق و عقل عملی جُست. همین نکته بنیاد تفاوت ژرف دیدگاه دو فیلسوف به مسئله‌ی نفس را تشکیل می‌دهد. در کنار این تفاوت اصلی، اختلافاتی هم در مورد قوای نفس، ادراک عقلی و اساساً خودِ عقل، و نیز مفهوم علیت نزد دو فیلسوف می‌توان یافت. با این همه نگرش آنها شباهت‌هایی نیز با همدیگر دارد که از آن‌جمله می‌توان به همانندی‌های نسبی در برداشت‌های سهروردی و کانت پیرامون بقای نفس و همچنین لذتِ استکمالیِ نفس اشاره کرد.کلیدواژگان: سهروردی، کانت، نفس، علم حضوری، فاهمه، نور اسپهبد، عقل فعال، پدیدار، ذات معقول، من استعلایی
نقد نظریه ی جوهر ارسطویی در حکمت اشراق
نویسنده:
مونا محبی یگانه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیده:ارسطو و ابن سینا و سهروردی از بزرگترین فیلسوفان جهان محسوب می شوند که هر کدام نظام فلسفی خاصی را پایه ریزی کرده اند و هر یک نقش بسزائی در طول تاریخ تفکر فلسفی ایفا کرده اند.مفهوم جوهر ازجمله بنیادی ترین مفاهیم درفلسفه ارسطو، محسوب می شود تا جایی که ارسطو موضوع فـلسفه اولی را شـناخت مـوجود بـه مـاهو موجود و عوارض آن می داند و در ادامه به صراحت بیان می کند که موجود به ماهو موجود، همان جوهر است و همه چیز سرانجام به جوهربازمی گردد،در فلسفه ارسطو جوهر موجود لا فی موضوع و معقول اول است ، ایشان معتقد است مطلق وجود یا جوهر است یا حالات جوهر و جوهر بر پنج قسم است :عقل، نفس ، جسم ، ماده و صورت ، یعنی طبق تقسیم ارسطو واجب تعالی جزء جواهر عقلی و محرک اول به شمار می آید. ابن سینا نیز که ازجمله بزرگترین فیلسوفان مشائی است در بحث جوهر پیرو ارسطو است اگر چه در مواردی دارای اختلافاتی نیز هستند ولی ابن سینا، تعریف ارسطو را ازجوهر می پذیردو می گوید جوهر ماهیتی است که اگر در خارجموجود شود در موضوع نیست . در واقع آنچه نظر این دو را ازهم متمایز می کند ، مقسم مقولات در خارج است،ابن سینا بر خلاف ارسطو ، ابتدا مطلق وجود را به واجب الوجود بالذات و ممکن الوجود بالذات تقسیم می کندو سپس ممکن الوجودبالذات را به جوهر و حالات جوهر تقسیم می کند اما همانند ارسطو معتقد است که جوهر بر پنج قسم است . اما نظرسهروردی درباره تعریف ، اثبات،اقسام و اوصاف جوهر با نظر ارسطو و فلاسفه مشاء تفاوت بنیادین دارد. سهروردی در بحث جوهر قائل به تشکیک استبدین صورت که در تعریف جوهر می گوید اگر ماهیتی کمالاتش در حدی بود که به ذات خود تحقق داشته باشد جوهر است، ایشان هستی را به دو قسم نور و ظلمت و نور را به نور جوهری و نور عرضی و ظلمت را نیز به ظلمت جوهری و ظلمت عرضی تقسیم می کند و از نظر وی جوهر بر سه قسم است :عقل و نفس و جسم یعنی در واقع ترکیب جسم از ماده و صورت را نمی پذیرد و تفاوت عقل و نفس را نیز تشکیکی می داند و در نتیجه از نظر ایشان جوهر بر دو قسم است :مجرد(عقل و نفس) و مادی(جسم) و در این رابطه نظر ارسطو و ابن سینا را مورد نقد قرار می دهد .بدین ترتیب بررسی و مقایسه نظرات ارسطو، ابن سینا و سهروردی در مورد تعریف جوهر، اقسام جوهر، ادله اثبات و همچنین اوصاف جوهر هدف اصلی این تحقیق است.
نفس از دید علامه طباطبایی
نویسنده:
زهرا حاجیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هم طرازی خود شناسی با خدا شناسی درآموزه های دینی نشان دهنده جایگاه رفیع این پدیده شگفت انگیز در نطام خلقت دارد.اصل پیدایش انسان وچگونگی آن ، ترکیبنفس با بدن فنای بدن وبقای نفس و... جزء دغدغه های فیلسوفان موحد وغیر موحد بوده که اهتمام فیلسوفان موحد به مسأله نفس انسانی به دلیل اعتقاد به معاد دو چندان است .تحقیق حاضر به بررسی دیدگاههای علامه طباطبائی دررابطه با نفس می پردازد.از آنجایی که معرفت نفس نظر انسان رابه حقیقت وجودی خویش می اندازد وانسان رااز حجاب نسبت ها وکثرت ها آزاد می کند،به خودی خود یک نوع سیروسلوک از کثرت به وحدت است و در همین رابطه می توان گفت که معرفت نفس مقدمه ورود به عرفان است.شیوه آشنایی انسان با بعد نفسانی خود در اندیشه علامه، پی بردن به حقیقت انسان است.منشأ اندیشه های علامه در این حوزه آیه کریمه"یا ایاالذین امنوا علیکم انفسکم"می باشد که آن را کلید شناخت نفس وسلوک معرفی می کند. علامه در مباحث خود حتی در تفسیر المیزان، بنای فلسفی را تکیه گاه اصلی نظرات خود قرار داده است .ما دراین تحقیق به بررسی نظرات علامه در آثار مختلف ایشان می پردازیم.در این تحقیق در بخش اول به تعریف نفس،و در بخش دوم دلایل اثبات نفس را مطرح می کنیم،در بخش سوم اوصاف نفس،ودر بخش چهارم رابطه بین نفس وبدن را بررسی می کنیم،در بخش پنجم به قوای نفس ودر بخش پایانی به بحث در باره رابطه میان خودشناسی وخدا شناسی می پردازیم.
بررسی و نقد نظریه تجسم اعمال از ملاصدرا تا معاصر
نویسنده:
میترا امیرمرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان موجودی است که دارای دو بعد جسمانی و روحانی است و به واسطه داشتن بعد مجرد ، پس از قطع حیات مادی و دنیوی ، زندگی جاودانه دارد که در آن یا متنعم در بهشت و یا متالم در جهنم است. اما مفسران قرآن کریم و فیلسوفان اسلامی در مورد نحوه و منشا این حیات جاودانه و برپایی نظام جزا و پاداش اخروی اختلاف نظر دارند و به سه گروه تقسیم می شوند: گروه اول: حیات اخروی را نتیجه و اثر اعمال و نیات انسان در دنیا می دانند بر این اساس نظام جزا و پاداش اخروی اعتباری و قراردادی است. این گروه مخالفین «تجسم اعمال» هستند . گروه دوم: حیات اخروی را براساس حضور و حقیقت عین اعمال و نیات انسان می دانند. این گروه موافقین «تجسم اعمال» در قیامت هستند. از نظر این گروه حقایق اعمال در صقع نفس که مجرد است باقی می ماند و پس از قطع حیات دنیوی همراه نفس به شکل عذاب یا نعمت براساس کیفیت تکوینی در محشر حاضر می شوند. گروه سوم : نظام جزا و پاداش اخروی را مجموعی از نظام اعتباری و نظام تکوینی می دانند. این گروه هم تجسم و تجسد اعمال را در محشر براساس ظاهر آیات قرآن و براهین عقلی قبول دارند و هم به بعضی پاداش ها و جزاهای اعتباری قائلند هدف از این رساله مقایسه ادله و براهین این سه نظریه از دوران ملاصدرا تا معاصر و ارزیابی آنهاست. که به روش کتابخانه ای انجام گرفته است هر چند نظریات ، قضاوت ها و نتایج نگارنده در بخش های مختلف رساله علی الخصوص در بخش پایانی آمده است ، اما به طور خلاصه می توان گفت نتیجه حاصل از مطالعات و تحقیقات نشان می دهد که قبول نظام جزا و پاداشی در رستاخیز که براساس دو نظام اعتباری و تکوینی باشد ، به لحاظ عقلی و نقلی، مقبول تر است. زیرا هم با شواهد ظاهر و تفسیر باطن آیات قرآن سازگار است و هم تفسر فلسفی و برهانی نظام جزا و پاداش را قطعی تر می نماید.
بررسی مسئله شفاعت و پاسخ به شبهات آن از منظر آیت الله سبحانی
نویسنده:
زهرا اسلام پناه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شفاعت در لغت به معنای جفت در اصطلاح به معنای درخواست بخشش و کمک به گنهکاران از سوی شفیعان است،شفیع به کسی گفته می شود که به نیازمند ککم کند تا او را به اعتدال و عدم نیازمندی برساند.گرچه به نظر می رسد شفاعت صرفا امری اعتقادی است که باید در کتب کلامی و اصول دین مطرح و بررسی شود،باید توجه داشت که در صحنه ی زندگی فردی و اجتماعی انسان ها و به ویژه مسلمین می توان نقش جایگاه و کارکرد مناسب و مثبتی برای آن در نظر گرفت اگر فرزندان ما از ابتدا با این مفهوم آشنا شوند،و در یابند که وساطت و دخالت در هر کار نیک یابد،برای خود آنان نیز پاداش یا عواقبی در پی دارد،مسلما در رفتار و گفتارشان تاثیر خاصی خواهد داشت.از لحاظ اخروی نیز باور شفاعت هم امید به غفران الهی را می افزاید و باب توبه را باز نگاه می دارد،و هم موجب برقراری ارتباط معنوی و عاطفی با اولیا الهی و شفیعان می گردد بنا بر مواردذکر شده و جهت روشن کردن متقضیات وابسته بحث این مطالعه با استفاده از روش کتابخانه ای و مطالعه کتب و مقالات داخلی و مرتبط گردآوری می شود و پس از مشاهده و مطالعه قسمت های مورد نظر با توجه به سازماندهی تحقیق و پلان اولیه،فیش برداری انجام شده و سپس در هر بخش از فیش های برداشت شده در موضوعات مورد نظر با ذکر دقیق منبع استفاده می گردد تا در مورد بحث شفاعت از دیدگاه آیت الله سبحانی نتیجه گیری شود.بنا بر مطالعه مورد بحث می توان به این نتیجه رسید که چه از جنبه سلبی و چه از جنبه سلبی و چه از جنبه ایجایی(یعنی شفاعت در قرآن) به عنوان معیار مقایسه شفاعت از منظر ایت الله سبحانی خود شفاعت هم نفی و سلب شده، البته نوعی از آن،و هم اثبات شده است و قهرا نوعی دیگر،قران کریم عنایت تامی دارد که هر دو درک بشود یعنی هر دو جز معارف قران است و می خواهد که در دو یعنی هم شفاعت منفی و مسلوب و هم شفاعت مثبت و موجب شناخته بشوند و در حقیقت اینها جز اصول خداشناسی است.اینجاست که ما باید با توجه به مجموع ایات قران کریم در مورد شفاعت که منفی و مسلوب است چه نوع شفاعتی است و شفاعتی که اثبات و تایید می شود چه نوع شفاعتی است؛همچنین در مورد شفاعتی که اثقات و ایجاب می شود قرآن چه شرایطی را ذکر می کند؛انگاه(ببینیم)قران کریم در مورد شفاعتی که منفی است و ان را نفی کرده است چه می گوید؛ایا اعتقاد به چنین شفاعتی کفر و شرکت است یا صرفا یک اعتقاد خرافه و باطل است ولی با شرک و کفر سر و کار ندارد و سپس با بکار بردن این مفاهیم در زندگی به نتیجه مناسب و قابل درک برای زندگی خود برسیم
تناسخ از نظر شیخ اشراق  ملاصدرا
نویسنده:
حمیده زاده مهریزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انتقال ارواح از بدن های مادی به بدن های مادی دیگر به هنگام مرگ، که «تناسخ» نامیده می شود دارای اقسامی است و از دیرباز مورد بحث و بررسی و اعتقاد برخی از دانشمندان، حکما، متکلمان بوده تا مسئله کمال نفس انسانی را توجیه کند. در میان فلاسفه مسلمان،سهروردی و ملاصدرا بیشترین احتمال را به بحث تناسخ داشته و آن را کاملاً جدی تلقی کرده که با مراجعه به آثار سهروردی در می یابیم که وی موضع گیری های متفاوتی در این باره داشته است. و مجموعاً در نه رساله از رسائل خود به مسئله تناسخ پرداخته، او در آثار خود به بیان هشت استدلال تناسخیان پرداخته که به چهار استدلال پاسخ داده و از عدم درستی آن را نشان داده و در مهمترین کتاب خود حکمت الاشراق(کتابی که منشور اندیشه سهروردی و الگوی همه حکمای اشراقی است) ضمن ورود به بحث و بازنمودن ابعاد پنهان تناسخ نسبت به، بطلان آن ،موضع گیری صریحی نمی کند. اما تناسخ ملکی نزد وی به هیچ وجه پذیرفته نیست، چنین اعتقادی را حتی مخالفان شیخ اشراق در زمان حیاتش به وی نداند از سوی دیگر در ابطال ادله تناسخ میان سهروردی و ملاصدرا تفاوت کاملاً محسوسی مشاهده می شود که این تفاوت در روش ابطال این دلایل از جانب آنان است . سهروردی درواقع با تکیه بر مبانی فلسفی خود نظریه تناسخ را نظریه ضعیف و نادرست می داند و این امر موجب اجمال در نقد استدلال های تناسخیان در آثار وی گشته در واقع او دغدغه اصلی اش معرفی نظام اشراقی خود است. و مسئله دیگر این که باوجود تأثیر فراوان سهروردی بر صدرا، اما این دو فیلسوف در تبیین تناسخ در مقام تعریف و توصیف دو نگاه متفاوت داشتند. آنچه نزد منطق دانان مطرح است تقدم «مای» حقیقه و مای «شارحه» بر «لم» اثبات است که این نظم منطقی چندان در بیان این موضوع در آثار شیخ اشراق رعایت نشده است. اما صدرالمتألهین مباحث نفس و در پی آن تناسخ را به صورت مستقل و یکجا مطرح می کند. اما نفس شناسی سهروردی از نظم منطق بی بهره است و از نظر ملاصدرا تناسخ یک تناقض فلسفی است و امکان وقوعی ندارد او براساس حرکت جوهری،نفس ، جسمانیه الحدوث است و به تدریج هماهنگ با آن رشد می یابد و زمانی که در این دنیا به استکمال رسید از بدن جدا می شود و به عالم برزخ می رود و اساساً عقلاً غیر ممکن است که نفس فعلیت یافته به حالت قوه بازگردد و از آن بدن دیگری گردد پس تناسخ به معنی بازگشت نفس به بدن انسان و غیر آن محال است.
توحید از دیدگاه عزیز نسفی
نویسنده:
فریبا نجفی‌کیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بحث توحید و شناخت خداوند یکی از مباحث مهم در ادیان بخصوص دین اسلام می باشد در این رساله سعی بر این بوده که به آرا و تفکرات عارف و متکلم قرن هفتم عزیز الدین نسفی در این باب اشاره شود ایشان توحید را به معنای یکی کردن و یکی شمردن می داند و همچنین او با اشاره به مراتب ذات،وجه و نفسدر خداوند و شناخت او می گوید:«شناخت خداوند از طریق ذات امکان پذیر نیست و از طریق وجه می توان به خداوند رسید» او در آثارش به ادله و نظرات اهل شریعت، اهل حکمت، و اهل وحدت نظر دارد که بیشتر توجه ایشان به نظرات اهل وحدت می باشد او موجودات را مظاهر صفات خداوند دانسته و هر صفتی در خداوند از طریق شناخت مخلوقات او وارد و آشکار می گردد اوهمچنین در آثارش به این مطلب اشاره می کند که برای شناخت خداوند ابتدا باید خود را شناخت تا بتوان به شناخت خداوند نائل شد. مباحث توحیدوذات الهی،صفات و افعال الهی ازدیدگاه عزیز الدین نسفی در حد توان استنتاج گردیده است.درواقع می توان گفت عرفان نسفی که متاثر از عرفان عربی است می تواند بیانگر نوعی سلوک از طریق شناخت انسان برای رسیدن به تعالی می باشد. برای دستیابی به این هدف ازتحقیق کتابخانه ای و کتب نویسنده استفاده شده است
مقایسه تجربه دینـی در کـلام جدیـد بـا آراء شـهید مطهری در زمینه فطرت
نویسنده:
مرضیه غلام پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
  • تعداد رکورد ها : 73