جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 93
تفسیر هایدگر از فرونسیس و رابطه آن با آگاثون (ایده خیر)
نویسنده:
مریم صمدیه؛ مجید ملایوسفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در دیدگاه هایدگر، آلثیا مقوله­ای است که به واسطه آن می­توان به رابطه بین فرونسیس و آگاثون پی برد؛ چرا که هایدگر آلثیا را در معنای یونانی آن یعنی کشف و گشودگی و نه صدق و مطابقت با واقع به کار برده است. با پذیرش آلثیا به عنوان کشف و گشودگی از دو جهت رابطه فرونسیس و آگاثون امکان پذیر می­شود. اول اینکه فرونسیس از نظر هایدگر به عنوان نحوه­ای از کشف و گشودگی یا به تعبیر دقیق­تر نحوه­ای از وجود دازاین است که مرتبط با پراکسیس و عمل است و دازاین را به سوی بهترین عمل یعنی نحوه وجود اگزیستانسیال رهنمون می­شود و آگاثون نیز منبع آلثیا یعنی منبع کشف و گشودگی و هم چنین منشأ وجود و حتی خود وجود است. دوم اینکه هایدگر تعالی موجود در آگاثون را نه به موجودی فراتر از زمان و مکان یعنی خداوند بلکه به خود دازاین نسبت می­دهد؛ به این معنا که آگاثون شامل وجود و توانایی­های موجود در خود دازاین است و تعالی دازاین نیز در گذشتن از وضعیت موجود و یا به تعبیری گذشتن از نحوه وجود اگزیستانسیل و رسیدن به نحوه وجود اگزیستانسیال است و این امر با پشت سر گذاشتن عادت­ها و رسیدن به کشف و گشودگی امکان­پذیر می­شود. از این رو آگاثون ملاک برای رفتارهای دازاین است؛ همان چیزی که هایدگر در بحث از فرونسیس به ندای وجدان تعبیه کرده و آن را ملاک برای عمل فرونتیک دانسته است؛ ندایی که از جانب خود دازاین است و او را دعوت می­کند تا به نحوه وجود اگزیستانسیال برسد و بتواند خویشتن را به عنوان دازاین بشناسد و بر اساس آن عمل کند.
صفحات :
از صفحه 299 تا 316
علم انسان به اشیاء خارجی از دیدگاه جان لاک و محقق لاهیجی
نویسنده:
زهرا شاهبازی محمودآبادی ، مجید ملایوسفی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مسألۀ شناخت و میزان معرفت انسان به اشیاء از مسائل مهم تاریخ تفکر و فلسفه است. از جـمله فلاسفه­ای که به مبحث شناخت و میزان معرفت بشر پرداخته­اند، حکیم ملاعبدالرزاق لاهیجی (م 1072 ه.ق) و جان لاک (1704-1632 م) هستند. محقق لاهیجی معتقد به نظریه­ای است که در فلسفۀ اسلامی از آن به «شبح محاکی» یاد می­کنند. وی در کتاب شوارق الإلهام بیان می­کند که ما در هنگام علم به اشیـاء به ذات و حقیـقت آن­ها دست نمی­یابیم؛ بلکه به شبـحی که از شیء خارجـی حکایـت می­کند، نائل می­شویم. جان لاک نیز در اثر ارزشمند خویش، جستار در فهم بشر، دو معنای متفاوت ذات را از هم باز می­شناسد و میان ذات واقعی و ذات اسمی اشیاء تمایز قائل شده و علم ما به اشیاء را در حدود ذات اسمی آن­ها می داند. شباهت نظر لاهیجی و لاک از این حیث است که هر دو توان بشر را محدودتر از آن می­دانند که به حقیقت و ذات اشیاء دست یابد؛ اما در مورد ماهیت علم و ادراک با یکدیگر اختلاف دارند.
صفحات :
از صفحه 21 تا 40
مقایسه فرونسیس در اندیشه های و ملاصدرا
نویسنده:
مریم صمدیه، مجید ملایوسفی، محمدصادق زاهدی، محمدحسن حیدری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فرونسیس از دو حیث هستی و ماهیت آن در اندیشه‌های هایدگر و ملاصدرا قابل مقایسه است. هایدگر از حیث هستی ‌-شناختی قائل به برتری فرونسیس بر تمامی انحاء کشف و گشودگی دازاین همچون اپیستمه، تخنه و سوفیاست؛ اما ملاصدرا به تأسی از دیدگاه ارسطو، سوفیا را به عنوان امکان اصیل انسان معرفی و قائل به برتری سوفیا بر تمامی علوم و حتی فرونسیس شده است. از سویی دیگر ملاصدرا با اینکه صراحتاً از برتری سوفیا سخن می‌گوید اما در متن مباحث خویش به وحدت سوفیا و فرونسیس جهت وصول به سعادت قائل می‌شود. علاوه بر این، آراء دو فیلسوف در حوزه موضوع، فاعل، غایت و ماهیت فرونسیس قابل مقایسه است. ملاصدرا به تأسی از ارسطو موضوع فرونسیس را نفس انسانی و کمال آن دانسته است. در حالی که هایدگر موضوع آن را وجود دازاین می‌داند. این نحوه تفکر درباره موضوع؛ فاعل، غایت و ماهیت فرونسیس را تحت الشعاع قرار می‌دهد؛ بطوری که هایدگر فرونسیس را نحوه‌‌ای از وجود دازاین و ملاصدرا نحوه‌ای از معرفت می‌داند. با وجود این هر دو فیلسوف غایت فرونسیس را رسیدن انسان به وجود اصیل معرفی می‌کنند؛ این در حالی است که تعریف دو فیلسوف از وجود اصیل با توجه به مبانی متفاوتی که اتخاد کرده‌اند کاملاً متفاوت است. وجود اصیل در ملاصدرا با توجه به مبدأ و معاد، معنا و مفهوم می‌یابد حال آنکه در وجود اصیل هایدگری به هیج وجه به مبدأ و معاد توجه نشده و به جای آن اموری همچون خویشتن یابی، تیمارداشت و توجه به مرگ مورد توجه قرار گرفته است.
صفحات :
از صفحه 9 تا 31
حکمت عملی از نظر آکویناس
نویسنده:
فاطمه اصلی بیگی، مجید ملایوسفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آکویناس بر این باور بود که طبیعت انسان مشتمل بر غایاتی ذاتی است که از نظمی پیروی می‌کنند که وی آن را قانون طبیعی می‌نامید. از نظر وی هم عقل نظری و هم عقل عملی دارای مبادی بدیهی‌ای هستند که بی نیاز از اثبات هستند. برخی در عقل عملی آکویناس میان دو زمینه اکتشافی و توجیهی تمایز قائل شده اند؛ زمینه اکتشافی سیندرسیس و زمینه توجیهی عاقبت‌اندیشی است. آکویناس بر این باور است که سیندرسیس غایت را برای فضایل اخلاقی تعیین می‌کند. غایتی که از طریق سیندرسیس به ادراک ما در می‌آید غایتی کلی است که میان شخص دارای فضایل و شخص مبتلا به رذایل مشترک است. آکویناس متناظر با دو نوع عاقبت‌اندیشی دو نقش برای آن قائل است، عاقبت‌اندیشی عام غایت قریب را تعیین می‌کند و عاقبت‌اندشی خاص انتخاب ابزار را انجام می‌دهد؛ سیندرسیس نیز غایت نهایی را تعیین می کند. آکویناس در خصوص معرفت به غایت از ارسطو جدا می شود چرا که ارسطو تعیین غایت را وظیفه فضایل اخلاقی می داند، در حالیکه نزد آکویناس فضایل اخلاقی صرفاً به غایت نهایی‌ای که از سوی سیندرسیس تعیین شده است، متمایل‌اند. وی با بدیهی دانستن اصل اول عقل عملی و هم ارز دانستن آن با اصل عدم تناقض، عقل عملی را در زمینه اکتشافی مرتبط با جزء علمی نفس و در زمینه توجیهی مرتبط با جزء محاسبه‌گر آن می داند. این در حالی است که ارسطو به وضوح در کتاب ششم اخلاق نیکوماخوس عقل عملی را مرتبط با جزء محاسبه‌گر می‌داند و نه جزء علمی.
صفحات :
از صفحه 255 تا 277
نقد اخلاق تکاملی با تکیه بر آراء سیجویک
نویسنده:
راضیه کزازی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله تکامل از جمله مسائل غامض دنیای علم است که بارقه های آن را می توان در آثار آناکسیمندر و متفکران بعد از او یافت . اما این مسئله به صورت علمی و مدون توسط ژان باتیست لامارک ، هربرت اسپنسر و چارلز داروین ارائهشد .فرضیه تکامل با نام داروین ، پیوند خورده و با عنوان داروینیسم شناخته شدهاست.داروین در کتاب تبار انسان مدعی است انسان تکامل یافته پست ترین ماهی ها است . وی پا را از این فراتر گذاشته و اخلاق و ملکات انسانی را نیز محصول تکامل می داند . بر اساس اصول تکاملی چارلز داروین ، اخلاق محصول تکامل غرایز اجتماعی است . همگام با تکامل زیستی ، عقل ، عواطف و اخلاق نیز شکل گرفته و بالیده است . انتخاب طبیعی در گزینش خود ، غرایز اجتماعی مفید را حفظ کرده و این غرایز همگام با رشد عقل و فرایندهای اجتماعی ، به شکل خلقیات و هنجارها درآمده و آدمی به دلیل فایده مندی ، خود را ملزم به حفظ آنها می کند . بدین سان آنچه امروزه اخلاق می نامیم ، برآیند تکامل زیستی ارگانیسم ها بوده و اموری چون نوع دوستی ، عدالت و غیره محصول انتخاب طبیعی در صحنه تنازع بقاست .دراین صحنه خوبی و بدی صرفا مفاهیمی زیستی خواهند بود. فرضیه تکامل چه در حوزه تکامل زیستی و چه در حوزه اخلاق ، هم از جانب متفکران دینی و هم از جانب فلاسفه اخلاق ، مورد نقدهای فراوان قرار گرفته است . بسیاری اخلاق تکاملی را ، ناتوان از توجیه غایات اخلاقی می دانند. ادوارد مور این نوع اخلاق را دچار مغالطه طبیعت گرایانه دانسته است . برخی نیز اخلاق تکاملی را از پاسخ به پرسش اساسی اخلاق ، یعنی چرایی ارجحیت خیر بر شر ، ناتوان می دانند.اما پاشنه آشیل اخلاق تکاملی نقدهای هنری سیجویک بر آن است. .هنری سیجویک متفکر سودگرای قرن نوزدهم نیز اخلاق تکاملی را بر مبنای اصول اخلاقی مورد باور خود به بوته نقد می کشاند . به نظر وی مغالطه موجود در این نوع اخلاق ، خالی بودن آن از هنجار ، تهی بودن از هر گونه شهود و اصل بدیهی و تهی بودن اخلاق تکاملی از غایت ، دلایلی است که آن را از اعتبار و اعتماد عقلی و فلسفی خالی می کند .
روش فلسفه‌پردازی ارسطو در مجموعه مابعدالطبیعه (با نگاه به کتاب زتا)
نویسنده:
مجید ملایوسفی، ابوذر قاعدی فرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
امیر مازیار در مقاله­ای با عنوان «دشواری­های کتاب مابعدالطبیعه» ادعا کرده است که ارسطو در کتاب دوم مابعدالطبیعه(بتا)، دشواری­هایی را بیان کرده که فصول بعدی مابعدالطبیعه در جستجوی یافتن پاسخ این دشواری­ها، شکل یافته­اند. در این مقاله، نشان داده شده است که روشی که در ارسطو برای تفلسف خویش اختیار کرده است دارای چهار گام است که پرداختن به دشواری­ها، گام اول این روش است. چهار گام آپوریای ارسطو عبارتند از: (1)سرگشتی و تحیر فلسفی(بیان دشواری­های موضوع)، (2)بیان آراء موجود در پاسخ به دشواری، (3) تحلیل آراء موجود و (4)کشف حقیقت(آرامش فلسفی). هر کدام از این گام­ها دارای کاربرد و اهدافی است که باعث تفاوت آن از روش­های دیگر می­شود. روش ارسطو که برخی آن را "روش آپوریا" نامیده­­اند با آنچه به عنوان "دیالکتیک" از زمان زنون الیایی در فلسفه مطرح شده­ است و فیلسوفانی همچون سقراط و افلاطون از آن نام برده­اند، تفاوت دارد. بخش اول این مقاله به روش تفلسف ارسطو پرداخته و اهداف و کاربرد هر گام از آپوریا را براساس نظر او، بیان کرده است. یکی از کتاب­های مهم مابعدالطبیعه که اساس تفکر فلسفی ارسطو را بیان می­کند، کتاب "زتا" است. در این کتاب ارسطو در پی یافتن حقیقت جوهر است. در بخش دوم این مقاله چگونگی به کارگیری روش آپوریا در کتاب "زتا" نشان داده شده است. در این بخش نشان داده شده است که اگرچه ترتیب برخی مباحث و بخش­های کتاب زتا، به ظاهر دقیق نیست اما با دانستن اینکه ترتیب مباحث بخش­های این کتاب از روش تفلسف ارسطو پیروی می­کند، نه تنها نظم منطقی این مباحث استنتاج و بهتر فهمیده می­شود بلکه از سختی فهم مباحث این کتاب نیز می­کاهد.
صفحات :
از صفحه 51 تا 70
هراکليتوس، اخلاق و فضيلت
نویسنده:
مجيد ملايوسفی، مريم صمديه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هراکليتوس از جمله فيلسوفان پيشاسقراطي مهمي است که در زمينة اخلاق پاره‌نوشته‌هايي از وي باقي مانده است. براي فهم ديدگاههاي اخلاقي وي علاوه بر پاره‌نوشته¬هاي موجود، توجه به بستري که تفکر هراکليتوس در آن شکل گرفته، ضرورت دارد. هراکليتوس تحت‌تأثير دو سنتي قرار داشت که در عصر وي جريان داشتند: سنت اول تحت‌تأثير هومر، شعرا و حکماي اوليه‌يي چون سولون، باياس و ديگران بود که ويژگي بارز آن اعتقاد به خدايان انسان‌وار بود. سنت ديگر، سنت علمي و فني جديدي بود که در همان قرن در ميلتوس تحت‌تأثير کساني همچون طالس و آناکسيمندر شکل گرفته بود که دغدغه اصلي آن جهان¬شناسي، يعني فهم چگونگي ايجاد، بقا و درنهايت فناي نظم جهاني بود. در واقع، فلسفه هراکليتوس را ميتوان پلي ميان اين دو سنت مختلف دانست. از آنجايي که هراکليتوس، قانون جهاني و قانون انساني (نظم جهاني و نظم انساني) را يکي ميدانست، ميتوان گفت که موضوع و هدف واقعي وي نه جهان فيزيکي بلکه موقعيت و وضعيت انسان در آن بود. اخلاق هراکليتوس همچون ساير فلاسفه يونان باستان گونه¬‌يي اخلاق فضيلت بود که محور اصلي آن را فضيلت و سعادت شکل ميداد. هراکليتوس در حوزه فضايل، هم به فضايل اخلاقي و هم به فضايل عقلاني پرداخته است. وي درخصوص فضايل اخلاقي با تفکيک ميان لذات جسماني و غيرجسماني، درنهايت افراط و تفريط را مردود شمرده و اعتدال و ميانه¬روي در لذات را بعنوان ملاک رفتار انسان معرفي ميکند. در زمينه فضايل عقلاني نيز بر فضيلت حکمت تکيه کرده و بر اين باور است که حکمت، صرف زياد دانستن نيست، بلکه حکمت، معرفت متأملانه و آگاهانه‌يي است که مطابق لوگوس باشد. در نتيجه، تأکيد بيشتر وي بر فضايل عقلاني است تا فضايل اخلاقي. درنهايت نيز هراکليتوس سعادت انسان را نتيجه شناخت و رفتار مطابق لوگوس ميداند.
صفحات :
از صفحه 103 تا 126
نقد و بررسی دیدگاه یونگ در باب خاستگاه دین
نویسنده:
سیده‌خدیجه تقوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
روانشناسی دین از جمله شاخه‌های میان رشته‌ای است که به مطالعه‌ی علمی دین از منظر روانشناسی می-پردازد. مباحث بسیار متنوعی در این زمینه مطرح شده است که در این بین منشأ و خاستگاه دین یکی از مباحث بسیار مهمی است که در این دسته از مطالعات دین‌پژوهی جای می‌گیرد. یکی از کسانی که در زمینه‌ی روانشناسی دین و بالأخص منشأ و خاستگاه دین نظرات درخور و شایسته‌ای را مطرح کرده است کارل گوستاو یونگ روانپزشک سوئیسی است. نگاه مثبت وی نسبت به دین باعث شده است که نظرات ارزشمندی را دراین زمینه‌ها مطرح سازد و در نتیجه این دیدگاه‌ها و نظرات مورد توجه و اقبال بسیاری از اندیشمندان قرار گیرد.او معتقد است که دین از نهاد ناخودآگاه بشر تراوش می‌کند و حقیقت دین جزء اموری است که در روان ناخودآگاه بشر به طور فطری و طبیعی وجود دارد. در نتیجه‌ این امر را به عنوان یک واقعیت باید در نظر گرفت که دین در نزد وی به عنوان امری است که بدون اینکه سینه به سینه نقل شود در همه جا و در همه‌ی زمان‌ها یافت می‌شود بنابراین از نظر وی انسان‌ها ذاتاً خداجو هستند. اما با وجود نظرات در خور و شایسته‌ی یونگ در زمینه‌ی منشأ دین، عده‌ای از اندیشمندان نقدهایی هم بر وی گرفته‌اند، که این انتقادات را می‌توان در 4 دسته جای داد که عبارت است از: نقد مبانی روانشناختی، نقد مبانی روش‌شناختی، نقد مبانی عقلی و فلسفی و در نهایت نقد لوازم و نتایج نظریه‌ی وی می‌باشد. درباره‌ی مبانی روانشناختی وی ایرادات وارده عبارت است از: انتقاد بر مبحث کهن الگو و ضمیر ناخودآگاه، غیر واقعی بودن خدا در اندیشه‌ی یونگ، فروکاستن دین به تجربه‌ی دینی و ... اشاره کرد. درباره‌ی نقد مبانی روش شناختی وی می توان به: تفسیر طبیعت گرایانه‌ی وی درباره‌ی دین اشاره کرد. در مورد نقد مبانی عقلی و فلسفی وی می‌توان به عدم وجود مبانی عقلی متقن، مشکلات فلسفی وی و درباره‌ی نقد لوازم و نتایج اندیشه‌ی یونگ می توان به: خلط میان منشأ دین و دینداری، سودمندی همسان همه‌ی ادیان و در نهایت به فروکاستن دین به یک امر صرفاً ذهنی اشاره کرد. این رساله در صدد این است تا به ذکر مباحثی درباره ی منشأ دین به طور عام و از دیدگاه کارل گوستاو یونگ به طور خاص بپردازد.واژگان کلیدی: روانشناسی دین، منشأ دین، یونگ، ناخودآگاه، کهن‌الگوها
معرفت‌شناسی فضیلت محور: نقد و بررسی دیدگاه لیندا زاگزبسکی
نویسنده:
محمدرضا باقری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
امروزه ارائه هر گونه تعریف و تحلیل از معرفت با دو معضل اساسی روبروست: معضل گتیه و معضل ارزش. بر اساس معضل گتیه، گاهی ممکن است فرد علی رغم باور داشتن به گزاره‌ای صادق و موجه، هنوز به مرحله معرفت نرسیده باشد. معضل ارزش نیز اشاره به ارزش مضاعف معرفت بر باور صادق صرف دارد. این معضل ریشه در دو مقدمه پذیرفته شده در حوزه معرفت‌شناسی دارد. بر اساس مقدمه نخست، معرفت به طور ضمنی به باورِ صادقِ موجه یا تضمین شده تعریف می‌شود. مقدمه دوم نیز به این نکته اشاره دارد که ارزش توجیه یا تضمین، حداقل در ظاهر امر بر گرفته از ارزش باور صادق و در نتیجه قابل فروکاستن به ارزش صدق است. بر مبنای این دو مقدمه، برخی معرفت‌شناسان مدعی شده‌اند که معرفت به مراتب ارزشمندتر از باور صادق صرف است. لیندا زاگزبسکی با مد نظر داشتن این دو معضل، تبیین و تحلیلی از معرفت را با محوریت فضایل فکری ارائه داده است که بر اساس آن معرفت به باور بر آمده از عمل مبتنی بر فضیلت فکری تعریف شده است. در این تعریف، عمل مبتنی بر فضیلت به عملی اطلاق می‌شود که بر مبنای انگیزه‌های فضیلت‌مندانه شکل گرفته و در رسیدن به هدف این انگیزه کام‌یاب بوده باشد. زاگزبسکی با استفاده از این اصطلاح شکاف میان عمل فضیلت‌مندانه و دست‌یابی به صدق را پوشانده و نظریه‌ی خود را از دام معضل گتیه در امان می‌دارد. هم‌چنین زاگزبسکی ارزش مضاعف معرفت نسبت به باور صادق صرف را با ارجاع به انگیزه‌های فضیلت‌مندانه شخص تبیین می‌نماید. نظریه‌ی زاگزبسکی علی رغم تاثیر بسیاری که در معرفت‌شناسی معاصر بر جای گذاشت، نقدهای متعددی را به خود دیده است. پذیرش اراده گرایی در ساحت باورها، کافی و الزامی نبودن شرایط زاگزبسکی برای معرفت از جمله انتقادات وارد بر نظریه‌ی زاگزبسکی است. از نقاط قوت نظریه‌ی زاگزبسکی نیز می‌توان به ارائه‌ی تبیین معارف مرتبه بالا و چگونگی تاثیر ساحات مختلف نفس بر ساحت معرفتی انسان اشاره کرد.
  • تعداد رکورد ها : 93