جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 24
بررسی وجودی-استعلایی نسبت «علیت و آگاهی» از دیدگاه یاسپرس و ملاصدرا
نویسنده:
محمدحسین کیانی ، محسن جوادی ، مهدی منفرد
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دیدگاه یاسپرس و ملاصدرا دربارۀ نسبت علیّت و آگاهی را می‌توان مبتنی بر رویکرد وجودی – استعلایی حاکم بر فلسفۀ ایشان به نحو تطبیقی بررسی نمود. هر دو اندیشمند، علیّت را به‌مثابه قاعده‌ای متعلق به عالم عینی لحاظ کرده و معتقدند علیّت در رابطه با هستی جهان و در مقام تحلیل روابط موجودات، نسبتی عمیق با شناخت برقرار کرده است و براین اساس علیّت را در مقام اثبات، ثبوت و تحقق شناخت مد ‌نظر قرار داده‌اند. اما در عین حال وجوه تمایزی میان دیدگاه ایشان به شرح ذیل وجود دارد: نخست، در مقام اعتبار اصل علیّت در شناخت مطلقِ هستی و هستیِ انسان؛ با توجه به اصالت وجود در اندیشة ملاصدرا، علیّت نقشی اساسی در شناخت آدمی برعهده دارد، اما از نگاه یاسپرس، شناخت این مسائل از دایرۀ جهان‌شناسی سنتی و مقولات پدیدارشناسانه خارج است. دوم؛ معنا و حدود آزادی، ناظر به نگرش آن‌ها به اصل علیّت، متمایز است، چنانچه یاسپرس، علیّت و ضرورت علّی را به دلیل مخالفت یا ایجاد محدودیت در آزادی انسان، نفی می‌کند، اما ملاصدرا، اختیار آدمی را به علم و آگاهی از مبادی اعمال و رفتارش نسبت می‌دهد و اعتقاد دارد انسان، مختار است از آن ‌جهت که مجبور است و مجبور است از آن‌ جهت که مختار است. در نهایت به نظر می‌رسد ملاصدرا با توجه به قوس صعود و عین‌الربط دانستن انسان، علیّت را موضعی برای قوام استعلای آدمی می‌‌داند، حال‌ آنکه یاسپرس، انکار علیّت در حوزة اراده و رفتار انسان را مبنایی برای توجیه استعلا قرار می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 23 تا 36
بررسی تطبیقی «هویت استعلایی انسان» در اندیشه هیدگر و ملاصدرا
نویسنده:
محمدحسین کیانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آرای هیدگر و ملاصدرا در باب «هویت استعلایی انسان» را می‌توان از جهاتی مورد بررسی تطبیقی قرار داد. در این تطبیق، قرابت‌ها و تمایزهایی به دست می‌آید. وجوه قرابت از این قرارند: نخست، هر دو قائل به معنایی واحد از استعلا در بستر وجود هستند و به تأثیرگذاری یک‌جانبۀ وجود در تحقق استعلای انسان اذعان دارند؛ دوم، به اهمیت استعلا در تعریف انسان اعتقاد داشته و هویت انسان را قائم به استعلا تلقی می‌کنند؛ وانگهی، هر دو به استمرار دائمی استعلای آدمی تصریح دارد. جهات تمایز نیز به این شرح است: نخست، مبنای آن‌ها درباره استعلا متفاوت است؛ زیرا آغاز استعلا در هیدگر با نقد سوبژکتیویسم دکارت است و به این عقیده نائل می‌شود که انسان تنها موجودی است که اشیا را در گشودگی‌اش درمی‌یابد؛ اما آغاز استعلا در اندیشه ملاصدرا با تبیین عین‌الربطی موجودات به وجود حقیقی ترسیم شده و بر این عقیده استوار است که انکشاف هستی در انسان، بر مدار حرکت جوهری، اراده و فیض وجود حقیقی رخ می‌دهد؛ دوم، هیدگر با نظام هستی‌شناسانه‌ای که ترسیم کرده، به خوداتکاییِ دازاین در امر استعلا اعتقاد دارد، اما در اندیشه ملاصدرا اهتمام به الوهیت و در پرتو آن، تمسک علمی و عملی به جوانب آن از اهمیت بنیادین برخوردار است.
صفحات :
از صفحه 213 تا 229
بررسی نظریۀ «علم الهی» در اندیشۀ شیخ اشراق و پل تیلیخ
نویسنده:
محمدحسین کیانی، فاطمه خفری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دیدگاه سهروردی و تیلیخ در باب علم الهی را می‌توان از جهاتی مورد تطبیق قرار داد. در این تطبیق، دو وجه قرابت و دو وجه تمایز به دست می‌آید. وجه قرابت‌ها از این قرارند: نخست، هر دو قائل به معنایی واحد از ذات الهی هستند. دوم، هر دو به ضرورت علم به ذات اعتقاد داشته و خداوند را فی‌ذاته عالم می‌دانند. این علم نیز اعم از علم به خود و علم به اشیاست. وجوه تمایز نیز به این شرح است: نخست، رویکرد و مبنای آن دو نسبت به خداوند و نسبت علم الهی به اشیا متفاوت است؛ با این توضیح که در اندیشه تیلیخ، صرف‌الوجودی مستلزم عدم موجودیت خداوند است و اینکه بر این اساس، نسبت علم به خدا را باید نمادین دانسته و معنای جدیدی از آن به دست داد؛ اما در اندیشه سهروردی، خداوند دارای کمالات عینی بوده و موجود است؛ ضمن آنکه خداوند به منزله علةالعلل، علم حقیقی به تمام اشیا دارد. دوم، علم به کثرات در اندیشه تیلیخ به معنای آگاهی از گذشته، حال و آینده آن‌ها نیست؛ اما از نگاه سهروردی، خداوند به مبادی اشیا عالم بوده و بر مبنای اضافه اشراقیه، به علم حضوری از گذشته، حال و آینده اشیا آگاه است.
صفحات :
از صفحه 67 تا 84
بررسی معنویت به‌مثابه استعلا وجودی بر مبنای رویکرد اگزیستانسیالیستی یاسپرس
نویسنده:
محمدحسین کیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
این مقاله می‌کوشد تا به این پرسش پاسخ دهد که اگر معنویت به‌مثابۀ استعلای وجودی است، چگونه می‌توان بر مبنای فلسفۀ یاسپرس نگرش انسان‌شناسانه‌‌ای تبیین کرد که آن نگرش به‌منزلۀ بنیاد معنویت قلمداد شود؟ نگارنده با ارائه تقریر وجودی از معنویت، نشان می‌دهد که ساحت‌های چهارگانه دازاین، آگاهی کلی، روح و اگزیستانز که در انسان‌شناسی یاسپرس مبنا و امکان جهش فرارونده آدمی را مهیا می‌سازد؛ به‌گونۀ تطبیقی امکان بیان قرائت جدید و بنیادین از «معنویت به‌مثابۀ استعلای وجودی» را فراهم می‌کند. بر این اساس، معنویت به‌منزلۀ جهش درونی است که با درک وجودی از هستیِ خاصِ آدمی – اگزیستانز – معنا می‌یابد و قوام معنویت نیز به فعل از خود فراشدن برای تقرب به اگزیستانز است. از طرف دیگر، یاسپرس فلسفه را به‌سان فعل درونی می‌داند که انسان را به فراروی وجودی برای کسب آگاهی معتبر از خود و واقعیت رهنمون می‌کند. بر همین اساس، انسان معنوی که به استعلای وجودی اقدام کرده است، به خود اصیل خویش آگاهی می‌یابد. این آگاهی از جنس تعلق آگاهی فاعل‌شناسا به امور ابژکتیو نیست؛ چرا که این نحوه از آگاهی که به‌زعم یاسپرس در ساحت «آگاهی کلی» رخ می‌دهد قابل جایگزینی با هر ادراک دیگر بوده و یافته‌ای بین‌الاذهانی است؛ بلکه این آگاهی، درکی معنوی و یافته‌ای سوبژکتیو - اگزیستانسیال است که حیات فردی را معنا می‌بخشد.
صفحات :
از صفحه 139 تا 159
بررسي انتقادي نسبت سعادت‌گرايي و استادپذيري در انديشة كريشنا مورتي
نویسنده:
محمدحسين کياني
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
يکي از ديدگاه‌هاي بنيادين کريشنا مورتي ـ به‌مثابة انديشه‌اي که مي‌توان باورهاي او را بر مبناي آن سامان داد ـ در اين عبارت خلاصه مي‌شود که حقيقت، نامتناهي و بي‌حد است؛ ناگزير نمي‌توان آن را در قالب معين و به‌گونة ايدئولوژيک تبليغ کرد. بر همين اساس، مسئلة اين مقاله بررسي و تحليل انتقادي اين ادعا خواهد بود و به اين منظور نخست در مقام بررسي محتوا، اين ادعا را در قالب دو گزاره بررسي خواهيم کرد: 1. اگر حقيقت، ماهيتي يکسره نامتناهي دارد، ناگزير هيچ‌گونه راهي به سوي آن وجود ندارد؛ 2. از آن‌روي که مسير معيني براي رسيدن به حقيقت وجود ندارد، ناگزير نمي‌توان حقيقت را در قالب توصية استاد و به‌گونة ايدئولوژيک تبليغ کرد. سپس در مقام تحليل انتقادي اين ديدگاه، از دو منظر سخن خواهيم گفت: نخست در مقام بررسي ماهيت سعادت‌گرايي؛ به اين معنا که لايتناهي بودن حقيقت و تأکيد بر کسب سوبژکتيو آن، مستلزم انکار نقش استاد نيست؛ و ديگري بيان پارادوکس نهفته در ادعاي مورتي؛ بدين عبارت که اين ايده جامع نفي و اثبات بوده و تشبه امر (خَلط مبحث) نيز در آن رخ داده است.
صفحات :
از صفحه 101 تا 112
تاملی معناشناسانه بر «پلوراليسم معنوی» با نظر به آرای کريشنامورتی
نویسنده:
محمدحسين کيانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در غرب امروزي با عنايت به اضمحلال باورهاي ديني، زوال امر قدسي، اصالت فاعل شناسا و تحقق سوبژکتيويته و از سوي ديگر، رونق معنويت گرايي جديد و افزايش قرائت هاي فردي از معنويت، اين سوال موجه به نظر مي رسد که اگر در اين شرايط پلوراليسم جديدي قوام يابد، به چه معنا و بر چه بنيادي است. به زعم نگارنده، کثرت گرايي که از آن با عنوان «پلوراليسم معنوي» ياد مي شود، بينشي در راستاي حقانيت انواع قرائت هاي معنوي است که افراد با تجربه هاي دروني خويش به دست آورده اند و آن را حقيقت معنوي خود قلمداد مي کنند. اين نظريه در بستر دو پيش فرض شکل مي گيرد: نخست اينکه حقيقت معنوي يک يافته فردي و فارغ از هرگونه توجيه بيروني و سازماني است. دوم اينکه براي رسيدن به چنين حقيقتي بايد تمام باورهاي از پيش آموخته را تعليق کرد و با درون نگري و بر مبناي آگاهي خودبنيان خويش از زندگي بيروني، حقيقت انحصاري خود را کسب کرد. پلوراليسم معنوي با نظر به آراي کريشنامورتي در باب دو پيش فرض گفته شده، همچنين با توجه به اوضاع معنوي معرفتي دوران جديد، دو نکته را تاييد مي کند: نخست، صحه بر هر ادعاي شخصي درباره حقيقت معنوي، از آن رو که حقيقت معنوي تنها از دل فرديت شخص ظهور مي کند. ديگري، گسترش فزاينده قرائت هاي معنويت گرا، از آن رو که به کارگيري چنين رويکردي (نکته نخست) غير از اين را لازم ندارد.
صفحات :
از صفحه 57 تا 68
بررسی برآیند تجربۀ دینی انسان‌گرایانه مبتنی بر یُگه و مدیتیشن
نویسنده:
محمدحسین کیانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
الهیات تطبیقی,
چکیده :
«تجربۀ معنوی خودگرا» آگاهی بی‌واسطه فرد از حالات، ویژگی‌ها، قابلیت‌ها و توانایی‌های درونی خویش است. این تجربه، هم‌زمان با تجربۀ فعالیت‌های غرق‌شده در بی‌فکری و تعمق در ذات خویش، به شکل کاملاً درونی و فردگرایانه ظهور می‌کند. نمود بیرونی این تجربه از واکاوی یُگه و مدیتیشن بر محوریت درک خودبنیان فرد به‌دست می‌آید که یکسره با نگاهی ابزارگونه به تحصیل خودآگاهی و آگاهی‌درونی نائل می‌آید. نگارنده در این مقاله، با نظر به دغدغه انسان‌گرایی در جذب بصیرت‌های تجربۀ دینی، نشان می‌دهد که لازمۀ چنین تلاشی در ورطه عمل، به ظهور تجربۀ معنوی خودگرا می‌انجامد. این تجربۀ جدید و ملموس که با تحلیل سه مفهوم تجربه، معنوی و خودگرا تشریح می‌شود، به شکل خارجی در استقبال بی‌نظیر انسان معاصر از یُگه و مدیتیشن رخ داده است. درواقع، این استقبال که ریشه در انتظاری کارکردگرایانه دارد، خواهان تجربۀ درون‌نگرا و تأمل درونی، کسب احساس تمامیت‌یافتن خویش، رشد و ارتقاء ابعاد وجودی فرد، کسب نیروی درونی، خودپویایی و خودشکوفایی معنوی، کسب احساس مقدس‌بودن، شادابی جسمی و روحی، تحصیل آرامش و... است. این ماهیت نگاه انسان‌گرایانه بر تعالیم سنتی در باب تجربۀ دینی است که در عمل، به ظهور «تجربۀ معنوی خودگرا» منجر شده است.
صفحات :
از صفحه 77 تا 90
بررسی جنجال‌های زیست‌گروهی در جنبش‌های نوپدید معنوی ناظر به ایده جیمز بک‌فورد
نویسنده:
محمدحسین کیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام,
چکیده :
جنبش‌های نوپديد دينی گروه و حرکت‌های اجتماعی است كه بعد از دهه‌ی 1800 ميلادی مبتنی بر قرائت‌های اومانيسمی، سكولاريسمی و عقلانيت ابزاری و ... از آموزه‌های معنوی، داعيه‌ی ايده جديد و آسانی در به سعادت‌رساندن انسان معاصر را دارند. اين گروه‌ها دارای پاره‌ای ويژگی مشترك‌اند، كه مهمترين آنها عبارتند از: رهبر فرهمند با پيامی منحصر به فرد، طلب اطاعت محض از پيروان، معنويت‌ شخصی، اقتباس از تعاليم ديگر اديان و نقد كليت اديان، تلاش برای ارائه برداشت‌های دقيق‌تر و روشن‌تر از حقيقت، بيش از اندازه احساسی، تزلزل در بنيادهای معرفتی، تفاوت فاحش با سنتی های عرفی كه از آن پديد آمده‌ اند، تعهد در سبك زندگی و تمايز ميان خودی و غيرخودی و ... . نگارنده در این مقاله می‌کوشد تا پس از طرح مسئله‌ی جنبش‌های نوپدید و جنجال‌برانگیزی‌، به برخی از فعالیت‌های پرهیاهوی آنان اشاره‌ای داشته باشد. در این مقام به اجمال به بررسی شاهد مثال‌ هر کدام از اتهام‌هایی نظیر: خودكشی و قتل، فريب‌كاری و سوءاستفاده مالی، ايجاد شكاف اجتماعی و تخريب خانواده، تبعيض و سوءاستفاده جنسی، مخالفت با رسوم و قوانين اجتماعي پرداخته می‌شود. در واقع، فارغ از تمام هیاهوی خبری و در پس جنجال‌های رسانه‌ای همواره می‌توان به نمونه‌های واقعی از فعالیت‌های ناهنجار جنبش‌ها اشاره کرد. فعالیت‌های خلاف عرف و رسومی که اغلب با موجی از حساسیت‌های اجتماعی مواجه می‌شود.
گذری بر انسان‌گرایی دونالد والش
نویسنده:
محمدحسین کیانی, فاطمه خفری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ظهور باورهای انسان‌گرایانه در بسیاری از تعالیم معنویت‌گرایی جدید قابل پیگیری است. اما به گمان نگارنده، بهره‌مندی و اصالت این رویکرد در مجموع تعالیم دونالد والش با شدت بیشتری همراه است، علت این ادعا نهفته در نحوه‌ی بیان و نظام تعالیم والش است، از آن جهت که این بیان به صورت دوسویه و دیالوگ میان والش و خدا رقم خورده و ادعا می‌شود که تمام تعالیم او به شکل تجربه‌ای معنوی نمایان شده است. والش در قالب گفتگو با خدا به مسائل فراوانی می‌پردازد که در پس آن، نکته‌های بسیاری درباره جایگاه انسان و خدا در عالم، وظیفه انسان و خدا در نظام خلقت و بسیاری مسائل پیرامون آنها به میان می‌آید. اما همه این مباحث را می‌توان تحت دو مسئله تفسیر کرد. به دیگر سخن، در رویکرد انسان‌گرایانه دونالد والش دو نکته‌ی پراهمیت وجود دارد. یکی تلاش برای آزادی و خودبنیادی انسان، به مثابه واضع خوبی و بدی، زیبایی و زشتی، خیر و شر؛ دیگری، فروکاهش خدا تنها به مثابه خالق عالم و موجودی نظاره‌گر. در واقع، این دو نکته اساس رویکرد انسان‌گرایانه دونالدوالش را رقم خواهد زد.
خواستگاه «جنبش‌هاي نوپديد ديني» از نگاه جامعه‌شناختي
نویسنده:
محمدحسین کیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جنبش‌هاي نوپديد ديني[1] ( NRMs) عنوانی برای هر گروه و حرکت اجتماعی است که بعد از دهه‌ی 1800 میلادی مبتنی بر پاره‌ای تعالیم و آموزه‌های معنوی، داعیه‌دار ایده معنوی جدید و آسانی در به سعادت رساندن انسان معاصر است. نگارنده در این مقاله کوشیده تا نشان دهد که چگونه تأملات جامعه‌شناسانه در باب دین، منجر به پیدایش و گسترش جنبش‌های معنوی معاصر شده است. او برای اثبات این مدعا در دو باب سخن رانده است. یکی، خاستگاه جنبش‌های نوپدید معاصر که در دامن بزرگانی همچون آگوست کنت و امیل دورکیم رخ داده، چنانچه تقابل علاقه‌های جامعه‌شناختی و دغدغه‌های دینی در تفکرات پدر جامعه‌شناسی ـ آگوست کنت ـ موجب می‌شود تا او را در فضای این مقاله به واسطه تأسیس یک فرقه جدید، همچنین پدر جنبش‌های معنوی معاصر نیز بنامیم. از طرفی امیل دورکیم که بی‌رغبتی و زوال دین در جامعه را می‌دید و از سوی دیگر، دین را مهم‌ترین عامل ایجاد یکپارچگی و نظم‌اجتماعی می‌دانست. به ابراز نظریه‌های التقاطی درباره‌ی جامعه و دین پرداخت که اکنون همگی آنان از اصول اساسی معنویت‌های سکولار به‌حساب می‌آیند. و دیگری، ماهیت جنبش‌های نوپدید دینی از نگاه جامعه‌شناختی است. در این بخش آمده که برخی جامعه‌شناسان، فرقه‌ها را از آن جهت پسندیده، لازم و برای حیات و نظم‌اجتماعی ضروری می‌پندارند که نمونه‌های مناسبی از قرائت دینی متأثر از اصول جامعه‌شناسی و مؤلفه‌های مدرنیته هستند.
  • تعداد رکورد ها : 24