جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
صفحه اصلی کتابخانه > جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  *برای جستجوی عین عبارت , عبارت مورد نظر را درون گیومه ("") قرار دهید . مانند : "تاریخ ایران"
  • تعداد رکورد ها : 336732
بررسی مقایسه‌ای عرفان مولانا و ابن‌ عربی خداشناسی عرفانی
نویسنده:
امير يوسفي؛ استاد راهنما: علی اشرف امامی؛ استاد مشاور: محمد جواد شمس استاد مشاور: فاطمه زارع حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پژوهش پیش رو در پاسخ و نقد رویکردی نگاشته شده است که برخی از پژوهشگران، میان عرفان مولانا و ابن‌عربی نسبت تقابل و تفاوت بنیادین را ترسیم می‌کنند. صاحب این قلم از این روست که ابتدا به معرفت‌شناسی مولانا و ابن‌عربی در قالب یک نظام عرفانی پرداخته است. در این راستا، تبیین می‌شود که معرفت‌شناسی ایشان در مقابل دیگر مکاتب دارای یک وحدیت رویه است و از این جهت بنیان و دروازه مناسبی را برای مشابهت‌های معرفتی می‌گشاید. هر دو ذیل ولایت محمدی و شریعت اسلام ذیل قرائتی مشترک هستند و مولانا نیز تمام عمر علمی خود را در غرب عالم اسلام و غالباً در شهر قونیه (مرکز تعالیم ابن‌‌عربی) زندگی کرده است. در ضمن، روابط نزدیکی با بزرگان این مکتب داشته است لذا با توجه به این قرائن و مستندات فراوان از متون ایشان، برخی مشابهت‌ها بررسی شده است که به صورت گزینشی انتخاب شده‌اند تا قرابت این دو مکتب را در موارد مصداقی نظری تبیین و تشریح کند. اشتراک معرفتی در مفهوم اعیان ثابته و نفس‌الرحمن که دو مفهوم کلیدی نزد ابن‌عربی هستند مورد بررسی قرار می‌گیرد و ذکر این مفاهیم در آثار مولانا مستند می‌گردد. همچنین مفهوم بازار بهشت و همسویی در شناخت نوع عالم و جنس عالم هستی بررسی شده است. به نگاه مشترک ایشان در تأویل هستی‌ و مواردی چون تضایف اله و مألوه نیز پرداخته شده است. در نهایت خداشناسی ایشان به نحو تفصیلی مورد تفسیر قرار گرفت که نشان داده شد، ایشان در شناخت ذات خداوند و نظام اسماء ‌و صفات الهی که ابن‌عربی آن را بسط داده است نیز سخنان مشترک فراوانی دارند.
آیات معاد در سوره واقعه (بررسی تطبیقی تفسیر قرآن کریم صدر المتألهین شیرازی و تفسیر المیزان علامه طباطبایی)
نویسنده:
فاروق سعد محمود؛ استاد راهنما: محمدرضا حسینی نیا؛ استاد مشاور: عبدالجبار زرگوش نسب
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
سوره واقعه یکی از سوره هایی است که صحبت از قیامت در آن نکته برجسته ای است و این سوره در پاسخ به آنچه شک کنندگان می گویند به موضوع آخرت می پردازد. هدف ما در این تحقیق، تشریح و تحلیل تفسیر صدرالمطالحین شیرازی و تفسیر علامه طباطبایی از سوره واقعه، مقایسه این دو تفسیر در این زمینه و بیان تفاوت ها و شباهت ها در تفاسیر است. این دو متفکر با رویکرد توصیفی- تحلیلی. در تحقیق حاضر به نتایجی دست یافتیم که عبارتند از: هر دو مفسر از همه امکانات استفاده کردند تا تفسیر کاملی از این سوره به ما بدهند، لذا معانی و مفاهیم موجود در این آیات مبارکه را از آن استخراج کردند. همچنین به دلیل نگاه فلسفی صدرالدین شیرازی به این سوره و دیدگاه غالب تفسیری قرآنی در این سوره، تفاوت محتوایی زیادی بین این دو تفسیر از سوره واقعه یافتیم. از علامه طباطبایی. اما شباهت‌های زیادی نیز بین این دو تفسیر یافتیم، مانند انتقال تفاسیر سایر اندیشمندان و روایات تفسیری و استفاده از نظرات مفسران و احادیث منقول و تفسیر آیات سوره واقعه به شیوه تفسیر. قرآن توسط قرآن و توجه به اشکالات مطرح شده در خصوص آیات در تفسیر آیات مبارکه و تلاش برای پاسخگویی به این اشکال.
توحید صفاتی در مذاهب اسلامی کلامی
نویسنده:
مصطفی محمد؛ استاد راهنما: سعید العبیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هشت مکتب کلامی در مورد مسائل توحید و صفات خداوند (مکاتب کلامی اسلامی که در اینجا به آنها اشاره شده است: دوازده امامی، معتزله، اشاعره، ماتریدیه، اهل حدیث، زیدیه، اسماعیلیه و اباضیه، یعنی هشت مکتب فکری در مورد نظریه بازنمایی ذات برای صفات (مفهوم آن: اینکه یک صفت ",نماینده", یا ",جایگزین", ذات در معنا می‌شود بدون اینکه مستقلاً وجود داشته باشد). مقدمه: نظریه بازنمایی برای توضیح چگونگی نسبت دادن اسماء و صفات به ذات الهی بدون اشاره به چندین موجودیت استفاده می‌شود. مکاتب در در نظر گرفتن بازنمایی به عنوان یک تفسیر زبانی/بلاغتی، یک رابطه عقلانی/وجودی بین ذات و صفت، یا تفسیری که تعالی را حفظ می‌کند، متفاوت هستند.. • امامیه (دوازده امامی): تمایل دارند که صفات را با تأکید بر آنها و پرداختن به آنها از طریق مبانی بنیادگرایانه ترکیب کنند. بازنمایی اغلب به عنوان یک محدودیت معنایی/بلاغتی درک می‌شود که از کثرت جلوگیری می‌کند، در حالی که تأیید را می‌پذیرد. از صفت در چارچوب اتصال آن به ذات، نه به عنوان یک موجودیت مستقل معتزله: بازنمایی را به شیوه‌ای عقلانی تفسیر می‌کنند فلسفی: صفات، موجودات اضافی نیستند، بلکه لوازم عقلانی نفس هستند؛ بازنمایی در اینجا بیانگر تجلیات معنایی است، نه موجودات • اشاعره: آنها بازنمایی را به عنوان یک مکانیسم فنی می‌دانند: اسماء و صفات تثبیت شده‌اند، اما به صورت بازنمایی درک می‌شوند تا کثرت وجودی ایجاد نشود. برای آنها، تفسیر بازنمایی وسیله‌ای برای پیوند متن با عقل است.
بررسی تطبیقی گفتمان حجاب در اسلام و یهودیت در عصر جدید
نویسنده:
زهرا ذاکررضوی؛ استاد راهنما: منصور معتمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حجاب در معنای کلی و عام خود در همه ادیان ابراهیمی حائز اهمیت است. مسأله حجاب به طور خاصبه معنای پوشش ظاهری بانوان از مباحث مشترک مطرح شده در ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام است و شواهد متعددی در کتب مقدس اعم از عهد عتیق یا تنخ (شامل تورات، کتاب انبیاء و مکتوبات مقدس)، تلمود، عهد جدید، قرآن کریم و راه و روش پیروان اولیه برای آن وجود دارد. تنها تفاوتی که مسأله حجاب در همه ادیان ابراهیمی دارد حدود حجاب و گاهی فلسفه آن است. پژوهش حاضر ضمن بررسی اجمالی پیشینه تاریخی حجاب در ادیان یهودیت و اسلام در صدد بررسی تطبیقی آن به عنوان یک مسأله در دوران حاضر و همچنین مواجهه مسلمانان و یهودیان با جهان جدید و مدرنیته و چگونگی برخورد آن‌ها با مسأله حجاب می‌باشد که از آن به گفتمان حجاب تعبیر می‌‌شود. دین یهودیت از قدیمی‌ترین ادیان صاحب شریعت محسوب می‌شود و در تعالیم آن از موضوع حجاب یاد شده است. در تورات و نیز در کتب انبیاء عباراتی وجود دارد که رواج استفاده از حجاب سر و اندام و حتی صورت با روبند یا برقع را نشان می‌دهد. زنان طی سالیان طولانی در یهودیت از جایگاه خوبی برخوردار نبودند و اختیاری در زمینه تصمیم‌گیری درمورد بسیاری از مسائل از جمله پوشش خود را نداشتند و طبق نظر ویل دورانت، یهودیان وجود آنان را فقط به دلیل تأمین منبع تولید سربازان جنگ‌جو تحمل می‌کردند.(دورانت،1374،ص149) عصر روشنگری در تاریخ فلسفه غرب و همچنین یهودیت در میانه سده هفدهم آغاز شد و انقلاب‌های عظیمی در دانش و فلسفه به وجود آورد. اهداف روشنفکران در این دوره آزادی، پیشرفت و مدارا بود. در این میان زنان نیز برای رسیدن به حقوق خود و ارتقای جایگاهشان در جامعه تلاش‌هایی کردند. رعایت حجاب در اسلام نیز مورد تأکید قرار دارد و حجاب زن در برابر مردان بیگانه جزء ضروریات و واجبات دین است. آیات حجاب که در طول ده سال حکومت اسلامی پیامبر در مدینه نازل شد، در ابتدا خطاب به زنان پیامبر بود و سپس شامل همه مسلمانان گشت.حدود حجاب در اسلام در روایاتی برشمرده شده است و بنابر تعالیم قرآن، کلیه فرق اسلامی به ضروری بودن حجاب و در مورد حدود آن (پوشش همه بدن به جز دست‌ها تا مچ و صورت) هم‌نظراند. در دین اسلام فلسفه و چرایی آن با صراحت بیشتری مورد توجه قرار گرفته و مواردی مانند حفظ شخصیت زن از طمع بیماردلان به عنوان منشأ این حکم ذکر شده است. زنان تا صدها سال پیش از انقلاب مشروطه در وضعیت زیردستانه قرار داشتند؛ حالتی که نه می‌توانستند آن را تغییر دهند و نه امیدی داشتند که بتوانند حقوق خود را دریافت کنند. آن‌ها حتی اجازه نداشتند کنار همسر خود در ملأ عام قدم بزنند چه رسد به اینکه همسرشان را خود انتخاب کنند یا برای رسیدن به انتخاب‌های دیگر تصمیم بگیرند. در زمان انقلاب مشروطه و مواجهه با جهان جدید بود که زمینه بروز تغییرات گسترده در ایران رقم خورد و این انقلاب را می‌توان «آغاز» یک رنسانس تاریخی برای زنان ایرانی دانست. این پژوهش بعد از نگارش کلی پیشینه حجاب در یهودیت و اسلام، در پی بررسی عصر جدید و عوامل اجتماعی مرتبط با گفتمان حجاب در این زمان خواهد بود. عصر جدید به‌معنای برخورد با مدرنیته و تجدد که در اروپا حدوداً از نیمه قرن هفدهم و قرن هجدهم و همچنین در اسلام و ایران از حدود سال‌ 1280‌ و نزدیک به انقلاب مشروطه آغاز می‌شود. یهودیان که از جهان قرون وسطایی گتو به زندگی روشنفکرانه قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم وارد گشتند با این تحولات روبه‌رو شدند. همچنین ما در این پژوهش قصد داریم به بازنگری برخی آثار موزس مندلسون(1729-1786) و نحمان کروحمال(1785-1840) بپردازیم. دو الهی‌دان بزرگ عصر جدید که سنت‌گرایان، آن‌ها را بانی اصلی نهضت اصلاح‌گرایی می‌دانستند و دیگران را از خواندن آثارشان منع می‌کردند. مندلسون در سرآغاز این دوره انتقالی فرهنگی قرار داشت و زندگی و آثار وی برجهت‌گیری آن تأثیر بسیاری نهاد. او یک یهودی راست‌کیش بود که به جزئیات آداب آن جماعت اهمیت می‌داد. به طور مثال در ایام عزای عمومی در تقویم یهودی، موی سر و صورت خود را اصلاح نمی‌کرد و همسرش مانند زنان یهودی پس از ازدواج موی سر خود را می‌پوشاند؛ با این حال ایشان تغییر در آداب و شعائر یهودیت را برای بروز جنبش اصلاح‌گرایی لازم می‌دانست. در قرن نوزدهم طی جریاناتی در جامعه یهود اشورین، (Schwerin؛ شمال آلمان، شرق هامبورگ، کنار دریاچه اشورینر) دو تلقی مختلف از هلاخا به وجود آمد که مندلسون و حاخام‌های منتقد نماد آن بودند و آن یکی از اصلی‌ترین علل تقسیم جامعه یهود اروپا به دو گروه متفاوت بود. عده‌ای از یهودیان مانند اصلاح‌گرایان درپی تغییر سنت‌های گذشته و هماهنگ‌سازی با عصر جدید بودند و بیشتر رهبران راست‌کیشی موضع محافظه‌کارانه داشتند و از تقدس سنت دفاع می‌کردند. واضح است در چنین شرایطی مسائل و احکام مختلف از جمله حجاب مورد بازبینی قرار گیرد و موافقان و مخالفان خود را داشته باشد. کروحمال نیز به فلسفه تاریخ توجه داشت و اهمیت او در سودمندی اندیشه‌هایش و بُعد تاریخی‌ای بود که بخش زیادی از حیات فکری یهودیت قرن نوزدهم را تحت نفوذ خود گرفت. برخی از کسانی‌که از اندیشه‌های او تبعیت می‌کردند، سنت‌گرایانی بودند که بین تحقیقات سکولار و دیدگاه‌های تاریخی با مسائل تلمودی و قرون وسطایی ارتباط ایجاد می‌کردند. در سال‌های بعد نیز دیگرانی آمدند که مدافع اصلاحاتی معتدل، مطابق و هماهنگ با تحقیقاتی که در تاریخ و تحولات اندیشه و رفتار یهودیان داشتند، بودند.بعد از اروپا و تحولات آن در خصوص گفتمان حجاب، این مسأله در چهارچوب بحث دفاع از حقوق زن در کشورهای اسلامی نیز مطرح شد. سابقه این مباحث در کشور ما، به صورت محدود به سه چهار دهه پیش از مشروطه و بیشتر به پس از انقلاب مشروطه، به ویژه دوره سلطنت رضاخان پهلوی(1320-1305) برمی‌گردد. حجاب یک عمل اجتماعی، شرعی و عرفی است و ضروری است تا هر مبحث از هم تفکیک و بررسی شود.
مبانی نظری خودباوری و آثار فردی و اجتماعی آن در قرآن کریم با رویکردی به نظریه آلبرت بندورا
نویسنده:
کبری داودی؛ استاد راهنما: سهراب مروتی؛ استاد مشاور: مجتبی محمدی انویق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
خودباوری امروزه در روانشناسی و علوم تربیتی به کار می‌رود و منظور از آن یک حالت مثبت روحی و روانی است که در نتیجه احساس ارزشمندی در نفس انسان پدید می‌آید و او را آماده می‌سازد تا از طریق بهره‌گیری از لیاقت‌ها و توانمندی‌هایی که دارد به انجام وظایفی که بر عهده اوست قیام نماید و در این راه، از مشکلات و موانعی که پیش می‌آید هراسی به دل راه ندهد. از این حالت روحی در اسلامی با تعابیری چون مناعت طبع، اعتماد به نفس، عزت نفس و. .. یاد می‌‌شود. در واقع خودباوری، باور به استعدادها، توانایی‌ها و نیروهای نهفته فطری درونی است که با اتکاء به آن می‌توان با اهداف مورد نظر در زندگی رسید و به آن جامع عمل پوشانید و مرحله عالی خودباوری، شکوفایی همه استعدادهای بالقوه فرد است که در قرآن کریم و منابع روانشناسی (آلبرت بندورا )بر اهمیت خودباوری و اعتماد به نفس و آثار فردی و اجتماعی آن به عنوان اصلی‌ترین مؤلفه‌های نظریه شناختی اجتماعی تاکید شده است. قرآن کریم بر این نکته تأکید دارد که خداوند توانایی‌ها واستعدادهای بالقوه را در انسان قرار داده و موفقیت فرد در گرو باور داشتن به این توانایی‌ها و تلاش برای شکوفا کردن آن‌هاست این باور خودکارآمدی فرد را افزایش داده و به او کمک می‌کند تا اهداف مناسب‌تری را برای خود تعیین کند.تقویت خودباوری فردی و اجتماعی بر اساس آموزه‌های قرآنی و نظریه بندورا می‌تواند زمینه‌ساز پیشرفت و موفقیت فردی و اجتماعی باشد. از طرف دیگر، نظریه خودکارآمدی آلبرت بندورا نیز بر نقش محوری خودباوری در موفقیت فردی و اجتماعی تأکید دارد. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی جمع آوری شده است. از مباحثی که بیان شده می‌توان نتیجه گرفت که انسان از شناخت خود و خودشناسی میتواند به خدا شناسی برسد همانطور که درآیه «مَن عَرَفَ نَفسَه، فَقَد عَرَفَ ربَّه»آمده است. آیات قرآن و مطالعات روانشناسی و دیدگاه آلبرت بندورا همواره انسان را به خودباوری، اعتماد به نفس و عزت نفس فرا خوانده‌اند و همه انسان‌ها می‌توانند با مطالعه دقیق و با تدبر در آیات قرآن کریم خود را از خودباختگی و کم بینی نجات دهند و با عبرت گرفتن از کسانی که با غرور و سرکشی بی جا شکست خورده اند، عبرت بگیرند و به کرامت برسند.
تبیین فلسفی سنت امداد بر اساس مبانی حکمت متعالیه
نویسنده:
سجاد آذریان؛ استاد راهنما: حسن معلمی؛ استاد مشاور: محمدتقی یوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
سنت‌های الهی به معنای طرق و روش‌های عام، مستمر و حکیمانه خداوند در تدبیر امور هستی، از دیرباز موردتوجه مفسرین اسلامی و در دوران متأخر موردتوجه متکلمین قرارگرفته است؛ اما باوجود اهمیت و ضرورت معقول سازی مفاهیم کلیدی دینی، مطالعات فلسفی در این حوزه به‌ندرت یافت می‌شود. سنت امداد الهی به‌عنوان عام‌ترین سنت تکوینی مشروط در راستای تشریع، به سیره جاری و مستمر الهی بر یاری‌رسانی به انسان‌ها در مسیری که انتخاب می‌کنند گفته می‌شود که در این تحقیق با ادبیات فلسفی به فعلیت‌بخشیِ استعدادهای بالقوه موجود مختار به‌طور مستقیم یا باواسطه، از جانب خداوند پس از صدور فعل اختیاری، بازتعریف شده است. به دلیل عمومیت این سنت، سنت‌های زیادی تحت آن قرار دارد و از مصادیق آن محسوب می‌شوند. این تحقیق با روش عقلی- تحلیلی و مبتنی بر مبانی حکمت متعالیه، امتداد این نظام فلسفی را در تبیین سنت امداد در سه حوزه هستی شناسی، خداشناسی و انسان شناسی موردبررسی قرار داده است. در بخش هستی شناسی، به نحوه وجود سنت‌های الهی و تبیین فلسفی بر مبنای علل اربعه پرداخته‌شده و در تبیین خداشناسی بر نقش اسمای الهی در صدور سنت‌های الهی و ترتیب آن‌ها تأکید شده و در تبیین انسان شناسی نقش انسان و اراده او در تحقق سنت امداد الهی مورد واکاوی قرارگرفته است. درنهایت با استفاده از تبیینِ صورت گرفته، به برخی شبهات و چالش‌های الهیاتی مرتبط باسنت امداد و رابطه آن با حکمت، عدل و رحمت الهی پاسخ‌داده‌شده است. از پاسخ به شبهات مذکور نتیجه گرفته می‌شود که سنت امداد و اقتضائاتِ آن، منافاتی با حکمت، رحمت، عدل و تفضل الهی ندارد.
بررسی رابطه خداشناسی و تأویل در نظام فکری فخررازی (با تاکید بر کتاب تأسیس التقدیس )
نویسنده:
مریم بویرحسنی باغناری؛ استاد راهنما: مصطفی موسوی اعظم؛ استاد مشاور: علی نجات رای زن
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
متکلّمان مسلمان از هر طیفی بر این فرض وحدت نظر دارند که خداوند همانند مخلوقاتش نبوده و صفات موجودات مخلوق را نمی‌توان به وی نسبت داد، چرا که در غیر این صورت خداوند ممکن الوجود می‌شود. با این وجود، مشکل پیش روی متکلّمان این بود که منابع موثّقی چون قرآن و سنّت در توصیف خداوند بشدّت انسان‌انگارانه هستند. قرآن و سنّت از «دست» خداوند، «نزول» او، «صعود» او، «آمدن» و »رفتن» او، و نشستن وی بر عرش خود صحبت به میان می‌آورند. این اوصاف چالش برانگیزند؛ زیرا در ظاهر دلالت بر این دارند که خداوند در جهت یا مکانی است و شباهتی به موجودی جسمانی و انسان‌وار دارد. مشکل پیش روی این دسته از متکلّمان را می‌توان در شکل این سوال مطرح کرد: چگونه می‌توان واقعیّت اوصاف انسان‌وارانه خداوند را بدون افتادن در دام تشبیه بیان کرد و بدین گونه به این اصل اساسی در خداشناسی رسید که خداوند شبیه مخلوقات خود نیست؟ تاکید متکلّمان سنّتی که تنها قرآن و سنّت را موثّق و مشروع می‌دانستند بر آن بود که می‌بایست همواره به قرآن و سنّت تمسّک جست چرا که تنها از طریق آنهاست که خداوند خود را بوسیله اسماء و اوصافش آشکار ساخته است. همچون متکلّمان سنّتی، اشاعره با مسئله تشبیه مواجه بودند و روش تفسیری آنها منشعب از این مسئله بود که چگونه می‌توان حقیقت اسماء و اوصاف الهی همچون «فَوق» و «عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» را بدون افتادن در دام تشبیه، یعنی بدون اختصاص اوصاف مخلوقات (تناوب، حرکت، جهت، و غیره) به او، حفظ کرد؟ رویه اصلی در اشعریّت نسبت به مسئله تشبیه بر مبنای چندین فرضیه بود که مهم‌ترین آنها در ارتباط با سندیّت قرآن و سنّت به عنوان منابع وحیانی و آسمانی است. بر این اساس، خداوند خود را در قرآن و سنّت با اسماء و اوصافی انسان‌انگارانه، همچون «یَد»، توصیف می‌کند. از آنجاییکه این اسماء و اوصاف آسمانی می‌باشند، تنها قرآن و سنّت ضامن تفسیر مشروع آنها هستند. در اساس، این بدان معناست که لازم است شیوه‌ای را که خداوند برای توصیف خود با نسبت‌دادن این اسماء و اوصاف به خود برگزیده بپذیریم و تأویل را که روشی تفسیری بر مبنای تعقّل در این مسئله است به کار نبندیم. پیروان اعتزال که مدّعی استفاده محض از تعقّل به عنوان منبع علوم دینی بودند، بر این عقیده بودند که چنین آیات و احادیثی، هنگامی که در معنای ظاهری خود به کار گرفته شوند، در شأن خداوند نبوده و در نتیجه می‌بایست تأویل مورد استفاده قرار گیرد. وامداری رازی از روش‌شناسی معتزله بویژه در کتاب تاسیس التقدیس مشهود است. این کتاب تماما وقف مسئله تأویل و چگونگی مشروعیت تفسیر قرآن و احادیث نبوی بصورت مَجاز با معطوف‌کردن مفهوم آشکار آنها به مفهوم نهان آنها شده است. روش رازی در این رساله، پذیرش مفهوم اعتزالی تأویل (و فرضیّات خداشناسی مستتر در آن) در مقابله با مخالفان سنّتی حنبلی است که موافقتی با تأویل نداشتند. در مقابله با نظرات مخالفان خود در باب تأویل، رازی روشی را اتّخاذ کرد که هدف آن ضروری ساختن تأویل بود. این روش در این بخش‌های کتاب تاسیس التّقدیس بیان شده است: 1) دلایلی مبنی بر اینکه خداوند تبارک و تعالی فراتر از جسمیّت و مکانیّت فضایی است؛ 2) تفسیر [مَجاز] متشابهات آیات قرآن و احادیث نبوی. تاثیر معتزله بر روش‌شناسی فخررازی از محتویات تاسیس التّقدیس مشهود است. بخش (1) در باب موضع معتزله در بحث این مسئله است که خداوند «فرای جسمیّت و مکانیّت فضایی» است و در یک جهت یا یک فضا که جسمیّتی را اشغال کند نمی‌باشد. رازی سپس ادّله‌ای بر مبنای شواهد نقلی و عقلی ارائه می‌دهد که طبق آنها خداوند را نمی‌توان با حواس درک کرد زیرا که او نه «اینجا» و نه «آنجا» و در نتیجه نه در یک جهت و یا مکان خاص است. (فخررازی، 2011: 46-114) بخش (2) نیز قویّا متاثّر از معتزله است و بحث در آن بر این است که معنای ظاهری آیات و احادیث انسان‌انگارانه در شأن خداوند نیستند. (فخررازی، 2011: 116-217) در نتیجه معنای ظاهری نمی‌تواند مقصود قرآن و احادیث باشد و می‌بایست استعاره‌وار و از طریق تأویل تفسیر شوند. گستره‌ی تأویل و جوانب آن، مسئله‌ای است که در چارچوب معرفتی رازی و مفروضات خداشناسانه او مشخص می‌شود. این جوانب من حیث مجموع نشان می‌دهند که رازی رسما یکی از ویژگی‌های اصلی اشعریّت سنّتی، یعنی سندیّت قرآن و سنّت به عنوان منابع موثّق علوم دینی را منکر می‌شود. در چارچوب معرفتی فهم رازی از مسئله تأویل، تعقّل به عنوان منبعی مستقل از علوم دینی در نظر گرفته می‌شود. (Tariq Jaffer, 2012) این بدان معناست که تعقّل نیازمند هدایت قرآن و سنّت در درک علوم دینی نبوده و کاملا قادر به کسب چنین علومی بطور مستقل است. این چارچوب زاده نگاه رازی به مسئله تشبیه در بخش نخست تاسیس التّقدیس است که در باب «شواهدی مبنی بر فراتر بودن خداوند از جسمیّت و مکانیّت فضایی» می‌‌باشد. (فخررازی، 2011: 46-114) رازی در این بخش صراحتا چارچوب شناختی اشعریّت سنّتی که شناخت خداوند را تنها محدود به قرآن و سنّت می‌کند انکار کرده و بر پذیرش حقیقت یا معنای ظاهری اوصاف الهی تاکید می‌ورزد. بسیاری از ادلّه‌ که رازی ارائه می‌دهد پیرو خطّ مشی فکری معتزله است. در اندیشه رازی، استفاده از تأویل نتیجه پیروی از این خداشناسی اعتزالی و تاحدودی فلسفی است. جان کلام منطق رازی در مورد تأویل به این شرح است: الف) چنانچه معنای ظاهری قرآن با اصول الهیّاتی که تعقّل از طریق ادلّه منطقی برپا کرده است همخوانی نداشته باشد (برای مثال، اینکه خداوند در یک جهت یا مکان نیست)، معنای ظاهری قرآن ذیل محالات دسته‌بندی می‌شود؛ ب) از آنجاییکه قرآن باید با آنچه تعقّل برقرار ساخته توافق داشته باشد، مقصود آیات قرآنی نمی‌تواند محالی منطقی باشد بلکه باید معنای غیرظاهری آنها باشد؛ ج) بنابراین، مفسّر ناگزیر معنای ظاهری توصیفات انسان‌انگارانه را به سمت معنایی غیرظاهری یا تمثیلی معطوف می‌دارد، چرا که در غیر این صورت تضاد مستقیمی بین منطق و قرآن به وجود می‌آید.
بررسی دیدگاه مفسران در مورد ظلم منسوب به سه پیامبر بزرگ خداوند در قرآن حضرت آدم (ع) و حضرت موسی (ع) و حضرت یونس (ع)
نویسنده:
فائزه ذاکری امین؛ استاد راهنما: الهه هادیان رسنانی؛ استاد مشاور: حسن اصغر پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از آنجا که به طور تقریبی همه ی ما مسلمانان بر عصمت پیامبران معتقدیم و مسئله ی عصمت داشتن پیامبران را یکی از اصول پیام آوران خداوند می دانیم که به دور از گناه و معصیت پیامبران مسئله ایست که خداوند در وجود آنها قرار داده است،اما موضوعاتی که در قرآن کریم در رابطه با نحوه ی عملکرد و زندگی پیامبران خداوند وجود دارد ،اختلافاتی را در ذهن انسان درباره ی عصمت ایشان به ارمغان می آورد که آدمی را به تحقیق و پژوهش فرا می خواند تا بتواند ادله ای در جهت عصمت پیامبران در ذهن بشریت بیش از پیش ثبت نماید. در میان این آیات،آیاتی وجود داردکه واژه ی "ظلم" و غفران آن را درباره ی سه پیامبر بزرگ خداوند یعنی حضرت آدم علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام و حضرت یونس علیه السلام مطرح می کند که دشواری و پیچیدگی بسیاری در رفع تشابه برای مفسران قرآن ایجاد کرده است و به نظر می رسد بسیاری از مفسران و مترجمان قرآن کریم، از عهده ی تفسیر و ترجمه صحیح این آیات بر نیامده اند و نتیجه ی مطلوبی برای اثبات عصمت این سه پیامبر بزرگوار به دست نیامده است. در این پژوهش سعی داریم تا با بررسی تفاسیر و ترجمه های گوناگونی که در راستای این موضوع موردنظر در رابطه با سه پیامبر بزرگ خداوند مطرح است، به دقیق ترین تفسیر و ترجمه که معنا و مفهوم دقیق را همراه با حفظ مقام و منزلت سه پیامبر بزرگ الهی است، دست یابیم تا چالش ها و نقدهای تفاسیر و ترجمه ها را براساس تفسیر درست این آیات واکاوی کنیم و به نتیجه قطعی درباره ی عصمت این سه پیامبر بزرگ خدا برسیم.برای پژوهش مورد نظر از جریانات تفسیری نظیر تفاسیر اهل حدیث مانند:(ابن ابی حاتم،تفسیر القرآن العظیم،تفسیر مأثور اهل سنت، قرن چهارم،سال نشر:1419ق)،(تفسیر فی ظلال القرآن سیدقطب(ترجمه فارسی)،تفسیر اجتماعی قرآن قرن چهاردهم،سال نشر1387ش)تفاسیر اشاعره مانند: (تفسیر القرآن العظیم "تفسیر ابن کثیر" تفسیر قرآن با قرآن)،(الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن"تفسیر ثعالبی" تالیف ابو زید عبدالرحمن)تفاسیر معتزله مانند(الکشاف اثر محمود بن عمر زمخشری،تفسیر ادبی قرآن)و تفاسیر کلامی شیعه امامیه مانند:( مجمع البیان فی تفسیر القرآن اثر فضل بن حسن طبرسی(م548ق) ،(الکاشف اثر محمد جواد مغنیه "م1400ق")و(مکارم شیرازی،ناصر و همکاران،تفسیر نمونه،تفسیر اجتهادی و اجتماعی جامع،قرن پانزدهم ،سال نشر:1380ش) و....مورد استفاده قرار می گیرد و برای کامیابی در این پژوهش با بررسی واژگان قرآنی و تفاسیر مربوط به موضوع مورد نظرهمراه با استخراج معانی آن و مفهوم اصلی لغت، تفاسیر گوناگون دیگر را بررسی می نماییم.
ترجمه حدیث من مات از دیدگاه مذاهب کلامی
نویسنده:
حسین رضایی؛ استاد راهنما: محمد باقر مرتضوی نیا؛ استاد مشاور: ابوطالب علی نژآد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
امامت و رهبری امت اسلامی اولین و بنیادی ترین مسئله مورد اختلاف در میان مسلمانان است که خود منشا اختلافات فراوانی قرار گرفته و طریق مطمئن برای رفع آنها مراجعه به فرمایشات مورد اتفاق پیامبر(ص) می باشد تا با فهم صحیح آنها حقیقت روشن شود. یکی از فرمایشات مورد اتفاق، در موضوع امامت، حدیث شریف نبوی ",من مات", است و می توان با بررسی دیدگاه مذاهب کلامی(امامیه، زیدیه،اسماعیلیه، معتزله، اهل‌حدیث، اشاعره، ماتریدیه و اباضیه) و بدست آوردن جهات اشتراک و افتراق آنها گامی در جهت تقریب بین مذاهب ایجاد نمود. در این رساله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی وانتقادی سند و متن حدیث بررسی و دیدگاه مذاهب کلامی از حیث دلالت آن بر ضرورت وجود امام، و شرعی یا عقلی بودن وجوب وجود امام، و نیز منصوب الهی یا منتخب مردم بودن امام، وهمچنین مصداقیت معصومین یا غیر آن‌ها برای امام زمان، بررسی شده و نتایج زیر به دست آمد، طبق دیدگاه مذاهب، حدیث ",من مات", مستند، صحیح و معتبر می‌باشد، همه مذاهب کلامی در دلالت حدیث بر ضرورت وجود امام در هر زمانی اتفاق نظر دارند، اما در جهات دیگر اختلاف وجود دارد، امامیه، بخشی از زیدیه و بعض متکلمان معتزلی معتقد به دلالت بر شرعی بودن وجوب امامت می باشند اما این دلالت را مؤید حکم عقل می دانند که از قاعده لطف به دست می آید، امامیه، اسماعیلیه و بخشی از زیدیه معتقدند که با توجه به سیاق حدیث و شواهد بیرونی، امام باید منصوب الهی باشد و امامیه ، اسماعیلیه وبرخی از زیدیه بر این باورند که هرچند این حدیث دلالت مطابقی بر عصمت امام ندارد ولی با توجه به اهمیت مقام امام وجایگاه امامت وآیات و روایاتی که در موضوع امامت آمده است، مصداق امام در این حدیث امامان معصوم می باشد.
رابطه قول و عمل و بازتاب اخلاقی آن در آیات و روایات
نویسنده:
ولاء رعد صبار صبار؛ استاد راهنما: محمد حسن صانعی پور؛ استاد مشاور: حسین ستار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یک مشکل اساسی در فهم و به کارگیری پیوند گفتار و کردار در قرآن کریم در جوامع امروزی که فرد و جامعه از انحراف در تعامل ارزش های دینی و زندگی روزمره رنج می برند، به وجود می آید. درک دقیق این پیوند فاقد انسجام است که منجر به تغییرات منفی در هویت دینی و از بین رفتن تعادل واقعی بین گفتار و عمل می شود. این بنا نشان‌دهنده نیاز فوری به درک عمیق‌تر رابطه بین گفتار و عمل است، به‌ویژه در شرایط جوامع مدرن که شاهد دگرگونی سریع هستند. تعامل ناکافی بین ارزش‌های دینی مرتبط با گفتار و کاربرد عملی آن در زندگی روزمره یک چالش اساسی است. این شکاف در درک و کاربرد می تواند درک افراد و جوامع را مخدوش کند و باعث از بین رفتن تعادل و هماهنگی شود. موضوع، ضرورت فوری تحلیل و تبیین رابطه گفتار و عمل در قرآن کریم به تفصیل و عمق دارد. فرد و جامعه از عدم درک چگونگی دستیابی موثر به این پیوند و نحوه اعمال آن در عرصه های مختلف زندگی رنج می برند. این پژوهش با تحلیل عوامل مؤثر بر درک این ارتباط و ارائه پیشنهادهایی برای بهبود ارتباطات و کاربرد عملی آن، بر پر کردن این شکاف متمرکز است. موضوع «ارتباط گفتار، افعال و امور مربوط به آنها در قرآن کریم» از محورهای مهم تحقیق و بررسی است. قرآن کریم، کلام نازل شده خداوند، نه تنها دستورات دینی، بلکه الگوی رفتار و اخلاق نیکو انسانی را در خود دارد. با این حال، چالش‌ها و مسائلی وجود دارد که نیاز به توضیح و تحلیل دارد. ارتباط گفتار و عمل در قرآن موضوع پیچیده ای است که نیازمند بررسی دقیق و درک عمیق است. پژوهش در این زمینه ادامه تلاش‌های پیشین در حوزه علوم قرآنی تلقی می‌شود و بر چگونگی تأثیر کلام الهی و افعال همراه در رفتار و بهبود اخلاق متمرکز است. بررسی ارتباط گفتار و کردار در قرآن شامل بررسی دقیق متون قرآنی و تحلیل بافت فرهنگی و تاریخی آن آیات است. این تحقیق اهمیت درک اینکه چگونه لهجه‌های قرآنی و افعال همراه با آن بر رفتار انسان تأثیر می‌گذارد و چگونه می‌تواند تأثیر مثبتی بر زندگی روزمره مؤمنان داشته باشد را برجسته می‌کند. در این زمینه، محققین متحیرند که چگونه می توان به تعادل بین گفتار و کردار دست یافت و چگونه درک این رابطه می تواند به توسعه ارزش ها و اخلاق اسلامی در جامعه مدرن کمک کند. این پژوهش فرصتی برای کاوش در ژرفای قرآن و استخراج آموزه های ارزشمند برای ساختن جامعه ای مبتنی بر اخلاق و ارزش های اسلامی است.
  • تعداد رکورد ها : 336732