جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 569
بررسی مبانی الزام فرزندان به تکالیف دینی از دیدگاه امامیه و اهل سنّت
نویسنده:
معصومه خلیلی افراتختی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش به بررسی مبانی الزام فرزندان به تکالیف دینی از دیدگاه امامیه و اهل تسنّن می پردازیم. دلایل عمده الزام فرزندان به تکالیف دینی در فقه امامیه و اهل تسنّن طیف گسترده ای از آیات و روایات ائمه اطهار (ع) است [نظیر این آیه شریفه: "وَامُر اَهلَکَ بِالصَّلوهِ وَاصطَبِر عَلَیها لا نَسئَلُکَ رِزقاً نَحنُ نَرزُقُکَ وَ العاقِبَهُ لِلتَّقوی" : (و تو اهل بیت خود را به نماز امر کن و بر آن صبور باش. ما از تو روزی (کسی را) نمی طلبیم؛ (بلکه) ما تو را روزی می دهیم؛ و عاقبت نیکو برای اهل تقواست). و یا نظیر این روایت: "عن ابی عبدالله (ع)، عن ابیه، قال: "انّا نامر صبیاننا بالصّلاه اذا کانوا بنی خمس سنین، فمروا صبیانکم بالصّلاه اذا کانوا بنی سبع سنین" : (امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش امام باقر (ع) روایت کرده که حضرتش فرمود: ما کودکان خود را در پنج سالگی به نماز فرا می خوانیم و شما کودکان خود را در هفت سالگی به نماز دستور دهید)]. که هر یک با تعابیر لطیفی این مسئولیت خطیر را به والدین گوشزد می نمایند. والدین ابتدا می بایست فرزندان را با مسائل مهم اعتقادی مانند توحید، معاد و نبوت آشنا نمایند. زیرا درک این مسائل، پیش زمینه های اولیه و ضروری تربیت دینی فرزندان می باشد. به عنوان مهم ترین هدف می توان گفت در الزام فرزندان دامنه ی مسئولیت والدین نسبت به فرزندان نابالغ گسترده تر است به طوری که بعد از بلوغ فرزندان، این مسئولیت محدود می شود. بر اساس مبانی فقهی، [نظیر این آیه شریفه: "وَ لا تُصَعِّر خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمشِ فِیالاَرضِ مَرَحاً اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُختالٍ فَخُورٍ" : (و هرگز به تکبر از مردم روی نگردان و در زمین با غرور قدم بر ندار؛ که خدا هرگز متکبران را دوست ندارد)]. می توان فرزندان را به رعایت تکالیف مستحب و اخلاقیات نیز ملزم نمود. محدوده ی الزام فرزندان به تکالیف دینی تا جایی است که طبق برخی از دیدگاه ها والدین می توانند تنبیه و یا حتّی در موارد خاصی تنبیه بدنی را نسبت به فرزندان خود اعمال نمایند البته تا جایی که موجب دیه نشود. در مقابل این دیدگاه، می توان گفت گر چه مسئولیت تربیت دینی فرزندان بر عهده ی والدین گذاشته شده است اما طبق تصریح برخی از روایات می توان به این نتیجه رسید که در صورت سرپیچی فرزندان از دستورات والدین، الزام و اجبار از عهده ی والدین ساقط می شود.
کارکرد انبیاء و فلسفه‌ی احکام در آثار مولانا
نویسنده:
محدثه اشعری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
بی تردید، ظهور انبیاء الهی و احکامی که آنان برای هدایت مردم از جانب پروردگار آورده‌اند یکی از دل‌مشغولی‌های اصلی اندیشمندان علوم انسانی از گذشته تاکنون بوده است. علما و متفکران در هر عصری همواره کوشیده‌اند تا چهارچوب نظری برای ارسال انبیا بیابند و فلسفه‌ی احکام را تبیین نمایند. این پژوهش درصدد است تا نشان دهد مولوی هم مانند تمام متفکران و عرفای بزرگ دیگر، انبیا را هادیان و مرشدان جوامع بشری می‌داند که بشریت در صورت نبود آنان در تاریکی‌های جهالت و گمراهی فرو می‌رفت و محکوم به نابودی بود. اما مولوی برای انبیا ویژگی‌های منحصر به فردی را نیز ذکر می‌کند که با مشرب عارفانه‌-ی وی سازگاری و هماهنگی دارد، او انبیا را صرفاً راهنمایان بشر نمی‌داند بلکه آن‌ها را انواری متصاعد شده از نور خداوندی می‌داند که بشریت را به سوی نور واحدی هدایت می‌کنند و وجود آن‌ها را سنگ محکی می‌داند برای آزمایش و تشخیص خالصان و پاکان از ناپاکان و مدعیان. همچنین مولوی در مورد عمل به احکام، فلسفه‌ی خاص خود را دارد که مطابق با دیدگاه و مشرب عارفانه‌ی اوست. او احکام را تنها عمل کردن به صورت و ظاهر نمی‌داند و معتقد است بدون آگاهی از فلسفه‌ی احکام، عمل کردن به آن‌ها سودی ندارد. در این پژوهش، ابتدا به ارائه‌ی تعریفی کلی از مفهوم نبوت، انبیا و فلسفه‌ی احکام می‌پردازیم و سپس برداشتی را که مولوی از این مفاهیم دارد بررسی می‌‌شود و در آخر به نگرش، نگاه خاص و تعاریف متفاوتی که مولوی نسبت به انبیای عظام و فلسفه‌ی احکام دارد پرداخته می شود.
بررسی امکان تفکر فلسفی در امور عملی در چارچوب اندیشه شیعی و فوائد آن
نویسنده:
رحمان احترامی خاکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عقل در عرصه های نظری اعم از علوم طبیعی و ریاضی ،بخصوص فلسفه اولی، دائماً با کنجکاوی در جهت کشف حقایق و معارف قدم برداشته است .ولی این مساله که آیا عقل را یارای کمک به انسان در عرصه عمل ،جهت کشف هنجارها و باید و نباید های شخصی و اجتماعی می باشد یا نه؟سوالی است که این نوشتار سعی کرده جواب آن را در حکمت و فلسفه اسلامی و از دیدگاه بزرگان علماء و فلاسفه در چار چوب اندیشه عقلانی شیعه بررسی کند. عقل عملی و حکمت عملی همیشه در بین حکمای اسلامی و متکلمان و اصولیین از فقهای شیعی مطرح بوده اند .البته راجع به ماهیت عقل عملی نظریات نسبتاً متفاوتی ارائه شده است.دیدگاه هایمطرح شده رامی توان به سه دسته کلی تقسیم کرد:1)عقل نظری و عقل عملیدر ماهیت ادراکی یکی هستند و تفاوت آنها به متعلق ادراک بر می گردد نه اینکه دو عقل باشند.2)عقل نظری و عقل عملی- در ماهیت ادراکی،و متعلق ادراک یکی هستند.3)عقل نظری مدرک است و عقل عملی محرک.لازمه دیدگاه اول ،امکان استدلال در امور عملی است .بدین معنا که عقل عملی دارای یکسری مبانی است که در تفکر وتعقل، با استفاده از آنها در قالبهای مختلف استدلالی به خصوص قیاس عملی،مجهولات را بدل به معلومات می کند. دیدگاه دوم خود به دو صورت مطرح شده است:یکی اینکه عقل عملی کلیات مربوط به هنجارها و باید و نباید ها را درک می کند و دیگری اینکه عقل عملی به صورت جزئی مدرک ارزش هاست.اگر چه تفسیرهای مختلفی از ماهیت ادراکات عملی صورت گرفته است وکسانی آن را جزءمشهورات(بدون اصل)یا جزء اعتباریات دانسته اند،اما در خصوص جریان استدلال عملی در حوزه ادراکات عملی و وجود مبانی استدلال عقل عملی(حسن و قبح ها یا گرایشهای ثابت) نوعی وفاق وجود دارد که توضیح آن در این رساله آمده است.از بررسی آثار حکماءو اصولیین شیعه بدست آمد که نه تنها تفکر فلسفی در امور عملی امکان دارد،بلکه در حکمت و فقه شیعه،احکام عقل عملی مورد بررسی واقع شده است.البته تامّل در لوازم مختلف آن می تواند اثرات زیادی در بازکاوی فلسفه سیاسی وفلسفه اخلاق و... در حکمت اسلامی داشته باشدونیز کمکی به اجتهاد فقهی به عنوان منبع مستقل(عقل) در استنباط فقهی در کنار کتاب و سنت باشد.
اخلاق حاکمان و شهریان در مدینه فاضله افلاطون و فارابی
نویسنده:
حکیمه دست رنجی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تاریخ فلسفه اخلاق قدمتی به دیرینگی اندیشه‌بشریت دارد و تأثیر اندیشه‌های فلاسفه بزرگی چون افلاطون حکیم، از متقدمان فلسفه یونان و فارابی، حکیم مسلمان قرن سوم و چهارم هجری در عالم اسلامی، در تاریخ فلسفه مورد اتفاق و اذعان جمهور اهل اندیشه است. افلاطون و فارابی، هر دو آراء‌اخلاقی‌شان را در ضمن ترسیم مدینه فاضله طرح کرده‌اند. آنان درصدد تعریف فضیلت و سعادت و اخلاق فضیلت‌مندانه برآمده‌اند. در نزد این دو فیلسوف برای تحقق اخلاق فاضله، جامعه و فرد ارتباطی متقابل با هم دارند. به این معنا که اخلاق فاضله فردی تحقق نمی‌یابد مگر در بستر جامعه فاضله و مدینه فاضله قوام و دوام نمی‌یابد مگر با تکیه بر حاکمان و شهریان متخلق به اخلاق فاضله. به همین سبب، در این پایان‌نامه، پس از ذکر شرح احوال و آثار و شخصیت علمی دو فیلسوف به مباحث جهان‌بینی و فلسفه اخلاق و موضوعات مرتبط با آن همچون جهان‌شناسی، انسان‌شناسی و ارتباط میان اخلاق و سیاست از دیدگاه افلاطون و فارابی پرداخته شده است. علاوه بر این،‌اخلاق حاکمان و شهریان با مراجعه به آثار این دو متفکر دسته‌بندی و تدوین گردیده است. شایان ذکر است که هر دو فیلسوف با توجه به اینکه حکیم‌حاکم یا فیلسوف‌شاه را رکن اصلی مدینه فاضله می‌دانند، بیشتر به اخلاق حاکمان پرداخته‌اند اما در این تحقیق، علاوه بر اخلاق حاکمان، ویژگی‌های اخلاقی شهریان نیز از لابه‌لای آثار به روش تحلیل محتوا استخراج و دسته‌بندی و مدون گشته است.علاوه بر این،‌در این تحقیق میزان تأثیرپذیری فارابی از افلاطون و تلاش او برای شکل دادن به فلسفه اخلاقی با رنگ و بوی فرهنگ اسلامی که او را از حکیم یونانی متمایز می‌سازد، بررسی شده است.
ساحات وجودی انسان در فلسفه صدرایی
نویسنده:
رضا درویشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله بنا داریم که از دریچه فلسفة ملاصدرا نگاهی به ساحات وجودی انسان بیاندازیم. بنابر نظر ملاصدرا اولا انسان چند ساحت دارد و ثانیا این ساحات همگی به وجود انسان بر می گردند. معرفت نفس در فلسفه ملاصدرا نقش کلیدی و محوری دارد بطوری که سعادت و شقاوت انسان را با توجه به آن مطرح می کند. از آنجا که بنظر ملاصدرا انسان عصاره تمام هستی است شناخت انسان نسبت به خودش او را به تمام هستی آگاه و وی را در رسیدن به مقصود نهایی کمک می کند.بنابر فلسفه صدرایی حل مشکلات انسان در گرو آگاهی انسان به چند ساحتی بودنش و درک درست او نسبت به چگونگی ارتباط آن ساحات نسبت به هم و عمل بر مقتضای آن آگاهی است به نظر ملاصدرا اگر مشکلاتی گریبان انسان امروزی را گرفته به غفلت او نسبت به حقیقت خود و عمل نکردن به مقتضای آن بر می گردد توصیه ملاصدرا به انسان امروزی می تواند این باشد که به حقیقت ذاتش متذکر شود و طبق آن عمل کند. در هر تحقیق شرط است که بگذاریم خود اثر به سخن بیاید پس سعی ما این بوده که به آثار ملاصدرا رجوع کنیم و بگذاریم خود به سخن بیایند و ما را راهنمایی کنند.
گزارش، ‌تحلیل، و نقد دیدگاه پارفیت در باب خود
نویسنده:
احمد آقا محمدی عمید
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مسائلی که در طول تاریخ فلسفه اهمیت فراوانی داشته و فیلسوفان مختلفی درباره آن سخن گفته‌اند مسئله خود یا ماهیت شخص است. تحولات معاصر در علم عصب‌شناسی، روان‌شناسی و فلسفه ذهن دیدگاه‌های جدیدی را در این زمینه موجب شد. به طور کلی، برجسته‌ترین نظریه‌های مطرح‌شده در باب ماهیت شخص عبارت است از نظریه خود و نظریه بقچه‌ای. طبق نظریه خود، شخص عبارت است از جوهری غیرمادی که مستقل از بدن است و پس از مرگ بدن به حیات خود می‌تواند ادامه دهد، اما طبق نظریه بقچه‌ای، خود دکارتی وجود ندارد و وحدت آگاهی را بدون اشاره به خود دکارتی می‌توان تبیین کرد. بر اساس این نظریه، شخص عبارت است از بدن و مجموعه‌ای از رخدادهای ذهنی که به طور خاص با هم مرتبط شده‌اند. لذا شخص امری فراتر از تجربه‌های ذهنی‌اش نیست. درک پارفیت در زمره فیلسوفانی است که به تبع هیوم مدافع نظریه بقچه‌ای است. این رساله، به تبیین و تحلیل دیدگاه تقلیل‌گرایانه پارفیت درباره ماهیت شخص و این‌همانی شخصی می‌پردازد و ضمن اشاره به ارتباط میان دیدگاه پارفیت و نظریه نفی خود در آیین بودا، ارتباط میان بحث این‌همانی شخصی و اخلاق را می‌کاود و نشان می‌دهد که این‌همانی شخصی و نظریه نفی خود می‌تواند چه استلزاماتی در فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی داشته باشد. مهم‌ترین استلزامات اخلاقی بحث این‌همانی شخصی را می‌توان در طرح نظریه هنجاری مبتنی بر بیشینه کردن خیر، مسئولیت اخلاقی، تعریف فضیلت و رذیلت، اخلاق جمعیت، سقط جنین و به‌مرگی، توصیه‌های اخلاقی پیش از موعد، خودگرایی و دیگرگرایی و اخلاق ژنتیک پی گرفت.
معرفت نفس از دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی
نویسنده:
مصطفی عزیزی علویجه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحث مهم در گستره عرفان عملی «معرفت شهودی نفس» می باشد. منظور از «معرفت» در عنوان مذکور شناختِ حضوری نفس به خود و مراتب مثالی و عقلی و فرا عقلی خود می‌باشد. این معرفت حضوری و شهودی در مرتبه کامل‌تری از سنخ «علمِ به علم» و التفات و توجه حضوری به حضور مراتب نفس نزد خویش می‌باشد.در این رساله نخست دیدگاه صدر المتألّهین پیرامون «معرفت نفس» و مراتب آن بازپژوهی و بررسی شده است؛ سپس دیدگاه عرفان اسلامی مطرح شده و میان آن دو مقایسه و تطبیقی صورت گرفته است. ملاصدرا در پرتو مبانی و بنیان‌های حکمت متعالیه همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، جسمانیّه الحدوث و روحانیّه البقاء بودن نفس، تجرد مثالی و عقلی و فراعقلی نفس، اتحاد عاقل به معقول، حرکت جوهری نفس، به تبیین نظری معرفت نفس می‌پردازد و تصریح می‌نماید که معرفت حضوری به نفس و مراتب آن جز در پرتو سلوک و مجاهدت و مراقبت و ذکر و فکر امکان‌پذیر نیست. او انسان را نمونه کاملی از جهان تکوین دانسته و معتقد به تطابق انسان به عنوان جهان صغیر و عالم هستی به عنوان جهان کبیر می‌باشد؛ همه عوالم و مراتب هستی اعم از مادی و مثالی و عقلی و فراعقلی در انسان گنجانده شده است، برخی از آنها در انسان به فعلیت و شکوفایی رسیده و برخی از آن مراتب به صورت بالقوه و استعداد است و بایستی در پرتو حرکت جوهری نفس و مجاهدت و سلوک عملی و علمی به فعلیت برسد.صدر المتالّهین یک تبیین نظری دیگری از معرفت حضوری نفس ارائه می‌دهد؛ وی بر این باور است که: الف- از یک سو «علم» در همه اقسام حضوری و حصولی از سنخ وجود بلکه عین وجود است.ب- چنان که جهل به دو نوع بسیط و مرکب تقسیم می‌شود؛ «علم» نیز به دو قسم «بسیط» و «مرکب» منقسم می‌گردد. منظور از علم مرکب همان «علمِ به علم» می‌باشد.ج- موجودات امکانی عین ربط و فقر و وابستگی به خداوند هستند بلکه آنها حیثیّتی جز ربط و فقر به واجب تعالی ندارند. بر این اساس نگاه به موجودات بدون نظر و توجه به مقوّم و هستی بخش آنها نگاهی باطل و غیر واقع بینانه است.بنابراین: از آنجایی که حقیقت و هویت نفس از سنخ علم و آگاهی است و از سوی دیگری چنین نفسی عین ربط و وابستگی به حق تعالی است؛ سالک می‌تواند در پرتو مجاهدت علمی و عملی، فقر وجودی خود را شهود کرده و در پرتو آن مقوّم و هستی بخش خود را نیز به شهود بنشیند و این معرفت حضوری از سنخ «علمِ به علم» می‌باشد؛ نه علم بسیط.عرفان اسلامی نیز با تکیه بر مبانی خاص خود مانند: «وحدت شخصی وجود»، «تجلّی»، «فناء فی الله» به تبیین نظری «معرفت شهودی نفس» می‌پردازد. در این نوشتار پس از برجسته نمودن و ایضاح مبانی عرفانی «معرفت نفس» به ذکر دیدگاه‌ها و نظریات برخی از اهل معرفت همچون «عزّ الدین نسفی»،«أفضل الدین کاشانی»، «ملکی تبریزی»، «علامه طباطبایی» پرداخته شده است. علّت اصلی در مطرح نمودن دیدگاه‌های این چهار اندیشمند عارف این است که اوّلاً آنها در کتاب‌های خود موضوع «معرفت شهودی نفس» را به طور ویژه و مبسوط بیان نموده و ابعاد و زوایای دقیق بحث را برجسته و تبیین کرده‌اند؛ و ثانیاً این بزرگان راه‌کارهای عملی و سلوکی دستیابی به معرفت نفس و موانع و مراحل موجود در آن را به طور آشکار در اختیار رهپویان آن قرار می‌دهد.عرفان اسلامی با تکیه بر دو مفهوم کلیدی «مطلق» و «مقیّد» معرفت نفس را تبیین می‌کند. نفس انسانی تعیّن و مظهر حقیقه الحقایق یا آن وجود مطلق الهی است. معرفت حضوری به نفس در گرو تابش انوار تجلّی حضرت حق بر دل و ضمیر سالک است. تجلّی حقیقت مطلق در نفس سالک مستلزم فنای از قیود و تعیّنات است. سالک در پرتو دریافت نور تجلی بر حسب استعدادش، به مقام فناء فی الله- اعم از فناء فعلی، صفاتی و ذاتی- رسیده و به «بقاء بعد الفناء» دست می‌یابد.در پایان درسه زمینه؛ «مبانی و مفروضات»، «اصل نظریه»، «پیامدها و آثار»، میان دو دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی مقایسه و سنجشی صورت گرفته است. در این رساله نیز به تبیین ملازمه معرفت نفس و معرفت ربّ پرداخته شده و به پنج تقریر از این ملازمه اشاره گردیده است: تقریر«مظهریّت»، «عینیّت»، «مشابهت»، «افتقار»، «اوصاف و خصلت‌ها».همچنین در ادامه پیامدها و آثار علمی و عملی معرفت نفس و عوامل و موانع دستیابی به آن ذکر گردیده است.
تاریخ فلسفه دین غربی در میانه دو جنگ جهانی
نویسنده:
مریم سپهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در میانه دو جنگ جهانی بیش از همه، پنج جریان فلسفی نئورئالیسم، فنومنولوژی، پرسونالیسم، پراکماتیسم آمریکایی و فلسفه تاریخ در صحنه فلسفه دین غربی حضور موثری داشته اند. از این رو، تحقیق حاضر بیشتر به این جریان های فلسفی پرداخته است. بخش اصلی این تحقیق مبتنی بر بخش دوم کتاب تاریخ فلسفه دین اثر دکتر یوگن توماس لانگ درباره تاریخ فلسفه دین قرن بیستم است. در این تحقیق علاوه بر ترجمه بخش دوم کتا تاریخ فلسفه دین قرن بیستم، مباحث مطرح شده در آن کتاب از کتاب های دیگر نیز نقل و تایید شده است. لذا روش تحقیق بر اساس مطالعات کتابخانه ای و استفاده از روش توصیفی و تحلیلی بوده است. به طوری که در ابتدا آثار مرتبط با مباحث آن کتاب جمع آوری و مطالعه و یادداشت برداری شده اند و سپس یادداشت های جمع آوری شده تجزیه و تحلیل و تنظیم گردیده است. یافته های تحقیق عبارتند از:در این پژوهش جریانهای تاثیرگذر فلسفی و الهیاتی در میانه جنگ های جهانی در اروپا و آمریکا مطرح و شعاع تاثیرگذاری آن تبیین می شود.ریشه و زمینه های تاریخی پنج گرایش عمده فلسفه دین در ابتدای فلسفه قرن بیستم بررسی می گردد.مفاهیم مهم فلسفه دین در هریک از جریان های فلسفی نئورئالیسم، فنومنولوژی، پرسونالیسم، پراگماتیسم آمریکایی و فلسفه تاریخ تبیین می گردد. مشترکات فکری و همچنین منازعات و اختلافات اصلی فیلسوفان در درون این جریان های فلسفی بررسی می شود.
بهره‌گیری از فلسفه در آموزه‌های دینی از منظر ملاصدرا
نویسنده:
سیدامین‌الله رزمجو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دین اسلام بعنوان آخرین و کامل‌ترین دین آسمانی شامل ساده‌ترین مسائل فردی و اجتماعی تا عمیق‌ترین مسائل هستی‌شناسی به اندازهعمر و عمق هستی است. شرایط فکری و فرهنگی مسلمانان صدر اسلام و محصور بودن پیشوایان معصوم از طرفی و برخوردار بودن آموزه‌های دینی از عمق و ژرفای و بواطن و مراتب از طرفی دسترسی به قله رفیع معارف اسلامی را محدود کرد. بر این اساس دغدغه متفکران مسلمان در هر عصری خصوصاً بعد از عصر ترجمه دست‌یابی به فهم درست آموزه‌های دینی بود. در این میان خردورزان و فیلسوفان اسلامی به ویژه صدرالمتألهین از اصول و مبانی علم شریف فلسفه برای هستی‌شناسی و اثبات و تبیین گزاره‌ها و آموزه‌های دینی بهره گرفته است. ملاصدرا در حوزه خداشناسی با طرح اصول و مبانی فلسفی همچون: اصالت وجود و تشکیک وجود برای اثبات ذات حق و توحید ذاتی و صفاتی و افعال و عدم ترکیب ذات حق تعالی و فقر ذاتی ممکنات بهره جسته است. و با طرح اصل فلسفی بسیط الحقیقۀ کل الاشیاء مسأله پیچیده کثرت در وحدت و وحدت در کثرت را حل نموده و مسأله علم الهی به اشیاء قبل از ایجاد و عینیت ذات و صفات و اثبات همه‌ی کمالات و اوصاف را برای حق تعالی را برهانی می‌کند.ایشان در حوزه نبوّت بعد از اثبات ضرورت نبوّت با تقسیم‌بندی انسانها، پنج گروه جایگاه نبی را بعنوان کامل‌‌ترین انسان مشخص می‌سازد و اوبا طرح قوس نزول و صعود پیامبر را بر قلۀ رفیع قوس صعود قرار داده و با تشریح قوای سه‌گانه حساسه، متخیّله و عاقله انسان پیامبر را جامع الانوار حسی و خیالی و عقلی می‌داند. همچنین ملاصدرا با اشاره به مراتب عقل: عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل بالمستفاد پیامبر را موجودی می‌داند که با عقل فعال متصل و متحّد شده و همه علوم و حقایق را از او دریافت می‌کند و او نبوت را منقطع ندانسته و امامت و ولایت فقیه را در مسیر نبوت می‌داند. ملاصدرا در حوزه معاد اصول بیشتری را تأسیس نموده تا مشکل معاد جسمانی را به زیبایی حل کند، ایشان از دو اصل اصالت وجود و اینکه تشخیص هر چیزی به وجود است نتیجه می‌گیرد که حقیقت انسان همیشه محفوظ است و او وارد محشر می‌شود گرچند ظاهر انسان متغیر باشد. و او از قاعده فلسفی تشکیک وجود اثبات می‌کند که بدن اخروی هر شخص همان بدن دنیوی او است. و با ابتکار حرکت جرهری ادعا می‌کند که بدن اخروی او همان بدن دوران کودکی است که تکامل یافته است. او همچنین با طرح اصولی همچون: شیئت شییء به صور ت است نه به ماده، وحدت شخصیه وجود و تجرد قوه خیال و.... جنبه‌ی از جنبه‌های مبهم معاد و نحوه حشر انسانها حتی همه موجودات را روشن می‌کند.
بررسی حدوث روحانی یا جسمانی نفس از منظر حکما و تطبیق آن با آیات و روایات
نویسنده:
عبدالهادی احمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این نوشتار بحثی است تطبیقی در مورد حدوث نفس، بین فلسقه اسلامی و آیات و روایات. چون بنظر می‌رسد بسیاری از مشکلات این مسئله ناشی از خلط معانی مفردات این بحث است نویسنده نخست مفردات بحث را بررسی می‌کند و سپس با تفحص در کتب ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا، به بررسی حدوث نفس در فلسفه می‌پردازد و از بین دو قول معروف یعنی حدوث جسمانی و حدوث روحانی نفس، اولی را بر می‌گزیند و آن را دیدگاه فلسفه اسلامی در مسئله حدوث نفس قرار می‌دهد. سپس به بررسی حدوث نفس در آیات و روایات می‌پردازد و در این کار از روش تفسیری آیه به آیه و روایت به روایت استفاده می‌کند که حاصل آن تفسیری نو از آیات و روایات دال بر حدوث یا قدم نفس است و که عبارت باشد از تفاوت روح مورد بحث در آیات و روایات دال بر قدم با روح مورد بحث در آیات و روایات دال بر حدوث و در نهایت به بررسی نشآت وجودی نفس در حکمت صدرا و آیات و روایات می‌پردازد و با ذکر آیات و روایات دال بر حدوث جسمانی نفس، به تطبیق بین فلسفه و آیات روایات در حدوث جسمانی می‌پردازد که نتیجه آن توافق فلسفه و منابع دینی در پذیرش حدوث جسمانی نفس است.
  • تعداد رکورد ها : 569