جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 473
رابطه دين و تمدن از ديدگاه سيد قطب و شهيد مطهري
نویسنده:
جواد احمدي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫رابطه دين الهي با تمدن‌سازي، و نقش انبيا در حرکت تاريخ و تمدن جامعه بشري، مسأله‌اي است که همواره مورد توجه انديشمندان مسلمان بوده است. در واقع، مسأله رابطه دين با تمدن‌سازي به ظهور دين اسلام بازمي‌گردد. در اين راستا، پژوهش حاضر اين مسأله را از ديدگاه سيد قطب و شهيد مطهري مورد بررسي قرار داده است. درباره اين مسأله تعاريف متعددي ارايه شده است، اما آن‌چه دانشمندان اسلامي مطرح کرده‌اند، نسبت به تعاريف دانشمندان غيرمسلمان، جامع‌تر و کامل‌تر به نظر مي‌رسد. سيد قطب، دين را به‌معناي شيوه زندگي، و تمدن را به‌معناي پيشرفت و ترقي مادي و معنوي دانسته است. شهيد مطهري هم تمدن را در برخي موارد به همان معنا، و گاهي مترادف با فرهنگ تعريف کرده است. از ويژگي‌هاي دين اسلام آن است که بر اساس ايدئولوژي خاص خود و تأکيد و توجهي که به مقوله علم داشته است، ديني تمدن‌ساز محسوب مي‌شود؛ ولي در حوزه دين مسيحيت، عوامل و شرايط متعددي منشأ و باعث جدايي دين از علم بوده است. بر اساس اين قابليت دروني که در آموزه‌هاي اسلامي موجود است، اگر زمينه‌ها و عوامل دروني و بيروني، تمدن اسلامي را به سوي انحطاط سوق نمي‌داد، دين همواره باعث تقويت اين تمدن بود، و موجب مي‌گرديد که تمدن اسلامي براي هميشه باقي بماند. از نظر سيد قطب و شهيد مطهري، انحطاط تمدن اسلامي ريشه در دوري مسلمانان و جوامع اسلامي از آموزه‌هاي اصيل اسلام دارد. درباره رابطه دين و تمدن، نظريات متعددي از قبيل پذيرش کامل، نگاه انتقادآميز، پذيرش نقاط مثبت، و ايجاد تمدن نوين اسلامي ارايه شده، که سيد قطب طرفدار نظريه چهارم، و شهيد مطهري طرفدار نظريه سوم است. اين دو دانشمند مسلمان همچنين معتقدند که تمدن موجود بدون توجه به دين و معنويات برپا شده، و نمي‌تواند زمينه سعادت بشر را فراهم کند.
رابطه عقل و وحي از ديدگاه مودودي و شهيد مطهّري
نویسنده:
رحمت‌الله افتخاري
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫نوشتارحاضر، ضمن بيان مفاهيم و ماهيت وحي و ديدگاه‌هاي مختلف در اين باره، نسبت بين عقل و وحي را بررسيده و قلمرو و محدوده عقل در فهم وحي از ديدگاه فلاسفه غرب و مسلمانان را تبيين ساخته و انديشه‌هاي دو تن از متفکران اصلاحگر و نوانديش اهل سنت و شيعه (ابوالاعلي مودودي و شهيد مطهري) را در اين زمينه مطرح مي‌کند. نويسنده در چهار فصل به ابعاد گوناگون موضوع تحقيق و نحوه ارتباط آن‌ها با هم مي‌پردازد. فصل اول به کليات و مفاهيم تحقيق اختصاص دارد و واژه‌هاي مربوط به عقل و وحي و مترادف‌هاي آن‌ها و همچنين الفاظ نقطه مقابل‌شان شرح داده شده است. در فصل دوم ماهيت عقل و وحي از منظر شهيد مطهري و ابوالاعلي مودودي بيان گرديده و نظريات فلاسفه غرب و مسلمان در چيستي عقل و کارکردهاي آن و ماهيت وحي و معرفت‌زايي‌اش ذکر شده و آموزه‌هاي اسلام و مسيحيت در اين زمينه مقايسه مي‌شود. نويسنده ديدگاه‌هاي تجربي از وحي را نيز منعکس ساخته و آراي متکلمان و فيلسوفان مسلمان غرب و ابوالاعلي مودودي و شهيد مطهري را در اين زمينه با هم مقايسه نموده است. در فصل سوم محدوديت‌ها و قلمرو عقل و فهم آن از دين و معارف وحياني، از نظر شهيد مطهري و ابوالاعلي مودودي تبيين شده و کارکردها و قلمرو وحي در اعتقادات، احکام فقهي و اخلاق و موانع و آفات عقل از ديدگاه اين دو انديش‌مند بيان گرديده است. ثبوت عقلاني نبوت و عقلاني بودن نبوت پيامبر اکرم( از منظر مودودي و شهيد مطهري، از ديگر مباحث اين فصل به شمار مي‌آيد. در فصل چهارم رابطه عقل و وحي از منظر شهيد مطهري و ابوالاعلي مودودي و خدمات وحي به عقل، استفاده از عقل در فهم نسبي وحي، اثبات اصل دين و حقانيت آن به کمک عقل، ترجيح نقل بر عقل در صورت وقوع تعارض بين آن‌ها و محدوديت عقل در بيان جزئيات دين و سعادت بشر، از منظر اين دو متفکر بيان و ديدگاه‌هاي آنان با هم مقايسه شده است.
دين و عقلانيت از ديدگاه غزالي و شهيد مطهري
نویسنده:
‫دلاور آقايف
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫پس از قرون وسطي با پيشرفت علوم و صنايع، و در پي عدم تطابق يافته‌هاي آن‌ها با آموزه‌هاي مسيحيت تحريف شده، دين و عقلانيت از يکديگر فاصله گرفتند. پژوهش حاضر کوشيده است تا رابطه ميان عقل و دين را از ديدگاه غزالي و استاد مطهري مورد بررسي قرار دهد. از نظر غزالي، عقل در پرتو شرع هدايت مي‌شود، و کسي که عقل و شرع را با هم جمع نکرده باشد زيان کرده است؛ عقل مفسر و مبين شرع بوده، و شرع هدايت‌گر آن است. او معتقد است که در تعارض ادله نقلي با عقل، آن‌جا که تواتر وجود ندارد، دليل عقلي مقدم است، و آن‌جا که تواتر وجود دارد محال است که بين دليل عقلي و دليل نقلي تعارضي پديد آيد. شهيد مطهري نيز به ملازمه ميان عقل و شرع معتقد است، بدين معنا که هرچه را عقل به آن حکم مي‌کند شرع هم به آن حکم مي‌کند، و عکس آن نيز صادق است. از نظر وي، پيوندي که ميان عقل و دين اسلام وجود دارد در هيچ ديني يافت نمي‌شود؛ در مسيحيت اعتقاد بر اين است که عقل و دين دو حساب جداگانه دارند، اما مسلمانان پيامبر را عقل کل مي‌دانند. اصول عقايد نيز در اسلام فقط به کمک عقل اثبات مي‌شود. در اسلام مستقلات عقليه و غيرمستقلات عقليه، هر دو حجت است، و حجيت عقل نيز هم به حکم عقل ثابت است و هم به حکم شرع. احکام شرعي تابع مصالح و مفاسد واقعي بوده، و عقل انسان که از تشخيص بسياري از مصالح و مفاسد، عاجز است، اگر بتواند آن مصالح و مفاسد را تشخيص دهد، همان حکمي را مي‌کند که شرع حکم کرده است. بدين ترتيب، اگرچه عقل به‌تنهايي از تشخيص راه سعادت انسان عاجز است، اما به‌عنوان حجت باطني، مي‌تواند همکار حجت ظاهري باشد؛ به‌همين دليل، اسلام همواره به تدبر و تعقل توصيه نموده، و دين و عقل را مکمل يکديگر دانسته است.
نسبت فلسفه و دين از ديدگاه ابن‌سينا، ابن‌رشد، شهيد مطهري
نویسنده:
‫لسن سوادگو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫براي پاسخ به سؤالات بنيادين بشر درباره جهان، انسان و هستي، دو نوع معرفت وجود دارد؛ يکي فلسفه که ره‌آورد عقل بشري است، و ديگري دين که ارمغان وحي الهي است. پژوهش حاضر با روش توصيفي و تحليلي، به بررسي نسبت ميان فلسفه و دين، بر اساس نظرات سه انديشمند بزرگ جهان اسلام پرداخته است. ابن‌سينا، ابن‌رشد و شهيد مطهري، همگي اتفاق نظر دارند که ميان دين و فلسفه، يا حکمت و شريعت، هماهنگي وجود دارد و اين دو مکمل يکديگر هستند؛ اما براي اثبات اين مدعا، هر کدام روش خاصي را در پيش گرفته‌اند. ابن‌سينا به وحدت منبع فلسفه و دين اشاره مي‌کند؛ ابن‌رشد از راه برقراري وحدت ميان هدف فلسفه و هدف دين، وارد مي‌شود. گاهي نيز از طريق وحدت محتوايي فلسفه و دين، و همچنين وحدت روشي، به مقوله هماهنگي فلسفه و دين پرداخته شده است. منظور از هماهنگي دين با فلسفه آن است که اولاً آموزه‌هاي ديني با آراي درست فلسفي سازگاري دارد؛ ثانياً مباني و تعاليم ديني به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم قابل دفاع عقلي هستند؛ ثالثاً روش تعقلي و تأمل در هستي، مورد تأييد و تأکيد دين است. اين سه فيلسوف نيز تلاش کرده‌اند تا به کمک فلسفه، حقيقت جهان و هستي را به‌خوبي دريابند، و دين هم به مردم توصيه مي‌کند که به‌دنبال چنين معرفتي بروند. اما در برخي از مسايل ديني، عقل نمي‌تواند پاسخ‌گو باشد و بايد از وحي کمک بگيرد؛ به‌عنوان نمونه در مسأله معاد جسماني، ابن‌سينا معتقد است که غير از طريق شريعت و تصديق خبر نبوت، هيچ راه عقلي براي اثبات اين نوع از معاد وجود ندارد. در بعضي ديگر از مسايل، دين با کمک عقل مي‌تواند پاسخ‌گو باشد، و از نظر روشي، استدلال برهاني را به‌کار مي‌گيرد. بدين ترتيب، همان‌گونه که ابن‌رشد مي‌گويد "الحق لايضاد الحق"، دين و فلسفه هيچ‌گاه ضد يکديگر نيستند.
تساهل و تسامح در انديشه علامه طباطبايي و شهيد مطهري
نویسنده:
مسلم مدني
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫تساهل و تسامح به معناي سهل‌انگاري و بي‌توجهي، بلکه به‌معناي آسان گرفتن و تحمل نظر مخالف است، و معمولا بر يکي از سه مبناي معرفت‌شناختي، هستي‌شناختي يا انسان‌شناختي استوار است. دين اسلام، تساهل را نه در همه عرصه‌ها مي‌پذيرد، و نه به‌طور کلي آن را نفي مي‌کند. علامه طباطبايي نسبت به تمدن غرب برخوردي عالمانه دارد، نه چنان است که مرعوب باشد و نه يکسره همه دستاوردهاي آنان را نفي مي‌کند، او تمدن غرب را تمدني غيرديني مي‌داند که نمي‌توان در آن بدون تغييرهاي بنيادين، احکام اسلام را اجرا نمود. علامه، شريعت را غير قابل تغيير دانسته، و در باب شريعت به هيچ روي قايل به تساهل نيست، و معتقد است که احکام اسلامي هم در وضع و هم در اظهار و اجراي خود توأم با نوعي مدارا و نرمي بوده است. به نظر او اسلام، آزادي عقيده را به‌رسميت نمي‌شناسد، اما اجازه اظهار عقيده را مي‌دهد. از ديدگاه او آزادي و تساهل محدودند، و کيفيت و اندازه اين حدود با رجوع به سنت‌هاي مشترک و مألوف هر جامعه فهم مي‌شود. شهيد مطهري به مباحث تساهل کمتر پرداخته است. او تساهل به‌معناي تحمل ديگران و آسان بودن شريعت را مي‌پذيرد، اما تساهل به‌معناي سهل‌انگاري و سازش‌کاري در امر دين را رد مي‌کند. او تأکيد مي‌کند که دعوت اسلام به جهان‌منشي و اخذ حکمت حتي از کافر نشانه تساهل در اسلام است. او بين فکر و عقيده تفاوت قايل بود، و به آزادي فکر معتقد است. از نظر وي انسان‌ها بايد در سايه تفکر به انتخاب و گزينش دست بزنند. عقل در ديدگاه شهيد مطهري از اعتبار بيشتري برخوردار است، و راه سعادت و خوشبختي در قرآن بيان شده، و در صورت تعارض حکم عقلي با نص احکام اسلام، اين حکم عقل است که بايد مقدم داشته شود، و مجتهد با استفاده از ابزار عقل و درک شرايط مي‌تواند برخي احکام را تغير داده و به تأخير بياندازد.
نسبت دين و دنيا از نظر غزالي و شهيد مطهّري
نویسنده:
‫احمد اميد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫نوشتار حاضر به تشريح رابطه دين و دنيا را از نظر امام محمد غزالي و استاد مطهري مي‌پردازد و اشتراک نظر و اختلاف آنان را در اين زمينه با هم مقايسه مي‌کند. نويسنده مهم‌ترين نقطه اختلاف آن‌ها را در ساحت عمل مي‌داند و معتقد است شهيد مطهري، انسان مسلمان را به عمل‌گرايي در تمام سطوح معرفت ديني فرا مي‌خواند، اما غزالي در ميدان عمل، طريق احتياط را پيشنهاد مي‌کند و بر اين باور است که انسان براي رسيدن به سعادت اخروي بايد بر لذّات دنيا پشت پا زده و از اشتغال به امور دنيوي بپرهيزد. نگارنده در چهار بخش ديدگاه‌هاي غزالي و شهيد مطهري را در نسبت دين و دنيا وصف کرده و به نقد ديدگاه‌هاي سکولاريستي مي‌پردازد. در بخش اول ضمن بررسي مفهوم دين و دنيا از جهت لغوي و اصطلاحي، وجوه تفاوت آن دو و همگرايي و واگرايي دنيا نسبت به هم واکاوي گرديده و مفهوم سکولاريسم و ريشه‌هاي آن که ريشه در تعاليم نادرست و عملکرد منفي کليسا قبل از رنسانس داشته، تجزيه و تحليل شده است. نقد مباني سکولاريسم، مانند عقل‌گرايي افراطي، علم‌گرايي افراطي، امانيسم (انسان‌گرايي مفرط) و ليبراليسم و انتقال تفکرات سکولاريستي از کشورهاي غربي به کشورهاي مسلمان، از ديگر مباحث بخش دوم محسوب مي‌شود. نگارنده در بخش سوم با اشاره به ديدگاه‌هاي شهيد مطهري در نسبت دين و دنيا، مفهوم انسان و معنويت‌گرايي وي از منظر استاد، مبارزه ايشان يا جمودانديشي و تحريفات ديني و التقات و توسعه نسبت بين دنيا و دين، عقل و عشق، فطرت و دين، خاتميت و دين، جهان‌بيني و دين و نيز اجتهاد و دين پرداخته و تضادهاي موجود بين دين و دنيا در آموزه‌هاي اسلامي و مذمت‌هاي فراوان از دنيا و توجيه آن‌ها در آراي استاد مطهري تبيين کرده است. بخش چهارم به ديدگاه‌هاي غزالي در رابطه دين و دنيا اختصاص دارد و گرايش وي به تصوف، ديدگاه‌هاي سياسي و اجتماعي او، شاخص‌هاي مهم دنيا از نظر غزالي و گستره دين از منظر وي ارزيابي شده و تفسيرش در استفاده از مواهب طبيعي و نعمت‌هاي الهي در دنيا مخدوش گرديده است.
بررسي مقايسه‌اي نظرّيه عدل الهي از ديدگاه شهيد مطهّري و الوين پلانتينجا
نویسنده:
‫ميرزاحسين محمدي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫در اين تحقيق رويکردي تطبيقي از آراي استاد مطهّري و الوين پلانتينجا درباره عدل الهي، و ماهيت و ويژگي‌هاي آن صورت گرفته و ديدگاه‌هاي برخي فيلسوفان غرب و متکلّمان مسلمان، مانندِ اشاعره در اين زمينه بيان شده و وجود شرور در عالَم هستي و نسبت آن با عدل خداوند از منظر کلامي و فلسفي تجزيه و تحليل گرديده است. نويسنده نخست با تبيين مفهوم عدل در لغت و اصطلاح، اقسام عدل را از منظر استاد مطهّري بيان کرده، آن گاه نسبت بين جبر و اختيار و حکمت و عدل و شر با عدل الهي را بررسيده و ديدگاه اشاعره و عدليه (اماميه و معتزله) را در اين باره جست جو کرده است. وي در ادامه چند ديدگاه مهم درباره عدل الهي را از منظر فلاسفه‌ي غرب، مانندِ آگوستين و ايرنائوس و ديدگاه عدل الهي پويشي و نيز نظريه الوين پلانتينجا را در زمينه عدل الهي مطرح و به شبهه هاي وي در اين زمينه پاسخ گفته است. مهم‌ترين شبهه الوين پلانتينجا در خصوص عدل الهي، وجود شرور و بلاياي متعدّد در جهان هستي است، که از منظر شبهه کنندگان، شرور به منزله قرينه‌اي بر نفي عقلانيت باورهاي ديني محسوب مي‌شود. آن گاه از ديدگاه پلانتينجا درباره ارتباط جبر و اختيار با عدل الهي، سخن رفته، که شبهه هاي جبريان و مطلق گرايان توّسط وي مطرح گرديده است. نگارنده در بخشي ديگر ديدگاه شهيد مطهّري را درباره عدل الهي و پاسخ ايشان به شبهه هاي مربوط به آن، مانندِ شبهه شرور و وجود تبعيض‌هاي فراوان بين انسان‌ها را به طور مفصّل باز مي‌گويد. به همين منظور نويسنده به عدمي و نسبي بودن شر و توجيه شرور موجود در عالَم هستي، از منظر استاد اشاره کرده و برهان هاي وي براي تفسير وجود شر، از جمله: برهان هاي حکمت، زيبايي شناختي و تکامل را تبيين مي‌کند. وي همچنين پاسخ شهيد مطهّري در وجود اقسام تبعيض‌ها در نهاد عالَم را بيان کرده و نام تبعيض را تفاوت نهاده، و آن ها را بر اساس حکمت الهي تفسير کرده است. نظريه ((امر بين‌الامرين)) براي پاسخ به شبهه هاي مربوط به جبر و اختيار، پايان بخش اين فصل از تحقيق محسوب مي‌شود. در فصل چهارم مقايسه‌اي بين ديدگاه‌هاي الوين پلانتينجا و شهيد مطهّري در زمينه دفاع از عدل الهي صورت گرفته و ويژگي‌هاي تفکرات هر يک از اين دو انديش مند اسلامي و غربي و چالش‌هايي را که هر يک به عنوان شبهه هاي مربوط به عدل خداوند به آن به صورت جداگانه پرداخته شده است.
اسلام و مقتضيات زمان از نظر شهيد مطهّري و ابوالاعلي مودودي
نویسنده:
محمد اشرف متو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫پژوهش حاضر، با رويکردي تطبيقي، ديدگاه‌هاي شهيد مرتضي مطهري و ابوالاعلي مودودي به عنوان نمايندگاني از متفکران برجسته شيعه و اهل سنت در باره نقش زمان و مکان در اجتهاد را با توجه به نيازهاي جديد و مسايل مستحدثه ديني مقايسه کرده و اشتراک و اختلاف‌نظر آنان از نحوه اجتهاد عالمان ديني در عصر کنوني را در پنج فصل شرح مي‌دهد. در فصل اول کلياتي از مفهوم مقتضيات زمان، اجتهاد، حکومت، جاودانگي اسلام، قوانين ثابت و متغير و معرفي شخصيت شهيد مطهري و ابوالاعلي مودودي و ويژگي‌هاي فکري آنان ارائه مي‌گردد. نويسنده در فصل دوم جامعيت و جاودانگي دين اسلام و قدرت پاسخگويي دين به همه مشکلات مردم در تمام اعصار را بررسيده و با توجه به نيازهاي ثابت و متغير و خاتميت دين پيامبر اسلام( نحوه پاسخگويي اين دين به نيازهاي متغير بشر امروز را فراروي مخاطبان خود مي‌نهد. فصل سوم به موضوع اسلام و مقتضيات زمان اختصاص دارد و راز انطباق قوانين ثابت اسلام با پيشرفت‌ها و تحولات صورت گرفته در گذر زمان به وسيله اجتهاد پويا و اجراي احکام حکومتي ثانويه توسط ولي فقيه از نظر استاد مطهري بيان مي‌شود. فصل چهارم به ديدگاه‌هاي ابوالاعلي مودودي در باره اسلام و مقتضيات زمان مي‌پردازد و قوانين ثابت و متغير اسلام و کشف آن‌ها به‌وسيله مجتهدان ديني از سخنان و سيره پيامبر اسلام(، شرايط اجتهاد پويا در فهم استخراج نيازهاي ثابت و متغير مردم از آموزه‌هاي دين اسلام از منظر ايشان تبيين شده است. فصل پنجم به بررسي مقايسه ديدگاه‌هاي اين دو دانشمند و موارد اشتراک و اختلاف آنان در سازِکارهاي اجتهاد پويا، شرايط مجتهد و ابزار وي براي صدور فتاواي متناسب با زمان و نقش و ضرورت حکومت ديني در جامعيت بخشيدن احکام متغير دين اسلام مي‌پردازد.
رابطه بايد و هست از ديدگاه علامه طباطبايي، شهيد مطهري و مصباح يزدي
نویسنده:
‫عليرضا ناصري
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
چکیده :
‫رابطه بايد و هست، از مباحث کليدي فلسفه اخلاق است، که به نحوه ارتباط ميان گزاره‌هاي اخلاقي و حقايق عيني، مي‌پردازد. ديويد هيوم براي اولين بار به مسأله چگونگي استنتاج بايدها و احکام اخلاقي از حقايق خارجي و هست‌ها اشاره نموده است. هدف از اين پژوهش نيز پاسخ به اين مسأله و مسايل مربوط به آن، بر اساس آرا و ديدگاه‌هاي علامه طباطبايي، شهيد مطهري و استاد مصباح مي‌باشد. براي اين منظور، ابتدا بايد موضع خود را در باب مفاهيم و انشائات اخلاقي روشن نماييم. هيوم معتقد بود که مفاهيم اخلاقي، همچون خوبي، عدالت، فضيلت و رذيلت، عيني نيستند، به‌همين دليل ميان بايد و هست، ارتباطي وجود ندارد. از نظر هيوم قوه فهم و عقل انسان، دو کار انجام مي‌دهد، يکي اکتشاف و استنباط امر واقع و ديگري کشف روابط و نسبت‌هاي ميان امور و مقايسه ميان آن‌ها؛ اما مفاهيم اخلاقي در هيچ‌يک از اين دو دسته جاي نمي‌گيرد. علامه طباطبايي، استاد مطهري و استاد مصباح يزدي، مفاهيم اخلاقي را اعتباري مي‌دانند، اما مقصودشان متفاوت است. علامه و مطهري، مفاهيم را اموري جعلي و قراردادي مي‌دانند، و مصباح يزدي آن‌ها را از معقولات ثانيه مي‌داند. از نظر علامه، تمامي علوم بر پايه نظام عالم عيني است، فقط علوم نظري مستقيما از خارج اخذ مي‌شوند، و علوم عملي بر اساس نيازهاي فردي و اجتماعي شکل مي‌گيرند. شهيد مطهري نيزهمين عقيده را دارد، با اين تفاوت که احکام اخلاقي را برخاسته از من علوي مي‌داند. اما از نظر مصباح يزدي، مفاهيم اخلاقي، منتزع از روابط واقعي و عيني ميان اشيا است. هر سه، مفاهيم اخلاقي را در راستاي نيازهاي واقعي انسان و رسيدن به کمال و سعادت وي، که امري عيني است، مي‌دانند؛ اگرچه در روش تبيين آن با يکديگر اختلاف دارند. با اين‌که ديدگاه‌هاي علامه و مطهري قابل دفاع است، اما اتقان ديدگاه مصباح يزدي بيشتر است؛ بنابراين قول مختار ما، ديدگاه استاد مصباح است.
بررسي و نقد سکولاريسم از منظر شهيد مطهري، استاد مصباح و استاد جوادي آملي
نویسنده:
‫تيمور براتي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت پژوهشي، دفتر تبليغات اسلامي,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫سکولاريسم تفکري است که هرگونه اعتقاد به نقش ماوراي طبيعت و عالم قدس را در زندگي دنيوي بشر رد مي‌کند، و اين ايده را ترويج مي‌کند که براي تأمين نيازهاي زندگي انسان بايد از اصول غيرديني بهره گرفت. اين رساله با استفاده از روش تحليلي انتقادي به بررسي اين مسأله از ديدگاه سه انديشمند برزگ اسلامي، يعني شهيد مطهري، استاد مصباح يزدي و آيت الله جوادي آملي پرداخته است. در اين پژوهش علاوه بر تبيين مفهوم لغوي و اصطلاحي سکولاريسم و بيان ويژگي‌هاي جامعه سکولار، به مفهوم دين، حکومت و سياست نيز توجه شده، و عوامل پيدايش سکولاريسم و سير تاريخي آن مورد بررسي قرار گرفته است. سکولاريسم که در سير تاريخي خود، ريشه در زمينه‌هاي فکري و اجتماعي دنياي غرب دارد، بر مباني متعددي از قبيل علم‌گرايي، عقل‌گرايي و انسان‌گرايي استوار گرديده است. اين سه متفکر مسلمان، حکومت را يکي از ضروريات جامعه مي‌دانند، و با تبيين سيره نبوي و بررسي جامعه عصر پيامبر اسلام( به رابطه تنگاتنگ ميان دين و دنيا اعتقاد دارند. بر اين اساس، توجه به دين در امور حکومتي، نافي عقل و علم نيست؛ زيرا اسلام مشوق علم و دانايي و تعقل است. اما به‌دليل محدود بودن علوم و عقل بشري، نمي‌توان آن‌ها را براي هدايت انسان کافي دانست، و بايد با کمک وحي از آن دو بهره گرفت. به‌همين دليل است که عقلانيت سکولار دچار لغزش‌ها و چالش‌هاي بسياري گرديده و نمي‌تواند راه‌گشاي مناسبي براي انسان باشد. با بررسي نظرات اين سه متفکر، به اين نتيجه مي‌رسيم که ميان آموزه‌هاي اسلام و مباني سکولاريسم تفاوت بنيادين وجود دارد. زيرا علم‌گرايي و عقل‌گرايي سکولار به‌تنهايي ارزشي ندارد، و زماني به تکامل مي‌رسد که در کنار وحي و شرع باشد؛ و ارزش انسان نيز از نظر آموزه‌هاي اسلامي بر اساس معيار تقوا سنجيده مي‌شود، و پيشرفت علم و عقل او بدون برخورداري از تقوا، ارزشي ندارد.
  • تعداد رکورد ها : 473