جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
مرور
>
مرور کلید واژه ها
>
علوم انسانی
مرتب سازی بر اساس
عنوان
نویسنده
جنس منبع
محل
ناشر
تاریخ تغییر
و به صورت
صعودی
نزولی
وتعداد نمایش
5
10
15
20
30
40
50
فرارداده در صفحه باشد
جستجو
خروجی
چاپ نتایج
Mods
Dublin Core
Marc
MarcIran
Pdf
اکسل
انتخاب همه
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
تعداد رکورد ها : 5299
عنوان :
بررسی و تحلیل آراء ملاعبدالرزاق لاهیجی در شوارق الالهام در مقایسه با صاحب تجرید الکلام
نویسنده:
احمد نصیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژههای اصلی :
شوارق الالهام
,
علوم انسانی
,
لاهیجی
,
درباره لاهیجی
چکیده :
بررسی آراء شارحان و صاحبنظران در طول تاریخ نقش بسیار زیادی در کشف مسائل جدید ایفا نموده است بهطوریکه برای به دست آوردن سیر رشد علم و مشکلات مسائل، نیاز است که به مطالعه آراء بزرگان هر علمی پرداخت تا بتوان مسائل جدید را با کمک گرفتن از مسائل گذشته و سیر رشد آن و چگونگی پاسخ و بحث درباره آن مسائل به جواب مناسب دستیافت.در این میان بررسی آراء ملا عبدالرزاق لاهیجی در شرح شوارق الالهامکمک شایانی به ما خواهد کرد که به این سیر دستیابیم و قطعههای مسائل کامل شود تا به مجموعه کاملی از تاریخ علم کلام دستیابیم. خواجهنصیرالدین طوسی با ارائه منظم و طرحی نو در بیان مسائل به رشد علم کلام بسیار کمک کرد بهگونهای که بعد از ایشان شارحان برای بیان مسائل کلامی (اهل سنت – شیعه) به شرح کتاب تجرید الکلام پرداختهاند. یکی از بهترین شرحها توسط ملا عبدالرزاق لاهیجی بر این کتاب نوشتهشده است و برای دست یافتن به آراء مرحوم لاهیجی بایستی به بررسی کتاب شوارق الالهام پرداخته شود.مطالعه کتاب شوارق الالهام علاوه بر اینکه مجموعهای کامل از مسائل کلامی را پیش روی مخاطب قرار میدهد و با آراء صاحبنظران و متکلمان آشنا میسازد و بهعنوان دایرهالمعارفی از علم کلام شیعی محسوب میشود.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
بررسی حیات در فلسفه، کلام، قرآن و روایات
نویسنده:
مریم عباس آباد عربی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
علم
,
قدرت
,
حیات
,
اصطلاحنامه علوم قرآنی
,
عَلِمَ
,
علم (فضیلت اخلاقی)
,
حیات
,
علم
,
قدرت
چکیده :
متکلمان و فلاسفه بر این عقیدهاند که حیات صفتی است که به خاطر آن صفت، موجود میتواند ادراک و فعل داشته باشد. اما آنان تذکر میدهند که علم و قدرت از نظر مفهومی غیر از مفهوم حیات میباشد. قرآن هم این تشخیص را تأیید کرده و همچنین در آیات و روایات، فلسفه و کلام، این صفت به خداوند نسبت داده شده است. فلاسفه و متکلمان شیعه صفت حیات را عین ذات خدا میدانند ولی اشاعره آنرا زائد بر ذات خدا میدانند و معتزله قائل به نفی صفاتاند.در مقایسه میان این آرا نقاط ضعف دیدگاه اشاعره و معترله واستواری دیدگاه متکلمین شیعه و فلاسفه روشن میشود.اکثر متکلمان و فلاسفه، نفس را به سه دسته نباتی و حیوانی و ناطقه تقسیم کرده و آن را مبدأ حیات میدانند ولی در حکمت متعالیه هر موجودی به اندازهای که از وجود بهره دارد، از حیات نیز برخوردار است. آیات و روایات وجود حیات در جمادات را تأیید میکنند. با پذیرش مبانی حکمت متعالیه ضرورتا باید وجود مرتبه ای از شعور در جمادات را پذیرفت.در علوم جدید نیز به جای تعریف حیات نشانههای حیات در موجودات مانند رشد، تغذیه، تولید مثل و ...بررسی گردیده است.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
بررسی مقایسهای فهم از مقوله خویشتن در آراء رضا داوری، عبدالکریم سروش و آرامش دوستدار براساس سه شاخص نگرش نسبت به جامعه سنتی، نوع نگاه به غرب و ایدهآل سیاسی
نویسنده:
فاطمه بائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
غرب
,
جامعه سنتی
,
مدرنیته (تجدد)
,
دکتر عبدالکریم سروش
,
آرامش دوستدار
,
ایده¬آل سیاسی
,
رضا داوری
,
آرامش دوستدار
,
ایده¬آل سیاسی
,
رضا داوری
,
آرامش دوستدار
,
ایده¬آل سیاسی
,
رضا داوری
چکیده :
پژوهش حاضر با فرض گرفتن این نکته که درک روشنفکران و اهل اندیشه، از خویشتن (به معنای فهم از فرهنگ و جامعه خودی)، بر راهکارهایی که آنان پیش روی جامعه قرار میدهند تاثیر بسزایی دارد، درصدد واکاوی و تحلیل این فهم برآمد. لذا آراء آرامش دوستدار، عبدالکریم سروش و رضا داوریاردکانی هر یک به عنوان نماینده طیفی از متفکران، مورد مطالعه قرار گرفت، با این هدف که طیِ این بررسیِ مقایسهای، شباهتها و تفاوتهای موجود در اندیشه آنان و چراییِ آن، مشخص گردد. فرضیه رساله پیش رو این بود که رضاداوری اردکانی ضمن نقد غرب و مدرنیته، نگاهی آسیبشناختی به تاریخ تفکر و الگوهای جامعه سنتی داشته و ایدهآل خود را در تحقق مدینه فاضله میجوید، اما عبدالکریم سروش با ارج نهادن به مدرنیته غربی، رویکردی انتقادی نسبت به جامعه سنتی داشته و ایدهآل سیاسی خود را در تحقق حکومت دموکراتیک (دینی) میبیند، دوستدار نیز با نفی جامعه سنتی، به تایید غرب پرداخته و ایدهآل خود را در آن میجوید. برای بررسی مقایسهای دیدگاههای سه اندیشمند فوق، از معرفتشناسی ریچارد ررتی، به عنوان چارچوبنظری پژوهش بهره گرفته شد. در این قالب بود که، دو برداشت از عقلانیت با عنوان مدرن و پست مدرن مطرح گردید. حال در پایان و به عنوان نتیجهگیری، مرور اجمالی و مقایسهای ِآراء اندیشمندان یاد شده پیرامون سه شاخص مورد بررسی، میتواند میزان درستی و صحت فرضیه این رساله را مشخص نماید. در ارتباط با جامعه سنتی در حالی که دوستدار عقیده دارد فرهنگ ما از تاریکی و در تاریکی پدید آمده، سروش و داوری هر دو قائل به وجود سابقهای ارزنده و شایستهِ ستایش، در تمدن ایرانی هستند، دورانی که در آن فرهنگ ایرانی- اسلامی از پویایی و رونق برخوردار بوده و عالمان و سیاستمداران قابلی را در دامان خود پرورانده است. اما دوستدار اوجِ تلاش فکری- فرهنگیِ ما را در نقل و روایت و تفسیرِ آنچه یقینیات محض میخواند، محدود میداند و عقیده دارد حتی در دورانِ موردِ تمجید سروش و داوری نیز نمیتوان نشانی از وجود پرسش واقعی و بغرنجِ حقیقی یافت. او فلسفه فارابی و ابنسینا را همانقدر بیمایه و گرفتار دینخویی میبیند که اندیشهورزیِ متفکرانِ امروزی ما را. وی سابقه ناپرسایی و نیندیشیدنی را که به تمام تاریخ ما نسبت میدهد تا دوران زرتشت و حاکمیت هخامنشیان به عقب میبرد و آن را محدود به دوران اسلامی نمیداند. در نظر او 150 سال اخیر و تاریخ روشنفکری ما نیز، نشانی از ورزیدهتر شدن در هنرنیندیشیدن بوده است. در این دوران اوج کار ما به نقد اجتماعی و اخلاقی وقت محدود شده و نتوانستهایم قدمی از آن فراتر بگذاریم. دوستدار دینخویی و روزمرهگی را عباراتی مناسب برای توصیف وضعیتی که ما در آن گرفتار آمدیم دانسته، و اولی را دریافت بیگانه با پرسش و عاری از سنجش و شک در امور، تعریف میکند و دومی را نشانی بر فراتر نرفتن از میدان نفوذهای حاضر و نیازهای محیط بر زندگی میداند. او زبان ما را نیز زبان نیندیش میداند که اوج هنرش در اندیشهنمایی خلاصه میشود. حتی تمام آنچه ما در دوران معاصر انجام دادیم، در نگاه دوستدار همانا تشبه بوزینهوار به غرب و دستبردزدن به کالاهای فرهنگی آنان بوده است. بنابراین میتوان رأی دوستدار درباره جامعه سنتی ایرانی را در این جمله خلاصه نمود که این فرهنگ، از آغازش تا کنون، به جهت دینی بودن، گرفتار امتناع تفکر بوده و اندوختهای در خور توجه نداشته است.داوری نیز در تحلیل جامعه سنتی چون دوستدار به مشکلی با عنوان بیمسئلگی و آسان دیدن مسائل اشاره میکند. او ریشه علم را در طرح پرسش میداند و معتقد است بی پرسش، علمی نخواهد رویید، بیمسئلگی در نظر او عامل اصلی روی آوردن به تقلید است. ظاهر این بحث به آنچه دوستدار «بیمسئلگی» میخواند نزدیک است، اما به نظر نمیرسد که اشاره داوری متوجه چیزی باشد که دوستدار از آن سخن میگفت، زیرا دوستدار فقدان پرسشهای مبنایی خاصه در حوزه مسائل عقیدتی و تعبدی و عدم کاوش در آنها را نشان بیمسئلگی میداند و داوری ندیدنِ عیوب و سطحینگری را شاهدی بر آن میگیرد. داوری همچنین از فقدان قوت تفکر در جامعه کنونی ما نیز سخن میگوید و ما را درگیر آن میداند. اگرچه وی رضایتی از وضع کنونی تفکر ندارد اما هرگز نمیگوید به تفکر راهی نیست. او برخلاف دوستدار، طرح ایده امتناع تفکر را نوعی خودکشی تاریخی میداند و آن را صرفا قابل انتساب به قومی نفرین شده میداند نه به فرهنگِ ایرانی با پیشینهای قابل مباهات. داوری وضع کنونی علم و رویکرد معاصر جامعه ایرانی به آن را نیز به نقد کشیده و میگوید ما برخلاف غرب طالب علم نبودهایم و چشم به نتایجش داشتیم، بنابراین نسبت به بستر لازم برای بارور شدن آن بیتوجه بودیم.سروش اما در تحلیل جامعه ایرانیِ امروز، آن را دارای فرهنگی ترکیبی میداند، فرهنگی که در آن هم میتوان نشان از داشته-های ایران پیش از اسلام یافت و هم رنگ و بوی تمدن غرب را به چشم دید و البته تمِ اصلیِ این فرهنگِ مرکب، اسلامی است. او هر سه این فرهنگها را نیازمند جرح و تعدیل میداند و تقلید بیدلیل و طرد بیجهتِ هیچ یک را نمیپذیرد. او همچنین تفسیر ویژهای از دینداری ذیل قدرتِ رسمیِ دین ارائه میدهد که بیشباهت با بحث دوستدار در باب فقدان پرسش در بینش دینی نیست. سروش از پیوند وثیق دین با احکام پیشینی سخن میگوید و عقیده دارد، امور مقدس و فوقوارسی در جامعهِ تحت حاکمیتِ رسمیِ دین بسیارند، امورِ دستنزدنی و نیندیشیدنی فراوانند و در چنین جامعهای پرسشها به نحوی از انحاء پس زده میشوند، به این ترتیب که یا در حوزه نیندیشیدنی قرار دارند، یا پاسخشان از پیش داده شده یا اصلا به ذهن خطور نمیکنند. دوستدار البته برخلاف سروش این حکم را به یک تاریخ و فرهنگ تعمیم میدهد و عقیده دارد در بینش دینی پرسش نداریم، چرا که پرسش از نادانستگی بر میخیزد اما بینش دینی همواره پاسخ ها را از پیش در کف دارد چرا که وابسته به کلام قدسی می باشد و قدسیت این کلام در دانستن پاسخها از پیش نهفته است. در بحث جامعه سنتی، سروش و دوستدار هر دو به روحانیت و مسائل پیرامون آن نیز توجه دارند. در واقع بخشی از نقد سروش پیرامون جامعه سنتی ایران متوجه روحانیت است، روحانیتی که در نظر او با ارتزاق از دین تعریف میشود و گرفتار مشکلاتی از جمله صنفگرایی، تمرکز بر فقه، تعمیم تقدس به امور نامقدس، پیوند با قدرت و عوامگرایی است. دوستدار نیز با بیانی تیزتر شیوه ارتزاق روحانیت را به نقد میکشد.سروش و داوری هر دو پیرامون انقلاب اسلامی نیز سخن میگویند، البته از زوایایی متفاوت. سروش به عنوان کسی که در جریان انقلاب اسلامی هم بازیگر بوده و هم تماشگر ، از بیتئوری بودن انقلاب میگوید و از نداشتن برنامه و و نظام جامع معیشتی، فکری و سیاسی جایگزین، از ناکامیها و ضعفها میگوید و از دور شدن انقلاب از اهداف اولیهاش، از نیاز و ضرورت اصلاح میگوید و از هر چه دشوار شدن آن. برخلاف او اما داوری همانطور که در ابتدا، انقلاب را به چشمِ طلیعهِ آغازِ تاریخی دیگر میدید، همچنان درباره انقلاب با امید سخن میگوید و خود را مدافع آن میخواند، گرچه انتظار تحولی در جانها و تحقق رویای عالمی و آدمی دیگر را دارد. جدیترین نقد داوری به جامعه سنتی اما متوجه مسئلهای است که آن را گسیختگی تاریخی و فرهنگی میخواند، یعنی فقدان پیوستگی در تاریخ ما. به عقیده او در تاریخ معاصر ایران، هر نسلی کار خودش را کرده و نسبت به نسل پیشین و دستاوردهایش بیتوجه بوده است، البته نسلهای اولیه نیز بنیانگذارِ اساسی مستحکم، نبودهاند که دیگران بتوانند بر آن ستونی بنا کنند. اما در ارتباط با نگاه به غرب و مدرنیته رأی رضا داوری اردکانی درباره غرب این است که در یک شرایط زمانی- مکانی خاص، تفکری با اوصاف ویژه پدید آمده و مبنای علم و فرهنگ و تمدن قرار گرفته است. او امروز غرب را غالب میداند و تاکید میکند که، غرب نه مجموعهای از اشیاء که یک عالم است و عالم بستری است که امکان و فرصت وجود و ظهور و... را به اشیاء میدهد. در چنین بستری است که انسان خود را شایسته تصرف در موجودات یافته و دائر مدار وجود شده است. داوری معتقد است مدرنیته به آن شکلی که در غرب تجلی یافته در هیچ جا بروز نخواهد کرد، او جوهر جامعه جدید را سکولاریسم میداند که تا کنون تمامیت عالم غرب را راه برده و امروز در همه جای عالم خانه کرده، سکولاریسم در حقیقت عصری شدن چیزهاست و به تعبیری قائمه عالم مدرن میباشد. سروش اما تمدن غربی را متشکل از سه ضلعِ رشد علمی-تکنیکی، مفاسد اخلاقی و استعمار بیرونی میداند و از این جهت، رشد آن را نامتوازن میخواند. در نظر سروش، مدرنیته به معنای فاصله گرفتن و بیرون آمدن از گذشته خود است، امری که عزمی بر آن نبوده و هدفمند صورت نگرفته است. در نظر او قائمه این جهان جدید چیزی نیست جز اومانیسم. یعنی به خود وانهادگی انسان و محصول آن عقلانیت مدرن و علم تجربیست. سروش عقیده دارد در عالم مدرن غایات و ابزار، مفاهیم و تلقی ما از عالم، همه نو شده و تغییر کردهاند. به عقیده او مدرنیته اما گرفتارِ یک پارادوکس بزرگ است؛ از یک سو دیگر راه به یقین ندارد و از سوی دیگر در حسرت یقین به سر میبرد و نسبیت پیامد این تضاد درونیست و راه حل آن نیز چیزی نیست جز رجوع به عرفان. او همچنین در بیان چیستی غرب به سکولاریسم اشاره میکند و آن را چیزی بدتر از ضددین میداند، که اندیشه و انگیزه آدمی را سکولار کرده، البته او خود سکولاریسم سیاسی را میپذیرد ولی به سکولاریسم فلسفی که آن را نوعی بیدینی میداند تن نمیدهد. به نظر میرسد در این میان دوستدار بیشترین تحسینها را متوجه این فرهنگ و تمدن می-داند. او ستایشش را از فرهنگ یونانی به عنوان پدیدهای منحصر به فرد آغاز میکند. وی یادگیریِ یونانیان را چون نیچه، آموختنی بارور میداند، بدین معنا که برای دانستههای منفرد، بنیادی مشترک مییافتند و آن را به دانش بدل میساختند، بدین اعتبار هم او از دانش به عنوان روالی یونانی یاد میکند. دوستدار عقیده دارد این تنها اروپاییان بودند که با بهرهگیری از دانش یونانیان، روی پای خود ایستادند و به آنچه آموختند، عمق بخشیدند. لذا فرهنگ غرب نمونه استثنائی ِ آموختنِ بارور و شاگرد نماندن بود والبته این کار را از معلم خود یعنی تمدن یونان آموختند. او غرب را در فرهنگ، اندیشه و زبانش، شناسنده متصرف و سازنده میداند. وی هم همچنین، مدرنیته را رگهای از فرهنگ غرب میخواند که مختص به آن است و غیر قابل انتقال میباشد. اردکانیبیش از دو متفکر پیشین در مقام نقد مدرنیته برآمده و از به فعلیت رسیدن تمام استعدادهای غرب میگوید. داوری مبانی عالم مدرن را مطلق و دائم ندانسته و عقیده دارد با سست شدن این مبانی، عالم مدرن رو به پریشانی میرود. وی برخلاف سروش ایده گزینش را رد میکند و معتقد است پذیرش آن ناشی از تلقی مکانیکی از تاریخ است، او تاکید دارد که هر کس هر چیز را بخواهد نمیتواند از دامان غرب برگیرد، آنچه خیالِ گزینشش میرود، در برهوت نروییده بلکه محصول بستر و شرایطی خاص بوده است. داوری وضع پستمدرن را نیز نقدِ مبادیِ تجدد دانسته که البته به معنی اتمام مدرنیته نیست. ضمن این که پستمدرنیسم در نظر او جزئی از تجدد است و نه بدیل و جانشین آن. سروش برخلاف داوری، پستمدرنیسم را دورهای پس از مدرنیسم میداند که در عرصه معرفت چیزی جز نسبیت حقیقت و نفی حقیقت با خود ندارد. داوری توسعه را بسط تجدد یعنی پذیرفتن نظم حاکم بر غرب تعریف میکند و سروش آن را بسط فرهنگی، معیشتی، صنفی و علمی جامعه میداند. داوری تاکید دارد که نقد توسعه را نباید حمل بر مخالفت با آن کرد و پرسش از چیستی آن را نباید نشان بر نفی آن دانست. او تنها امکانِ پیش روی ما را توسعه میداند، که مسیری است صعب و دشوار و برای تحقق آن باید که به علم و ابژکتیویته نظر کرد. البته داوری تاکید میکند، نباید گمان برد که تغییر هدفمند و عامدانه و دست بردن در سنت و اعتقادات دینی، تسهیل کننده این مسیر است. عبدالکریم سروش نقطه آغازِ مسیر توسعه را در توسعه علمی میداند و عقیده دارد اولین جهش میبایست جهش علمی باشد، به طبع آن توسعه در سایر حوزهها نیز حاصل خواهد شد. اما سروش عقیده دارد که جهان سوم نباید در پی تقلید و کپیبرداری محض از تمدن غرب باشد، ضمن اینکه نمیتواند بر آن چشم ببند لذا باید شناخت و عبرتآموزی را در دستور کار قرار دهد. او برای غرب قائل به کلیت نبوده و مدافع تقسیم آن به مولفههای مختلف است. وحدت شخصیت بخشیدن به این تمدن از نگاه سروش این مشکل را پدید میآورد که در مواجهه با آن، یا باید تمامش را برگزینیم و یا کاملا کنار بگذاریمش. آرامش دوستدار اما هیچ جامعهای را بینیاز از غرب نمیداند، غرب در نظر او کانون تمام ملزومات، برای بقای تمدن و فرهنگ در سراسر جهان است. به عقیده وی، هر جامعهای به محض آنکه بخواهد از رکود و پوسیدگی خود جلوگیری کند به فرهنگ غرب نیازمند خواهد شد. این ستایش، تا آنجا پیش میرود که گفته میشود پایهای ترین، مهمترین و بهترین اثر در هر زمینهای را تمدن غرب پدید آورده است. دوستدار معتقد است آنچه ما باید از غرب بیاموزیم، شیوه پرسیدن و اندیشیدن است و نه تقلید کورکورانه. وی سخن گفتن از مدرنیته در ایران را عین هذیانگویی میداند و تاکید میکند که تجدد ما نیز چیزی جز الگو برداری ما از ظواهر فرهنگ غرب در صد و پنجاه سال اخیر نیست، در حقیقت تجدد سرمشق گرفتن از جنبههای انتقال پذیر تمدن غرب میباشد. داوری اردکانی با اشاره به روشنفکری جامعه سنتی شیوه و برخورد تقلیدی آنان در مواجهه با غرب را به نقد گرفته و به دور بودن روشنفکری از مسائل جامعه خودی اشاره می کند. دوستدار اما پا را فراتر گذاشته روشنفکرِ ما را چون توده، گرفتار در دام دینخویی و روزمرگی توصیف میکند. روشنفکری ما مشغله اش تغذیه جامعه خودی از غذای روح و ذهن غربیست آن هم با هدف پاسخگویی به نیازهایی که اصلا وجود ندارد در حالی که روشنفکر حقیقی در نظر او شخصیتی نزدیک به آیرونیست ررتی است. در ارتباط با ایدهآل سیاسی شاید بتوان گفت ایدهآل رضا داوری اردکانی از سایرین کلانتر و به همان میزان از دسترس دورتر است. داوری چشم در راه انقلابی بزرگ و گشایشِ عالمِ عدل است. عالمی که در آن انسان، آزاد است اما دائر مدار وجود نیست، طرحی با زمینه دینی- اسلامی. او از ضرورت تجدید عهد دینی در عالم کنونی میگوید و تاکید میکند، طرح عالمِ نویی که انتظارش را میکشد، در گذشته تدوین نشده، بلکه تدوین آن بر عهده عالمان دین و متفکران است، آنها هستند که میبایست با رجوع به حقایق کتاب آسمانی و کلمات قدسی و با نظر به ماهیت و جوهر عالم کنونی، طرح مدینه آینده را دراندازند. داوری می-گوید، باید طرحی کلی از مقصد را پیش روی خود داشته باشیم و قدم در راه تاسیس عالم اسلامی بگذاریم. باید در باب سیاست اسلامی تأمل کنیم زیرا تعریف آن در حکم فراهم شدن امکان تحققش میباشد. این عالم نه سیستمی شبیه سیستمهای سیاسی معاصر خواهد داشت و نه سیاستمدار موسس آن از سنخ سیاستمداران عالم متجدد خواهد بود. داوری در ترسیم ایدهآل خود از، طرحِ صلحِ سیاست و اخلاق میگوید و از ضرورتِ پدید آمدنِ اساسی که این هر دو بتوانند بر آن بنا شوند. اما سروش ایدهآل سیاسی خود را در تحقق حکومتی دموکراتیک میجوید که روح و غایتی دینی دارد. قوانین این حکومت با عقلِ خودبنیادِ غیردینی وضع شده و اقداماتش تنها متوجه دنیای مردم است،آن هم در شکلی حداقلی. حکومتِ مدنظر سروش تامین دسته نخست نیازهای مردم را در دستور کار قرار میدهد تا با باز شدن بندهای حاجات اولیه از دست وپای مردم، آنها خود به تامین نیازهای لطیفتری چون دین بپردازند. سروش میپذیرد که طرح حکومت دموکراتیک دینیاش، با حکومتِ عقلاییِ بشری، از نظر حکومت بودن تفاوتی ندارد، بلکه صرفا در غایت متفاوت است؛ آنجا که دنیای مردم را آباد میکند تا فراغت کافی برای پرداختن به آخرتشان را داشته باشند. دوستدار اما با توجه به تحلیل و تفسیر خاصی که از جامعه ایرانی ارائه میدهد جای چندانی برای طرحِ تصویرِ مطلوبِ خود از سیاست و حکومت داری باقی نمیگذارد. چرا که با توجه به تقدم فرهنگ در نظر او، ابتدا باید راهی برای برون رفت از وضع فرهنگیمان بیابیم و سپس در جست و جوی ایدهآل سیاسی خود برآییم. شاید بتوان گفت حداقلِ مدنظرِ دوستدار در سیاست، جدایی کشورداری و دین است که دارای دو صورت قانونی و فرهنگی میباشد. شکل قانونی آن اشاره به استقلال قوای سه گانه از هر نوع قیمومیت و مرجعیت دینی دارد و جدایی کلیت سیاسی حکومت از جهان بینیهای مذهبی جامعه را مراد میکند. شکل فرهنگی آن هم بر این نکته انگشت میگذارد که افراد و گروههای هم کیش جامعه تحت تاثیر سیطره اجتماعی جهانبینی دینی شان نسبت به اندیشه، خواست و احساس افراد و گروه های دیگر متجاوز نباشند. دوستدار معتقد است دین، با گفت و گو کنار نمیرود لذا اشکالی ندارد اگر در مسیر خارج کردن آن از صحنه، به قهر متوسل شویم. او جدایی دین و دولت را گامی جدی در مسیر حرکت به سمت دموکراسی و آزادیهای شخصی و اجتماعی داند و عقیده دارد صورت فرهنگیِ این جدایی، میتواند بندهای کاهل و کندکننده اندیشه را از دست و پای ما باز کند و امکان گشوده شدن راه را برای ما فراهم آورد.در مجموع میتوان گفت، رویکرد رضا داوریاردکانی نسبت به جامعه سنتی صورتی آسیبشناسانه داشته و او تاریخ تفکر و الگوهای جامعه سنتیِ ما را به شکلی نقادانه مورد واکاوی قرار داده است، ضمن اینکه در تحلیل غرب و مدرنیته نیز مشی انتقادی را در پیش گرفته است. در ارتباط با ایدهآل سیاسی داوری نیز باید گفت، هر چند او اشاره مستقیمی به مدینه فاضله فارابی ندارد و بیشتر از انتظارِ تحققِ عالمی نو سخن میگوید که اسلام در آن نقشی بنیادین دارد، اما همنواییهای بسیاری را در این زمینه میان اندیشههای او و مدینه فاضله فارابی میتوان مشاهده نمود، از جمله در بحث عدالت حاکم و تاکید بر ضرورت وجود سیاست مدار موسس. عبدالکریم سروش نیز مطابق فرضیه رساله حاضر، برخوردی نقادانه با جامعه سنتی داشته و ضمن تایید داشتههای آن به واکاویِ نقاط ضعف و مشکلاتِ دامنگیرِ جامعه سنتیِ ایرانی پرداخته است. او غرب و مدرنیته را نیز با همین رویکرد مورد تحلیل قرار داده و از تمسک به رویکرد «همه یا هیچ» پرهیز نموه است. وی ایدهآل سیاسی خود را در قالب حکومتی دموکراتیک به تصویر کشیده که در غایت وجهی دینی دارد و در سایر موارد با دیگر حکومتهای دموکراتیک تفاوتی ندارد. آرامش دوستدار اما در نقد جامعه سنتی تا آستانه نفی تمام داراییهای فکری و فرهنگی این تاریخ و سرزمین پیش رفته و البته به همان نسبت به تمجید و تایید غرب پرداخته است. دوستدار اما در زمینه پردازش ایدهآل سیاسی خود کار جدی و در خوری انجام نداده و تمام آنچه از تصویرِ مطلوبِ وی برای فردای حکومت داری و سیاستِ ایران در دست است، حاکمیتِ صورتی از سکولاریسم است کهسکولاریسم ستیزهجو خوانده میشود و بر پارهای از جوامع غربی و نه همه آنها حاکم است. لذا باتوجه به آنچه آورده شد می-توان ادعا کرد یافتههای موجود، موید فرضیه مطرح شده در این رساله است. هدف پژوهش پیش رو، مقایسه شباهتها و تفاوتهای فهم دوستدار، سروش و داوری اردکانی در مسئله فهم از خویشتن بود اما به نظر میرسد چرایی این شباهتها و تفاوتها را میتوان در رویکرد متفاوت این متفکران نسبت به مقوله عقلانیت نشان داد. بر این اساس میتوان گفت، برداشت آرامش دوستدار قابل انطباق با صورتی از عقلانیت است که ررتی آن رابه سنت معرفتشناسی کلاسیک و مدرن نسبت میدهد، برداشتی متصلب و غیر منعطف. عقلانیت در تعریف دوستدار همانا ظرفیت پرسش است، آن هم پرسشی که بر هیچ پیش فرضی استوار نباشد و هیچ مبنای ناپرسیدنی برای آن لحاظ نگردد. دقیقا معادل آن-چه سروش عقلانیت حداکثری میخواند و نفیاش میکند. برداشت سروش از عقلانیت، از سنت معرفتشناسی یادشده فاصله بسیار میگیرد، او به هیچ وجه گرهگشایی عقل در تمام مسائل را نمیپذیرد و حتی پا را پیشتر گذاشته آن را پاسخگوی تمام مسائل پیرامون خود نیز نمیداند. وی ضمن تن دادن به فروتنی عقل، خود را در زمره معتقدان به عقلگرایی انتقادی قرار میدهد، جایی که در آن یقین طرد نمی شود اما آسان یاب نیز تلقی نمیگردد، در این رویکرد هدف تقرب به یقین خواهد بود. البته سروش تاکید میکند که ما سرمایهای جز عقل نداریم، لذا اگرچه مبنا، محور و داور قرار دادن آن خود مبتنی بر مبنایی عقلانی نیست، اما گریزی و گزیری از پذیرش این داور غیر عقلانی نخواهیم داشت. هم-چنین او فاصله خود را با نسبیگرایی حفظ کرده و انتساب نسبیگرایی به برخی آراءش از جمله قبض و بسط و پلورالیسم را نمیپذیرد. اما رضا داوری اردکانی در بحث عقلانیت، فهمی نزدیک به برداشت پست مدرن دارد و طرح عقل به عنوان حاکمی که همه تابع آن باشند را رد میکند، زیرا در سایه آن دیگر راهی برای توجیه عدم تفاهمها وجود ندارد. او عقل را امری تاریخی میداند که همواره مبتنی بر پیش فرض است، در واقع عقل امری سیال است که هر کس آن را به نحوی میفهمد. داوری تاکید میکند که نباید چارچوبی مشخص کرده و بگوییم هر آنچه در این چارچوب نمیگنجد غیر عقلانیست. البته داوری نیز فهم خود از عقلانیت را نسبی نمیداند اما رویکردی عملگرایانه را در این زمینه در پیش میگیرد. در نظر او عقل معتبر، عقلِ کارساز و راه گشا است، و عقلی که در حل مسائل ناتوان باشد به کار نمیآید.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
تحلیل و واکاوی فلسفه فقه اسلامی
نویسنده:
عباس آدینه وند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژههای اصلی :
اصول فقه
,
علوم انسانی
,
فلسفه های مضاف
,
معرفت شناسی (مسائل جدید کلامی)
چکیده :
چکیدهفلسفه ی فقه که یک دانش نوپا است، به مبانی نظری فقه، به معنای مجموعه گزاره هایی که موضوعش، فعل انسان مکلف و محمول آن، احکام تکلیفی و وضعی است، میپردازد. به عبارت دیگر، دانشی استناظر در فقه برای شناخت کلیت آن به صورت یکدانش موجود درجهان، بدون این که این شناخت، در فقه مداخله داشته باشد. اینعلم که یک علم درجه دوم محسوب میشود، یکی از مسائلی است که بنا به تغییرات زیاد در جامعه، باید تحلیل و بازنگری شود؛ هرچند در تعداد محدودی مقاله و کتاب برخی از جنبههای آن بررسی شده است. با توجه به اهمیت مسالهی مطرح شده، هدف از این پژوهش آن بوده است که، ضمن دست یابی به پاسخی برای این پرسش که فلسفه ی فقه چیست، به بررسی مواردیاز قبیل؛ ویژگی های فلسفه ی فقه، تبیین برخی از مسائل اصلی آن، میزان ارتباط آن با علوم دیگر، بررسی جایگاه علم فقه در میان علوم دیگر، اهمیت پویایی فقه و عوامل موثر در آن و آشنایی با مبانی و منابع فقه نیز پرداخته شود. بنابراین، در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع اصلی و با بهره گیری از تحقیقات جدید صورت گرفته، به دست آمده که فلسفه ی فقه، با سایر دانش ها چون؛ اصول فقه، کلام، فلسفه و سایر علوم در برخی مسائل، ارتباط و اشتراک دارد و بررسی ارتباط فقه با علوم موثر در سازندگی درونی انسان و اصلاح تهذیب نفس از جمله علم اخلاق و رابطه ی ناگسستنی آن با فقه، از مهم ترین وظایف فلسفه ی فقه می باشد.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
مراتب خلود در قرآن و روایات و مقایسه نظرات کلام جدید باآن
نویسنده:
محسن علی نجیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
خلود
,
2. اصطلاحنامه مسایل جدید کلامی current debates in Kalam
,
اصطلاحنامه علوم قرآنی
چکیده :
یکی از صفاتی که قرآن کریم برای اهل بهشت و دوزخ مطرح کرده است خلود و جاودانگی است. خلود در بهشت با فضل الهی قابل توجیه است اما خلود در دوزخ موجب طرح شبهاتی گردیده است از آن جمله جاودانگی عذاب مقید به وجود آسمانها و زمین شده؛ و نیز تناسب کیفر با گناهِ عاصی با توجه به عمر محدود انسان.در این تحقیق چهار مرتبه برای خلود قایل شده و بررسی شده است.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
امکان حشر حیوانات از دیدگاه متکلمان مسلمان و رابطه آن با اخلاق
نویسنده:
طیبه اکبرنیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
حشر حیوانات
,
حشر حیوانات
چکیده :
باتوجه به مباحث اخلاقی و حقوق حیوانات در دنیای معاصر و ضرورت تبیین مبانی فلسفی و کلامی آن یکی از مسایل مطرح در کلام جدید داشتن نفس و روح و به تبع آن جاودانگی حیوانات به خصوص از منظر فلسفی و کلامی است.نزد متکلمین تحت تاثیر آیات قرآن کریم اکثر اشاعره و معتزلیان مانند ابوهاشم جبایی فخررازی، غزالی و در مورد حشر حیوانات دیدگاه های متفاوتی را مطرح کرده اند و اغلب معتزلیان و امامیه اصل حشر را پذیرفته اند و معتقدند حیوانات به تبع حشر و جاودانگی، دارای اخلاق هستند. مثل ظلم کردن یا مورد ظلم واقع شدن، محبت، قساوت و حتی بعضی ها نسبت به وجود اراده و اختیار در حیوانات مباحثی را مطرح کرده اند ولی غزالی معتقد است که حیوانات نه دارای اخلاق هستند ونه اختیار دارند و دلیل قابل قبولی بر حشر آنها به معنای حساب و کتاب و قیامت وجود ندارد. ابوالحسن اشعری نیز دیدگاهی به همین مضمون دارد اما در نزد امامیه و حتی حکمای شیعه مانند ملاصدرا حشر به معنای بازگشت نفوس در ابدان در رستاخیز برای حیوانات نیز مترتب است .او براساس حرکت جوهری برای همه ی اجزای عالم حتی نفوس حیوانات نیز استکمال قایل است. پر واضع است که با این رویکرد کلامی می توان اولا درمورد هدفمندی زندگی حیوانات ،ثانیا اراده و اختیار آنها و به تبع آن درمورد شعور حیوانات و داشتن احساس نسبت به همدیگر و نسیت به برخی حقایق بحث کرده و پژوهش حاضر در صدد است ضمن تبیین مبانی فلسفی و کلامی نفس در حیوانات به مساله ی خلود و رستاخیز و لوازم آن در زندگی دنیوی یعنی حقوق و اخلاق درباره ی حیوانات از دیدگاه متکلمان مسلمان و غربیان بپردازد.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
سبک شناسی خطبه های نهج البلاغه
نویسنده:
محمد غفوری فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
سبک شناسی
,
سطح آوایی
,
خطبه های نهج البلاغه
,
سطح نحویی
,
خطبه های نهج البلاغه
,
سطح نحویی
چکیده :
سبکشناسی یکی از مهمترین رویکردهای جدید نقدی است که میکوشد تا از طریق مطالعه ساختار متن و تجزیه و تحلیل عناصر آن بر طبق سه سطح آوایی، نحوی و دلالی به کیفیت ارتباط بین این سطوح پرداخته و به جنبههای ادبی، زیباییشناسی و عاطفی ورای ساختار متن دست یابد. از جمله متون برگزیدهای که شایستگی بررسی و تحلیل سبکشناسی را دارد، خطبههای نهجالبلاغه است. این خطبهها با موسیقی دلنشین، ترکیبات جذاب و مفید در ذهن مخاطب توجه بسیاری از اندیشمندان و ادبیان را به خود جلب نموده است. این پایاننامه در تلاش است تا با رویکرد سبکشناسی توصیفی و روش تحلیلی ـ توصیفی، به تبیین برجستهترین نمودهای سبکی خطبههای نهج البلاغه در سه سطح آوایی، ترکیبی و دلالی (بلاغی) بپردازد و نقش این نمودهای سبکی را در پیوند با اهداف و اغراض امام (ع) بررسی کند. این جستار در سطح آوایی خطبههای نهج البلاغه، مباحث سجع، جناس، نظم آوای درونی، تکرار، تضاد و مقابله را مورد ارزیابی قرار میدهد. در سطح ترکیبی(نحوی)، جملهی فعلیه و اسمیه، اسالیب خبری و انشائی، تقدیم و تأخیر، حذف، پیوند واژگان و عبارات و جملهی قَسم و در سطح دلالی مباحث تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز، ناسازواری و بینامتنی قرآنی را مورد بررسی قرار میدهد. نتایج کار نشان میدهد، در سطح آوایی، هر کدام از عناصر آوایی علاوه بر زیبایی و جذب اذهان مخاطبین در گوش دادن به موسیقی کلام خطبهها، امکان استنباط معانی و مفاهیم را برای آنها فراهم میکند. در سطح ترکیبی، فراهنجارییهای ترکیبی نه تنها خطبههای نهج البلاغه را از نظر شکل دارای زبانی زنده و انعطافپذیر ساخته و یکنواختی و جمود را از آن زدوده است؛ بلکه معنا نیز همسان با فرم نوشتاری، برجسته و تأثیر شگرفی بر مخاطب گذاشته است. در سطح دلالی، بهرهگیری از شگردهای دلالی و بلاغی سبب خَلق تعابیر و تصاویر بی-نظیر و موجب مشارکت مخاطب در اثر گردیده و او را طرف فعال معادلهی متن قرار داده است.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
تحلیل نسبت میان عقل و ایمان از دیدگاه آگوستین و ملاصدرا
نویسنده:
زهرا محمودکلایه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
ملاصدرا
,
دین
,
علوم انسانی
,
آگوستین
,
علم
,
حکمت
,
ایمان (فرجام شناسی)
,
عقلانیت (مسائل جدید کلامی)
,
عَلِمَ
,
علم
,
عقل
,
عقل
,
عقل
,
عقل(منطق)
,
علم (فضیلت اخلاقی)
,
حکمت
,
علم(اسماء اول ، عرفان نظری)
,
ایمان
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
ملاصدرا شیرازی: صدرالمتألهین
چکیده :
مشخص ساختن کارکردهای عقل و ایمان در ارتباط با معارف و باور های بشر، از چالش برانگیز ترین مسائل پیش روی اندیشمندان در طول تاریخ بوده و همچنان از مسائل اساسی در حوزه فلسفه دین و کلام جدید است. یکی از مهمترین حوزه های مواجهه و رویارویی این دو عنصر با یکدیگر مربوط به مسئله سنجش عقلانی متعلقات ایمان است. برخی از اساسی ترین پرسش های مربوط به این حوزه عبارت است از این که عقلانیت بشری یا معرفت عقلانی به چه معنا است و محدوده عملکرد آن کدام است؟نسبت هر یک از عناصر عقل و ایمان، با معارف بشری چیست؟آیا اعتقاد ما به گزاره های دینی که متعلق ایمانند، داخل در حوزه فعالیت عقل خواهد بود و آیا می توان برای عقل نقشی در موجه ساختن و سنجشِ صدقِ ایمان دینی قائل شد؟قدیس آگوستین(354-430م) که در زمره آباء کلیسا در غرب به حساب می آید و ملاصدرا(1571-1641م) که از بزرگان جریان فلسفه اسلامی در شرق است، هر دو از جمله افرادی هستند که عمیقاً به این مسئله توجه داشته و برای یافتن پاسخ مناسب در تبیین رابطه عقل و ایمان کوشیده اند.در پژوهش حاضر این مسائل را در اندیشه این دو متفکر پیگیری خواهیم کرد.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
روش شناسی تفسیر الکاشف
نویسنده:
محمد محمدی نسب
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
تفسیر
,
محمد جواد مغنیه
,
معارف اسلامی
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
کلیدواژه:تفسیرالکاشف
,
مبانی مغنیه
,
قواعدالکاشف
,
روش تفسیری الکاشف
,
گرایشهای مغنیه
,
کلیدواژه:تفسیرالکاشف
,
مبانی مغنیه
,
قواعدالکاشف
,
روش تفسیری الکاشف
,
گرایشهای مغنیه
,
مغنیه، محمدجواد
,
تفسیر الکاشف
,
هنر و علوم انسانی
,
روششناسی(تجزیه و تحلیل داده)
,
روششناسی(تجزیه و تحلیل داده)
چکیده :
چکیدهتفسیر الکاشف تألیف محمدجواد مغنیه از علمای لبنان در قرن معاصر است که مفسر سعی دارد قرآن را بر اساس نیازهای جامعه و نسل جوان تفسیر نماید. ویژگی این تفسیر گرایش تربیتی و هدایتی آن است. مرحوم مغنیه با مبنا قرار دادن الهی بودن متن قرآن، توجه به قرائت صحیح، حجت بودنظواهر و پذیرش قواعدی چون توجه به سیاق آیات، نسخ برخی آیات و ارجاع متشابهات به محکمات، به تفسیرقرآن پرداخته است .مرحوم مغنیه در موارد بسیاری از تفسیر خود از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده کرده است و همه قرآن را در حکم کلام واحد می داند که برای پی بردن به مفهوم و مراد واقعی در هر آیه باید به آیات مشابه آن مراجعه کرد.ایشان، همچنین، رجوع به کلام اهل بیت? را قبل از هر چیز در تفسیر لازم می داند.مغنیه از روش عقلی نیز در تفسیر آیات استفاده نمودهاست.مهمترین گرایش این تفسیر، گرایش اجتماعی است که مولف سعی در حل مشکلات عصر خود و جستجوی پاسخ آنها از لابلای آیات قرآن دارد. البته گرایشهای دیگری مانند گرایش ادبی، کلامی، علمی و تقریبی نیز در این تفسیر وجود دارد .درباره گرایش علمی، علامه مغنیه(ره) معتقد است قرآن کتاب هدایت و سعادت بشر است و هر آنچه دراین باره لازم بوده، در قرآن آمده است. اما قرآن کتاب علمی نیست و تلاش برای ایجاد ملائمت بین قرآن و علم جدید صحیح نمی باشد، البته کمک گرفتن از حقائق علمی برای فهم بعضی آیات اشکال ندارد.این تفسیر از تفاسیر ترتیبی و منظم است و روش مفسر این است که در آغاز، واژه های مشکل را معنا می کند و سپس اعراب و نکات ادبی را بیان می کند. پس از آن با کمک آیات دیگر و احادیث اهل بیت ? به معنا و پیام آیات می پردازد. بحثهای تاریخ یا اعتقادی یا اخلاقی را پیرامون آیات مطرح می نماید. ایشان اعتقادی به تناسب آیات و سور و پیوند آنها به دلیل نزول تدریجی آیات، ندارد. جناب مغنیه در مورد نقل اسباب نزول و حوادث تاریخی بسیار محتاطانه عمل می نماید و تنها به نقل موارد یقینی و قطعی اکتفا می کند.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
بررسی تطبیقی هرمنوتیک شلایرماخر و گادامر در مواجهه با متن دینی
نویسنده:
فاطمه نورنژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
عینیت
,
علوم انسانی
,
تفسیر
,
نسبیت
,
فهم دینی
,
فهم دینی
,
فهم دینی
,
فهم دینی
,
فهم دینی
چکیده :
چکیده تمام نماادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) مبتنی بر وحی و کلام الهی اند و این امر باعث میشود که فرهنگ دینی چنین جوامعی به شدت تحت تاثیر متون دینی و تفسیر و فهم آن ها باشد، این پیوند عمیق میان فرهنگ دینی و مقوله تفسیر متون دینی موجب میشود که ارائه نظریات نو در زمینه تفسیر و فهم متون، بر معرفت دینی و تفسیر متون دینی تاثیر گذار باشد و عالمان دینی را با پرسش هایجدید روبه رو سازد. علاوه بر این پارهای از مباحث هرمنوتیک معاصر به تفکر فلسفی درباره ماهیت فهم می پردازد، که در آن فهم خاصی مثل فهم دینی یا علمی یا اجتماعی مورد نظر نیست، بلکه مطلق عمل فهمیدن و شرایط حصول آن مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. قضاوتها و احکام عامی که در این بررسی صادر میشود، شامل معرفت دینی و فهم و تفسیر متون دینی نیز میشود، و در نتیجه میان مباحث هرمنوتیک و معرفت دینی پیوند برقرار میشود.از آن جا که همواره در بحث از تفسیر کتب مقدس دغدغه و اختلاف نظر اساسی مفسرین مسئله دست یابی و یا عدم امکان دست یابی به قصد مولفو به تبع آ ن دست یابی به فهم عینی از سویی و پایان ناپذیر بودن فرآیند عمل فهم و تفسیر از سوی دیگر بوده است رساله حاضر به بررسی این مسئله بر اساس تطبیق آراء شلایرماخر و گادامر و بازتاب آراء هرمنوتیکی آین دو در حوزه فهم و تفسیر دینی می پردازد. واژگان کلیدی: فهم دینی، تفسیر، عینیت، نسبیت.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
تعداد رکورد ها : 5299
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت
×
ارسال نظر
نوع
توضیحات
آدرس پست الکترونیکی
کد امنیتی
*
*
با موفقیت به ثبت رسید