جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4384
بررسی تطبیقی حیات پس از مرگ از دیدگاه علامه طباطبایی و توماس آکویناس
نویسنده:
محسن ابراهیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
خلود نفس یکی از مباحث مطرح در میان اندیشه ها و تفکرات گوناگون است. در این بینادیان ابراهیمی و به خصوص دین اسلام و مسیحیت، بخش قابل توجه ای از تعالیم خود را در رابطه با این اصل قرار داده است. اصلی که بیان می-کند برای دریافت پاداش و مجازات اعمال، انسان پس از مرگ در عالمی دیگر ، به حیات شخصی خود ادامه می‌دهد. و حیات انسان را شامل سه مرحله دنیا ، برزخ و عالم آخرت می دانند . فیلسوفانی هم چون علامه طباطبایی و توماس آکویناس با الهام گرفتن از وحی و مدد گرفتن از عقل در صدد اثباتجاودانگی مطلوبادیان اسلام و مسیحیت و رداقسام دیگر آن بر آمده اند و رساله حاضر در صدد بررسی دیدگاه فلسفیاین دو اندیشمند دراین مسئله می‌باشد . وجود چارچوب‌های کلیمشترک میان این دو فیلسوف ، با وجود اختلاف ها،زمینه مناسبی برای بررسی تطبیقی دیدگاه آنان فراهم آورده است که تاکید بر ترکیبانسان از مجموع نفس و بدن و استفاده ازاصول فلسفه ارسطویکی از مهم‌ترین وجوهاشتراکاین دو دیدگاه می‌باشد . با این حالآکویناس درتاکیدمدوام بر اصلوحدت نفس و بدن ورددو گانه انگاریافلاطونسعی در توجیه عقلانی آموزه های مسیحیت درباره جاودانگی می‌کند در حالیکه علامه طباطبایی با تبیین اصول حکمت متعالیه همانند حرکت جوهری، میان این دو نظر آشتی می دهد ومعاد جسمانی را بر همین اساس تبیین می‌کند.از ثمرات مهم بحث، یافتندیدگاه مشترک کلی میان این دو اندیشه در تبیین عقلانی جاودانگی ادیان ابراهیمی است به نحوی که در بررسی تطبیقی مشخص می‌شود که عمده دیدگاه این دو اندیشمند دارایهماهنگیقابل توجه می-باشد
فاعلیت خدا در نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
محمد حکاک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی,
چکیده :
يكی از اصلی ترين مسائل خداشناسی، مسئله فاعليت خداست. فاعليت خدا- هماننـد فاعليـت هـر فاعل ديگری- ربطی كامل به علم او به فعلش دارد كه آن نيز يكی ديگر از اساسـی تـرين مسـائل الهيات است. مسئله فاعليت خدا از آغاز تكون فلسفه اسلامی مورد توجه فيلسوفان مسـلمان بـوده است. يكی از نظريه های غالب در اين باب، نظريه فاعليت بالعنايه است. ابن سينا قائل به اين نظريه اســت و صــدرالدين محمــد شــيرازی (ملاصــدرا) آن را پذيرفتــه و تغييراتــی درآن داده اســت. نظريه ای ديگر در اين مبحث نظريه عرفاست. از نظر عرفا خدا فاعل بالتجلی است: فعل او ظهور اوست. حكيم ملاصدرا ايـن نظريـه را نيـز پذيرفته است و بين آن با نظريه فاعليت بالعنايه تعارضی نمی بيند. علامه طباطبايی نيز هر دو نظريـه را قبــول دارد، نهايــت آنكــه در نظريــه فاعليــت بالعنايــه مــورد قبــول او اراده خــدا بــه علــم او بر نمی گردد، بلكه از صفات فعل او محسوب اسـت و ايـن، بـارزترين تفـاوت بـين رأی او و رأی ملاصدرا در اين باب است.
صفحات :
از صفحه 109 تا 128
ماهیت ایمان از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
مرضیه کاوه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
سخن از ایمان و جایگاه آن در ادیان و توجه به نقش بنیادین آن در شکل گیری باور دینی از عمده ترین مباحث فلاسفه دین و متکلمان هر دین به شمار می رود. ایمان، مقوله ای است که علاوه بر کلام اسلامی در کلام مسیحی نیز همواره مطرح بوده است. دو نظریه عمده در کلام مسیحی در زمینه ایمان مطرح است، گزاره ای و غیر گزاره ای. مطابق نظریه اول، ایمان یعنی پذیرش مجموعه ای از گزاره ها که از طرف خداوند به رسولش وحی می شود، اما نظریه دوم ایمان را نوعی حالت روحی که برخاسته از سرسپردگی به خدا است، می داند. در کلام اسلامی نیز سه نظریه برجسته می نماید. نظریه اشاعره، معتزله و شیعه. اشاعره ایمان را معادل تصدیق می دانند. معتزله، بر عمل به تکلیف و وظیفه اصرار دارند، و متفکران شیعه قائل به یکسانی ایمان و معرفت می باشند.
فلسفه خلقت انسان در قرآن از دیدگاه علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(ره) و محمدطاهر بن عاشور
نویسنده:
محسن لطفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مساله‌ معلل بودن افعال به اغراض، از مسائل اختلافی در میان علمای اسلام است. مشهور است که شیعه و معتزله قائل به وجود غرض در افعال خداوند هستند و اشاعره، عقیده به نفی غرض در افعال الهی دارند.در این پژوهش ضمن تعریف و کلیاتی در مورد انسان، آفرینش او و هدف، به بیان دیدگاه قرآن کریم از منظر دو مفسّر معاصر و مشهور شیعه و سنی، علامه محمدحسین طباطبایی و محمد طاهر ابن عاشور پرداخته شده.هدف؛ امری است که بر کار اختیاری مترتب می‌شود و مورد توجه اراده و رضایت فاعل است، اعم از اینکه نیازمند آن باشد یا نباشد، پس خداوند در افعالش دارای هدف است، اما نه به معنای تأمین نیازش. هدف از آفرینش کل جهان، درک فیض الهی است، این فیض هدفی ندارد غیر از ذات حق تعالی که دارای صفات ذاتی است و این افعال ظهور آن صفات است.اگر عوالم خلقت، برحسب مراتب وجود در نظر گرفته شود، برای بعضی از آنها از جمله انسان هدفهای متوسطی وجود دارد، که در قرآن کریم در ضمن آیاتی به آن تصریح کرده: آزمایش الهی، عبادت الهی، مقام خلیفه الهی، رحمت الهی و قرب الهی.کار حکیمانه این است که بدین وسیله، مقدمات کار برای تکامل انسان و پیدایش وجود ارزنده‌تری فراهم شود و هر موجودی به آخرین حد از کمال وجودی خود، به هدف و نتیجه‌ خلقتش، یعنی کمال نهایی و قرب الهی نائل شود، تا لذّت واقعی و سعادت حقیقی را بچشد.و این سعادت حاصل نخواهد شد مگر با التزام علمی و عملی به دستورات دین که برنامه‌ای است جامع و متکفّل سعادت حقیقی انسان.
بررسی تطبیقی آیات صفات خداوند در تفاسیر المیزان علامه طباطبایی و التحریر و التنویر ابن عاشور
نویسنده:
محمد دهقان چناری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در بررسی آیات مربوط به صفات الهی، به آیاتی بر می خوریم که از نظر معنای ظاهری، خداوند منسوب به صفات و اعضای مخلوقات شده است که مشهور به آیات تشبیهی هستند. متکلمین اسلامی در تبیین و تفسیر این قبیل آیات، راه های مختلفی را پیموده اند. اشاعره به عنوان یکی از مکاتب بزرگ فکری و کلامی در میان اهل سنت، برای رهایی از اتهام تشبیه و تجسیم خدا و از طرفی پرهیز از تأویل آیات، با حفظ معانی ظاهری آنها، قاعده ای را با عنوان «بلاکیف» مطرح نموده اند. صفات خدا و چگونگی اتصاف ذات الهی به این صفات محور نوشتار حاضر است.در طی این‏ نوشتار ضمن تبیین و تحدید مسأله و جایگاه آن سعی شده است با بیانی مستدل و با اتکاء به کلمات‏ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و ابن عاشور در تفسیر التحریر و التنویر نظری? عینیت صفات با ذات تبیین گردد. نگاه ابن عاشور(التحریر و التنویر) در مسایل کلامی، نگاهی اشعری است مگر در مواردی اندک که به دیدگاه معتزله گرویده است.
بررسی تطبیقی آموزه عصمت از دیدگاه علامه طباطبایی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن تیمیه و امام فخر رازی
نویسنده:
زینب بهرامیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از باسابقه ترین و جدال برانگیزترین معارف اسلامی، که متکلمان مسلمان از دیرباز در تلاش برای فهم معنا و چگونگی آن می باشند، مفهوم عصمت است. مفهومی که با تمامی مشتقات خود سیزده بار در قرآن کریم آمده و خاستگاه نخست آن قرآن کریم است. پس باید گفت عصمت یک مفهوم درون دینی است که در چارچوب اندیشه ی دینی معنا یافته و از منابع دینی بشر نشأت می گیرد. اما گفتگو و جدال فکری اندیشمندان درباره ی ماهیت و قلمرو آن به دوره ی شکل گیری مذاهب اسلامی - شیعه، معتزله و اشاعره - باز می گردد. درنتیجه درمورد عصمت به اندازه ی تاریخ معارف دینی سخن گفته شده و همزمان با طرح مسائلی چون کفر و ایمان، جبر و اختیار و... در اقوال علمای مسلمان انعکاس یافته و جایگاه ویژه ای در این میان داشته است ؛ و از اهمیت ویژه ای برخوردار است.اما آنچه ما را بر آن داشت تا پیرامون این مبحث مهم کلامی کندوکاو کنیم، اختلاف ها و تعارض هایی بود که بین فرق کلامی اسلام به چشم می خورد. خصوصاً تفاوت اساسی و تقابلی که میان شیعیان و وهابیون در این زمینه وجود دارد. بنابراین با وجود آن که بسیاری از علما و متکلمان بزرگ جهان اسلام درمورد عصمت بحث کرده، به تحقیق و جستجو دست زده اند؛ این رساله بر آن است تا عصمت پیامبران و ائمه را از دیدگاه دو دانشمند شیعه مذهب یعنی علامه طباطبایی و خواجه نصیرالدین طوسی و دو عالم اهل سنت یعنی امام فخر رازی و ابن تیمیه، مورد بررسی قرار دهد تا با مشخص شدن اشتراک ها و اختلاف ها و نیز نحوه ی استدلال هر یک از ایشان، علاقمندان و خوانندگان به راحتی بتوانند به این مطالب دسترسی یافته و با مقایسه اقوال، سخن حق را برگزینند. رساله ی حاضر در چهار فصل تنظیم شده است. فصل اول، به بیان کلیاتی درمورد مفهوم عصمت، فصل دوم، به بیان دیدگاه های خواجه نصیرالدین طوسی و علامه طباطبایی درباره ی این مسئله، فصل سوم، به بیان دیدگاه های امام فخر رازی و ابن تیمیه درباره ی آن، و سرانجام فصل چهارم به بررسی تطبیقی دیدگاه های این چهار اندیشمند مسلمان اختصاص یافته است.هر چهار اندیشمند مورد نظر اصل عصمت پیامبران الهی را باور دارند و معتقدند که پیامبران فرستاده شده از جانب خداوند متعال باید معصوم از گناه باشند و می توان گفت این وجه اشتراک ایشان است.اما با این حال، امور متعددی را هم می توان به عنوان موارد اختلاف آن ها در مسئله عصمت برشمرد. که به نظر نگارنده اولین و اساسی ترین این اختلافات، اختلاف بر سر عصمت جانشینان پیامبر است. به طوری که خواجه و علامه قائل به وجوب عصمت جانشینان پیامبر هستند و بر این باورند که آنان همچون پیامبران از مقام عصمت برخوردارند، ولی امام فخر رازی و ابن تیمیه، چنین دیدگاهی ندارند. همچنین زمان عصمت پیامبران یکی دیگر از تفاوت های اندیشمندان مورد نظر است. تفاوت گذاشتن در حدود و گستره ی عصمت نیز از دیگر موارد مورد اختلاف ایشان به شمار می آید. به نظر می رسد که موارد ذکر شده مهم ترین موارد اشتراک نظر و اختلاف نظر میان این چهار اندیشمند است هر چند شاید موارد دیگری نیز وجود داشته باشد که با جستجوی بیشتر بتوان به آن ها افزود.
مسأله شناختاری بودن زبان دین از منظر علامه طباطبایی (ره) و سنت توماس آکوئیناس
نویسنده:
مریم شریف پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله زبان دین یکی از مباحث مهم در فلسفه دین جهت تحلیل و معنایابی گزاره های کلامی است که محمول آن صفات و اسماء الهی مشترک با انسان می باشد. رویکردهای متفاوت و گاه متعارضی در دو بخش نظریات شناختاری (ناظر به واقع بودن) مانند رویکرد حکمای اسلامی، سنت توماس آکوئیناس و ... و نظریات غیر شناختاری بودن زبان دین مانند رویکرد پوزیتویست ها، کارکردگرایان و ... بروز یافتند. در این پژوهش با رویکردی تحلیلی، توصیفی و انتقادی و به روش کتابخانه ای، نظریه علامه طباطبایی (ره) و سنت توماس آکوئیناس بررسی شده که هر دو متفکر زبان دین را شناختاری، ناظر به واقع و قابل صدق و کذب دانسته اند. علامه طباطبایی (ره) با قائل بودن به زبان عرف، البته با اندکی تفاوت با آن (زبان عرف خاص) و مجموع اصول اشتراک معنوی و تأویل و نظریه غائیت و کارکردگرایی در معانی صفات الهی، معتقد به حقیقی، عینی و قابل صدق و کذب بودن زبان دین است که اینجا نظریه وی زبان «عرفی ترکیبی» نامید شد و سنت توماس آکوئیناس با بیان نظریه تمثیلی اسنادی و نهایتا تمثیل تناسب نیز قائل به همین رویکرد، البته با اندکی تفاوت در مبانی (زبان شناختی، وجودشناختی و معرفت شناختی) و لوازم است، اما نظریه علامه طباطبایی (ره) با توجه به مبانی و لوازم آن و همچنین سازگاری درونی و بیرونی آن در تحلیل اوصاف الهی متقن و مبرهن شناخته شد و نظریه سنت توماس آکوئیناس بدلیل عدم سازگاری درونی، عدم پاسخگویی به شبهات و تعطیلی عقل، در تحلیل معنای اوصاف الهی عقیم شمرده می شود.
مقام انسان از دیدگاه علامه طباطبایی و کارل یاسپرس
نویسنده:
علیرضا دانا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر در پی بررسی شأن وجایگاه انسان از دیدگاه دو متفکر شرقی وغربی است.آرا و نظریات علامه طباطبایی به عنوان یکی از چهره های فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه و کارل یاسپرس به نمایندگی از اگزیستانسیالیسم الهی، مورد بررسی قرار گرفته است.بررسی مقام انسان در آرای یاسپرس وعلامه طباطبایی، بیشتر به موضوع ماهیت وشأن وجودشناختی انسان معطوف است وکمتر به هویت اجتماعی یا جایگاه هنجاری او در میان موجودات دیگر اشاره دارد.چیستی انسان و امکان شناخت او از منظر هر دو متفکر بررسی شده و با توجه به اشتراک آنها در متحوّل بودن وجود انسان و تلبّس دائمی او، نتیجه گرفته شده است که امکان ارائه یک تعریف دقیق وجامع نهایی از انسان وجود ندارد.در مرحله بعد، به منظور دستیابی به یک شناخت اجمالی از انسان، تحلیل کارکردها وشئون نفس مورد توجه واقع شده واصلی ترین عرصه هایی که محل ظهور وبروز آن است ارزیابی شده است. این حوزه ها عبارتند از: حوزه علم وشناخت، حوزه عواطف واحساسات وحوزه عمل، اراده وانتخاب.در حوزه علم ومعرفت، هر دو بر اتحاد عالم ومعلوم(هر یک با ادبیات خاص خود)، امکان علم ما به وجود واقعی اشیاء در خارج و بعضی مسائل دیگر تأکید دارند.ازطرف دیگر قول به ثبات و دوام حقیقت، و اعتقاد به شناخت پدیده ها بدون تصرف ذهن درآن از سوی علامه، و اعتقاد به نسبیت حقیقت و متغیر بودن آن، و پذیرش روش پدیدار شناسی از سوی یاسپرس، از جمله مسائلی است که مسیر آنها را از هم جدا نموده است.سرانجام در فصل پایانی، انواع روابط انسان از قبیل رابطه باخود، رابطه با دیگران ورابطه با خدا تبیین شده است.یاسپرس هماهنگ با سایر اگزیستانسیالیست ها، ارتباط با دیگران را یکی از ارکان به فعلیت رسیدن انسان می داند و بر رابطه انسان با خدا که آن را متعالی نامیده، تأکید می نماید. در نظام فکری علامه، چهره واقعی انسان در پرتو شناخت نفس جلوه نموده و خود شناسی بهترین وکامل ترین طریق ارتباط با خداوند و نیل به معرفت او قلمداد گردیده است.
انسان و ارتباطهای چهارگانه از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
ابراهیم شاه علوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مساله ارتباطات از آغاز آفرینش و پیدایش انسان وجود داشته و به اعتبار اینکه سازمان وجودی انسان یک سازمان توحیدی است براساس فطرت خداشناسی آفریده شده لذا با هستی بخش جهان یعنی خداوند متعال در ارتباط است و بطور کلی می توان روابط انسان را در موارد ذیل دانست: 1-رابطه انسان با خدا 2-رابطه انسان با خودش 3-رابطه انسان با جامعه 4-رابطه انسان با طبیعت. با یک مطالعه دقیق روشن می شود که همه انسانها از هر چهار نوع ارتباط مذکور برخوردار می باشند لیکن نحوه ارتباط مختلف است و نقش دین و برخورداری از ایدئولوژی صحیح در اینجا کاملا آشکار است زیرا دین تنظیم کننده هر چهار نوع ارتباط می باشد. حضرت علامه طباطبایی (ره) در رابطه انسان با خدا معتقدند که وظیفه انسان در قبال خدای متعال از اهم وظایف به شمار می آید و باید با دل سرشار از خلوص و پاکی در انجام آن کوشا باشد و تاکید دارند که اولین و نخستین وظیفه انسان اینست که خدای خود را بشناسد. از نظر علامه وجود خالق هستی از راه استدلال و براهین عقلی اثبات می شود وی معتقد است که پس از خداشناسی وظیفه ما خداپرستی است. حضرت علامه طباطبایی (ره) در رابطه انسان با خودش معتقدند که انسان در زندگی هر روشی را که دنبال کند و هر راهی را که بپیماید در حقیقت جزسعادت و کامیابی خود چیزی نمی خواهد و چون شناختن سعادت چیزی فرع شناختن خود آن چیز است یعنی تا خود را نشناسیم نیازمندیهای واقعی خود را که سعادت ما در رفع آنهاست نخواهیم شناخت بنابراین لازم ترین وظیفه انسان این است که خود را بشناسد تا بدینوسیله سعادت و خوشبختی خود را درک نموده و با وسایلی که در دست دارد در رفع نیازمندیهای خود بکوشد و عمر گرانمایه را که تنها سرمایه اوست به رایگان از دست ندهد. حضرت علامه طباطبائی (ره) در رابطه انسان با جامعه متعقدند که انسان مدنی بالاضطرار است نه بالاختیار به نظر علامه (ره) هر اجتماعی با یک هدف غرض واحد که مشترک بین همه افراد مختلف باشد به وجود می آید. حضرت علامه طباطبایی (ره) در رابطه انسان با طبیعت معتقدند که انسان جزء از طبیعت است از آن جدا نیست مباین آن نیست از همین زمین نشو می نماید و شروع به تطور می کند تا می رسد به آنجایی که خلقتی غیر زمینی و غیرمادی می شود.
حقیقت سعادت از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
فاطمه موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر میکوشد تا حقیقت سعادت را از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی بررسی کند. تبیین نظریه سعادت علامه طباطبایی با توجه به مبانی نظری فلسفهی او و اثبات نوآوریهای علامه در این مسئله از مهمترین فصلهای این پژوهش به شمار میرود. ما در ابتدا به بیان ارتباط سعادت با عناصر اصلی حکمت متعالیهی ملاصدرا و علامه طباطبایی و توضیح نقش این مبانی بر سعادت حقیقی از دیدگاه آنها میپردازیم. پس با در کنار هم قرار دادن این عناصر میکوشیم تا حقیقت سعادت از نگاه آنان را ترسیم کنیم.در طی این مراحل با اشاره به تفاوتهای مبنایی ملاصدرا با حکمای پیشین از جمله فارابی، ابن سینا و سهروردی به طرح جدید و نوی ملاصدرا در ترسیم سعادت حقیقی میرسیم؛ و البته در عین حال با وجود آن که برخی اندیشمندان معاصر معتقدند علامه طباطبایی بر روی خطوط فکری ملاصدرا حرکت میکند، طرح نوی علامه را اثبات می‌کنیم. ملاصدرا سعادت را رسیدن به ساحت وجود بر محور معرفت و حکمت نظری می‌داند و از قرب الهی نیز در همین پارادایم صحبت می‌کند. علامه طباطبایی سعادت را قرب الهی می‌داند. وی عمل انسان را در کنار معرفت و ایمان راه رسیدن به سعادت می‌داند. در این پژوهش سعی می‌کنیم تا به طور مستدل اثبات کنیم که علامه طباطبایی در این مسئله، طرح ملاصدرا از حقیقت سعادت را با توجه به مبانی خویش تغییر میدهد؛ و این تفاوت نگرش با بازگشت به عناصر اصلی فلسفهی این دو فیلسوف بزرگ روشن میشود. پس از تبیین حقیقت سعادت، در ادامه به عوامل رسیدن به سعادت و موانع آن از دیدگاه این دو فیلسوف می‌پردازیم و با بررسی تطبیقی آن، امتیازات و نقایص هر یک از آن‌ها را بیان می‌‌کنیم. در نهایت در این تحقیق به چارچوب اصلی مسئلهی سعادت حقیقی و چگونگی دستیابی به آن پرداخته شده است. با توجه به روشن شدن حقیقت سعادت انعکاس آن در بخشهای دیگر و لوازم فلسفی آن نیز قابل بررسی خواهد بود.
  • تعداد رکورد ها : 4384